mame85 ارسال شده در 18 بهمن، 2024 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، 2024 تصمیمی از روی هوس - 1 من و عاطفه ۴ سالی میشد باهم ازدواج کرده بودیم و رابطه مون نه عالی بود و نه افتضاح. دعوا داشتیم، عشق و عاشقی داشتیم، قهر، اشتی و … ولی یه چیزی که عالی بود جفتمون خیلی هات و حشری بودیم و تو مسائل جنسی هر کدوم برا خودمون استاد و صاحب سبک بودیم. یجورایی عاشق هات بودن و فانتزی های متقابل هم دیگه شده بودیم و همیشه تلاش جفتمون این بود که تو سکس و روابط جنسی بتونیم بهترین حس را به طرف مقابلمون منتقل کنیم و تو اجرای فانتزی ها به روز باشیم. از انواع فتیش های مورد علاقمون گرفته تا فیلم داستانی بازی کردن و سکس تو طبیعت و ماشین و … ولی حدود ۶ ماهی میشد که دیگه سکس هامون اون شور و حال قبل را نداشت و این موضوع برای جفتمون نگران کننده بود و ذهن جفتمون به سمتی رفته بود که نباید میرفت و این را وقتی فهمیدم که پیشنهاد ضبدری را بهش دادم و فهمیدم عاطفه هم بهش فکر کرده و می ترسیده که این موضوع را مطرح کنه. بعد از چند بار که تو سکس هامون به صورت خیالی دو نفر را اضافه و ضبدری میکردیم و برامون خیلی لذت بخش بود دیگه تصمیم جدی برای اجراش گرفتیم. اول تصمیم گرفتیم که با دوستامون عملیش کنیم ولی هرجوره فکرش را میکردیم این کار نشد بود. به هیچ عنوان هم هیچ کدوممون حاضر به تری سام نبودیم چه با دختر و چه با پسر. چون میخواستیم اون تعادل و مساوات تو رابطمون باقی بمونه. در نتیجه به فضای مجازی رو اوردیم و با ساختن ای دی با شماره های جدید جفتمون به صورت جداگانه به دنبال کیس مناسب میگشتیم البته کاملا با احتیاط و چراغ خاموش. تو این ۵ ماه که ما دنبال زوج میگشتیم چقدر با ادم های فیک و جقی سر و کله زدیم . با دو تا زوج در حد مجازی تونستیم اطمینان کنیم و به قرار حضوری نرسید و با یه زوج هم قرار ملاقات گزاشتیم ولی از هم خوشمون نیومد تا این که دیگه فقط دنبال کیس از شهر های دیگه بودیم و از شهر خودمون را کلا بیخیال شدیم. یک روز سرکار بودم که دیدم عاطفه تو تلگرام برام یه عکس فرستاده. بازش که کردم دیدم عکس یه زن خوشگل و جا افتاده با لباس و ظاهر معمولیه و بعدش پیام داد ع. حمید این عکس را ببین ح. این کیه عاطی؟ ع. اسمش نگینه. یه هفته ای میشه باهاش اشنا شدم و در مورد ضبدری باهم صحبت کردیم. امروز قرار شد عکسامون را به شوهرامون نشون بدیم ببینیم نظراشون چیه. ح. چند سالشه؟ ع. یه ۱۰ سالی از من بزرگتره، ۴۰ سالشه ح. حالا توهم عکست را دادی؟ ع. اره دیگه ح. از کجا هستند؟ ع. تهرانی هستند. از اون مایه داران. ح. حالا ازش مطمئنی، فیک نباشه. ع. نترس بابا، دیگه تو این زمینه خبره شدم. حتی چند بار باهم تلفنی صحبت کردیم و قرار شد تا ما خانم ها اوکی نشدیم به مردها چیزی نگیم و امروز تصمیم گرفتیم که مطرح کنیم. حالا نظرت در مورد نگین چیه؟ ح. خوشگله، هیکلش هم خوبه، البته به پا تو که نمیرسه. ع. اون که صد البته ح. عکس باز تر ازش نداری تخصصی تر نظر بدم. ع. فعلا نه. حالا بیا خونه قرار شد اگه مرد ها اوکی بودند شب ویدیو کال بریم. ح. عکس شوهرش را هم دیدی؟ ع. اره، عکس تو راهم به اون دادم، خیلی خوشش اومد ح. تو هم خوشت اومده از اون؟ ع. بد نیست ،اسمش محسنه، یکم سنش بالاست ولی جنتلمن و خوش هیکله. البته به پا شما که نمیرسه ح. بده ببینم عکسش را عکس مرده را فرستاد و باز کردم دیدم یه مرد حسابی و باکلاسی بود و معلوم بود مایه داره و حدود ۴۵ سالی سن داشت. ح. از نظر من اوکیه. میخوای قرار شب را بزار ع. باشه عزیزم. فعلا با وجود اینکه زنه خیلی چشمم را گرفته بود و یه جورایی براش شق کردم ولی زیاد قضیه را جدی نگرفتم چون از این موارد زیاد بودند. شب رفتم خونه و شام خوردیم و دوش گرفتیم و به خودمون رسیدیم و منتظر بودیم ساعت ۱۱ بشه تا تو اسکایپ انلاین بشیم. عاطفه یه تیشرت سبز با شلوار سفید پوشید و من هم باهاش لباسم را ست کردم. یه چند دقیقه از ۱۱ گذشته بود که درخواست تماس تصویری از سمت نگین روی لپتاپ اومد و عاطفه وصل کرد. اولش سیاه بود و معلوم بود چیزی روی دوربینشون گزاشتند و وقتی تصویر مارا دیدند و مطمئن شدند اون ها هم تصویرشون روی صفحه لپتاپ نمایان شد. اون ها یکم راحت تر از ما بودند و با لباس های ازاد تری نشسته بودند. نگین یه تاپ تنگ و شلوارک پوشیده بود و محسن هم با رکابی اسپورت و شورت بود. سلام و احوال پرسی کردیم و یکم از کار و شرایط زندگی هم دیگه گفتیم و فهمیدم محسن تو کار بورس ماشینه و خونشون بالاشهره تهرانه و یه دختر دانشجو دارند که رفته استرالیا درس بخونه و الان تنهاند و همین تنهایی شون باعث شده به این کار رو بیارند. بعدش یکم از هم دیگه تعریف کردیم و محسن معلوم بود بدجور چشمش عاطفه را گرفته و هی ازش تعریف میکرد. عاطفه رنگ پوستش سبزه است و قدش ۱۷۰ و هیکل خوبی داره و چشمای خیلی خوشگلی داره و در کل تو دل برو است. بعدش تصمیم بر این قرار شد چند روزی به صورت ضبدری با هم دیگه به صورت مجازی ارتباط داشته باشیم و اگه همگی اوکی شدیم بریم برای مرحله بعد یا همون قرار حضوری. همون شب رفتم تو پیوی نگین و بهش پیام دادم و شروع به صحبت کردن کردیم. نگین یه زنه ۴۰ ساله با پوست سفید و قد ۱۶۵ بود و هیکل نسبتا خوبی داشت و چهره و پوست صورتش خیلی خوب بود و معلوم بود خیلی بهش میرسه. زن متشخص و تحصیل کرده ای بود و از رابطه و سکس با شوهرش هم راضی بود ولی این فانتزی را از دوران مجردی داشته و الان هم خودش به شوهرش پیشنهاد این کار را داده بود و اولش هم راضی نمیشده تا اینکه عکس عاطفه را میبینه و دیگه دلش به عقلش غلبه میکنه. اون شب به همون اشنایی گذشت و فردا سر کار هم بازم باهم چت کردیم و یکم کلیپ رد و بدل کردیم که دیدم یه عکس از انگشتای پا و دستش فرستاده با لاک سرمه ای و بهم پیام داد ن. این رنگ به ناخن هام میاند؟ ح. بی نظیره. فکر نمیکردم پاهات به این خوشگلی و سکس باشه. ن. چرا؟ فکر کردی فقط زن خودت پاهاش خوشگله که براش میلیسی ح. مثل اینکه عاطی از علایق من زیاد براتون گفته. ن. بله. منم علایق شوهرم را به اون گفتم تا راحت بتونه رامش کنه ح. امان از دست شما زن ها که شیطون را هم درس میدین. خلاصه چندتا دیگه عکس از خودش و پاهاش تو لباس ها و حالت های مختلف فرستاد که دیگه جوری شق کرده بودم که تو شرکت از پشت میزم نمیتونستم بلند بشم. با این که خیلی مودب و با شخصیت بود ولی تو شیطنت و عشوه گری استاد بود و عملا داشت منا تو دام خودش مینداخت. ساعت ناهار بود و دیگه خیلی داغ شده بودم و تصمیم گرفتم زنگش بزنم. دو تا بوق که خورد جواب داد و لحن و تن صداش دوباره باعث شد شق کنم و مجبور بشم برم تو ماشینم تا ابرو ریزی نشده. پشت تلفن حدود نیم ساعتی از هر دری باهم حرف زدیم و یکم دل دادیم و قلوه گرفتیم و دیگه باهم صمیمی و راحت شده بودیم که بهم گفت حمید میشه اگه اشکال نداره عکس کیرت را برام بفرستی خیلی دوست دارم ببینمش و هرچی به عاطفه گفتم بهم نداد و گفت از خودت بگیرم. منم سریع پریدم تو دستشویی شرکت و شلوارم را کشیدم پایین و چندتا عکس از کیرم براش گرفتم و فرستادم. خر کیر نیستم ولی نسبتا کیر خوب و دهن پر کنی دارم. حدود ۱۷ سانته و نه کلفته و نه قلمی. بعد از چند دقیقه که سین کرد پیام داد. ن. وااااای حمید عجب کیری داری. عاطفه ازش تعریف میکرد ولی فکرش را نمیکردم همچین چیزی باشه ح. حالا اونقدرا هم چیز خاصی نیست، شما لطف دارید. قابل شما را نداره ن. حمید من حالا که دیدم همچین کیر خوبی داری دیگه بیخیال این رابطه نمیشم و هرجور شده باید تو را بدستت بیارم. ح. ای جاااان. منم از شما خوشم اومده و کیر من را برا خودتون بدونید. راستی میشه منم عکس سینه و کص شما را ببینم. انگار نگین منتظر این حرف من بود و سریع حدود ۱۰ تا عکس از همه جای بدنش برام فرستاد. رنگ و مدل کصش خیلی عالی بود. یه کص رنگ جیگری با لبه های کوتاه و بیرون زده که معلوم بود خرج کصش هم خیلی میکنه و سینه هاش هم خیلی بزرگ بود طوری که باید با دو دست هر کدومش را میگرفتی و نوک سینه هاش هم همرنگ کصش بود و من هم دیگه نمیتونستم بیخیال این بدن بشم. عصر برگشتم خونه و دیدم عاطی یه تیپ سکسی زده و سرش تو گوشیه و تا منا دید نیشش باز شد و فهمیدم اقا محسن هم دل زنه ما را برده که اینطوری براش لباس پوشیده و داره باهاش چت میکنه. ح. سلام عاطفه خانم. مثل اینکه خیلی خوش میگزره ع. سلام عشقم. خسته نباشی. بی تو هرگز ( زد زیر خنده) اومد سمتم و پرید تو بغلم و یه لب محکم از هم دیگه گرفتیم. ع. ببین برا عشقم چه تیپ سکسی زدم. اون لاک نارنجی هم که دوست داری را برات زدم. ح. حالا این لباس ها را برا من پوشیدی یا اقا محسن. ع. خب تو هم. نمیخواد غیرتی بشی، برا تو پوشیدم ولی خب اونم عکس میخواست براش فرستادم. ولی الان هوس کردم یه سکس توپ و داغ باهم دیگه بکنیم. قراره امروز از سکس هامون فیلم بگیریم و برا هم دیگه بفرستیم. بیا گوشی منا بگیر و میخوام از همینجا شروع کنم. عاطفه نشست جلوم و شروع کرد زیپ شلوارم را باز کرد و شلوارم را کشید پایین و داشتم تو صفحه گوشی یه هرزه تمام عیار را میدیدم که کیرم را دست گرفته و داره همه جاش را بوس میکنه و میلیسه. منم دیگه داغ شدم و کیفم را پرت کردم رو مبل. یه دستم گوشی بود و با دستم دیگه کیر شق شدم را گرفتم و میمالیدم به چشم های خوشگلش و هر دفعه محکم میزدم تو لپاش که یکم قرمز شد و بعدش گزاشتم تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن. هیچوقت عاطی نمیتونست تا ته کیرم را بخوره و میگفت کاش دو سانت کوتاه تر بود که تا ته برات بخورم. عاطفه عاشق ساک زدنه و اونروز خیلی داغ شده بود و خیلی وقت بود همچین ساک ابدار و حرفه ای برام نزده بود. مدام تو دوربین نگاه میکرد و با چشم و زبونش دلبری میکرد، البته که بیشتر این دلبری ها برا مخاطب اصلی این فیلم یعنی محسن بود ولی من برام اون لحظه دیگه مهم نبود و داشتم لذت کامل را از زنم میبرد. بعدش رفتیم رو تخت خواب و تو چندین پوزیشن مختلف عاطی را کردم و به شدت موقع سکس اه و ناله شهوتناک میکرد و مدام میگفت جرم بده، کص زنتا جر بده. قربون کیر شوهرم برم که اینقدر خوب و خوش سایزه. برام ابهام داشت مخاطب این حرف ها کیه ولی از اینکه مخاطبش محسن هم باشه بیشتر حشری میشدم. بلاخره ارضا شدم و به خواست عاطی نشستم رو سینش و تمام ابم را ریختم رو صورتش ( که اینم به درخواست محسن بود) و فیلم را همون موقع فرستاد برای نگین و اومد تو بغلم و گفت حمید خیلی دوست دارم… و تو بغل هم دیگه خوابمون برد. با صدای عاطفه بیدار شدم که میگه بلند شو نگین هم فیلمشون را فرستاده. فایل را دانلود کرد و ویدیو را با اسمارت روی تلوزیون پخش کرد. اون ها دوربین را کنار تخت رو پایه گزاشته بودند و یه سکس معمولی و اروم با هم دیگه داشتند و نگین هم همه جوره به محسن حال میداد و هیجان انگیز تر از همه این بود که محسن نگین را از کون هم کرد و برا منی که عاطفه خیلی سخت بهم کون میداد خیلی جذابیت داشت که اصلا به رو خودم نیاوردم ولی خیلی حشری شدم و رو کاناپه دوباره شروع به سکس کردیم. وسط سکس بودیم که نگین به عاطفه زنگ زد و بعد از کلی تعریف از من و عاطفه گفت اگه اوکی باشید اخر این هفته بیایید شمال ویلای ما تا دیگه حضوری هم دیگه را ببینیم. گوشی رو اسپیکر بود و من وقتی این را شنیدم نفهمیدم چی شد و ابم را ریختم تو کص عاطفه… ادامه دارد در صورت حمایت نوشته: نور تاریک آموزش تماشای فیلم ها - آموزش دانلود فیلم ها - آموزش تماشای تصاویر لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده