رفتن به مطلب

داستان سکس گی


arshad

ارسال‌های توصیه شده

 گی × داستان گی × سکس گی × داستان کون دادن × سکس کون دادن ×

هلم داد سمت دادن

با سلام به همه دوستان .
قبلش بگم که این یک خاطره گی هست و اونایی که خوششون از گی نمیاد همین اول کار بدونن و یهو نخوره تو ذوقشون چون به مرگ کونم اصلا ی ذره هم دلم نمیخواد خاطر کیرای خشگلتون آزرده بشه
تو مرز ۱۷ سالگی بودم و از تجربه سکس با انواع و اقسام کوسها مخصوصا دخترا پر از تجربه و چشیدن لذت کوس کردن و ساک زدن و لیسیدن و کون کردن دخترا و فقط یه بار رابطه با پسر اما ی چیزی که منو واقعا اذیتم میکرد این بود که احساس میکردم تمام لذت سکس های متعددم با دخترا ی طرف لذت همون یه بار سکسم با پسر یه طرف . اصلا ی حس عجیبی رو تجربه کردم تو اون رابطه که قابل وصف نبود .‌ لذت ساک زدن دوطرفه برای هم . لاپایی قبل از دخول . تف مالیه کونم با اب دهنش . لیس زدن سوراخم و فشار انگشتش توکونم . درسته که من تو اون رابطه مثلا فاعل بودم و همینم شد ولی کارهایی که باهام کرد منو با ی بُعد دیگه ای از لذت جنسی آشنا کرد .‌لذتی ناشناخته تو وجودم که با ‌کارهای اون بیدار شد انگار . وقتی با زبونش سوراخم رو میلیسید و منم کیرشو میخوردم دل دل میکردم اصلا اون حالت تموم نشه و همونجا همه چی برعکس بشه و اون منو بکنه و من بشم مفعول براش .وقتی سر کیرمو با سوراخش آشنا کردم قشنگ لذتی رو که میبرد حس میکردم چون چند لحظه پیشش برخورد زبونش با سوراخم رو حس کرده بودم . سوراخش حسابی کیرمو می طلبید و با فشار پاهاش که دور کمرم حلقه شده بود تا ته کیرمو بلعید و من انقدر بخاطر کارهاش با کونم حشری شده بودم که کمتر از ۲ دقیقه ابم اومد و چنان لذتی رو تجربه کردم که هیچ وقت یادم نمیره . اون روز تازه فهمیدم که واقعا تمایلات درونی آدم باید کشف بشه و بیشتر رفتارهای جنسی ما تقلیده . یعنی همه کوس میکنن پس منم باید کوس بکنم‌ !!! اما حالا فهمیدم که در اشتباه بودم . تمایل من همجنسمه و چیزی که دلم میخواد مفعول بودنه. بعد از اون روز نگاهم واقعا تغییر کرد و تمایلم به زن و دختر به کمتر از نصف رسید . دروغه بگم تحریک نمیشدم چون وقتی آدم حشری میشه حتی پیر زنم پا بده میکنتش اما من واقعا دیگه اون ادم سابق نبودم . دلم میخواست طرف سکسمو ارضا کنم تو خودم . به هفته نکشید که تصمیمم جدی شد و دیگه نمیتونستم بهش فکر نکنم . فقط مشکل اینجا بود که هیچ تجربه ای از مفعول بودن نداشتم . حالا من بودم و دلهره از نداشتن تجربه و حسی که داشت روحمو میخورد .‌من دلم ی رابطه میخواست که توش مفعول باشم .‌ هرکاری کردم نشد دوباره بکشمش سمت خودم .‌تنوع طلب بود و با هر کسی بیشتر از یکی دوبار حال نمیکرد تازه اگه سایز کیرش اونی بود که دلش میخواست .حالا فک کن من با سایز ۱۳ سانت در اولویتهای آخرش بودم فک کنم . اینقدر بدنش ترتمیز بود که فک نکنم کسی حتی اگه اهل گی هم نبود میتونست ازش بگذره . از طرفیم من ادمی نبودم که بتونم کسی رو به این راحتی پیدا کنم که کونمو بگاد . اصن نمیشد چون تو مخم جا نمیشد ی غریبه منو بکنه و بعدا تو محله یا خیابون ببینمش و… اوه اصلا راه نداشت .‌ ولی من واقعا اینو میخواستم .‌مفعول بودن رو . دیگه شهوت به عقلم مسلط شده بود و نمیتونستم خودمو کنترل کنم . این شد که خیار و بادمجون رو بردم با خودم تو حمام . سخت بود اما با توجه به اینکه همچی دست خود آدمه خب با احتیاط تمام و آروم سوراخم رو افتتاح کردم . فکرشم سخت بود با سوراخی که همیشه خروجی بوده ی جوری رفتار کنم که دیگه نشه درست ازش استفاده کرد . واقعا حس خوبی داشتم البته ن بخاطر خیاری که تو کونم فرو کردم بلکه بخاطر اینکه دیدم ظرفیتش رو دارم . همیشه فکر میکردم خیلی باید درد آور باشه اما خب چون حسابی حشری بودم و البته با ارامش و اروم اروم دادمش داخل زیاد اذیتم نکرد . فرم خیار یه جوری بود که صاف رفت تو و فقط موقع بیرون کشیدنش یکم بد بود که خب همه میدونن علتش چیه ولی خب اون روز من نمیدونستم قبلش باید خالی میکردم کونم رو .اون روز به بادمجون نرسید و من با همون خیار ارضا شدم ولی موند تو مخم این که با ی بادمجون کلفت سوراخم رو بازتر کنم . دیگه شد روال و من در اولین فرصتی که پا میداد خیار رو فرو میکردم تا اینکه بازم جور شد و خونه خالی و حمام و اینبار بادمجون . اینم بگم که دیگه فهمیدم قبل دخول چطوری ی کاری کنم که کثافت کاری نشه و خودمم لذت بیشتری ببرم ازش . گذشت و ی پنج شنبه روزی یادمه از زمین چمن مصنوعی محلمون دراومدم که بیام سمت خونه . دیدمش . وای خدااااا رفتم سمتش تا منو دید گفت چطوری بچه ؟ دست که داد باهام آتیش به جونم افتاد . ی لحظه تمام لحظاتی که باهاش بودم رو یادم اومد . باور نکردنی بود که دیدنش انقدر منو حشری کنه . گفتم بی معرفت کجایی تو . گفت درگیرم دیگه . گفتم خیلی دلم برات تنگ شده بود لنتی . گفت منم. گفتم اوکی کنم میای دیگه ؟ اخم کرد و گفت نه !!!شوک شدم گفتم چرا ؟ گفت گرفتارم . حالا زنگ میزنم هماهنگ میشیم . رفت و من مات و مبهوت بودم چند لحظه . واقعا فک نمیکردم اینجوری بهم کیر بزنه . انقدر حشری بودم که هرکسی اون لحظه بهم پیشنهاد میداد همونجا بهش کون میدادم . اومدم سمت خونه با خودم گفتم برم حموم ی دوش بگیرم و بادمجون رو بکنم تو کونم و ارضا کنم خودمو ولی در واقع هیچ حس و لذتی نداشت برام . من واقعا میخواستم تجربه کنم کیر رو تو کونم . سر کوچه که رسیدم دیدم کارگرهای شهرداری که اکثرا افغانی و مسن بودن مشغول کندن خیابون هستن واسه شبکه فاضلاب شهری . کلافه و داغون رفتم سمت خونه نزدیک خونمون ی پسر حدودا ۱۹ یا ۲۰ ساله مشغول جمع کردن خاکهای ریخته شده وسط خیابون بود بهش نمیخورد افغانی باشه ولی خب اونم داشت با همونا کار میکرد . تو دلم گفتم اوف این الان منو بکنه چه حالی میکنه کونم . از کنارش که رد شدم صدای گوشیش میومد که ی آهنگ داشت پخش میکرد . اهنگ فارسی بود و مشخص بود افغانی نیست . گرمای هوا و فعالیتش باعث شده بود حسابی پیشونی و سرش عرق بشینه و قشنگ معلوم بود تشنس. قد و قواره خوبی داشت اما خیلی ورزیده نبود . رفتم تو حیاط اما تو ذهنم دلم براش سوخت . با خودم گفتم برم خونه ی ابی چیزی براشون بیارم گناه دارن . خونه که رسیدم دیدم مامان و ابجی آماده شدن واسه بیرون رفتن . گفتم کجا به سلامتی مامان گفت شب همه جمع میشن خونه آقاجون ما زودتر میریم کمک خانجون و عمه واسه پخت و پز بابات دیر میاد زشته سر شام بریم . تو هم زود جم کن بیا . تو دلم قند آب شد و با خودم گفتم اوفف خونه خالی شد چه حالی بدم به سوراخم با بادمجون .‌رفتن و من رفتم سمت یخچال و خوردم به در بسته . بادمجون و خیاری در کار نبود! تف به این شانس گفتم بیخیال میپرم سر خیابون و میخرم میام . امروز باید ارضا بشم داغ کردم اصلا . بطری ابو برداشتم و سر کشیدم تو همون حال یادم افتاد برای کارگرا می خواستم آب ببرم مثلا ؟؟ پارچ آب خنک رو با لیوان برداشتم و اومد پایین پشت در که رسیدم صدای پسره میومد . زیر سایه درخت پیاده رو جلو در خونمون وایساده بود با گوشی حرف میزد ی لحظه مکث کردم ببینم چی میگه . داشت میگفت ممد کی منزل هست؟ بعدش گفت خلوت بشه خوبه من بگم مریم خانوم بیاد .‌خستگمون دربیاد خداییش ؟؟ ی کوس و کون مشتی بکنیم ازش . بعد زد زیر خنده اینارو که شنیدم آتیش به جونم افتاد .یهو درو باز کردم و ی آن دیدم رو به در وایساده و کیرشو از رو شلوار گشادش گرفته . تا منو دید دستشو برداشت و چرخید سمت خیابون . پاک به هم ریختم از حس شهوت یه جوری شدم . دلم ریخت . نبض کیرمو حس کردم . انگار کونم تیر کشید یهو واسه کیرش رفتم بیرون و پارچ آب خنک رو بردم سمتش گفتم داداش بفرما آب . ی جوری با خجالت و شرمندگی گفت آقا دم شما گرم لطف کردی ؟ خیلی مودب بود رفتارش برای ی کارگر !! گفتم خواهش میکنم داداش گرمه هوا شرمنده نشد شربت درست کنم برات کسی نیست خونه اخه. خودم جا خوردم از گفتن این حرفا چون ربطی نداشت ولی خب انگار دست خودم نبود ی جورایی . دوتا لیوان آب پشت هم خورد و صدا زد یکی از کارگرهای افغانی رو بهشون پاچ رو داد و گفت پارچ و نشکنی عمو . افغانیه گفت چشم مجید خان و رفت . بازم تشکر کرد و گفت شرمنده کردی آقا چند لحظه صبر کنی پارچه رو میارم خدمتت. برگشتم تو حیاط تا پارچو بیارن خواستم اونجا نباشم معذب بشه ولی واقعا ازش خوشم اومده بود . با خودم گفتم ی بارم شده غرورت رو بزار کنار . این مجید حشریه و دم دستت بیخیال صیفی جات .کیر حی و حاضر تیرو بنداز لنتی . بی معطلی برگشتم بیرون .سرش تو گوشی بود و لبخند میزد انگار با کسی چت میکرد که براش جذابیت داشت . ی حسی بهم میگفت اگه بخوام شل بگیرم یا نمیشه یا میفته واسه ی وقت دیگه .من‌الان‌ حشریم مکانم‌ جوره بهترین موقعیته .تا حالا من با این رفیق بشم و اروم اروم بهش بفهمونم کیرشو میخوام و اووووووو . با خودم گفتم من که میخوام بدم اینم که اهلشه و مال اینجام نیست پس بزار یهو بهش بگم . یا کیر میشم و میچپم تو خونه تا این بره یا جور میشه و میکنتم و تمام . تو همین فکرا بودم که لای درو باز کرد و گفت آقا ببخشید خواستم پارچ رو بدم خدمتت. ؟ هول شدم با دیدنش و گفتم دستت مرسی و یهو از سوتی من نیشش باز شد و منم یهو خندیدم و گفتم خخخخ ببخشید هول شدم و بلند دوتایی خندیدیم . ی حس خوبی بهش داشتم اون لحظات که انگار ی دختر به دوس پسرش داره یا برعکسش. گفت دمت گرم خیلی باحال بود خداییش خستگیم در رفت . معطل نکردم و گفتم خدارو شکر و با ی عشوه ای گفتم من کلا دوست دارم خستگی آدما رو دربیارم از تنشون !!!از لوندی خودم جا خوردم ولی واقعا دست خودم نبود .یهو گردنشو کج کرد و انگار ی تلنگری خورده باشه تو ذهنش گفت ایول به شما من واقعا خستم الان . دیگه جای معطلی نداشت باید کارو یکسره میکردم . گفتم من دلم میخواد خستگیتو دربیارم !!! تو چی ؟؟یه قدم اومد جلو و درو پشت سرش هل داد و گفت واقعا ؟ ی کم اولش ترسیدم ولی دیگه راهی نداشتم . گفتم اهلشی ؟؟؟ گفت داستان چیه ؟ اهل چی؟ راستش ی کم اول ترسیدم اخه ی جوری گفت اهل چی ؟ گفتم حال و هول با من !!گفت اینجا ؟ اینو که گفت قشنگ فهمیدم که اوکیه . گفتم اره . گفت نمیشه که . تو حیاط که نمیشه !خندم گرفت از سادگیش بعدا فهمیدم که خودشو زده به موش مردگی و سادگی عوضی . گفتم اینجا که نه ولی جاشو دارم . ی برقی تو چشماش دیدم که نگو . گفت پس خوبه من الان باید چیکار کنم فقط ؟ گفتم من میرم خونه چند دقیقه دیگه درو میزنم بیا طبقه ۴ واحد ۷ .گفت باشه باشه و رفت بیرون و درو پشتش بست . من مغزم هنگ بود از اتفاقی که داشت میفتاد . اصن باورم نمیشد جور بشه این موقعیت برام . ترس و دلشوره و هیجان عجیب غریبی تو وجودم افتاد که کم مونده بود پشیمونم کنه . ولی به خودم اومدم و سریع اومدم خونه . واقعا نمیدونستم تو اون تایم چیکار باید بکنم در مرحله اول . ی کم تمرکز کردم و رفتم دستشویی . خودمو تر تمیز کردم و دو سه بار داخل مو پرآب کردم و ریختم بیرون . پیشاب کیرم اصلا بند نمیومد لامصب . مثل عروسی که واسه حجله میخواد اماده بشه اضطراب داشتم و شکمم انگار شل شده بود جوری که حس اسهال شدن بهم دست داده بود . تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که با فشار خودمو دوباره تخلیه کنم که اتفاقل موثر بود و کلی دوباره خالی شدم. دوباره شستم و دیدم حدود بیست دقیقس درگیرم .دیگه وقتش بود زمان واسه شیو کردن نبود اما خب من زیا پشم و پیل نداشتم و به نظر خودم قابل تحمل میومد اوضاع کونم . پیش دستی کردم و شورتم رو درآوردم چون شورت نپوشیدن اونی که اون بار باهاش بودم خودمو خیلی تحریک کرد و میدونستم این روی هر مذکری جواب میده . در رو زدم و از پنجره نگاه کردم . اومد تو و قبلش ی سرکی کشید ی کیسه دستش بود که بعدا فهمیدم لباسهای تمیزش بود . سریع اومد تو ولی اسانسور رو نزد برای چند دقیقه . من تو درب ورودی منتظرش بودم که با تاخیر آسانسور اومد بالا . لباسهاشو عوض کرده بود و شلوار لی و تیشرت تنش بود . اومد تو و با تردید و بی صدا پرسید کسی خونه نیست ؟ گفتم بیا تو کسی نیست . کفشاشو برداشتم اوردم داخل و با مکث کوتاهی اومد تو . گفت چقدر وقت هست ؟ گفتم چطور ؟ گفت کسی نیاد یهو !!گفتم نه نمیان فعلا تا چند ساعت ‌ . امدیم تو و گفت گلوم خشک شده میشه ی کم اب بهم بدی ؟ خیلی سرد نباشه فقط !!گفتم باشه رفتم اب بیارم دیدم ی چیزی تو مشتش داره انداخت بالا و آب خورد روش . گفتم خب چه کنیم . گفت نمیدونم تو بگو . گفتم بریم تو اتاق من . اینجا روم نمیشه . گفت بریم . انقدر حشری بودم که میخواستم زودتر کونمو با کیرش آشنا کنم فقط .اومد تو و همش درو دیوارو نگاه میکرد من رو تختم نشستم و با دست اشاره کردم بشینه . با تمام حشری بودنم خجالت میکشیدم جلوش لخت بشم چون سینم پشم داشت . ۱۷ سالم بود و بدنم مثل بچه ها نبود.حس میکردم ممکنه بدش بیاد بخاطر همین مانیتور کامپیوتر رو روشن کردم که نور اتاق خیلی کم نشه بعد در رو بستم و چراغ رو خاموش کردم ‌ . نور آبی مانیتور واقعا خیلی فضارو خوشگل میکرد و من مثل جنده ها لباسم رو دراوردم و اون مات و مبهوت نگام میکرد . گفتم شروع کنیم دیگه زود باش . به خودش اومد و اول کمربندشو باز کرد . تایم اشناییمون انقدر کم بود که فقط انگار میخواستیم بریم سر اصل مطلب بدون مقدمه . حالا اون با شورت بود و من با ی شلوار اسلش نرم بدون شرت . نشستن کنارش و کیرشو که تقریبا شق شده بود با دستم لمس کردم . اووووف جانممممم . مُردم تا با این برسم . خیلی درشت نبود حدودا ۱۵ تا ۱۶ سانت میشد ولی کلش ی خورده گنده بود من تجربه آنچنانی نداشتم ولی حس مفعول بودنم حسابی کمکم کرد ‌. اون هیچ کاری نمیکرد و فقط چشماشو بسته بود و ی آه ریزی میکرد یهو منو هل داد و بی مقدمه چسبید به کونم و کیرشو از رو شورت فشار داد بهم . کونم تو اون شلوار اسلش به حدی نرم بود زیر دست که یهو گفت اووووف جان دلمی. چنان چلوند لپ کونمو که دردم گرفت . دستای قوی و مردونه ای داشت . شرت نپوشیدنم کار خودشو کرد و لذت چند برابری برد از چسبیدن کیرش با وجود شورت خودش و شلوار من . سفتی کیرش رو لای کونم حس که کردم کیرم در حد انفجار سفت شد و اگه ی کم دیگه وزنشو رو مینداخت حتما ابم میومد و زهر مارم میشد . کل این کارها ۵ دقیقه هم نشده بود و من و مجید غرق در لذت بودیم . گفت دربیارم شلوارتو جوابشو ندادم و فقط کمرم رو دادم بالا به نشونه اینکه بکش بیرون شلوارم رو که کونم مسته کیرته . شلوارم رو کشید پایین و نور آبی مانیتور افتاد رو کپلهای سفیدم و خودم که سرمو چرخونده بودم سمت کونم و قمبل خوشگل و نرم رو دیدم که هر مردی رو تا اوج خواستن میبرد . بازم کونمو چلوند و شرتشو درآورد و بدون اینکه من ببینمش خوابید روم . اخخخخخ که چه حسی داشتم او لحظه ‌. کله کیرش خیس خیس بود و داغی کیرش تو سردی کپل من مثل یخی بود که رو توی کوره افتاده . کیرشو لای کونم سُر میداد و هیچ صدایی جز اه و اوه یواشش تو اتاق نبود . نفسش میخورد به گوشم و یهو لاله گوشمو با لباش گرفت و میک زد . چنان حس دلچسبی بهم میداد که همون لحظه تا مرز ارضا پیش رفتم و اگه ادامه داده بود بی شک ابمم میومد . تو گوشم گفت بره تووووش؟ با ناز گفتم اره اما دلهره داشت خفم میکرد من تا اون لحظه کیر رو تو کونم حس نکرده بودم . گفتم فقط آروم . دلم نمی خواست بدونه بار اولمه. کونم به لطف روزهای زیاد حشری بودنم و فرو کردن بادمجان های کلفت ظرفیت کیرش رو داشت از این بابت خیالم ی جورایی راحت بود و فکر میکردم هیچ مشکلی نخواهم داشت و فقط لذتشو میبرم اما واقعا اینجوری نبود . بلند شد تف انداخت رو کیرش . سوراخ منم خیس کرد و حس خوشایندی بهم داد سردی اب دهنش . کیرشو تنظیم کرد رو سوراخم و وزنشو انداخت رو کمرم . اووووف کله کیرش واقعا گنده بود اصن فکرشو نمیکردم اینجوری سخت بشه برام . ی کم فشار داد و دردش به حدی بود که گفتم بسه بسه . گفت چقدر تنگی تو . گفتم کله کیرت کلفته اخه. ی حس پشیمونی داشتم با تمام حشری بودنم . بلند شد نشست کنارم منم بلند شدم و ی وری لم دادم گفت چربش کنیم میره ها ! گفتم با چی ؟ کرم خوبه ؟ گفت وازلین خوبه اگه داشته باشی. رفتم از کمد مامانم ی چی پیدا کنم تو این چند لحظه با خودم فک کردم کاش نمیکردم اینکارو ولی وقتی تو آینه اتاق مامان بابام خودمو لخت دیدم گفتم من باید اینو تمومش کنم . من کیر رو تو کونم جا میدم . تو کشو پماد آ د بود . وازلینم بود و جالب بود برام که روان کننده هم بود . لوبریکانت . این رو که دیدم گفتم به به بابا خان کون مامان میکنه ما خبر نداریم و با تصور کون دادن مامانم به بابام حشریتم دوباره به اوج رسید برگشتم و با دیدن کیر سیخ مجید بی هوا مثل جندها پریدم دمر رو تختم و گفتم منو بکن مجید زود باش . مجید روان کننده رو ریخت رو کیرش و سوراخ من و این بار برعکس قبل با انگشتش کونمو مالید . وای که تو فضا بودم با فکر کون مامان و کیر بابام و اینکه کونم داره توسط کیر باز میشه . کلفتی انگشت مجید رو زیاد حس نمی کردم چون کونم باز بود تا ی حدی ولی نه اندازه کلفتی کله کیرش‌ . ی انگشت شد دوتا و سه تا و حالا دیگه حس میکردمشون و مشخص بود کونم بازتر مجید که خوابید روم احساس کردم بدنش داغه . گفتم آخ تو چقد گرمه بدنت جونم چقدر کیرت داغه تو چته ؟ چیزی نگفت و فقط کمرشو داد بالا و سر کیرشو گذاشت تو سوراخ نیمه بازم . ی کم فشار داد و درد عجیبی تو کونم میپیچید که انگار کیرش داره به ی حلقه ای چیزی تو کونم فشار میاره و درد زجر اورش منو دیوانه میکرد گفتم اخ درد دارم ی کم شل کرد و گفت کونت چقدر تنگه ؟ گفتم اروم بکن لامصب کونم داره پاره میشه و یهو ی تقه محکم زد و احساس کردم پاره شدم و تو کمتر از دو ثانیه دردم خیلی خیلی کم شد .روتختیمو تو مشتم جم کردم و سرمو فشار دادم به تشک و همونطوری گفتم مادرتو گاییدم فک کنم کونم جر خورد . مجید هیچ حرکتی نمی کرد و من احساس میکردم کیرش داره میلیمتری وارد کونم میشه و واقعا همینطوری بود . چند ثانیه بعدش قشنگ حجم کیر رو تو رودم حس میکردم و حس اون زمانی رو داشتم که با بادمجون کونم پر بود و حس مدفوع داشتن رو داشتم . با بوسه ی پشت گردنم توسط مجید به خودم اومدم و سرم رو از تشک جدا کردم و گفتم لعنتی مگه نگفتم یواش ؟؟؟؟گفت من که هنوز اسمت نمیدونم ولی کاش میگفتی که تا حالا کون ندادی. صفرتو خودم باز کردم درسته ؟ گفتم نخیرم دادم تو کیرت کلفته مخصوصا کلش تو این لحظه بود که مجید بدون اینکه بهم بگه اروم کیرشو کشید عقب و دوباره اروم داد جلو و من که دیگه فقط ی ذره سوزش رو توی سوراخم حس میکردم مزه تلمبه زدن کیر رو تو کونم چشیدم. اخ که چه لذتی . اخ که چه حسی دیگه نتونستم حرف زدن رو باهاش ادامه بدم و فقط اروم گفتن اااااااه حالا من ی کونی بودم . ی ابنه ای که تازه فهمیده بود این لذت همونیه که میخواد و هرگز و هرگز ازش دست نمیکشه. مجید گفت درد داری ؟ گفتم نه فقط کمر بزن .با ی حالت خاصی گفت حال میدهههههه گفتم اره فقط بزن . کمرشو کشید بالا و کیرشو آروم کشید بیرون من شکمم انگار پرشده بود از باد ناخواسته با بیرون اومدن کیر مجید گوزیدم و از خجالت سرم بردم رو تشک . مجید هیچی نگفت و خم شد لوبریکانت رو برداره من دستمو بردم سمت سوراخم و لمسش کردم دیدم بستس . فک میکردم باید مثل غار باز باشه ولی اینطور نبود مجید دوباره لوبریکانت رو ریخت رو کیرشو خواست بکنه توش که گفتم یواش یواش .گفت نترس پرده کونتو زدم دیگه دردی نداره!!!ولی من بازم میترسیدم با کمال تعجب اینبار نه درد داشت نه چیزی ‌ی کوچولو سوزش داشت ولی اخخخخ از لذتش لامصب . ی ضرب کیرشو کرد تو کونم و ی ضرب کشیدش بیرون و چهار بار تکرار کرد و این کارش منو تا اوج لذتی که میشد داشته باشم رسوند و بار آخری که فرو کرد سرعت تلمبه هاش به حدی شد که تخت زیرمون داشت صدا میداد. گفت داری حال میکنی با کیرم . داری لذت میبری . کونتو پاره کنم ؟ ابمو بریزم تو کونت حاملت کنم با گفتن این حرفا احساس کردم آبم داره میاد. کیرم رو تشک تختم داشت سُر میخورد و دیگه نتونستم خودمو نگه دارم انقدر حس خوبی داشتم تو کونم که یهو ابم اومد و نعره زدم اوووووو. ابم اومد یهو مجید تلمبه هاش اینجوری شد که تا کله کیرشو میکشید بیرون و تا خایه میکرد تو چندتا اینجوری زد و من که داشتم له میشدم زیر کیرش با ناله گفتن بسه بسه یهو خودشو مثل آوار انداخت روم و بالا تنش رو داد تا اخر بالا و با چند تا آه بلند ابش رو ریخت تو کونم و بعد چند ثانیه اروم چند تا تلمبه نرم زدو وکلا خوابید روم . اوووف تازه وقتی ارضا شدنش تو کونم تموم شد من به اوج لذت رسیدم . لزجی کیرم رو تشک با آب خودم و داغی تن مجید از بالا و فشار کیرش تو بدنم واقعا قابل وصف نیست . برخلاف چیزی که ملت میگن داخل کونم چیزی از داغی پاشیدن اب و این کسشعرها حس نکردم فقط احساس کردم بعد اومدن آبش تو کونم کیرش خیلی لطیفتر جلو عقب میشه که اونم طبیعیه چون کونم با اب کیرش نرم شده بود ضمن اینکه بعد اومدن ابش کیرش کوچیک شد و سوراخ من بازتر . از روم اومد پایین و افتادیم رو تخت که با اب کیر من خیس بود و وقتی خواستم بلند شم متوجه شدم از کونمم اب کیر مجید زده بیرون و ریخته رو تختم . مجید گوشاش سرخ بود و حال عجیبی داشت . دهنش خشک شده بود و صورتش گل انداخته بود . گفتم اخ چقد حال داد . جواب نداد و بازوش رو صورتش بود . گفتم خوبی ؟ گفت اره فقط تشنمه . با شلوارم کونمو پاک کردم و انداختمش رو قسمتی از تخت که با آبم خیس بود . لخت رفتم براش آب اوردم و برگشتنی چراغ رو روشن کردم . واقعا سرخ بود گوشاو صورتش . کیرش رو که دیدم تقریبا شق بود !!!گفتم تو خوبی الان ؟ گفت اره چطور مگه ؟ گفتم سرخه سرو صورتت گوشات و اینا ! کیرت چرا نخوابیده ؟؟ نیش خندی زد و گفت ویاگرا خوردم . تازه داره الان اثر میکنه !تازه فهمیدم اون چیزی که انداخت بالا وقتی تازه اومده بود قرص بوده . من که دیگه نا نداشتم و البته دلم میخواست برم ی دوش بگیرم و ی کم بخوابم گفتم ببین بهتره تو بری. ‌ الان ممکنه کسی بیاد . یهو گفت آخ باشه باشه ی دستشویی برم فقط از این کارش خوشم اومد . آدم هولی نبود واقعا . خلاصه مجید رفت و منم ی دوش گرفتم و ملحفه رو شستم تو حمام فقط دستم به سوراخم بود که ببینم اوضاع چطوره چون در کمال تعجب بعد اون سکس حدودا ۱۵ دقیقه ای یا شایدم بیشتر و اون حجم از کیر توش هیچ حس بدی نداشتم . نه درد آنچنانی نه سوزش زیادی نه چیزی و ابی هم از کونم بیرون نمی زد اصلا .بجاش بهش انگشت که میکشیدم ی حس خوبی داشتم . نرم و لطیف و اماده واسه فرو رفتن کیر توش ‌ حالا دیگه خیالم راحت بود . صفرم باز شده بود و دنیای سکس برام ی جور دیگه بود . لذتِ استفاده از بدنم و حس خوشایند ارضا کردن دیگران با کونم برام خیلی خواستنی بود . احساس سبکی می کردم و انگار واقعا علاوه بر ارضا جنسیم به بهترین حالت ممکن از نظر روحی هم واقعا ارضا شده بودم . چند روز گذشت و من واقعا دیگه احساس نیاز نمی کردم و البته پروژه فاضلاب شهری هم از محله ما رد شده بود و مجید رو حتی یکبارم دیگه ندیدم .اون حتی اسم منم نمیدونست و انگار ی اتفاق ناگهانی بود هم برای من هم برای اون . من با مرور خاطرات اون روز بازم رو اوردم به خیار و بادمجون تا روزی برسه که دوباره ی غریبه مثل مجید پیدا بشه و تجربه کنم مفعول بودن رو قبل از اینکه به سنی برسم که دیگه خواهانی نداشته باشم . تو این حال و احوال خودم بودم که یه روز گوشیم زنگ خورد !!! خودش بود . همونی که اون روز درخواست منو رد کرد و منو هل داد که برم زیر کیرِ مجید . من . تردید !هوس . تلافی .الو . جانم . به به حمید خان یاد ما کردی …
شرمندم که طولانی شد . لازم بود جزئیات رو بگم 😘

نوشته: کامران

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.