رفتن به مطلب

داستان بیغیرتی عوض کردن همسر


gayboys

ارسال‌های توصیه شده


طرح تعویض همسر - 1
 

این یک داستان بیغیرتی

چند ماه اول ازدواج با نگار، همه چی خوب بود و من خیلی احساس خوشبختی داشتم ولی بعد از مدتی دیدم موقع سکس هامون نگار خیلی سرده و اصلا حال نمیکنه. وقتی ازش پرسیدم که چی شده گفت: “میدونستی کل این مدت من هیچوقت با کیرت ارضا نشدم.”
من: واقعا؟! … چرا؟ مشکل چیه؟
نگار: واقعا نمیدونی؟! یا خودتو به اون راه زدی؟… کیرت کلا ۱۰ سانته بعدش میپرسی مشکل چیه؟!
من: نخیر اولاً کیر من ۱۲ سانته. دوماً تقصیر من نیست که اینطوره، چیکار کنم؟
نگار: من نمیدونم… تو شوهر منی و وظیفته نیاز جنسی منو برطرف کنی.
من: خب من که نمیتونم خودمو عوض کنم، میگی چیکار کنم؟… میخوای برات دیلدو یا ویبراتور بگیرم؟
نگار یه پوزخند زد و گفت: اگه دیلدو میخواستم که لازم نبود شوهر کنم.
من: خب میگی چیکار کنم؟ همین مونده برم واست یه بکن کیر کلفت پیدا کنم؟!
نگار: من نمیدونم… مشکل خودته… تا وقتی هم این مشکل حل نشه انتظار سکس از من نداشته باش
من که اعصابم خورد شده بود بهش گفتم: خیلی خب، پس تنها راهی که میمونه طلاقه، بعدش میتونی بری به هرکی که میخوای کس بدی
با شنیدن طلاق، نگار زیر و رو شد و کوتاه اومد و سعی کرد اوضاع رو درست کنه. البته به خاطر علاقش به من نبود. از اولش هم منو بخاطر پولم میخواست، واسه زن خانه دار چه چیزی بهتر از یه شوهر دکتر بود؟ من هم نگار رو بیشتر بخاطر ظاهر جذاب و بدن سکسیش میخواستم. چشمای عسلی و خمار با لب های برجسته داشت که نگاهش تا عمق وجودت رخنه میکرد. پوست سفید و بدن توپر داشت و روی عضلات شکم و پاهاش هم کار کرده بود. من با رون های درشت نگار و ساق پای سفید و عضلانیش معنی فوت فتیش بودن رو درک کردم، بخصوص وقتی جوراب شلواری شیشه ای و فیش نت میپوشید. ممه های بزرگ و خوش فرمش با نوک صورتی و سربالا کیر هر مردی رو شق میکرد. لرزش کونش موقع راه رفتن بی نظیر بود.
بعد از اون اتفاق ماهی یکبار و به اصرار من باهم یه سکس خیلی سرد داشتیم که هیچ لذتی نداشت ولی چون حوصله درگیری جدید رو نداشتم به همین وضعیت راضی شدم.
حدود ۶ ماه بعد من واقعا یه سکس خوب میخواستم، حتی به زنای خوشگل فامیل نگاه سکسی داشتم و به یادشون جق میزدم. اوضاع روانیم اصلا خوب نبود. مدتی میشد که تو کف منشی جدید مطب بودم. اسمش شادی بود و ۲۹ سالش بود. خیلی پر انرژی و باحال بود و از اولین روز با من صمیمی شد و حتی باهم بگو بخند داشتیم. از نگار لاغرتر اما قد بلند تر بود و قیافه خیلی خوشگلی داشت.
بعد از اینکه از شادی مطمئن شدم که قابل اعتماد هست، یه کپی از کلید های مطب رو بهش دادم که قبل از من بره و مریضارو پذیرش کنه. یه شب که از مطب برگشتم خونه میخواستم پیامای تلگرام رو چک کنم که دیدم گوشی نیست و تازه فهمیدم که جا گذاشتم مطب. دوباره برگشتم و وقتی خواستم قفل در رو باز کنم دیدم که از قبل باز بوده. آروم وارد مطب شدم… چراغا خاموش بود و فقط نور لامپ از اتاق معاینه میزد بیرون. صدای یه مرد و زن میومد… اول فکر کردم دزده، رفتم از آبدارخونه یه چاقو برداشتم و تو آستینم قایم کردم و ناگهان درو باز کردم…
باورم نمیشد… شادی کاملا لخت روی تخت قمبل کرده بود و یه پسر داشت میگاییدش. تا منو دیدن سریع دست از کار کشیدن ولی همچنان کیر پسره تو کص شادی مونده بود و از تعجب خشکشون زده بود.
من: اینجا چه خبره؟… واقعا خجالت آوره… با چه اجازه ای اومدین داخل مطب من؟ هان؟
پسره یهو گفت: آها شما آقای دکتر هستی… من علی هستم دوست پسر شادی… داداش راستش قضیه اونطوری نیست که فکر میکنی
من: خب بگو ببینیم قضیه چیه
علی: ما خیلی همدیگرو دوست داریم. ببین خودت دکتری میدونی که آدم حشرش میزنه بالا باید یه جوری خودشو تخلیه کنه… من و شادی جایی نداشتیم و به اصرار من اومدیم اینجا
من: میدونی که همین الان اگه پلیس بگیرتتون، دهنتون گاییدس
علی: آخه قربونت پلیس از کجا قراره بفهمه
من: ببین من بحثی باهات ندارم. همین الان کلیدارو بدین و برین بیرون… شادی خانم شما هم لازم نیست از فردا بیای، آخر ماه بیا برای تسویه حساب
شادی: نه آقای … تورو خدا اخراجم نکن… من خیلی به درآمد اینجا نیاز دارم… بهتون قول میدم دیگه تکرار نمیشه
علی: داداش خداوکیلی اینطوری نکن… واقعا الان چرا عصبانی هستی؟ چه فرقی میکنه من خونه خودم سکس کنم یا اینجا، ما که دزد نیستیم اینطور با ما حرف میزنی، خودت تا حالا سکس نکردی؟
من: از اینجا یه چیزی گم بشه تو حاضری خسارت بدی؟ الان دو نفر هستین پس فردا ده نفر اومدن اینجا رو خالی کردن تو حاضری بری پیش پلیس؟
علی: داداش اگه مارو قبول نداری اصلا خودت بیا اینجا شخصا نظارت کن اصلا ما جلو چشمت سکس میکنیم که خیالت راحت بشه
بعد شروع کرد به آروم تلمبه زدن و با دستاش ممه های شادی رو میمالید
من: من اونقدرها بیکار نیستم که بیام مراقب شما باشم
علی: بابا دکتر یکم شل کن، اینجوری خودت هم حال میکنی، اصلا اگه خواستی میتونی بیای به ما ملحق بشی
علی تلمبه هاشو داشت محکم تر میزد و شادی حشری شده بود و به آه و ناله افتاده بود
من: من زن دارم
علی: خب چه اشکالی داره، اصلا زنتم بیار… اتفاقا بیشتر خوش میگذره
من یه لحظه کیرم تکون خورد و فکرایی اومد تو سرم، بعد از کمی مکث گفتم: ببینم تو اصلا از رو نمیری مگه نه؟
علی: آخه مگه بد میگم… من همش دارم راه حل جلوی پات میذارم
من که با آه و ناله های شادی بدجور شق کرده بودم، صندلی رو آوردم جلو و روبروی اونا نشستم و گفتم: خب الان یکم سرت شلوغه، کارت رو انجام بعدا حرف میزنیم.
علی: حالا شد، الحق که آدم منطقی هستی… راستی اونجا نشین بیا با هم حال کنیم
من: نه مرسی، من فقط آخرش یه کار کوچیک با شادی دارم
شادی تو حالت داگی قمبل کرده بود و علی با هیکل عضلانی و ورزشکاری داشت کیر کلفتشو تا خایه میکرد تو کص شادی و بهش امون نمیداد. حدود ۵ دقیقه بکوب تلمبه زد تا اینکه کل بدن و پاهای شادی شروع به لرزیدن کرد و چند تا آه بلند کشید… علی هم کیرشو درآورد و آبشو ریخت رو کونش
علی: خبر دکتر من کارم تموم شد نوبت توئه، من رفتم روبروی شادی و صورتشو نوازش کردم و گفتم: فکر نمیکردم انقدر هات و خوش سکس باشی… به همین خاطر اخراجت نمیکنم
بعدش رفتم سراغ ممه هاش و نوک ممه هاشو لای انگشتام فشار میدادم و می کشیدم و گفتم: اما شرطش اینه که تو هم با من راه بیای
برگشتم به علی گفتم: پیشنهادت قبوله ولی فقط تا آخر امسال، و کلید ها رو باید تحویل بدین… بعد از اون نه من تورو میشناسم نه تو منو
علی: قبوله اما منم یه شرط دارم، اگه میخوای با شادی حال کنی باید بذاری منم با زنت حال کنم
من: قبوله
بعدش برگشتم خونه… دیدم نگار داره پورن نگاه میکنه، بهش گفتم: نگار این قضیه سکس ما داره به جاهای باریک کشیده میشه
نگار: خب که چی؟
من: یادته میگفتی کیر بزرگ میخوای؟
نگار: آره
من: قراره به خواسته ات برسی
نگار: چی؟! واقعا؟! … جدی یا شوخی؟
من: جدی ولی اگه میخوای جریانو بهت بگم باید یه سکس توپ مهمونم کنی

اون شب بعد از ماه ها از سکس لذت بردم و قضیه رو برای نگار تعریف کردم، اونم موافقت کرد. منم با شادی برای پنجشنبه شب قرار گذاشتم…

نوشته: کاک علی

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...


طرح تعویض همسر - 2

بالاخره پنجشنبه شب فرا رسید، بعد از اینکه من و نگار آماده شدیم، با کلی هیجان رفتیم مطب و کمی منتظر موندیم تا اینکه شادی و علی هم رسیدند
نگار یه تاپ بند دار سفید بدون سوتین پوشیده بود که هم چاک سینه اش معلوم بود و هم نوک ممه هاش که برجسته بودن، یه شلوارک کوتاه و تنگ هم پوشیده بود که کل پر و پاچش بیرون مونده بود.
علی وقتی برای اولین بار نگار رو دید نگاهش روی ممه ها و رون های درشتش قفل شد و داشت با چشماش نگار رو میخورد.
بعد از خوش و بش و احوالپرسی شادی هم مانتوشو درآورد و دیدم که یه کراپ تاپ پوشیده با یه ساپورت نازک و ساق کوتاه.
من: خب بچه ها همونطور که قبلا با هم صحبت کردیم، من نگار رو آوردم که شما خودتون مشکلاتتون رو بهش بگین
علی: نگار خانم، میتونم باهاتون راحت صحبت کنم؟
نگار: آره خواهش میکنم.
علی: راستش ما از مهربونی دکترجان یکم سواستفاده کردیم. من و شادی الان نزدیک دو ساله که باهم تو رابطه‌ایم و تقریبا ۶ ماه میشه که قضیه جدی شده و ما هم کم کم شروع کردیم به سکس. ولی اصلی ترین مشکلمون یه مکان مناسب بود. گاهی تو ماشین، گاهی توی سوئیت کرایه ولی هزینه اش برامون زیاد بود و ریسک بالایی داشت.
بعد از اینکه شادی تو مطب کارشو شروع کرد، من خیلی بهش اصرار کردم تا بالاخره راضی شد که واسه سکس بیایم اینجا.
نگار: چی؟ واقعا؟!.. تو میدونستی؟
من: نه من کلا یه هفته است که فهمیدم
علی: نه، ما به دکتر نگفته بودیم و یواشکی میومدیم، اگر اون شب دکتر مچ مارو نمیگرفت شاید هیچوقت متوجه این موضوع نمیشد
نگار: فکر نمیکردم اینقدر داستان جالبی باشه!
علی: اولش توپ دکتر پر بود و گفت زنگ میزنه پلیس و شادی رو تهدید به اخراج کرد و…
نگار: ای بابا! بد شد که!
علی: ولی بعدش من که باهاش منطقی صحبت کردم اونم شرایط مارو در‌ک کرد ولی گفت که نظر شما هم مهمه
نگار: نظر من؟ در مورد چی؟
علی: قرار شد که ما کلید هارو تحویل بدیم اما توی مطب سکس داشته باشیم، منتهی چون دکتر به ما اعتماد نداشت ما گفتیم که خودش هم حاضر و ناظر باشه
نگار خندید و به من گفت: چیی؟! … ایول بابا خوشم اومد، فکر نمیکردم اینقدر زرنگ باشی، البته بعد از اون مسائل تا حدی بهت حق میدم
علی: دکتر گفته بود که متاهله و نمیتونه شبا بیاد ومراقب ما باشه، منم گفتم خب بگو خانمت هم بیاد دور هم بیشتر خوش میگذره
نگار: خب، که اینطور… تازه رسیدیم به اصل ماجرا… خب چرا معطلید؟!.. شروع کنید دیگه
علی یه لبخند شرورانه زد و گفت: چشم… فقط اشکال نداره که باهم راحت باشیم و با اسم کوچک همدیگرو صدا کنیم؟
نگار: نه بابا… راحت باش، قراره خیلی کارا بکنیم
علی و شادی شروع کردن به لخت شدن و بعد از کلی لب گرفتن شادی زانو زد و حسابی شروع کرد به ساک زدن کیر علی، بعد از مدتی که کیرش شق شد نگار آروم به من گفت: جاااان ببین چه کیری داره!.. یعنی این قراره بره تو کس من؟
من: چه عجب خوشت اومد؟!
نگار: کیر این کجا… کیر تو کجا… واقعا مال تو درمقابل این دودول محسوب میشه
شادی و علی رفتن روی تخت. شادی تو حالت داگی قمبل کرده بود و علی داشت سر کیرشو میماید به کصش. بعد از اینکه شادی حسابی حشری شده بود کیرشو آروم کرد تو کصش و همزمان شادی یه آه عمیق کشید.
نگار: جااان… داری حال میکنیا
شادی: نمیدونم چرا ولی امروز یجور دیگه ایه، آدم وقتی جلوی چند نفر سکس میکنه حشری تر میشه
نگار: عزیزم منم اگه همچین کیری میرفت تو کصم مثل تو آه میکشیدم. طبیعیه. ماشالا چه دوست پسری پیدا کردی هیکل ورزشکاری، سیکس پکا رو ببین، کیرشو ببین
من: علی ظاهرا نگار تورو خیلی پسندیده
علی در حالی که داشت تو کس شادی تلمبه میزد گفت: نگار واقعا لطف داره، منم هیکل اونو خیلی پسندیدم
من: جدی میگی؟! کجاشو بیشتر پسندیدی؟
علی: اول از همه اون ممه های درشت و سرحالشو، بعد رون ها و ساق های گوشتی شو و آخر هم قیافه ناز و چشم ها و لبای خوشگلشو
شادی در حالیکه زیر تلمبه های سنگین علی بود گفت: نگار جون چشمای علی بدجور تو رو گرفته، مراقب خودت باش. اولا از منم اینقدر تعریف کرد تا آخرش مخمو زد و با کیرش کصمو گشاد کرد.
نگار: اتفاقا من از کیرایی که کس گشاد کنن خیلی خوشم میاد
نگار نوک سینه هاش حسابی سیخ شده بود، منم کیرم شق شده بود و شلوارم داشت میترکید
علی که داغ کرده بود تلمبه هاشو رگباری میزد و تند تند از کون قلمبه شادی اسپنک میزد، شادی هم با صدای بلند آه میکشید و ناله میکرد و دو دقیقه بعد با چند تا جیغ ارضا شد و پاهاش داشت مثل بید میلرزید.
علی کیرشو کشید بیرون و گرفته بود دستش و گفت: نگار ببین کیرم چطوره؟
نگار: عالیه بهتر از این نمیشه
علی: ببین دکتر من اصلا راضی نیستیم زنت کیر منو ببینه و دلش بخواد ولی یه گوشه بشینه و فقط نگاه کنه
یا مثلا خودت قیافه و اندام لخت شادی رو ببینی و کیرت شق بشه ولی بشینی و فقط نگاه کنی
من: آره میدونم، قرارمونم این نبود
شادی: خب پس چرا نشستین؟ لخت بشین و شروع کنین
نگار: جوووون داریم به جاهای خوبش میرسیم
نگار سریع تاپ و شلوارکشو در آورد، منم لباسامو درآوردم و بخاطر کیر کوچیکم کمی احساس حقارت میکردم. یه تخت دیگه هم داشتیم که واسه بیمار بود، هر دو تخت رو کنار هم گذاشتیم و من و نگار هم رفتیم رو تخت، علی و شادی هم کنارمون بودن و شادی به پشت خوابیده بود و پاهاش رو شونه های علی بود و خارومادرش گاییده میشد . من شروع کردم به لب گرفتن از نگار و بازی کردن با ممه هاش. پستوناش رو تو مشتم گرفته بودم و فشار میدادم. نوک ممه هاشو گرفته بودم لای انگشتام فشار میدادم و میپیچوندم. بعدش طاقت نیاوردم و رفتم سراغ ممه هاو شروع کردم به مک زدن و لیس زدن و گاهی گاز گرفتن، من هیچوقت از ممه های نگار سیر نمیشدم. بعد از چند دقیقه که کس نگار آب افتاد، قمبل کرد و کیرمو کردم تو کصش که حسابی داغ و خیس بود. من کنار شادی بودم و نگار هم کنار علی بود و هردو رو به روی هم بودن. من با اینکه کیرمو تا خایه میکردم تو کصش ولی اون هیچ لذتی نمیبرد و اصلا آه و ناله نمیکرد. در عوض چون رو به علی بود، دستشو میکشید به عضلات سینه و سیکس پک علی، بعدش هم رفت سراغ تخماش و با تخماش بازی میکرد.
علی: دکتر دیدی بهت گفتم خوش میگذره… ولی دکتر زنت عجب پر و پاچه ای داره، ببین چه کون قلمبه ای داره مثل دنبه داره میلرزه.
من: چیه؟ دلت خواسته؟
علی: بد جور… اصلا عاشق اندام زنت شدم
منم شروع کردم به بازی کردن با ممه های شادی و مالیدن آنها و گفتم: ولی منم از اول چشمم شادی رو گرفته بود، با اون اندام کشیده و صورت خوشگلش بخصوص وقتی ساق های سفیدش معلوم بود.
هردومون حشری شده بودیم، علی خم شد و از نگار لب گرفت، شادی هم حسابی حشری شده بود و من اونقدر نیپل هاشو تحریک کردم که برای بار دوم ارضا شد و کل بدنش به رعشه افتاده بود.
ولی من هنوز نتونسته بودم نگار رو به آه و ناله بندازم
علی کیرشو کشید بیرون و با دستش میمالید و گفت: دکتر چیکار داری میکنی بابا الان صبح میشه
نگار کیر علی رو گرفت دستش و شروع به مالیدن کرد و گفت: همه که مثل تو نمیشن علی، میدونی من چقدر عاشق همچین کیری بودم
من: خب میبینی که خدا دوستت داشته و الان یکی نصیبت شده
شادی: علی خب اگه نگار خیلی کیرو دوست داره بهش یه تعارف بکن
علی: چشم، چرا که نه
و در حالی که من داشتم تو کص نگار تلمبه های بیهوده میزدم علی کیرشو گذاشت تو دهن نگار و شروع کرد به گاییدن دهنش. الان دیگه من و علی رو به روی هم بودیم و اون داشت با نگاهش منو تحقیر میکرد
علی دو دستی پشت سر نگار رو گرفته بود و کیرشو تا حلق نگار میداد تو… صدای یعقوب یعقوب و نفس نفس زدن های نگار منو خیلی حشری کرده بود.
علی: دکتر ببین زنت چقدر خوب داره کیرمو میخوره، انگار تا حالا کیر نخورده، البته حق داره
بعد از یه دقیقه علی کیرشو کشید بیرون و گفت: خوشت اومد چطوری دهن نگارو گاییدم
من: آره، دمت گرم
شادی: علی فکر کنم کصشم کیر میخواد، ولی روش نمیشه بگه
علی: نگار جون، کیر منو میخوای یا شوهرت؟
نگار: کیر کلفت میخوام که جرم بده
علی: دکتر زنت کیر میخاد چیکار کنیم؟ حیف نیست حسرت یه کیر کلفت رو کصش بمونه؟
من: هرکاری که میخواد بکن
علی اومد دستای نگار رو گرفت و بلندش کرد رو زانو، با اینکار کیر من از کصش دراومد بعد درحالیکه داشت از زنم لب میگرفت اونو برد روی تخت خودش و چون جا نبود، شادی هم اومد روی تخت من. علی نگار رو به حالت داگی در آورد و بهش گفت قمبل کنه، بعد کیرشو گذاشت تو کصش و آروم شروع کرد به گاییدنش.
علی: دکتر واقعا همسر نمونه به تو میگن، زنت بالاخره به آرزوش رسید. زنتو رفت زیر یه کیر کلفت. یجوری زنتو میگام که لذتش تا آخر عمر روی کصش بمونه
من: تو هم به آرزوت رسیدی، یه کون قلمبه با پستونهای اعلا رو صاحب شدی
شادی: دکتر حرص نخور، به جاش بیا کس منشی ات رو بخور… خجالت نکش من که میدونم همیشه تو کف من بودی
شادی خوابید روی تخت پاهاشو از هم باز کرد و کصشو مالید و گفت: بیا دیگه از دهن افتاد
من خوابیدم رو تخت و سرم رو بردم لای پاهای شادی و شروع کردم به مک زدن و لیسیدن کصش، از اطراف سوراخش تا چوچولش میرفتم و برمیگشتم
همزمان علی سرعت تلمبه هاشو بیشتر کرده بود و هربار کیر کلفتشو تا خایه میکرد تو کس زنم. صدای شالاپ شلوپ اتاقو پر کرده بود و نگار خیلی زود به آه و ناله افتاد، این اولین بار بود که ناله های نگار رو زیر کیر داشتم میشنیدم
در این حین شادی کصش حسابی آب افتاده بود و حشری شده بود، دوتا رونش رو جمع کرد و دور سرم قفل کرد و با دستش سرمو فشار میداد به کصش و به نفس نفس افتاده بود.
نگار: علی نگاه کن چجوری داره کس شادی رو میخوره، حتی یه بار هم حاضر نشد کس منو بخوره
علی: اشکال نداره عزیزم من که نمردم، بهتر از شوهرت کصتو میخورم
شادی بلند بلند داشت آه و ناله میکرد و منم با یه دستم از پایین سوراخ کونشو میمالیدم و با دست دیگم چوچولشو میمالیدم، اونقدر ادامه دادم که پاهای شادی شل شد و بدنش لرز کرد و با چند تا جیغ بلند ارضا شد
علی: آفرین، خوشم اومد
من: حال کردی زنتو ارضا کردم
علی: اوف چه جورم، کیرم تو کص زنت قلقلکش اومد
من بلند شدم و نشستم روی تخت که شادی پاهاشو دراز کرد رو شونه هام گذاشت. شادی برخلاف نگار پاهای کشیده و فوق العاده سفیدی داشت، منم طاقت نیاوردم و شروع کردم به خوردن پاهاش… تک تک انگشتای پاش رو چندین بار مک زدم و با زبون کف پاشو قلقلک میدادم. بعدش بلندش کردم و خودم دراز کشیدم و بهش گفتم بشینه روی کیرم (Cowgirl) و کیرمو کردم تو کس داغ و خیسش و شروع کردم به تلمبه زدن. در این وضعیت دید کامل به نگار و علی هم داشتم.
علی و نگار هر دو حشری بودن، نگار بلند بلند آه و ناله میکرد و علی هم کیرشو تا خایه میکرد تو کصش، هر تقه ای که میزد کون قلمبه زنم به لرزه می افتد و حتی منم از این صحنه تحریک میشدم. علی که متوجه نگاه های من شده بود، از عمد چند تا اسپنک محکم زد در کون نگار جوری که جای دستش سرخ شده بود و بعدش گفت: از بکن زنت راضی هستی، زنتو خوب میگام یا نه؟ … ببین چجوری با کیر کلفتم دارم کصشو گشاد میکنم
من: معلومه از کس نگار راضی هستی
علی: فوق العاده است، تنگ تنگه، لامصب انگار کس دختر 18 ساله است… آکبند مونده… ولی نگران نباش من واست کصشو افتتاح میکنم
من که حشری شده بودم تلمبه هامو محکم تر میزدم و شادی هم داشت چوچولشو میمالید و آه و ناله میکرد.
در همین حین نگار آه و ناله هاش بلندتر شد و به ارگاسم رسید
علی: جوووون، دکتر بهت تبریک میگم زنت برای اولین بار آبش اومد… واقعا کیرم تو کص زنت
نگار تقریبا بیهوش روی تخت افتاده بود، بدنش از عرق حسابی خیس شده بود و برق میزد.
علی: ولی من هنوز کارم با زنت تموم نشده… تا مطمئن نشم کصش گشاد شده به این زودیا ولش نمیکنم
این بار نگار رو به پهلو خوابوند و یه لنگشو برد بالا و خودش پشت نگار بود و تو اون حالت شروع کرد به گاییدنش.
شادی که داشت به آستانه ارضا شدن میرسید خودش وحشیانه شروع کرد به بالا پایین رفتن روی کیرم طوری که انگار اون داشت با کصش منو میگایید. محکم و تند تند چوچولشو میمالید تا اینکه با چندتا جیغ پاهاش لرزید و آب کصش سرازیر شد.
من: علی چه حسی داری دوست دخترتو دارم میگام؟
علی: دقیقا همون حسی که تو داری
علی داشت بیرحمانه کس نگار رو جر میداد، منم برای اینکه کم نیارم شادی رو به حالت داگی بردم و شروع کردم به تلمبه زدن، کیرمو تا خایه میکردم تو کس سفیدش و همزمان با انگشتم سوراخ کونشو میمالیدم و فشار میدادم
من: نگار کیر علی چطوره؟ به اندازه کافی بزرگ هست؟
نگار: وای نمیدونی کیرش داره کصمو جر میده، تا حالا اینقدر کصم حال نکرده بود…
علی: شوهرت خیلی مهربونه رفته واسه زنش بکن پیدا کرده. دکتر از الان دارم فکر میکنم تا آخر سال من چه کسی از زنت بگام…
من: نوش جونت… چون منم قراره شادی رو بگام
شادی: نگار با اینکه کیر شوهرت کوچیکتر از علیه اما خیلی به کصم حال میده
نگار: نوش جونت باشه عزیزم… همش مال خودت
من که داغ بودم به تلافی چندتا اسپنک به کون سفید شادی زدم ولی آروم تر از علی
شادی: آهااا اینه… محکم تر بزن دکتر، خجالت نکش…
علی: نگار تا امروز دختر محسوب میشد ولی از امشب تبدیل به یه زن واقعی شد. دکتر، نگار خانمت امشب بکارتش رو از دست داد…
نگار: عزیزم من کصمو واسه همچین روزی نگه داشته بودم
نگار اونقدر حشری بود که نوک پستوناش سیخ شده بود، دوباره آه و ناله هاش تند تر شد و با یه جیغ کوچیک برای سومین بار زیر کیر علی ارگاسم شد.
نگار روی تخت خوابیده بود و علی رفت روش خوابید و شروع کرد به خوردن ممه های زنم، مثل قحطی زده ها داشت پستوناشو مک میزد و گاز میگرفت. نوک ممه هاشو با دندون میگرفت و میکشید. بعدش ممه های نگار رو گرفت تو مشتش و شروع کرد به چلوندن و مالیدن جوری که آه و ناله نگار دراومده بود. بعدش رفت نشست روی سینه زنم و کیر کلفتشو گذاشت لای ممه هاش و شروع کرد به لا پستونی زدن.
شادی هم نتونست بیشتر از دو دقیقه زیر تلمبه های من دوام بیاره و با چندتا آه بلند ارضا شد.
علی که حسابی داغ کرده بود آبش اومد و با فشار آبشو پاشید رو پستونای زنم
منم که عاشق پاهای سفید شادی شده بودم کیرمو گذاشتم لای ساق هاش و عقب و جلو کردم تا اینکه منم آبمو ریختم رو ممه های شادی
علی: دکتر دمت گرم، زنت خیلی به کیرم حال داد
من: خواهش میکنم، قابل نداره… منم خیلی با شادی حال کردم مدت ها بود همچین سکسی تجربه نکرده بودم
اما حواسم بود یکم خشن بودی
علی: تازه این اولش بود من خیلی ملایم رفتم، دفعات بعدی خشن تر هم میشه حالا کجاشو دیدی… من با نگار حالا حالاها کار دارم… میخوام تا آخر امسال، تا آخرین ذره از شیره وجودشو بکشم
من: ای بابا لااقل یه چیزی هم واسه ما بزار بمونه
علی: نه داداش… همش مال خودمه، کصشو من افتتاح کردم، تا اونجایی که بشه هم ازش استفاده میکنم
من: باشه بابا، قبوله… عوضش منم دوس دخترتو میکنم به هرحال هرچی باشه هیچی مثل منشی آدم نمیچسبه

بعد از اون شب به یاد ماندنی کارمون تموم شد و برگشتیم خونه. هر دو باهم رفتیم حموم. علی دیوث پستون های نگار رو سیاه و کبود کرده بود و نوکشون زخمی شده بود. نگار بعد از اون شب خیلی منو تحویل می گرفت و قربون صدقم میرفت چون خواسته اش رو برآورده کرده بودم
اما من تازه فهمیدم که مشکل از کیر من نبوده و نگار از اول قصد و نیتش جندگی بوده. حتی کس شادی که به کیر علی عادت داشت با کیر من دوبار به ارگاسم رسید.
اما من دیگه آب از سرم گذشته بود. فعلا شل کرده بودم تا ببینم بعدش چی میشه…

نوشته: کاک علی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.