رفتن به مطلب

داستان خیانت و سکس میلف شوهردار با رییسش


minimoz

ارسال‌های توصیه شده


نسرین و رییس
 

سلام. نسرین هستم، سی ساله، شش سال که ازدواج کردم و یدونه پسر دارم. زندگی خوبی هم با شوهرم داشتم، داستان من اما از یک مهمونی شروع شد. یک شب خونه یکی از دوست های شوهرم دعوت بودیم که تو این مهمونی غیر از ما چند تا خانواده دیگه هم بودن که باهاشون از قبل آشنایی نداشتیم و از دوست های میزبان بودن. میزبان هم دوست صمیمی و بچه محل قدیمی شوهرم بود. این دوست شوهرم که اسمش ناصر بود تو یه شرکت جز مدیرها بود و اون شب صاحب شرکت هم تو دعوتی ها بود. شوهرم هم از قبل با دوستش صحبت کرده بود تا اگه می‌تونه منو تو شرکتشون استخدام کنه و اون شب بعد از کمی حرف زدن با من و مشورت با صاحب شرکت قرار شد مدارکم رو ببرم براشون.
چند روز بعد شوهرم مدارکم رو داد به ناصر و هفته بعدش رفتم دفتر شرکت و بعد مصاحبه و معرفی خودم قرار شد به عنوان رییس دفتر مشغول به کارشم. مدتی بود که کارم رو شروع کرده بودم و چون قبل تولد پسرم هم سابقه کار داشتم از کارم راضی بودن. یه چند ماهی از کارم می‌گذشت که بخاطر مسائلی مشکل مالی اومد سراغمون. شوهرم با ناصر صحبت کرده بود اگه میشه یه وامی به من بدن اما ناصر همه چیز رو سپرده بود به مدیر شرکت و به شوهرم گفته بود که من از مدیر بخوام. بعد از کلی کلنجار با خودم و شوهرم، چون بدهی شوهرم زیاد بود و پول نزول کرده بود، هر لحظه ممکن بود طلبکار شوهرم رو بندازه زندان، واسه همین تصمیم گرفتم که به مدیر شرکت بگم و ازش کمک بخوام. آخر وقت کاری رفتم اتاق آقای ابراهیمی و موضوع رو باهاش در میان گذاشتم، اما با درخواستی مخالفت کرد و بهم گفت هم وضعیت شرکت خوب نیست هم شرکت تا حالا به نیروها چنین وامی نداده.
حالم گرفته شد و چند روزی تو مود ناراحتی بود تا اینکه یه روز که همه رفته بودن و منم منتظر بودن ابراهیمی بره تا در قفل کنم خودم هم برم، ابراهیمی ازم خواست برم تو اتاقش.
ابراهیمی: مشکل مالی تون حل شد؟
من: نه، متاسفانه هنوز پولی که میخواهیم جور نشده.
+مشکلتون چی هست؟
-والا شوهرم یه پولی از کسی گرفت تا خونه خریدیم اما نتونستیم پول جور کنیم، الآنم واسه بدهی سفته ها و چک شوهرم رو گذاشتن اجرا.
+ببین نسرین جان، من میتونم پول بهت بدم اما نباید کسی بفهمه، چون ممکن هم بقیه کارمندها سوءاستفاده کنند هم اینکه چون تازه اومده و خب به خاطر قیافه خوشگلی هم که داری فکرهای دیگه ای بکنن.
تا حالا منو به اسم کوچک صدا نزده بود و بخاطر صحبت هاش سرم رو انداخته بودم پایین.
+بعدش من این پول از حساب خودم برات واریز میکنم ولی اگه این پول بهت بدم در ازاش چی بهم میدی؟؟
-میتونم از شوهرم چک بگیرم؟
+چک شوهرت اگه میخواست پاس شه که این مشکل براش پیش نمیومد؟
-خب خودتون چی میگید؟ هر چی بگید انجام میدیم، حتی سند خونمون هم حاضریم امانت بدیم تا پول برگردونیم؟
+آخه سند خونه رو می‌خوام چیکار کنم؟
-خب چیکار کنیم؟
+خودتو امانت بذار، تا وقتی پول بهم برگردونی، تو امانت دست من میمونی؟
-من؟ آخه چطور؟ متوجه نمیشم؟
+از وقتی دیدمت محو زیبایی و اون چشای آبیت شدم، فقط کافیه با من باشی تا هرچی بخوای بهت بدم، مطمئن باش کسی نمی‌فهمه.
از شنیدن پیشنهادش غافلگیر شده بودم و عصبانی. همون لحظه از جام بلند شدم و حتی نگاشم نکردم و از اتاق اومدم بیرون. قبل از اینکه از در بیام بیرون بهم گفت که منتظر جوابم میمونه. چند دقیقه بعد هم از اتاقش اومد بیرون و از شرکت رفت. منم در قفل کردم و حرکت کردم سمت خونه مادر شوهرم دنبال پسرم. حسابی داغون بودم اما نمی‌تونستم به شوهرم بگم، دیگه تحمل این فشار رو نداشت و به پول کار هم نیاز داشتیم. خونه ای هم که خریده بودیم قسط هاش زیاد بود و طلا و ماشین رو هم بخاطرش فروخته بودیم و چیزی برای فروش نداشتیم. دویست تومن هم نزول کرده بودیم که همین داشت بدبختمون میکرد. طلبکار نامرد هم داشت آبرومون رو می‌برد. بعد چند روز فکر کردم تصمیمم رو گرفتم.
-سلام
+سلام، جانم؟ چیزی شده؟
همانطور که سرپا کنار میزش واستاده بودم،
-کی پول بهم میدی؟
+پس تصمیمت گرفتی؟ قول میدم پشیمون نمیشی و هیچکس هم بویی از این قضیه نمیبره.
-میترسم آبروم بره، همه چیز رو از دست بدم.
+نترس، هیچ اتفاقی نمیفته، خودم می‌دونم چطوری درستش کنم، پولم تا فردا تو حسابت هستش فقط قبلش باید حرفت ثابت کنی.
-چطور؟
+فردا بعد اینکه اومدی شرکت، یه برگه ماموریت مینوسی میدی اداری، من باهاشون هماهنگ میکنم، بعدش میری به آدرسی که فردا بهت میگم.
-باشه
+فقط خوشگل که هستی ولی بیشتر به خودت برس.
یه لبخند تلخی زدم و از اتاقش اومدم بیرون. اون شب رفتم خونه و به شوهرم گفتم با وام موافقت کرده و قراره هر ماه نصف حقوقم رو برداره. از خوشحالی شوهرم خوشحال بودم اما تو دلم غم بود، خودم رو فروخته بودم و این برام سخت بود. چند باری خواستم بزنم زیر همه چیز اما وقتی دیدم شوهرم به طلبکار زنگ زد و قول فردا رو داد دیگه همه چیز تموم شده دیدم.
اون شب رفتم حموم و خودمو تمیز کردم، صبح هم بیدار شدم یه ست سکسی پوشیدم، چند تا لوازم آرایشی هم گذاشتم تو کیفم راه افتادم سمت شرکت.
ادامه رو در داستان بعدی براتون می زارم.

نوشته: نسرین

  • Like 1
  • Thanks 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 3 هفته بعد...


نسرین و رییس - 2

ساعت حدود نه و نیم بود که دیدم بهم پیام داد و آدرس فرستاد. طبق برنامه برگه ماموریت پر کردم، از شرکت زدم بیرون. راه افتادم سمت آدرس. جلوی ساختمون از اسنپ پیاده شدم و زنگ واحد زدم. بدون حرفی در باز شد و با آسانسور رفتم به واحدی که گفته بود. تو آسانسور خودمو یکم مرتب کردم و وقتی از آسانسور بیرون اومدم دیدم در واحد بازه. بی سر و صدا رفتم داخل و در پشت سرم بستم. مجید( آقای ابراهیمی) اومد استقبالم و باهم دست دادیم و دعوتم کرد رو مبل بشینم.
خودش هم رفت سمت آشپزخونه و با کیک و چایی برگشت و شروع کرد به پذیرایی از من. چند دقیقه ای به سکوت و خوردن گذشت.
کم کم خودش بهم نزدیک کرد و دستشو گذاشت رو رون وام آروم شروع کرد به مالیدن رونم. یکم که گذشت خودشو کج کرد شالمو برداشت و لبشو گذاشت رو گردن. داشت گردنمو میخورد و همزمان دستشو از رونم برداشت و سینمو گرفت و فشار میداد. بعد چند دقیقه شروع کرد به لب گرفتن از من و رو همون مبل دراز کشید روی من. کلفتی کیرشو حس میکردم. با اینکه کم کم تحریک شده بودم اما هنوز فکرم درگیر بوده، من داشتم به شوهرم خیانت میکردم و با توجیه اینکه دارم بهش کمک میکنم خودمو آروم میکردم. نمی‌تونستم اونجوری که اون دوست داره باهاش باشم، واسه همین از روم بلند شد و نشست کنارم. دستمو گرفت شروع کرد به حرف زدن و تعریف از زیبایی و اندامم و اینکه میخواست بهترین خاطرات با من بسازه. همزمان شروع کرد به باز کردن دکمه های مانتوم، بعد اینکه مانتوم درآوردم، دکمه شلوارمو هم باز کرد و خودش شلوارمو از پام کشید بیرون.
دیگه از من ناامید شده بود و فقط میخواست منو بکنه. بعدم اومد تاپمو در اورد، حالا من رو مبل نشسته بودم، پیش یه مردی که شوهرم نبود و فقط یه شورت و سوتین تو تنم بود. دوباره از گردنم شروع کرد به خوردن و آروم رسید به سینه هام، خیلی آروم منو رو مبل خوابوندم و سینه هامو از سوتین درآورد، نوبتی نوکشون میخورد و همزمان با دستش فشارشون میداد، داشتم تحریک میشدم، اما صدایی ازم در نیومد، آروم زبونشو رو شکمم کشید و اومد پایینتر، از روی شورت شروع کرد به خوردن کسم، یه حس قلقلک و لذت داشت تو کسم حس می شد، بعد چند لحظه، شورتمو زد کنار و رسید به کسم، زبونشو میکشید رو کسم و با زبونش چوچولمو فشار میداد، همزمان هم شروع کرد اول یه انگشتی، بعد با دو تا انگشت کسمو انگشت میکرد، کم کم دیگه طاقت رو از دست دادم و صدای نالم بلند شده بود، با دست سرشو فشار میدادم به کسم.
حس شهوت بهم غلبه کرده بود، دیگه میخواستم منو بکنه، دلم کیرشو میخواست، بعد چند دقیقه بلند شد و کامل لخت شد.
واقعا کیر بزرگی داشت, هم دراز بود هم کلفت. یه کاندوم از کنار کاناپه برداشت، کشید رو کیرش، منم همون‌جوری که دراز کشیده بودم، داشتم نگاش میکردم، بعد اینکه کاندوم زد، رو زمین زانو زد و کیرشو تنظیم کرد با کسم. شروع کرد به مالیدن کیرش به کسم. داغ کرده بودم، دلم میخواست تا ته کسم کیرشو حس کنم اما انگار قصدی برای کردن نداشت، خودم یکم کشیدم جلو تا کیرش یکم بره تو اما سریع خودش کشید عقب،
+چیه عزیزم؟ چرا اینجوری میکنی؟
از چشام و صدام داشت شهوت میریخت، همون‌جوری که نگاش میکردم خیلی آروم گفتم:
-بکن تو
+چی میگی؟
-( صدام بردم بالاتر) بکن تو
+تو چی عزیزم
-تو من، بکن توم
+توی چی تو؟
-( حسابی دیوونم کرده بود، صدامو بردم بالاتر، با التماس) تو کسم، بکنش تو کسم
داشت حسابی دیوونم میکرد یا انتقام رفتار اول روابطمون می‌گرفت،
+چیو بکنم تو کست؟
کیرش گذاشته بود رو کسم و کسمو میمالید، آب کسم حسابی سرازیر شده بود، خودمو میخواستم بازم بکشم سمتش
-کیرتو، خواهش میکنم، کیرتو بکن تو کسم، کیرتو
با شنیدن کلمه کیر، کیرش ته کسم حس کردم، کلفتی کیرش کامل کسمو پر کرده بود، یه دردی تو کسم حس میکردم که برام لذتبخش بود و مجید هم آروم داشت تلمبه میزد، صدای اهم بلند شده بود و خودم با ریتم تلمبه مجید چوچولمو میمالیدم، مجیدم سرعتشو داشت میبرد بالا، اونقدر تلمبه زد که برای بار اول ارضا شدم، زیر کیرش داشتم میلرزیدم و مجیدم کیرشو نگه داشته بود و تو کسم تکون میداد.
آروم کیرشو درآورد و خودش نشست رو کاناپه، منو بغل کرد و نشوند رو پاش، کیرشو تنظیم کرد رو کیرش و آروم فرو کرد تو کسم، من تو بغل مجید، سرمو گذاشته بودم رو شونش، لبم رو گردنش، اونم دستاشو حلقه کرده بود دور کمرم و آروم آروم تلمبه میزد. تو این حالت کیرش ته کسم حس میکردم، حسابی هم کیرش از آب کسم لیز بود و هر تلمبه ای که میزد، خودم میرفتم بالا و می نشستم روش، بعد چند دقیقه اینجوری منو داشت میگایید، دو تا دستامو گرفت برد پشتم، دیگه کامل تو بغلش بودم و خودش داشت با آخرین حد سرعت، تو کسم تلمبه میزد، صدای ناله هام شده بود فریاد، کل خونه پر شده بود از صدای آه و اوه من. تا حالا اینجوری گاییده نشده بودم. روی کیرش برای دومین بار ارضا شدم و ولو شدم تو بغلش. کیرشو از کسم درآورد، دراز کشیدم رو مبل، اونم دراز کشید روم، لبامون رفت رو هم با یه دستش کیرشو تنظیم کرد رو کسم، تو همون حال کیرش رفت تو کسم، داشت لبامو میخورد، سینه هام فشار میداد و تو کسم تلمبه میزد، از شدت تحریک شدن، دیگه فاصله ارضا هام کم شده بود و با هر چند تا تلمبه تموم بدنم می‌لرزید.
از روم بلند شد، ازم خواست داگی بمونم. سرمو چسبوندم به گوشه کاناپه، قمبل کردم سمتش، اونم اومد کیرشو آروم کرد تو کسم و شروع کرد به تلمبه زدن، سرعت تلمبه زدنشو هی کم و زیاد میکرد و آروم با دستش میزد رو لمبر کونم، زیر کیرش داشتم از شدت ارگاسم میلرزیدم اما همون جوری تلمبه میزد.
دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم، کسم همش شده بود عصب، خودمو از زیر کیرش کشیدم بیرون، از کاناپه افتادم رو زمین، دستمو گذاشته بودم رو کسم داشتم میلرزیدم. تا حالا این حسو تجربه نکرده بودم، کسم برای خودش باز بسته میشد.
یه خورده که حالم سر جاش اومد، بلندم کرد و بردم تو اتاق خواب. بهم گفت با کاندوم آبش دیر میاد و ازم خواست رضایت بدم بدون کاندوم سکس کنیم. دیگه دلم میخواست زود تموم کنه، رمقی نداشتم، واسه همین رضایت دادم.
کاندوم دراورد، یه تف به کیرش زد و دوباره کرد تو کسم، خیسی کسم و تف، حسابی لیزم کرده بود و مجید داشت با تموم توان تلمبه میزد. بعد چند دقیقه تلمبه زدن، کیرشو کشید و آبش با سرعت پاشید رو شکم و سینم. بعد اینکه حسابی خالی شد ولو شد بغل من.
هیچکدوم نایی برای بلند شدن نداشتیم. دلم میخواست همونجا بخوابم اما باید میرفتم.
بلند شدم از جام، با دستمال کاغذی کنار تخت خودمو پاک کردم، مجید هیچی نمیگفت فقط نگام میکرد.
وقتی رفتم لباس بپوشم، مجید بلند شد از پشت خودشو چسبوند به من، لبشو گذاشت رو گردنم و بغلم کرد. ازم تشکر کرد و منم ازش جدا شدم و با یه لبخند جوابشو دادم.
لباسمو پوشیدم، بهش گفتم یه اسنپ برام بگیره.
تا اسنپ بیاد، یه شربت برام آماده کرد با کیک، خوردیم و از خونش زدم بیرون.
اصلا به فکر پول نبودم اما با صدای پیامک به خودم اومد، پول به حسابم واریز شده بود.
همون لحظه به شوهرم زنگ زدم و خبر بهش دادم. خوشحالی شوهرم از پشت تلفن کاملا مشخص بود.
این اولین سکسم بود با رییسم و حتی به سکس سه نفره هم رسیدم که اگه مایل بودید تعریف میکنم.

نوشته: نسرین

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18