minimoz ارسال شده در 25 اسفند، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، 2023 گی × سکس گی × داستان گی × سکس کون دادن × داستان کون دادن × پسر گی × داستان کوتاه کون دادن من به سرباز من عاشق کون دادن هستم. وقتی دانشجو بودم توی اتوبوس و موقع رفتن به اصفهان یه سرباز کنارم بود . من معمولا شبها از تهران راه میافتادم و حدود ساعت شش صبح می رسیدم اصفهان…موقع خواب پشتمو کردم به سربازه و به بهانه های مختلف کونمو میزدم به پر و پای سربازه…اولش اون توجهی نمیکرد ولی یواش یواش اونم پاهاشو میزد به پشت من…بعد از دلیجان دیگه دستشو جوری گذاشته بود که پشت من میخورد به دستش…دیگه هم من و هم اون متوجه بودیم که چه خبر داره میشه…توی یکی از این به اصطلاح تکونهای تصادفی من کونم رو به دستش چسبوندم و دیگه جدا نکردم…اونم آروم با کونم بازی میکرد…تا اصفهان اصلا نخوابیدیم و من واسه راحتی جفتمون اور کتم رو انداخته بودم روم و اونم با دستش زیر اور کت حسابی داشت حال میداد…بالاخره رسیدیم اصفهان و پیاده شدیم…من بهش خندیدم و گفتم مسیرت کجاست…گفت میرم نیرو هوایی… تو کجا میری گفتم دانشگاه اصفهان…بهش گفتم چقدر وقت داری…گفت باید ظهر اونجا باشم…بهش گفتم بریم حموم…اونم گفت باشه…تو خیابونی که میدون شهدا رو به دروازه تهرون وصل میکرد یک حموم بود که هم نمره داشت و هم عمومی…رفتیم حموم نمره … خیلی زود لخت شدم…من چون سابقه کون دادن داشتم کامل لخت شدم ولی سربازه با شورت اومد داخل…کیرش معلوم بود که معمولیه…خلاصه منو یه دل سیر کرد…هر جور که فکرشو بکنید. بعد دوش گرفتیم ولی من دوباره دلم خواست…یه ربع بیست دقیقه بعد دوباره منو کرد…هر دفعه هم آبش رو میریخت تو کونم و دفعه دوم وقتی پاهام روی شونه اون بود و داشت تلمبه میزد آبم اومد…خیلی حال داد…لباسا رو پوشیدیم و اومدیم بیرون…چند بار دیگه تو اصفهان همدیگرو دیدیم یه بار هم آوردمش خوابگاه و توی تنهایی منو دو سه بار شب تا صبح کرد…بعدا واستون تعریف میکنم. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده