migmig ارسال شده در 1 بهمن اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن فانتزی من که اجراش کردم شاید اول باور کردنی نباشه ولی سکس با نفر سوم در کنار هم برای من اوایل غیر قابل باور بود ولی رفته رفته در من ایجاد یه نوع فانتزی و در نهایت هم انجام اون برام خیلی جالب شد ماجرا با قبول کردن خانمم برای انجام صورت جدی به خودش گرفت ولی این فقط از نظر من بود خانمم هنوز اوکی انجام نداده بود فقط به من هنگام سکس اجازه عنوان و لذت بردن هر دو طرف از یک فانتزی داده بود با کار کردن تخیلی اینکه تصور کن که حمید هم تو رو جلوی چشم من با کیر بزرگتر از کیر من داره میکنه و تو داری پیش من کوس میدی اونم فقط تنها به حمید به شرط اینکه حسابی حال کنی قبول کرده بود که در همین حد باشه از منم در هنگام سکس و تا آستانه ارضا شدن توی گوشش از حمید میگفتم و شرط مون این بود که فقط یک بار اگر به هر دلیل ناراضی بود ادامه بعد از بار اول دیگه نباشه تا اینجا رو داشته باشید. منو حمید با هم دوست بودیم و هیچی بین ما نبود از همه چیز هم باخبر بودیم ولی بین ما سکس هنوز نبود من به حمید پیشنهاد یک سکس دادم اونم قبول کرد که اون و من باهم یه سکس خوب و سیر داشته باشیم بعد مدتی از فانتزی و این جور برنامه ها گفتم و با تعجب اونم قبول کرد که اگر حال بده به هر دومون چیز بدی نمیشه منم روی مخ زنم کار میکنم ولی ممکن نیست قبول کنه. نقشه این شد که حمید بره ویلای خودشون درشمال نمی از محل کار یه چند روزی برای استراحت ویلا بگیرم من ویلای شخصی ندارم و خانمم هم با خودم بیارم نزدیکیهای ویلای حمید در مسیر ماشین من خراب بشه و با خبر دادن من که نزدیک تو هستم بیا و مارو اتفاقی ببر ویلای خودت و بقیه ماجرا. نزدیک های ویلای حمید من به خانم گفتم نمیدونم چرا ماشین یه جوری شده بزنم کنار و نگاه کنم چیه چون هوا گرمه تو توی ماشین بمون منم اومدم و یه لوکیشن واسه حمید از پشت کاپوت ماشین فرستادم این رمز ما بود هم کجا بودنم و هم اون بدونه. یکی از وایرها رو شل کردم وموتور شروع به لرزه کرد به خانمم گفتم ممکنه یکی از سوپاپها لازم باشه عوض کنیم اونم کار سختی است و تراش و لوازم … لازم داریم خدا کنه اینجا بشه کاری کرد ماشین رو خاموش کردم و الکی داشتم به ماشین ور میرفتم ولی منتظر بودم هر کسی می آمد دست بزنه میگفتم لازم نیست. من با علی مکانیکم در تهران مشورت کنم بعد ببینیم چکار کنیم. در همین فاصله یه ماشین پژو زد کنار از ماشین حمید پیاده شد که فلانی اینجا چیکار میکنی چی شده که منم گفتم ماجرا رو اونم گفت (طبق نقشه قبلی)این کارش زیاده و ویلای ما همین نزدیکیه بیا ببریم از آفتاب خلاص بشی بعد نهار یه کاری میکنیم منم کسی پیشم نیست و آمد کاپوت رو بستیم و یواش یواش پشت سر حمید آمدیم تا ویلای حمید. از اینجا به بعد من خانم و حمید روبعد نهار باید تنها میزاشتم و خودم مثلا میرفتم ماشین رو ردیف کنم. چون هوا گرمه و کولر هم نمیشه گرفت فشار میاد بهتر خانم پیش حمید بمونه. طبق هماهنگی قبلی من رفتم و ماشین رو روشن کردم و با همون دلایل آنها رو تنها گذاشتم و خودمم گفتم تا نتیجه نگیرم نمیام حمید بعد من یواش یواش به خانمم نزدیک و نزدیکتر میشه و با هم چهار برگ بازی میکنند و یخش کم کم باز میشه و منم دو سه ساعت بعد زنگ زدم به حمید که مثلا کارم طول میکشه و بعد به خانم زنگ زدم که من تا تعمیر نکنم نمیام منتظر من نباش قبل امدن زنگ میزنم چیزی لازم داشتی بگیرم. اولین اس امد امد که داره راه میاد ولی دو دله بعد یکی دوساعت گفتم اگر میخوای راه بیاد قفلش اینه که دستت برسه روی کوسش اگر برسونی دیگه همه چیز حله نمیتونه تاب بیاره وقتی دست روی کوسش باشه. دستت رو برسون. منم کنار ساحل نشستم و دارم قلیون میکشم و چای آتیشی حمید بعد چندی گفت نمیشه دست رسوند بالای رون راه نمیده ولی رونش رو دست میزنم حرفی نمیزنه گفتم اروم دست بکشی شل میکنه فقط نوازش. دیگه داشت خیلی دیر میشد و حمید هم گفت بیا نشد خودت باید باشی. منم زنگ زدم خانم که چی لازمه گفت ماست و موسیر و چیپس یادت نره و نوشابه هم دوتا بگیر شب شاید لازم شد. من برگشتم که مثلا ماشین رو تعمیر کردم و الان خسته شدم و حمام کنم و شام و شب و فردا حرکت. بعد شام بساط مشروب بپا شد و خانمم لب هم نمیزد. با اصرار منو حمید که بیا چیزی نیست داخل نوشابه براش ریختیم و حسابی مستش کردیم بدون اینکه من و حمید زیاده روی کنیم کلا یک سویت بود ویلای حمید که همه باید کنار هم میخوابیدیم وقتی منو حمید دو طرف خانمم خوابیده بودیم من دستم رو بردم سمت کوسش و شروع کردم به نوازش و یواش یواش باز کردن زیپ و دراوردن شلوار و لخت کردنش تموم شد همونطور که سمت من خوابیده بود و من داشتم نوازش میکردم من و حمید هم اماده بودیم و من یواش یواش گفتم دوست داری حمید رو صدا کنم و اون کیری بزرگ رو الان حس کنی اگر میخوای یواش پات رو باز کن حمید بزار توش برات که دیدم برگشت طاق باز شد و دوتا پاشو از هم باز کرد گفتم بگم بکنه توش برات با سر اشاره قبول کرد و حمید هم از خدا خواسته زانو زد کیر بزرگ رو کرد توی کوسش یه اخ بلند کشید و از پشت با پا حمید رو به خودش چسبوند و منم از کنارشون بلند شدم و صحنه کردن حمید توی کوس زنم رو که تلمبه میزد رو نگاه میکردم حمید چند باری به عمد از کوسش بیرون میکشید و منم با دست خودم براش تنظیم میکردم و فشار میدادم توش شاید چند پوزیشن عوض کردند و منم از شدت حشر داشتم میترکیدم که حمید زیر خوابید و خانمم رو روی خودش کشید من فرصت رو غنیمت دونستم و با سر کیرم سوراخ تنگ کونش رو داشتم نوازش میکردم مستی زنم به اندازه ای بود که مانع نشد و منم یا هماهنگی حمید از پشت کون فرو کردم اخ بلندتر از قبل کشید من تا اون زمان کون زنم رو نکرده بودم که این عمل خانمم رو یواش یواش بخودش اورد که بین دوتا کیر گیرکرده بود یه کمی که به خودش امد گفت دارید چکار میکنید اول با دست منو کناز زد که دربیارش و بعد حمید آقا این چه وضعیه و رو به من که داری چکار میکنی منم گفتم خودت خواستی حمید بکنه توی کوست این بنده خدا که تقصیر نداره از روی حمید یلند شد کار نیمه تمام مونده بود که من گفتم قرارمون فقط یکبار بود همین یکبار رو تموم کنیم دیگه تمام بشه. با هزار ترفند و زبون که الان که دادی هیچ فرقی نمیکنه که بعدش بدی یا نه مخش رو زدم و پوزیشن داگی گفت فقط میدم و اونم یکبار دو ترک هم نمیدم. حمید داگی جلوی چشم من حسابی تلمبه زد و آبشو ریخت روی دستمال کاغذی که زنم داده بود بهش که اینجا میریزی. فردای اون شب من خواستم برم که حمید گفت شما بمونید من میرم از جائی که گرفتید خیلی بهتره حمید هنوز دور نشده بود که زنم گفت شما هم بمونید من با شوهرم میرم بیرون کار دارم منو زنم اومدیم بیرون و بعد داخل ماشین گفت من روم نمیشه دیشب کوس دادم بهش الان توی چشماش نگاه کنم گفتم فرق بین شب و روز همینه داستان شب مال شبه روز مال روز. بعد یک ساعت برگشتیم و حمید زنگ زد پیتزا اوردن و بعد پیتزا حمام و چشمک تجربه کنیم دونفری حموم رفتن رو با حمید رفتم حموم چند دقیقه بعد صدا زدم میشه یه نوشابه از فریز با دوتا لیوان بیاری همین که اومد کشیدیمش تو حموم و هر دو باهم لختش کردیم و دلی از عزا در آوردیم یخ نوشابه هنوز باز نشده بود که یخ زنم باز شد. بعد از این چند روز سه نفری من تماشاگر بودم و اونها مجری و زنم کوس حسابی داد و منم کلی حشری شدم و گاهی کردمش ولی کیر حمید حالی بهش داد وصف ناپذیر . الان مدت سه روزه که با حمید رفتن مسافرت شمال و منم اخر هفته میرم کنارشون. این نوشته چیزی بین حقیقت و داستان و تخیل و الان بهترین فانتزی من شده که اجرا کردم. نوشته: مراد لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده