رفتن به مطلب

داستان سکس سه نفری با زن شوهردار


dozens

ارسال‌های توصیه شده


تریسام زن شوهردار
 

سلام بچه ها من سپیده ام 30 سالمه و یه سالی میشه که ازدواج کردم.
یه بدن پر با سینه های بزرگو باسن گنده ای دارم و گوشت لای پامم خیلی تپله و برجسته است منم چون اکثرا لامبادا میپوشمو ساپورتای بدن نما با مانتو جلو باز واقعا توپولیش معلومه . زمانی که تازه نامزد کرده بودم و خونه پدریم تنها بودم یه شب پسر خالم اصغر که همیشه خونمون رفت و آمد داشت بهم زنگ زد گفت سپیده خونه این بیام اونجا یه قلیون بکشیم گفتم اره بیا ولی تنهام گفت چقد خوب گفتم چرا گفت آخه شراب هم دارم که گفتم عالیه پس یکم مزه هم بگیر.
در کل باید بگم که منو پسر خالم خیلی باهم راحتیم چون همیشه همه جا باهم بودیم وکلا خانوادگی با هم خوبیمو من از نظر پوششی واقعا جلوشون راحتم .
خلاصه ساعت 8.30 شب بود که اصغر اومد باهم دست دادیمو من قلیونو میز مزه رو آماده کردم اونم ذغالو گذاشتو کبابی که خودش بالشو گرفته بود اماده کرد.
من اون شب یه آرایش غلیظ داشتمو یه شلوار لاتکس براق نازک شیری رنگ تنم بود و از زیرشم یه لامبادای قرمز و یه تاپ حریر مشکی که تا زیر نافم بود.همیشه جلو خانواده مادریم آزاد بودیم و این طرز پوشش چیزه تازه ای نبود برامون.
خلاصه شامو با هم خوردیم و قلیونو شروع به کشیدن کردیم اونم رو کاناپه ی تو تراس کنار هم لم داده بودیمو اروم اروم شرابو مزه میکردیم . اصغر پیکاشو سنگین میزد ولی من کم میخوردمو سبک قلیونم میزدم . اینو هم بگم که اصغر زمان مجردی من خیلی خاطرخواه من بود ولی من نخواستمش ازدواج کرده بودم . کم کم شوخی دستیاش باهام شروع شدو منم یه جورایی داغ کرده بودم بهش گفتم اصغر من سردمه میری یه پتو بیاری بندازیم رومون اونم رفتو پتو دونفره اورد منم کاناپمونو که یه جورایی تخت میشدو بازکردمو دو نفری لم دادیم و پاهامونو دراز کردیم . مشغول گپو شوخی بودیم که بهش گفتم اصغر من یه مدته کمرم خیلی اذیتم میکنه تو که تو ماساژ مهارت داری نظرت چیه؟گفت شاید کمرت رگاش گرفته میخوای یکم ماساژ بدم شاید بهتر بشه گفتم اوکی بریم داخل.رفتیم تو اتاقمو رو تخت دونفرم دراز کشیدم گفت رو لباس که نمیشه حداقل یچیز بپوش راحت باشم بتونم کمرتو ماساژ بدم.گفتم اوکی برو بیرون لباسامو عوض کنم همشم میخندیدیمو یه جورایی لاس میزدیم باهم بهم گفت سپیده من که نامحرم نیستم بکن لباساتو لخت شو منم خندیدمو گفتم لخت شم که تو منو بخوری گفت نه من نمیخورم من لیس میزنم که یه عوضی ای نثارش کردم و انداختمش بیرون. از لباسام یه ساتن مشکی که قدش تا بالای زانومه و از گردن تا کمر دوبنده ستو از جلو هم حالت هشتیه با ربانای لیمویی روش برداشتمو لامبادامو سوتینشو عوض کردمو یه سوتین قرمز براق بیکینی طور با شورت ست زنجیریش پوشیدمو از روشم جوراب شلواری طرح زنبوری مو پوشیدمو موهامو باز کردم ، علیوصدا کردمو گفتم میتونی بیای داخل اومدو یه نگاه هیزه شهوت انگیزی که توش پره از مستی بود به کل بدنم انداختو گفت اوه لالا چه هلویی داریم تو خونمونو قدرشو ندونستیم گفتم چرت نگو من نامزد دارما گفت داشته باشی مگه میخوام بخورمت گفتم فعلا که داری با چشات میخوری مارو گفت با چشام دوس نداری منم خندیدمو گفتم قرار بود یکم ماساژ بگیرم ازت اصغر گفت اوکی بخواب به پشت ماساژت بدم باید سریع برگردم خونه قراره دوستم از شهرستان بیاد پیشم . به پشت خوابیدم و اومد پایین پاهام روی تخت نشستم و پاهامو گرفت تو دستشو از انگشتای پاهام ماساژ میداد ، منم که تازه مزه ماساژو چشیده بودم ناله های ریزم درومده بود و اصغر هم آروم آروم میومد بالا . پاشد برقو خاموش کرد اتاق با هالوژن پذیرایی اندازه یه دید روشن بود من هر لحظه با دستاش بیشتر یجوری مور مورم میشد و ناله می زدم و اثر مشروب هم بیشتر میشد . دقیقا دستاش پشت زانوهام بود و من یه آه بلند کشیدم ک بلند شد با حالت خماری گفتم کجاااااا گفت الان میام اومد دیدم بطری شراب دستشه سر میکشه منو بلند کرد تو بغلش گرفتو بطری رو گذاشت رو لبام گفتم نمیخورم گفت یکم دیگه یکم دیگه جون من یکم دیگه بخور منم یه قلوپ خوردم که اصغر اندازه یه لیوان بزرگ به خوردم داد دیگه واقعا گیج و منگ بودن و فقط میخواستم دستمالی بشمو اصغرم خوب فهمیده بود پاهامو دست میکشید و ساتن تنمو تا کمر داد بالا تا کون گندمو با اون زنجیر لاش دید یه جووووون کشدار گفتو پاشد لباساشو در اورد با شورت هفتی تنگش اومد رو کونم نشست.در گوشم گفت سپیده خاله و بابات که نمیان گفتم نه اونا داهاتن گفت نامزدت چی گفتم اونم ک میدونی خونشون با ما 8 ساعت فاصله داره . خیالش راحت شد و با باسنش رو کونم عقب جلو میکردو گنده شدن کلفتشو حس میکردم و بخاطره اینکه 3 ماه بود نه با رلم نه نامزدم سکس نداشتم تو عطش کامل بودمو میلاسیدم گفت در بیارم لباساتو گفتم آرررررررره لختم کن اونم از خداخواسته ساتنمو در اورد و منو برگردوند به سمت جلو و برقو روشن کرد.سینه هام چون خیلی بزرگه فقط سوتینم قسمت قهوه ایشو پوشونده بود و کل سینه هام بیرون بودن ازونورم شورتم فقط لای کوصمو پوشونده بودو منم که بالای کوصمو پشم گذاشته بودم مثل فیلم سوپرا چون رلم خیلی دوس داره و تو تصویری وو حضوری با پشم بالای کوصم خیلی حال میکنه.
خلاصه اصغر بالاسرم براندازم میکرد و هی میگفت اوففف عجب گوشتی هستی تو چقدر تپله سکسی ای هلاک بودم ببینمت منم ک مستو منگ بودم لذت میبردم .گفت میذاری از بدنت فیلم بگیرم گفتم اوکی تو چند تا پوزیشن فیلمو عکس با همون بیکینی تنم گرفت . تو همین حین رفیقشم زنگ میزد اصغر بهش گفت کجایی اون گفت پیش یه حوری رفیقش میگفت حوریت کیه گفت بیا واتس آپ تو واتساپ تصویری رفتنو کناره من دراز کشیدو منو بغل کرده بود و لبامو بوس میکرد زبون میزد رفیقش میگفت اصغر عوضی اینو از کجا اوردی میگفت حالا بدنشو ندیدی اومد بالا سرم از بالا نشونم دادو دوربینو به کوصم نزدیک کرد اون میگفت آخ مادرجنده این جنده رو از کجا بلند کردی کوصش مثل فیلم سوپراس وای زبون بندازی فقط اون چوچولشو تورو خدا شورتشو بزن کنار ببینم اصغر گفت نه دیگه خرج داره رفیقش میگفت هرچی باشه اوکی گفت چند گرم شیره خوب میخوام اونم گفت من که میگم نزدیک شهر تونم کجا بیام اصغر گفت سپیده بگم بیاد پیشمون بچه باحالیه سه نفری خوب حال میکنیم منم که مست گفتم بیاد اونم گفت بیا فلان جا میام سر این میدون دنبالت. اصغر سریع پوشید و حدودا ساعت 10 شب بود که رفتو منم با حالت مستی و منگی که همیشه فانتزی تری سام داشتم خوشحال بودم و پاشدم یه آرایش سکسی کردم و یه لباس چسب یه سره مشکی که از کناره پاهام تا زیر بغل حالت زنبوری طور پاره بود و پوشیدمو زیپشو که وسط کوصم بود کشیدمو تا وسط سینه هام کشیدمو قشنگ نصف سینه هام بیرون بود. با حالت مستی زنگ زدم به رلمو یکم که باهاش حرف زدمو ناز کردم گفتم عشقم بدجوری هوس کردم ارضام کنی گفت میدونی که الان نیستم گفتم حضوری نه مجازی گفت سپیده الان نمیتونم جاییم گفتم افشین دلم میخواد یکم لاس بزنیم گفت جنده بیا تل ببینم منم بدو رفتم تلو تو گروهی که با رفیقش مجازی سکس چت میکردیم لاسیدم باهاشونو کوصمو میمالیدم ویس میگرفتم که رفیق افشین علی از کیرش چندتا ویدیو گرفتو فرستادبرامو من روانی شده بودمو ازم خواست زنگ بزنه بهم تو تل تا کمکش کنم خایه هاش خالی بشه زنگ زدو با آه و ناله کیرشو خالی کردمو بعد اون افشین زنگ زدو گفت چرا صدات انقد مسته گفتم اخه مستم گفت جنده انگار داری واقعا میدی گفتم آره میخوام واقعی برم زیر دوتا کیر که اونم مثل همیشه به خیال اینکه الکی میگم تا ارضاش کنم همکاری میکردو با حرفای سکسیش کوصمو تا مرز ارضا رسوند ولی خودمو نگه داشتمو با ناله هام افشینودیوونه کرده بودم بهم گفت بیا تصویری ارضام کن گفتم سریع باش پس تصویری زنگ زدو من زیپ لباسو دادم پایینو گوشیو گذاشتم رو میز عسلیو خودم لبه ی راحتی کونمو گذاشتمو پاهامو وا کردمو کوصمو جلو دوربین میمالیدم اونم کیرشو میمالیدو میگفت خیلی دلش گاییدنمو میخواد با همین حرفا بعد ده دقیقه جق زدنو ناله هام آب کیرش پاچیدو من هم الکی گفتم ارضاشدم و خدافظی کردیمو لای کوصمو پاک کردمو مشروب میخوردمو با تمام وجودم میخواستم که تو بغل پسرخالمورفیقش مالونده بشم . حدودا یه ساعتی بود ک اصغر رفته بود که دیدم صدای ماشین میاد از بالا نگاه کردم اصغرو رفیقشو دیدمو لم دادم رو تختمو چشامو بستم . واقعا نفهمیدم تو این یه دقیقه ای که اصغرو دوستش میان داخل من کی چشام رفت که یلحظه چشامو واکردم دیدم اصغر دستش لای کوصمه وو از رو شلوار میماله که ناله کردمو افتاد رومو لبامون قفل هم شدو وحشیانه لب میگرفتیم ازهمو با زبون گوشامو گردنمو میلیسیدو لای پامو با دست میمالید که یهویی گفت جنده کوص لاشی کیرم دهنت پاشو قراره سرویس دهی کنی به دوتا کیر که من با این حرفش یه اوف سکسی گفتم گفت جنده پاشو رفیقم اومده نمیخوای ازمهمونت پذیرایی کنی با حالت منگیوپره شهوتو مستی رفتم تو پذیرایی رفیقش تا منودید بلندشدو گفت چه تیکه ای جورکردی گفت آره زن رفیقمه به رفیقش نگفته بود من دخترخالشم رفیقش اومدو باهام دست دادو گفت عجب چیزیه پسر تا صبح روکاریم من خندیدمو نشست رو مبلو منم کشید تو بغلشو کونم صاف رفت رو کیرش تو بغلش دسمالی میشدو گفت پاشو یچیزی آوردم بخوریم که تا صبح روکار باشیمو خالی نشیم رفت سه بست شیره آورد تو چای حل کردو خودشو اصغر خوردن منم نصفشو خوردم وای نگم از حالم رو ابرا بودم سه تایی رفتیم تو اتاق رو تخت اصغر به رفیقش مجید گفت مجید یکم لاس بزن باهاش جلوم خودشم رو صندلی جلوتختیم نشستو شلوارشو بلیزشو دراوردو از رو شورت میمالید کیرشو مجید اومد کنارم رو تخت به پهلو بغلم کرد لبامون رفت تو دهن همدیگه اوممممم عجب لبایی داشتو چه خوب زبونمو تو دهنش میچرخوندمو اون میخورد واسم اصغرم نگامون میکردو فیلم میگرفتو از رو شورت میمالوند کیرشو … مجید پاشد جلو اصغر شلوارو تیشرتشو کندو اومد بالا سرم با شورت نشست رو صورتم انقدر روانی بودم که از روشورت زبون میزدم میخوردم از گوشه شورت خواستم یکی از نخماشو درارم بلیسم که پاشد گفت جنده پاره هنوز زوده واسه خایه لیسی فعلا باید خایه مالیمونو کنی تا کیرکلفت کنی واسه گاییدنت . دستمو گرفت بلندم کرد به اصغر گفت بیا این جنده رو لخت کنیم با اصغر لباسامو دراوردنو موندم با بیکینی که مجید گفت جنده کونت خیلی گنده س باید رقص کون
بری واسه اربابات منم واقعا مثل یه جنده ی مست و هات و نعشه مطیع حرفاش بودمو میگفتم امر کن شما منو برد تو پذیرایی برقارو روشن کرد یه موزیک عربی پلی کرد و بردنم اون قسمتی از حال که میز غذاخوری بود بهم گفت برو بالای میز ماهم پایینش رو صندلیاش میشینیم رفتم بالا مجید گفت رقص کون برو منم مثل کاباره های قدیمی براشون شیک میزدمو سینه هامو میمالیدمو با پشم بالای کوصم ور میرفتم اون دوتا هم که فقط سیگاری میکشیدنوشراب میزدن ک منم رو زانو نشستمو دهنمو وا کردم که هرکدوم با بطری های مشروب شون چند قلوپ ریختن دهنم اومممم الانم که یادم میاد واقعا کوصم داره باد میکنه و دلم میخواد دوباره برم زیرشون … . مشروبو میریختن دهنشونو دهن به دهن میریختن تو دهنمو لب میگرفتن ازم نوبتی ازم لب گرفتنو تو همون حالت که زانو زده بودم رو میز سینه هامو با آهنگ میلرزوندمو برگشتمو حالت داگی شیک میزدم که از کونم فیلم میگرفتنو با دست در کونم میزدنو هرکدومشون یه لوپ کونمو گرفته بودن میمالیدن که یهو گفتن یک دو سه که دیدم آخخخخ دو تا انگشت رفت تو کونم دوتاهم تو کوصم تندو وحشی کوصوکونم انگشت میشدو من رو ابرا بودمو ناله میکردمو میگفتم بازم بکن اوففف بکنید کوصوکون شوهردارمو آخخخ ازم خواستن برگردمو رو میز بشینمو پاهامو باز کنمو همونطور که رو صندلی نشستن با کوص برم تو صورتشون قشنگ کوصمو بردم جلو اصغر که گفت اول مجید به هم تعارف میکردن کوص تپلو پر آبمو رفتم جلو مجید که گفت عجب آبی انداخته جنده جون که منم رو کمر بلمد شدمو کوصمو نزدیک صورت مجید کردم مجید هم یه سیلی محکم به کوصم زد به لای کوصم زدو دید صدا میده بخاطره آب لاش خوشش اومدو دوباره چندتا چک سکسی به گوشه های کوصم رونامو لای کوصم زد با همون کوص پر آبم میلاسیدیم که دستمو گرفت اصغر گفت بیا بریم خالیمون کن داریم میترکیم باهم رفتیم رو تخت که دو نفری هولم دادن رو تختو اصغر با کیرخایه خوابید مدل 69 رومو مجید اومد لای کوصم دراز کشیید اوففففف اونایی که تجربه تریسام دارن میدونن کوص من اونلحظه زیر دوتا زبون چه حالتی داشته اومممممم اصغر چوچولمو لیس میزدو پشمای بالای کوصمو با دندوناش بازی میداد مجیدم سوراخمو زبون میزدوتف میریختن لای کوصمو از کوصم لب میگرفتنو میگفتن کوص تپلی منم که دهنم پراز کیرخایه بودو تند تند تو دهنم تلمبه میخورد جاشونو باهم عوض کردنو کیر مجید که کلفت تر بود داشت گلومو جر میداد بعد اینکه کوصمو خوب خوردن و از کوصلیسیشون حسابی سیرشدن اصغر گفت بخواب وسطمون جنده بخواب کوص جنده هرچقد این کوص پتیارتو میخوریم سیر نمیشی تو جنده سگ خراب اون نامزد کوصکشت چجوری تنهایی اب این کوص خرابتو میاره ازین به بعد میایم کمکش میکنیم واسه خالی کردن کوصت که مجید خندیدو گفت اوفففف جنده خانوم شوهر داره جووووون پس داریم کوص زن مردمو میخوریم اوفففف کوص تپلی شهوتو جندگی ازت میریزه وایی نمیدونید وقتی وسطشون بودمو هرکدوم از سینه هام دست یکدومشون بود چه حالی داشتمو با حرفاشون چه لذتی میبردم باهمدیگه سینه هامو میخوردنو جفتشون دستشون لای کوصم بودو میمالیدنش نفری یه انگشت کردن تو سوراخ کوصمو اصغر ازم لب میگرفتو مجید سینه وو شکممو میخوردو بعد صورتمو هول میداد با سیلی سمت مجید میگفت بگیرش مجید ازم لب میگرفتو اصغر سینه میخوردو کوصمو انگشت میکردنو یهو نفری دوتا انگشت کردنو 4 انگشتی محکم به کوصم ضربه میزدنو من جیغ میزدمو ناله میکردم که فهمیدن داره آب کوصم میاد که مجید گفت اصغر کوصش داره خالی میشه اصغر گفت من اب کوص جندشو میخام تشنه اب کوصم چندروزه آب عشقمو (دوس دختر 7 سالشو) نخوردم آب کوص هوس کردم مجید هم گفت آخ منم میخوام منم چندوقته زنم نداده بخورم دوباره اصغر رو کوصم 69 شدو مجیدم رفت لای پامو چوچولم دهن اصغرو لای کوصو سوراخم دهن مجید حدودا 3الی4 دقیقه ای مک زدنو لیسیدن تا یهو آبم اومدو اورگاسم کامل شدم چند دقیقه میلرزیدمو تو حالت قشنگی که لحظه ی ارضا داری من تو همون حالت بودم که پاهامو جمع کردمو سر مجیدو با پاهام فشار میدادم لای کوصمو ازینورم سر اصغرو بادستام فشار میدادم به چوچولمو کمرم حسابی خالی شدو کل آبمو خوردن وقتی آبم اومد یه ربع تو بغلشون لش کردمو ماساژم میدادنو من عاشقانه تو بغل پسرخالم بودمو بهش میگفتم عشقم مرسی خیلی بهم حال دادی مرسی که مجیدو آوردیو بهم تجربه قشنگ دادی که مجید هم اومد از پشت بغلم کردو گفت عجب کوص توپی داری خیلی توپوله حالا دوس داشتی؟ لبخند زدمو ءمحکم خودمو فشار دادم بهشو با دستم گردنشو گرفتموسرشو آوردم سمت صورتمو لبامو از لبای اصغر جداکردمو یه لب ازش گرفتمو گفتم اوممممم آره عشقم خیلی خوب بود اولین بارم بود که اینجوری آب دادم عالی بود قوربونتون بشم ساعت تقریبا 12 شب بود که گفتم بریم یچیزی بخوریمو دوباره شروع کنیم مجید گفت ماکه هنوز تموم نکردیم تو فقط اب کوصت اومد خندیدمو برگشتم سمت اون به پهلو خوابیدمو کیرشو که سفت سفت بود گرفتمو از عقبم کیر اصغرو گرفتم جفتشونو میمالیدمو صدای نالشون درومده بودو لب تو لب مجید بودمو اصغر از پشت گردنمو لیس میزد دوباره بدنم مور مور میشدو داشتم میومدم بالا بازم حس شهوت گرفه بودم که تو همین حین اصغر گفت بچه ها یکم مستیشو زیاد کنیم ماهم از خدا خواسته اوکی دادیم که اصغر رفت شیشه وودکایی که گرفته بودو برامون باز کرد گفتم منم تاحالا وودکا نخوردم گفت بخور ببین چیه یکم خوردم خوشم اومد ولی پیکامو سبک میزدم لامصب انقدر قوی بود که منم 7 تا پیک زدم فول فول لش لش تو تخت با حالت جنده گی لم داده بودمو چندتا بال مرغو همونطور با اشتها خوردمو خیلی کششششش دار با مستی تموم گفتم مجیدددددد بیا اینارو ببر اشغالشو مجید ازم گرفتو شیلنگ قلیونمو داد دستم گفت بیا جنده خانوم بیا چندتا کام بکش میخوام برم لای پات کوصتو ببرم تو ابرا پاهامو وا کرد کوصلیسی میکردو من دود قلیونو میریختم تو صورتش که نگام میکردو میگفت جووووون چه کوص مفتی گیرم اومده قوربون کوصت بشم اصغر نگامون میکردو کیرشو گرفت دستش اومد کنارم دراز کشید ولی طوری که کیرش روبروی صورتم بود به مجید گفت مجید به پهلوش کنیم تو لای پاش دراز بکش لباتو بچسبون به کوصش بخور که منم بتونم تو دهنش تلمبه بزنم به پهلوم کردنو مجید لای کوصمو میخوردو من با دستام سرشو عقب جلو میکردمو کیر اصغر دهنمو میگایید یجوری کوصلیسی میکرد برام که انگار نه انگار که نیم ساعت پیش کوصم خالی شده انگار تازه داشتن خالیم میکردن مجید جاشو با اصغر عوض کرد واقعا جفتشون تو حال دادن به یه زن سنگ تموم میذاشتنو برای اینکه بتونن به اون زن حال بدن هرکاری میکردن و فقط به فکر خودشون نبودن که کیرشونو ارضا کنن و برن من براشون تو اولویت بودم و احساس میکردم جفتشون عشق مننو دیوونشون شده بودمو برا اینکه بهشون لذت بدم هرکاری میکردم فقط میخواستم اوناهم مثل من حال کنن ده دیقه یه ربعی خوردن برام که گفتم میخوام گاییده شم کیر میخواد سواراخام که جفتشون یه جونی گفتنو اصغر گفت ولی من کوصلیسی سیر نشدم جنده خانوم گفتم آخه میاد آبم گفت اشکال نداره بیاد تو دهن خودم خالی کن آبتو همشو برات لیس میزنم گفت پاشو این مدلی که میگم بده بخورم خودش خوابید مجید هم دستشو خوند اونم کناره اص
غر دراز کشید اصغر گفت همونجوری که من روت 69 شدم کیرم دهنت بود گوصتو میخوردم تو هم همونجوری بشین تو دهنم ولی کیر جفتمونو بخور منم با کوصو کون گندم رفتم رو صورت اصغرو چن ثانیه خودم تو دهنش تلمبه زدمو کوصمو فشار میدادم تو دهنش دقیقا همونموقع که کوصم دهن پسرخالم بود نامزدم زنگ زد که ببینه تنهام یا رفتم خونه داداشم اولش نخواستم جواب بدم ولی اصغر گفت جون من بزن رو اسپیکر خیلی حال میده که صدای شوهرتو موقعی که کوص زن جندش دهنمونه میشنوم منم زدم رو اسپیکر نامزدم بعد سلام احوالپرسی پرسید سپیده کجایی منم کوصم تو لبای اصغر تو حالت مستیش بودو منگ منگ جواب میدادم گفتم خونه ام گفت تنهایی گفتم آررررره خواب بودم زنگ زدی که گفت جوووون کاش الان پیش بودم گفتم چیکار میکردی گفت چوچول داغتو میخوردم گفتم چجوری گفت کیرمو میدادم دهنت برعکس تو میخوابیدنو با سر میرفتم لای پاهات انقد میخوردمو تلمبه میزدم که جفتمون باهم ارضاشیم منم آه و ناله میکردم میگفت جوووون چته دلت میخواد گفتم آرررره یکم لاس زد تلفنی که گفت باید بره تو شرکتشون دور بزنه آخه سرپرست یه شرکتیه گفت کوص تپلی برم بیام باید چندتا عکس از کوصت بدی کیرم داره میترکه اصغر گفت بپرس کی میاد گفتم
کی میای کوصم میخااااااد گفت 40 دقیقه دیگه میزنگم جنده من گوشیو قطع کردو جفتشون هیجان داشتن بهم گفتن صبر میکنیم شوهرت بیاد موقعی که داری صوتی با هاش حال میکنی ماهم اونموقع میگایمتو آبمونو میاریم منم قبول کردم چون حسش دیوونم میکرد خلاصه ادامه دادیموکیر جفتشونو میخوردمو لیس میزدم تو همون حالت رفتم رو صورت مجیدو اونم برام لیس زد جفتشون کم طاقت شده بودنو کیراشون تو مرز ترکیدن بود خودمم دلم میخواست واسه بار دوم رو کیر ارضاشم همون مدلی برعکس شدمو با یه فشار کیر مجیدو تا خایه دادم تو کوصمو چنان ناله ای زد که فکر کنم کل همسایه ها شنیدن آخه اتاق خوابمون چسبیده به اتاق همسایه بغلی بودو کوچکترین صدایی ردو بدل میشد اونشبم تا صبح ما آه و ناله میکردینو همسایمون فکر کرده بود نامزدمه رو کیر مجید قفل بودمو کلفتیش دیوونم میکرد سینه هامو تو دهنش میدادمو اصغرم اومد از عقب سوار کونم شد اوفففف وسط دوتا کیر تلنبه میخوردمو ناله میکردم انقدر شدت گاییدنم زیاد بود که مستی از سرم پریده بودو با شهوت تمام سواراخامو در اختیار گذاشته بودمو حال میکردم هربار که میخواستن ارضا شن میکشیدن بیرون بعد یه مکث دوباره میگاییدن 40 دقیفه انگار 4 دقیقه طول کشید که دیدم نامزدم پی ام داد بیا تلگرام رفتم تلگرام دیدم فیلم کیرشو گرفته جوووون دلت کیر میخواد به پهلو بخواب مجید گفت داداش نوبت منه کوصش بذارما اصغر خندیدو گفت باشه بابا کوصش مال تو کونشم من پر میکنم ار مکالمه بینشون شهوتم صدچندان شده بود خوابیدم وسط تخت دونفره اتاق مامانم اینا اصغر از پشت بغلم کردو پای سمت چپمو داد بالا وو کیرشو رو کونم تنظیم کرد مجید هم از روبرو چسبید بهمو کیرشو گذاشت دم سوراخ کوصم که باهم گفتن بکنیم گفتم آرررررره میخواااااام که جفتشون تا ته دادن تو وو من دیگه دردی حس نمیکردم از بس کوصوکونم خیسو باز شده بودن چنان محکم تلمبه میزدن که جیغم درومد کوصم پره آب کیر بود که مجید گفت وایسا کوصوکونشو پاک کنیم بعد خشک بکنیم حالش بیشتره گفت دسمال کجاس منم ازبس منگ بودم گفتم همین میز کناره تختو باز کن هرچی دم دستت اومد بردار مجید دست انداخت اورد گفت جنده خانوم شورت توریه خوشگلی داری پشتشم یه بند نازک داشت از جلو تور داشت گفتم مال من نیس مال مامانمه که مجید خندیدو گفت جوووون خونوادگی ایننکاره این مامان ازین بندیا میپوشه اوفففف که شورت مامانمو برداشت کیرشو باهاش پاک کردو کوص منم تمیز کرد که خیس شده بود این دفعه رفت تو کشوی مامانمو باز کرد لباس چرم دو تیکه سکسی مامانمو برداشتو لیس میزد کیرشو میمالید به لباسای مامانم تو کشوی مامانم چندتا کاندوم خاردار و غیره دیدو خندید گفت ک مامانشم اینکاره س … مجید بهم گفت پاشو داگ استایل کن ممم داگی شدمو گفت بیا رفیق بیا بکنش خالی شیم اصغر گفت داداش پس تو چی گفت اینا دهنش هست که خلاصه پسرخالم کوصو کونمو میگاییدو رفیقش دهنمو تو همون حالتداگی مجید اومد زیرم خوابیدو کوصم رو کیرش حال میومدو کونمم با کیر اصغر پر میشد تند تند میکردنم که داشتم اورگاسم میشدم که مجید گفت اصغر بیا سه تایی همزمان ارضا شیم که با هماهنگی باهم هرسه باهم یه ارگاسم خفن شدیمو جفتشونم آبشونو ربختن تو کوصوکونمو همونجا ارضا شدن …
بعدارگ اسممون لخت لخت سه تایی من وسطشون بودم و میمالیدنم تو بغل همدیگه خوابمون برده بود که حدودای ساعت 4 صبح باهم رفتیم حموم ، رفتیم تو وان دوباره کلی مالیدیم همو و یه سکس دیگه رفتیمو خالی شدن.
این سکس انقدر به من لذت بخشید که من بعد اون با پسرخالم رابطم خیلی بهتر شده و مجید هر بار از شمال میاد باهم سه تایی میریم بیرون چندباریم بعد ازدواجم اومدن خونمون چون شوهرم مأموریتای خارج از کشوری میره و من تویه خونه بزرگ همیشه تنهام اونا هم میان و چند روز باهمیمو حال میکنیم ولی سکسم با پسرخالم دائمیه و جوری ارضام میکنه که هم من از سکس سیرمو هم پسر خالم و خیلیم حالمون خوبه قشنگیش به اینه که انقدری پسرخالم حرفه ایه که من فقط تشنه سکس با خودشم نه بقیه نه رلم نه شوهرم😋

نوشته: سپیده

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      لذت واقعی زندگی 3 مهران جانم عزیزم بیدار شدی آره خانمم بیدارم تو خوبی بهتری دوست ندارم این سوال رو بپرسم خودمم اذیت میشم پریسا جووونم دیب که اذیت نشدی ای فدای تو بشم شوهر خوبم ممنون که اینقدر به فکر منی نه دیوونه اذیت کجا بود چند دقیقه که اذیتی نداره فدای تو بشم پاشو به کارها برس منم برم ی مقدار برای شام شب خرید کنم نیاز نیست تو بری پریسا جان خودم میرم نه دیگه میخوام برم بیرون یکم هوا بخورم جایی نمیرم فقط میرم یکسری سبزی و میوه تازه بگیرم تو که زیاد از این چیزها سر در نمیاری و میری هرچی سبزی و میوه پلاسیده هست رو جمع میکنی میاری من رفتم تو هم بمون خونه تا من بیام بعد دوباره برو دنبال کار بگرد راستی آقا فرزاد صبح که داشت میرفت گفت بهت اطلاع بدم با کار کردنت مشکلی نداره آخه چند بار بهت زنگ زد تو خواب بودی و جواب ندادی باشه پس برو زودتر بیا من برم ببینم خدا چی پیش میاره اومدم بیرون و تو دلم گفتم خدا چیزی فعلن پیش نیاورده عزیزم این منم که با کمک فرزاد داریم برای تو پیش میاریم راستش داخل یخچال همه چی بود ولی خوب نمی شد دست خالی رفت و برگشت تو مسیر رفت و برگشتم به خودم و مسیری که شروع کرده بودم افتخار میکردم وقتی اوایل راه رفتن بات پلاگ که داخل کونم بود یکم اذیت میکرد خواستم ی گوشه خلوت گیر بیارم که یادم اومد که فرزاد گفته باید بمونه و درش نیارم کم کم دیگه بهش داشتم عادت میکردم تا رسیدم به رستوران مد نظر که اون آگهی سفارشی رو دیدم و ازش عکس گرفتم و رفتم سمت تره بار خریدم رو که کردم به خودم اومدم که دیگه نه به مهران فکر میکنم نه به خودم فقط و فقط حواسم پیش فرزاد و لذتی که باهاش میبرم هست مهران مهران کجائی عزیزم بدو بیا داخل خونه که شدم فقط منتظر بودم که مهران رو پیدا کنم خبر به اصطلاح خوش رو بهش بدم قضیه رو بهش گفتم ازش خواستم هرچی زودتر بره تا کسی رو نگرفتن انقدر بچه رو استرسیش کردم که خودمم داشتم استرس میگرفتم مهران که رفت به خودم خندم گرفته بود زنگ زدم به فرزاد سلام فرزاد جان خسته نباشی سلام پریسا خانم چرا فرزاد فقط موقع سکس فقط منو با حرفاش ناز و نوازش میکرد فرزاد جان مهران رو طبق حرف شما فرستادم همون رستوران ببین پریسا خانم مهران که برگشت یکم نامید میشه اون بخاطر اینکه رستوران ازش ضامن میخوان بدون اینکه حول کنی سریع بگی آقا فرزاد هست کم کم بهش بفهمون که ما که پیش آقا فرزاد سفته داریم ازش خواهش میکنیم بیاد ضمانت بکنه در ضمن پریسا خانم داخل محل کارم شما همون پریسا خانم هستی ولی تو خونه کنار من فرشته ای هستی من برای خودم دارم فعلا هم خدا نگهدار قند تو دلم آب شد از خودم شرمنده شدم که راجب فرزاد فکر بد کردم مهران برگشت و همون چیزی شد که فرزاد گفته بود منم حرفاش رو مو به مو به بهترین نحو اجرا کردم دو روزی گذشت و مهران دیگه از فردا میرفت سرکار پریسا جوونم من دوست دارم همسر خوشگلم همه ی این سختی ها رو برای تو تحمل میکنم خیلی سخته که فکر کنی همسرت کنار مرد دیگه ای میخوابه اونم با اطلاع خودت ولی چون هوسی در کار نیست باهاش کنار اومدم چون به تو ایمان دارم فدای تو بشم آقای من یادم روز اولی که مهران گفت از اونجا بریم دلم براش سوخت و از ناراحت بودن ناراحت شدم ولی الان فقط حرفاش رو گوش میکردم این مکالمه واسه شب قبل از سرکار رفتن فردای مهران بود صبح زود بیدار شدم صبحونه رو آماده کردم مهران خیلی زود رفت فرزاد هم همینطور تنها بودم داشتم تو اینترنت به مسائل زایمان و دوران بارداری و اینجور چیزها می پرداختم که خیلی ناشی نباشم غرق کاد خودم بودم که متوجه شدم فرزاد بهم پیام داده پریسا جان نظرت چیه به جای شب امروز با هم باشیم به خودم گفتم چی میگی فرزاد دارم دیوونه میشم چرا با من اینکار رو میکنی من اون کیر رو هر شب میخوام نه چند شب یبار جوابش رو با یه قلب قرمز فرستادم خودم رو حسابی آماده کردم اطاق دلم و زدم به دریا و این بار خودم اتاق حجلمون رو آماده کردم فرزاد که اومد با اینکه برام خیلی سخت بود خودم رو سر سنگین نشون دادم متوجه شدم اونم از این کار من راضی هست اطاق رو هم که دید کلی منو بوسه بارون کرد نوازش شروع شده بود من غرق در لذت داشتم میشدم لبهای فرزاد هر نقطه از بدنم رو که لمس میکرد دیوونه میشدم وای از اون لحظه ای که نوک سینه هام رو بوسی و مشغول خوردنشون شد فرزاد نکن نخور دارم دیوونه میشم وای کیر میخوام بهم کیر بده تو روووووو و بخدا کیرت رو بده ولی فرزاد گوش شنوا نداشت میدونست باید چکار کنه و تو کارش حرفه ای تمام بود پریسا جان کجایی ها همین جا نه روی ابرها روی کیر تو برس به کُسم فرزاد هم مشغول خوردن کُسم من که متعلق به خودش بود وای مرد چیکار میکنی با من این نامردی دارم میمیرم وااااااای کُسمممممممم کار خیلی وقت بود از ناله گذشته بود رسما مشغول هوار زدن بودم بخورش بخورش نووووووووش جونت کُس متاهل من رو بخوررررر اصن شوهر من دیگه توییی این بدن من برای تو هست در حالی که فرزاد کُسم رو میخورد آروم آروم هم بات پلاگ رو نوازش میداد و خیلی نرم عقب جلوش میکرد پریسا جان آماده ای چی میگی تو فرزاد آماده چیه بکننننن منو مگه من کُسسس تو نیستم بکککککن لامصب دیوونه شدم بات رو از کونم در آورد و حساب سوراخ کونم و کیرش رو روغن مالی میکرد فرزاد تو رو خدا به کُسممممم برس اول آتیش کُسم رو خاموش کن بد هر کاری دوست داشتی با کونم بکن اما اما اون کار خودش رو میکرد پاهام رو داد بالا تقریبا زانوهام کنار گوشم بود خیلی آروم شیک سر کیرش رو وارد کونم کرد صدام رفت بالا درد داشت ولی نمیدونم چرا اینقدر راحت رفت داخلش ی یک ربعی طول کشی تا تموم اون نازنین کیرش رو تا خایه فرستاد داخل سوراخ کونم تا اون لحظه شوتی برام نداشت ول ولی وقتی مشغول تلمبه زدن های ملایمش شد همزمان نوک سینه هام رو شروع کرد به میک زدن آتیش از زیر خاکستر داشت شعله میگرفت چیه این مرد بخدا که اون دکترای سکس کردن و گاییدن داشت این چه مزه ای بود با اینکه درد داشتم ولی مزه اش کم از کُس دادن نبود آخخخخخخ دارم میمیرم محککککککم بزن شروع کن فرزاد تلمبه بزن بزن که خوب میزنی من این درد و لذت رو باهم دوست دارم با من چیکار کردی آروم اومد کنار گوشم و گفت تو دیگه رسما مال من شدی آره مال توام وای مُردم آخ سوراخ کونم دارم میمیرم بکُن تندتر بزن که من خوشحال ترین زن دنیا هستم الان وای نه چرا کیرت رو در میاری بکن توش تحمل کن عزیزم بلند شو من دراز میکشم تو به پشتت بشین روی گیرم حواست باشه بکنش تو کونت گفتم چشم و نشستم رو دلبرم با ریتمی که از خودش یاد گرفته بودم خودم رو بالا و پایین میکردم یه دفعه فرزاد من رو کشید سمت خودش چسبوندم به خودش مشغول تلمبه زدن شد دیگه رسما رد داده بود وای بزن دارم میمیرم بزن پریسا جان همینجوری که دارم میکنمت همزمان خودت با دستت کُست رو بمال راستش حالش رو نداشتم ولی باید به حرفش گوش میدادم چون دیگه میدونستم که دوسش دارم همزمان با تلمبه های فرزاد خودم کُسم رو میمالیدم که یکدفعه پاهام ناخواسته سیخ شد رو به هوا و چنان آبی از کُسم پاشید بیرون که داشتم از هوش میرفتم بهترین لذت دنیا همین بود هیچی جای سکس رو نمیگیره اونم با ی کیر خوب و مَرد کاربلد من تو حال خودم نبودم ولی فرزاد همچنان داشت تلمبه میزد کونم دیگه حسی نداشت دست دو بردم سمت کونم دیدم چنان آبی از سوراخ کونم زده بیرون که دوباره شهوتم گُر گرفت ازش خواستم داگی بشیم اونم رفت پشت منو حسابی از خجالت کونم در اومد دیگه هر دو داشتیم ناله میزدم که یکدفعه صدای فریاد فرزاد بلند شد آبش رو ریخت داخل سوراخ کونم منم ناخواسته دوباره ارگاسم رو تجربه کردم همونجور آروم تو بغل هم دراز کشیدیم و فرزاد مشغول نوازش من شد چقدر خوب بود این مرد این نوازش بعد سکسش از همه چی آروم بخش تر بود ی یک ساعتی کنارش خوابیدم بیدار که شدم فرزاد هنوز خواب بود رفتم غذا رو آماده کردم ی میز ناهار خوشگل چیدم برای خودم و مَرد جدید زندگیم خلاصه فرزاد که اومد اول پیشونیم رو بوسید و ی مقدار نوازشم کرد بعد از غذا مشغول صحبت شد پریسا جان اگه از با من بودن راضی هستی باید تغییراتی تو زندگیت بدی فرزاد جان من فقط تورو میخوام چکار باید بکنم که تو رو برای همیشه داشته باشم ولی مهران ببین پریسا جان الان بهانه برای کنار هم بودن داریم ولی اگه میخوای با من باشی باید به حرفام خوب گوش بدی و هرچی که میگم رو انجام بدی اگه به حرفهای که میزنم خوب عمل کنی با هم مهران رو اوکی میکنیم نترس قرار نیست بلایی سرش بیاریم راستی اگه میخوای با من باشی این هفته ی مهمونی مخصوص دعوتم قرار هم نبود برم چون کسی لایق همراهی خودم نداشتم ولی الان دیگه بهونه ای برای نرفتن ندارم خوب به حرفام گوش کن فرزاد حرفاش رو مو به مو مرتب بهم توضیح داد من قشنگ به همشون گوش کردم حالا این من بودم که باید انتخاب میکردم عزیزان دل به نظر من این تصورات داخل زندگی واقعی جایی ندارن اینها تصورات ذهن من برای لذت بردن شما هست شاد باشین نوشته: آپاراتچی
    • migmig
      بازی لذت گناه 2 قسمت دوم یک لحظه همه اتفاقات امروز رو تو ذهنم مرور شد از گم شدن تو جاده ، از بارون شدید، این خونه عجیب و غریب اون پیرمرد و حالا هم این بازی… انگار همه چیز برنامه ریزی شده بود نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیفته هزار جور فکر و خیال اومد تو سرم هدف این بازی چیه ؟ پرنیا : واقعا باید بازی کنیم؟ آخه چه سودی برای کسی داره که مارو اینجا زندانی کردن جواد: احتمالا کار اون پیرمرده است . بزار ببینم از پنجره میشه رفت بیرون الهام: جواد مراقب باش مثل پوریا اتفاقی نیفته برات بابام اروم انگشتشو به پنجره زد و یک جرقه دردناک هم نصیب بابام شد . جواد : واقعا زندانی شدیم الان زنگ میزنم پلیس پوریا: سیگنال گوشیامونم رفته وگرنه زودتر این کارو میکردم . سیگنال اینترنت ماهواره ای هم خبری نیست. نیم ساعتی درگیر بودیم و گرسنمون بود شامی ک مامان گرم کرده بودیم رو خوردیم الهام گفت: بیاین این بازی مسخره رو انجام بدیم و از اینجا بریم پوریا : مامان شاید خطرناک باشه ، ندیدی چطوری بازی باهامون ارتباط برقرار میکنه الهام: بازیه دیگه به هر حال تهش چی میشه مگه پرنیا : منم موافقم چاره دیگه ای نداریم، اینجا زندانیمون کردن. بعد غذا خوردن هممون نشستیم جلوی بازی و سعی می کردیم بفهمیم چجوریه . پرنیا : بابا نوبت توعه باید اول تو بازی کنی ، تاس بنداز. بابامم دوتا تاسو برداشت و انداخت 2 و 5 اومد. بابا با نیشخند گفت باورم نمیشه تو این شرایط با زن بچم نشستم منچ بازی می‌کنم و در همین حین مهرشو گذاشت تو خونه هفتم و روی صفحه نمایش این متن اومد: تست وفاداری بازیکن آبی بهمون بگو که تا حالا به همسرت خیانت کردی ؟ سعی نکن دروغ بگی چون من میفهمم و جریمه میشی. بابام یک لحظه قیافش بهم ریخت سریع خودش جمع کرد و گفت معلومه که نه بازی: دروغ ، یک فرصت دیگه داری که حقیقت رو بگی الهام: جواد خاک بر سرت کثافت عوضی قلبم داشت میومد تو دهنم یعنی بابام با داشتن همچین زن خوشگلی سراغ کسی دیگه رفته… جواد: زن چی داری میگی این بازی از کجا حقیقتو باید بدونه. الان فهمیدم این بازی میخواد با روانمون بازی کنه ، من بهت خیانت نکردم. صفحه بازی: بازم هم دروغ گفتی دو خونه به عقب برگرد روی خونه شماره پنجم یک فرصت دیگه داری تا حقیقت رو بگی الهام: با کی اینکارو کردی؟ پوریا : بابا راستشو بگو میترسم اتفاق بدی بیفته تا اخر تو بازی بمونیم جواد با من من کردن گفت: با خانوم حیرانی منشیمون صفحه بازی : حقیقت . نوبت شما به پایان رسید نوبت بازیکن سبز. مامانم اشک تو چشماش جمع شد بلند شد رفت تو اتاق درو محکم کوبید. بابامم رفت پشت در و به غلط کردن افتاده بود. دیدم پرنیا یکم تو خودشه رفتم بغلش کردم ،حال هممون بد بود بابا هم هی پشت در معذرت میخواست .توضیح میداد: خیلی دلم میخواست اینو بهت میگفتم ولی بدون یک بار بوده و مال خیلی وقت پیشه … مامانم تا صبح نیومد بیرون ماهم خوابیدیم . از پنجره بیرون رو نگاه کردم هوا روشن شده بود ولی مه آلود بود خیلی چیزی دیده نمیشد. مامانم اومد بیرون ی دست و صورتی شست ، با چشمای پف کرده گفت بیاین بازی کنیم و زودتر از اینجا بریم پرنیا مامانو کلی بغل کرد و بوسید من تاسو دادم به مامان . بابا هم با سر پایین اومد نشست مامان الهام یه نفس عمیق کشید تاس هارو انداخت ۳ و ۱ اومد . مهرشو گذاشت رو خونه چهارم صفحه بازی : خروج از پشت ابر تمام لباس هاتون رو در بیارید و چیزی تنتون نمونه بقیه هم باید شمارو نگاه کنند و تا نوبت بعدیتون بدون لباس به بازی ادامه میدین مامانم از شوک با تته پته گفت یعنی باید جلوتون لخت بشم؟ جواد عصبی شد بازیو برداشت پرت کرد سمت دیوار و و گفت گوه بگیره این چه مزخرفاتیه جمع کنین تا حالا بابارو و اینطوری عصبانی ندیده بودم پرنیا : وای یعنی چی لخت بشی جلو ما الهام: وای خدا این چه بلاییه سرمون اومده من اونجا زدم زیر گریه مامان گفت چی شد پوریا پوریا : همش تقصیر منه من این بازیو اوردم . منو ببخشید واقعا . پرنیا رفت بازیو برداشت از رو زمین آورد گفت مامان لطفا انجامش بده سعی میکنیم نوبت مونو زود انجام بدیم تا لباساتو بپوشی جالب بود بازی هیچ آسیبی ندیده بود و مهره ها هم سر جاشون بودن .انگار چسبیده بودن به خونه هاشون. الهام: الان این بازی از کجا میفهمه من واقعا لخت میشم یا نه صفحه بازی نوشت : متوجه میشم پوریا: حواستون باشه ببینین اینجا دوربینی چیزی نباشه تو خونه. پرنیا : اره پاشین بگردیم هممون هر سوراخ سمبه ای میشد گشتیم ولی هیچی پیدا نکردیم خبری از دوربین مخفی نبودش . الهام: لطفا قول بدین نوبت هاتونو زود بازی کنین خیلیم نگاه نکنین بهم یهویی مامانم از بلند شد وایساد. تاپ و شلوارشو دراورد. من قبلاً مامانمو اتفاقی یا موقع لباس عوض کردنش با شورت سوتین دیده بودم برای همون چیز خاصی نبود چون هیچ نگاه بدی بهش نداشتم . مامانم چرخید گفت : پرنیا بند سوتینمو باز کن پرنیا بلند شد اومد پشتش بندشو باز کرد. مامانم سوتینشو انداخت ولی هنوز برنگشت من قلبم داشت تند تند می‌زد. دست انداخت لبه های شورتش و کشید پایین از خجالت سرمو انداختم ولی یاد حرف بازی افتادم و ترسیدم که گفت باید نگاه کنیم دوباره سرمو برگردوندم مامانم چرخیده بود ممه هاش و کوصش جلوم بود نمی‌دونستم کدومو ببینم. ممه های بزرگش یا کس و کون سکسیش داشت ی حس شهوتی تو بدنم ایجاد میشد مامانم واقعا بدن زیبایی داشت. از سفید و صاف بودن پوستش هر چقدر بگم کمه . کیرم داشت بلند میشد ک پرنیا با خنده گفت: داداش خجالت بکش کجارو میبینی . الهام: ولش کن بزار ببینه قانون بازیه… بابامم همینطوری به اندام مامانم نگاه میکرد و گفت زود بازی کنیم تا مامانت لباس بپوشه. پرنیا : نوبت منه پرنیا تاس انداخت ۴و ۴اومد مهرشو برد روی خونه هشتم و پیام بازی: تِستر شما باید لب های تمام افراد بازی رو به مدت دو دقیقه ببوسید و بعد از اون باید حقیقت رو بگید ک بوسیدن چه کسی لذت بیشتری داشت. یادتون نره اگر دروغ بگید جریمه می شوید. جواد: ما اعضای خانواده ایم مگه میشه . این بازیه یا پورن خانوادگی الهام: یعنی الان دخترم باید از پدر و مادر و برادرش لب بگیره؟ ولش کنین دیگه بازی نکنیم پرنیا : اشکال نداره… باز این از یکی آسون تر از لخت شدنه . هر کدوممون باید سهم خودمون رو انجام بدیم توی بازی هرچی باشه تا زودتر بریم خونه. پوریا : هر اتفاقی تو این خونه بیفته فراموش میکنیم توی دلم از اتفاقی ک می‌خواست بیفته هیجان زده بودم دروغ چرا از این یکی واقعا خوشم اومد الهام اومد جلوی پرنیا گفت: اول با خودم شروع کن . پرنیا : پوریا لطفا تایم بگیر گفتم باشه . پرنیا لباشو گذاشت رو لبای مامانم ، انگار داشتم صحنه لز میدیدم . مامانم هم لخت بود سی ثانیه گذشت پرنیا یک دستشو گذاشته بود رو باسن مامانم خیلی سکسی لب میگرفتن . مامان بوسه رو رهبری میکرد حرفه ای تر بود. دودقیقه زود تموم شد گفتم تمومه . مامانم و پرنیا زدن زیر خنده مامانم گفت : گمشو از جلو چشام خاک بر سرت پرنیا گفت : بابا داداش این لحظه خیلی سخت تره برام ولی مجبوریم جواد : میدونم دخترم ببخشید ک توی همچین شرایطی هستی، مطمئنی میخوای انجامش بدی؟ پرنیا اومد جلو همین کارو با بابام کرد لباشو گذاشت رو لبای بابا . این لحظه خیلی برام سکسی نبود و بیشتر خجالت میکشیدم . صدای بوسه و لباشون کل خونه رو پر کرده بود .گفتم دو دقیقه تمومه حالا نوبت من بود قلبم تند میزد . گفتم پرنیا باید منو انتخاب کنی ها پرنیا گفت حالا بزار ببینم چی بلدی باید حقیقتو بگم در هر صورت گفتم باشه . یکم پرنیا با خودش کلنجار رفت بعد اومد جلو چشامو بستم لباشو گذاشت رو لبام . بهترین لبهای دنیا رو داشت همون لحظه فهمیدم از هرکی تا حالا باهاش لب گرفته بودم بهتره. کیرم داشت شق میشد دوباره خورد به شکم پرنیا . دوست نداشتم تموم شه همینطوری لباشو میخوردم یک لحظه شیطونی کردم زبونم اوردم بیرون . اولش جا خورد بعد زبونمو برد تودهنش کیرم حسابی سفت شده بود ک مامانم گفت بسه بسه تمومه دو دقیقه. منم همونجا نشستم رو زمین کسی کیرمو نبینه. پرنیا : خب به نظرم لبهایی ک بیشتر از همه دوست داشتم مال مامانمه. بازی : ممنون حقیقت رو گفتی نوبت بازیکن قرمز سلیقه خواهرم واقعا عجیب بود انتظار داشتم منو بگه با اون اتفاقات . وای نوبت من شد واقعا ریدم به خودم که چی در انتظارمه. جواد :زود باش پوریا قرار شد سریعتر بازی کنیم .یادم رفت مامانم لخت نشسته منتظرمونه زود بازی کنیم. من تاس انداختم 4 و 6 اومد رفتم رو خونه 10 بازی : طعم تولد شما باید پنج دقیقه واژن بازیکن سبز رو لیس بزنید . پوریا : بازیکن سبز؟! مامان؟ کل خونه ساکت شد . هیچکس پنج دقیقه حرف نزد . واقعا انتظار همچین چیزی نداشتم . خیلی بابتش خجالت کشیدم. هی بابامو میدیدم ببینم الان چی میگه . چی تو فکرشه. هیچکس یک کلمه جرات نداشت بگه . یهو دیدم مامانم بین پاهاشو باز کرد. چشمم افتاد به کصش وای یعنی باید کص مامانمو بخورم؟ اونم جلوی بابا. مامانم با این کارش رضایتو داده بود. پاهاشو باز کرده بود دقیقا رو به روی بابام. فکر کنم میخواست انتقام خیانتو ازش بگیره. الهام : زود باش فقط رفتم نشستم جلوی مامانم . یکم کصشو نگاه کردم ، قلبم توی دهنم بود . زبونم گذاشتم رو کصش و شروع کردم . یکم گذشت و استرس و اضطراب جاشو به شهوت داد. مامانم نفساش تندتر شده بود . داشتم از خوردن کس مامان لذت میبردم چند دقیقه گذشت . کصش خیس خیس بود . دستشو گذاشته بود تو موهام منم با لذت تموم میخوردم . میدونستم هیچ وقت همچین فرصتی گیر نمیومد . پرنیا گفت تمومه پنج دقیقه . منم سریع بلند شدم یک لحظه دیدم بابام دستشو از تو شلوارش در اورد .برام عجیب بود. همه یک نوبت بازی کرده بودن و من به خط پایان نزدیک تر بودم تا بازی تموم بشه . کل بازی 20 تا خونه بود ک من 10 بودم. دیگه پذیرفته بودیم ک این یک بازی سکسیه باید برای هر چیزی آماده می بودیم . جواد : منم نوبتمو برم بعد مامانتون میتونه لباس بپوشه . جواد تاس ریخت خونه 5 بود و جفت 4 آورد . مهرشو برد به خونه سیزدهم بازی : بستنی چوبی کارت های بازی رو بردارید . دو کارت سفید هست و یکی مشکی کارت هارو به پشت بزارید و بر بزنید و همه به صورت شانسی تاکید میکنم شانسی یک کارت بکشن. کسی که کارت مشکی بهش افتاد باید با دهنش ابتو بیاره. هممون ی سری تکون دادیم . بابا کارتارو برداشت بر زد . دیگه همه به بازی تن داده بودیم. جواد: امیدوارم الهام تو بکشی. الهام : من امیدوار نیستم. الهام کارت کشید سفید بود پرنیا کشید و مشکی بود و بله پرنیا باید برای بابا ساک میزد. الهام: خوبه پرنیا نفس عمیق کشید گفت :بابا بشین رو مبل. بابام نشست پرنیا شلوار و شرت بابا رو داد پایین و کیرش در اومد با دستش گرفت و کرد تو دهنش بعد ی دقیقه کیرش تو دهن پرنیا سفت شده بود . بابا چشاشو بست مامانم اومد بالا سرشون : خب مرد من خوب میخوردم یا دخترت یا اون زنیکه جنده؟ بابام نفس نفس میزد. مامانم گفت : دخترت خوب کیرتو میخوره؟ بابام گفت هوم نفساش تندتر شد. الهام : ساک زدنش به مامانش رفته . بخور دخترم . همون لحظه بابام ابش اومد و ریخت رو صورت پرنیا. مامانم با این کارش تونست آب بابا رو زودتر بیاره. بابام خودشو جمع کرد و خواهرم رفت صورتشو شست و اومد . دوباره نوبت مامان بود دیگه میتونست لباسشو بپوشه. پوریا : مامان دیگه فکر کنم میتونی بپوشی. الهام : نمیخواد راحتم… نوشته: Joel Miller
    • migmig
      یخ داغ 1   قسمت اول بعد از سه سال و نیم بالاخره پژمان پسرم به همراه زنش با کلی دادگاه و پاسگاه رفتند به تفاهم رسیدن و به سر زندگی خویش رفتند ،یه نفس راحت کشیدیم هم من هم همسرم بهزاد و باران دخترم سه سال و نیم جنگ اعصاب زندگی رو از هممون گرفته بود رنگ به رخسارم نمونده موند اینو از اینه قدی تو اتاق خوابمون ب چشم دیدم دیگه تصمیم گرفتم با تموم وجودم به زندگی خودمون برسم تو این مدت از درس و دانشگاه باران بکلی بی خبر بودیم در حالی که قبلاً حتی رفت و امدش رو هم من هم بهزاد زیر نظر داشتیم ،فقط متوجه شده بودم با یه پسر همکلاسیش در ارتباط هست اما اینو بهزاد نمیدونست دستی به سر و روی خونه کشیدم و یه شام مفصل رو اجاق گذاشتم و لباسام رو درآوردم و به حموم رفتم چهره بی روح و سرد خودمو دوباره تو آینه حموم دیدم و گفتم نه دیگه آن پوران گذشته نیستم ، آخرین سکسمون چهار ماه پیش خیلی بی رمق و سرد بود تو این سه سال و نیم تعداد سکسامون به انگشتهای دست هم نمی‌رسید کلا هیچ حس و شوقی حتی تو زندگی عادی برامون نمونده بود تو حموم حسابی خودم رو برق انداختم .اومدم بیرون متوجه شدم باران هم اومده پس داشت دعوا گونه با تلفنش حرف میزد با دوست پسرش بود از حرفاش متوجه شدم کمی باهاش حرف زدم تا ببینیم جریان چیه بهم گفت قرار شده بیاد خواستگاری ماهم که شرایط خانوادمون طوری بود که همش درگیر ماجرا پژمان بودیم الان که باهاش حرف زدم که میتونید به خانواده بگی بیان همش تفره می‌ره ،در همین حال گوشیش زنگ خورد رامین بود دوستش و باران گفت جواب نمیدم دیگه من گفتم بزار خودم جواب بدم و باهاش احوال پرسی کردم و حرف زدیم که از حرفاش معلوم بود که این مدت باران رو سرکار گذاشته و از موقعیت خانواده ما سواستفاده کرده و اونو بهانه کرده چ الان که شرایط مهیا شده داره میپیچونه منم گفتم آقا رامین تلفنی نمیشه یه وقتی بزاریم که من و باران و شما حضوری حرف بزنیم اونم قبول کرد که فردا عصر همو ببینیم و بهزاد همسرم که کارمند اداره بیمه بود و بعدازظهرها هم با ماشین اسنپ کار میکرد شام رو خوردیم و کم کم حس میکردم داره زندگی جریان پیدا می‌کنه تو خونه ، ساعت ده و نیم بود که رفتیم تو اتاق خوابمون ،هوس سکس داشت بدنم رو چنگ میزد انگار تو لای پام کرم ریخته باشند همش مور مور میشدم،زیر شورتم پف کرده بود اینو میخورد به رونام حس میکردم کنار بهزاد رو تخت دراز کشیدم یه تاپ مشکی و یه شلوار خانگی نازک تنم بود رفتم تو بغلش یه پامو گذاشتم وسط پاهاش فشار دادم و لباش رو بوسیدم بهزاد همینطور وایساده بود و منم هی ادامه میدادم کامل روش رفتم کوسم و به کیرش فشار دادم هنوز خواب بود گفت خیلی خستم ام پوران بزار چرتی بزنم سرحال بشم خیلی کوتاه گفتم نمیتونم داغونم هوس کردم بدجور هر جوری بود حس رو بهش انتقال دادم کیرش رو بیرون کشیدم ،سینه هامو میک میزد و می‌مالید با کوسم با دستش تند تند ور میرفت ،حسابی خیس خیس شده بودم صدای دستش به کوس خیسم اتاق رو پر کرده بود منو خوابوند لنگامو داد رو شونش کیرش رو تا ته کرد تو کوسم تند تند شروع به تلمبه زدن کرد فوری کشید بیرون نگاش کردم دیدم چشماش رو بسته و داره کنترل می‌کنه که ارضا نشه و دوباره کرد توم ،دو تا تلمبه تا ته زد و نفساش زیاد شد و ریخت رو شکمم نگاه رو شکمم کردم دیدم چند قطره آب ریخته فکر میکردم میخواد دوباره بکنه ،دستمال رو کشید رو کله کیرش و پاشد که بره دستشویی مات مونده بودم چقدر زود اصلا هیچی انگار توم نرفته بود هیچ حسی نداشتم بلند شدم شکمم رو پاک کردم رو تخت رو نگاه کردم که بقیه آبشو پاک کنم که هیچی نبود چرا آخه این همه کم ما اینهمه مدت سکس نداشتیم انتظار داشتم یه آب پرفشار کوسم و پر کنه ادامه دارد… نوشته: پوران
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18