رفتن به مطلب

داستان سکسی زن شوهردار هات و فوق حشری


migmig

ارسال‌های توصیه شده


آزاده، زن حشری پسرخاله
 

داستان مربوط میشه به 15سال پیش… پسر خاله ام یک سالی بود ازدواج کرده بود با یک دختر سفید با قدی متوسط و باریک با مو های روشن و چشمهای روشن و پاهای کشیده و هیکلی باربی. بعد از یکسال بچه دار شدن یک دختر و خونه آنها نزدیک خونه ما بود. ما با هم رفت و آمد زیادی داشتیم وقتی می‌آمدن خونه ما من هر سعی میکردم که روبرو آزاده زن پسر خاله ام بشینم. اون همیشه یک چادر رو سرش بود اما زیاد مذهبی نبودن اما چادر را همیشه می پوشید. گاهی چادرش از رو سرش روی شانه هایش می افتاد و دهانه چادر باز میشد. دقیقا زمانی که من منتظرش بودم. بیشتر وقتها سوتین نداشت و نوک سینه هاشو بخصوص بعد از بچه دار شدنش سیخ پیدا بود. با اینکه سینه های بزرگی نداشت نوک سینه هاشو رو به بالا و بزرگ بود. بعد از چند وقت یکبار که میخ سینه هاشو شده بودم دیدم اونم زل زده به من و نگاه می‌کنه من خجالت کشیدم اما متوجه شدم آزاده لبخند نرمی رو لباش نشست. بعدها متوجه شدم هر وقت من روبروش می نشستم اونم چادرش سریع می‌افتاد و سینه هاش را بیشتر نشانم میداد یکبار که تنها آمد بود با بچه و نشسته بودن مادرم رفت آشپزخانه. آزاده چادرش افتاد رو شانه هایش و لباسی نازک پوشیده بود که کامل نوک سینه ها قهوه ایش پیدا بود. آرام چادر از شانه هایش هم افتاد و لباس که خیلی نازک بود کاملا سینه های ناز آزاده را نشان میداد موهای آزاده روی شانه و کمرش ریخته بود منم گیرم شق شد و لا پام فشار می‌آورد برای اینکه بتوانم قایمش کنم زانوهام را بالا آوردم و با حلقه کردن دستهام دور پاهام سعی کردم کیرم را قایم کنم. همون موقع نگاه شیطنت آمیز و لبخند قشنگش را دیدم که زل زده بود تو چشمام و نگاهم میکرد بعد آرام بچه را برداشت و پیراهنش را بالا زد و تمام سینه هاشو پیدا شد دخترش را روی سینه هاش گرفت تا شیر بخوره. اون یکی سینه اش کامل پیدا بود و آزاده آرام با انگشتش با نوک سینه اش بازی کرد و از نوک سینه اش شیر چکیدن گرفت. واو دیوانه شدم همین موقع صدای آمدن مادرم آمد و من بلند شدم و سریع فرار کردم سمت اتاقم که متوجه نشه من نشستم و آزاده را موقع شیر دادن نگاه میکردم. گیرم شق توی شلوارم و من با دستپاچگی فرار کردم. تمام گیر شق و حالتم آزاده دید و خنده آرامی کرد و نگاهش را پشت سرش به من انداخت. تا رفت من روم نشد بیام بیرون. یکی دو هفته بعد پسر خاله ام رفت ماموریت او ارتشی بود. شب ها آزاده می‌آمد خونه ما و دید زدن من و حال دادن یواشکی آزاده برقرار بود. من نمی‌دانستم آزاده به من حال میده یا اینکه سر کارم گذاشته اما برای من فرقی نداشت آزاده چند بار موقع جمع کردن چادر دامن و ساق پاهاش و یکبار هم دامن بالا رفته و تا شورتش را نشونم داد و تمام نگاهش به شلوار منو شق شدن من بود. متوجه شدم چند باری که تنها بودیم نوک سینه های آزاده شق و بزرگتر میشه و کاملا میخواد از پیراهنش بزنه بیرون. شب های آخر یک بار شنیدم صبح که می‌رفت گفت من امشب شاید نیام قرار شوهرش محمد پسر خاله من صبح زود برسه نمیدانم صبح میاد یا روز بعدش. موقع رفتن دیدم لبخند ظریفی به من زد و چشمک آرامی زد. من اول خوب متوجه نشدم تا اینکه یکدفعه یادم آمد که نمیدانم محمد فردا صبح میاد یا پس فردا. با خودم گفتم یعنی به من گفت بروم آنجا شب تنهاست !؟ کامل مطمئن نبودم. آخه هیچ بار یک کلمه هم من و آزاده حرفی نزده بودیم فقط نگاه کرده بودیم. عصر امروز طبق معمول که آزاده می‌آمد و تا یک ساعت بعدش از آزاده خبری نشد. من یک دفعه که از خواب بیدار شدم لباس پوشیدم و به مادرم گفتم من میروم دوچرخه سواری یک سری هم خونه محمد میزنم اگر نیامد بود آزاده تنها بود شاید تا صبح بمونم تنها نباشه تا محمد بیاد. مادرم هم دعام کرد که برو زن محمد تنهاست و گفته تنهایی میترسه. من حرکت کردم تو مسیر دیدم آزاده داره با دخترش تو بغلش با یک ساک سمت خونه ما میره. من رفتم جلوش و سلام کردم گفتم کجا. آزاده آرام گفت تو کجا بودی. منظورش به نظرم این بود تا الان کجا بودی. گفتم می‌آمدم پیش تو که محمد نیامده باشه تنها نباشی. واسه یک لحظه مردد منو نگاه کرد و بعد چند ثانیه برگشت سمت خونه خودشون و گفت برویم فکر کردم شاید نیاد منم تنها میترسم. رفتیم و اون چایی ریخت و گفت شام خوردی گفتم نه هنوز موقع شام نشده بود. گفت چی دوست داری درست کنم گفتم هر چی خودت میخوری منم میخورم گفت یک عملت چطوره گفتم خوبه. اون رفت تو آشپزخونه و منم پشت سرش رفتم. گفتم محمد میاد گفت نمی دانم خوب مطمئن نیستم فکر میکنم گفت فردا بیشتر پس فردا. گفتم بهتر. لبخند نازی زد و گفت وا چرا. گفت صبح زود کی حال داره بیدار بشه. گفت نه تو بخواب خودش کلید داره. گفتم کلید هم داره با صدا بلند خندید گفت بله کلید هم داره. بهش گفتم اینجا هم چادر میزنی گفت آره عادت کردم منم با لودگی و مسخره بازی گفتم متوجه نشدی بی چادر من بیشتر دوست دارم موهات قشنگه. گفت فقط موهام و من با پا گذاشتم پشت چادرش که رفت جلو چادرش کامل از سرش افتاد. من ناخواسته نگاهم به سینه هاشو و دامن و ساق سفیدش رفت و گفتم و جاهای دیگه. خندید و گفت راحت شدی خب لطفا بذارش رو صندلی منم چادر را برداشتم گذاشتم رو صندلی و آمدم کنارش پیش آشپزخانه ایستادم. نگاهی تو چشماش کردم ازم پرسید تو چند سالته گفتم ۱۷ سال گفت من از تو ده سال بزرگترم. گفتم همش ده سال و اون لبخندی زد و گفت آره همش و با نوک انگشتش یک ناخن نشان داد همینطوری که مشغول حرف زدن بود من نگاه سینه هاش میکردم و ناخواسته با انگشت نوک یک سینه اش را فشار دادم. آزاده گفت چیکار می‌کنی گفتم چقدر قشنگه دکمه لباست. گفت آره تو همش به دکمه لباسم زل میزنی گفتم آره میخوام ببینم کی میخوای شیر بدی به دخترت. گفت شیطون نشو تو هنوز بچه ای. گفتم کوچولو و یک ناخن نشانش دادم. داشتم با دستم با نوک سینه اش بازی میکردم. اونم یک مدت آرام ایستاد بعدش گفت فکر نکنم محمد فردا بیاد شام میخوریم و میرویم خونه شما. من شوک شدم گفتم چرا. گفت نه منم از تو خوشم میاد اما اینجا تنها موندنمون درست نیست. منم تازه ازدواج کردم و بچه دار شدم. شیطنت و بچه بازی داره جدی میشه. من انگشتم رو سینه اش بود اما دیگه حرکت نمی‌کرد. زل زدم تو چشاش و گفتم تو از اول می‌دانستی فردا محمد نمیاد.تو هم منو دوست داری منم دوستت دارم. سکوت کرد. منم کمی نگاهش کردم و یکدفعه بغلش کردم و آرام به خودم فشارش دادم. گفت کوروش نکن آرام باش بعد بزرگ تر شدی میفهمی که هر چی بخوای نمیشه بدست بیاری. گفتم من از اول نمی‌خواستم اما خنده های تو و نگاهات منو وابسته ات کرد همین طور که تو. بغلم بود شروع کردم بوسیدن صورتش و لباش و کردنش اونم آرام تو بغلم ایستاده بود نوک سینه هاشو رو سینه هام فشار می‌آورد آرام آرام آزاده هم مشغول بوسیدن من شد و تو آشپزخانه زیر غذا را خاموش کرد و یک ساعت سر پا هم را بغل کرده بودیم من یک دفعه بلوزش را در آوردم زیرش هیچی نبود و سینه هاشو سیخ ایستاده بود. و منو دیوانه کرد. منم دیوانه وار سینه هاش را می‌خوردم و میمکیدم و فشار میدادم. اولش کمی شیر آمد بعدش شیر هم نیامد و من کلی سینه هاشو را خوردم و تو آشپزخانه شلوارم را کشیدم پایین و دامن آزاده را زدم بالا و شورتش را در آوردم و کیر شق و لختم را بهش چسبوندم. گیرم زیر نافش بود و من تا حالا کس نکرده بودم و ندیده بودم بهش گفتم آزاده سوراخش کجاست بکنش داخلش آزاده یکدفعه ایستاد و تو چشمام نگاه کرد گفتم چی شده. گفت اخی تو هنوز کص نکردی و ندیدی گفتم نه تو اولین کسی که من دارم پس رو شونه هام فشار داد گفت پاهات را جمع کن خودش هم رو نوک پاهاش بلند شد و سر گیرم را گذاشت رو سوراخ کصش و کیرم هل خورد تو کس داغ و خیسش. اووف اولین حس کردن کیرم تو کص داغ و صورتی آزاده چه حالی میداد. گفت وای چقدر درازه تا ته نکن آرام و همینطوری که مشغول حرف زدن بود که آرام آخ چه خوب وای یکدفعه آب گیرم پاشید تو کس قشنگ آزاده و همون لحظه هم آزاده با من فول شد و با صدای بلند گفت آخ آبش را ریختی تو کص آزاده ات. آزاده رسما جنده ات شد. اووف آزاده تا صبح تو بغلم کس میداد. بعد ۱۵ سال هنوز جنده خودمه. دو روز بعدش که وقت جور شد سرپایی تو باغ بکنمش بهم گفت آن روز اینقدر ازم آب رفت که شیرم خشک شد حالا باید بروم دنبال شیر خشک. هنوز هم تنها کسی که تمام حال روز اول را بهم میده خودشه. با این هیکل باربی سینه هاشو خیلی بزرگتر شده اما کص اش مثل دخترها صورتی و تازه. خوش گذشت.

نوشته: کوروش

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      کسی که جای پسرم بود   سلام اسم من پریسا هست 42 سالمه زود ازدواج کردم ک شوهرم دست بزن داره اصلا رابطع خوبی نداریم تو سکسم زود انزال سایز کوچیک ک اصلا رابطع نداریم مطمنم دوست دختر داره و برام مهم نی فقط ی پسر ۲۰ ساله دارم ک ب خاطر اون زیر ی سقفیم پوست سفیدی دارم کمر ساعت شنی دارم باسنمو چربی زده بودم سینه هامم 75 بدنم خیلی رو فرم بود همه همکارام روم چشم داشتن ی ۱ سال از اخرین رابطم گذشته بود ی رفیق بچگی دارم ک اونم پسرش هم سن پسرمه شوهرمو پسرم رفته بودن خونه مادر شوهرم برا جا به جایی من تنها بودم زنگ زدم رفیقم گف شوهر منم نیست بیا پیشم فقط امیر حسین هست ی کراپ سبز با لگ تنم بود روش ی مانتو پوشیدم خونش نزدیک بود رفتم پیشش ک امیر حسین بساط مشروب چیده بود گف بیا بشین پریسا نشستیم ۳ تایی خوردن رقصیدن خیلی سنگین پیک میریخت اهنگ گذاشته بودیمو میرقصدیم رفیقم ک اسمش مریم گف من میرم بخوابم به من گف تو بیا کنار من بخواب ک دیگ جا نندازم امیر حسینم تو اتاق خودش میخوابه گفتم باشه امیر گف مامان قرصتو بخور یادت نره خورد رف خوابید منو امیر باز خوردیم گوشیم زنگ خورد گفتم امیر من برم تو اتاقت تلفن حرف بزنم بعد میام گف باشه برو رفتم تو اتاق رو تخت نشستم به حرف زدن ک رفیقم ک ۵ مین دیگ میگیرمت قطع کرد تا زنگ بزنه دراز کشیدم رو تخت منتظر زنگ ک خوابم برد دیگ هیچی نفهمیدم ی ۲ ساعتی گذشته بود ک داشتم ی چی رو حس میکردم از پشت دیدم تو اتاق امیرم برقا خاموشه امیر پشتم پهلو به پهلو خوابه کیرش چسبیده به کونم اول جا خوردم ولی خوشم اومده بود خیلی وقت بود رابطه نداشتم اخه امیر هم سن پسرمه ولی کیرش معلوم بود خوش سایز بود بزرگ چون قد بلندی هم داشت گفتم بزار شل کنم کونمو دادم عقب تر ک ی جون ریز از امیر شنیدم فهمید بیدارم دستشو از پشت گذاشت رو کصم با دست میمالید خیس خالی بودم نفسام بلند شده بود گف پریسا این کونو جر میدم گفتم مامانت بیدار نشه گف قرص خورده بمبم بخوره بیدار نمیشه منو برگردوند سمت خودش لباشو گذاشت رو لبام سینمو میمالید وای چقدر خوب بود کراپمو دراورد ی سوتین زرد با شرت زرد داشتم افتاد ب جون سینه هام ک داشتم حال میکردم رف پایین لگمم از پام دراورد برقو روشن کرد گف جوون اومد لا پام شرتمو دراورد ی زبون کشید رو کصم ک اب رو اتیش بود وای خیلی وقت بود کسی برام نخورده بود جوری میخورد ک ۴ بار ارضا شدم اصلا دیگ نمیتونستم حرف بزنم اومد بالا دوباره لبامو خورد گف با لبای گوشتیت ببینم چیکار میکنی خودشم کامل لخت شد وایساد جلوم دو زانو نشستم چ کیری داشت ی کلفت ۱۹ سانتی جلوم بود عین گشنه ها کیر میخوردم اب دهنم پر بود رو کیرو تخماش گف دهنتو پر اب کنم با چشم بهش علامت دادم دهنمو پر اب کرد قورط دادم دراز کشیدم رو تخت از پشت چسبییده بود بهم تو بغلش بودم بدنمو میمالید سینه هام تو دستش بود گردنمو گوشمو زبون میزد منم تخماشو از پشت دستمو رد میکردم میمالیدم انگشتشو کرد تو کصم نالم در اومد انگشتم میکرد گفتم بکن امیر پامو داد بالا کیرشو گذاشت روش هل داد تو وای تاحالا همچین سایزی نرفته بود توم کصمو پر کرده بود اروم تلمبه ی پام بالا بود میکرد حسابی ک زودی ارضا شدم کشید بیرون دوتا پامو گذاشت رو شونش باز کرد سرعتش بیشتر کرد ک بازم ارضا شدم گف داگی شو داگی شدم مومو گرف تو دستش از کص میکرد اسپنک میزد دیگ جون داشتم انقدر ارضا شدم اومد جلوم کیرشو کرد تو دهنم خیسش کردم میدونستم چی میخواس دوباره رف پشتم گذاشت رو سوراخ کونم هل داد تو اومدم جیغ بزنم سرمو فشار داد به تخت شروع کرد گاییدن کونم داغی درد وجودمو گرفته بود موهام تو دستش بود اسپنک میزد کونم سرخ شده بود از اسپنکاش دوتا دستامو قفل کرد رو کمرم از کون میکرد ک با چند تا تلمبه محکم کل ابشو ریخت تو کونم با شرتم پاکش کرد لباسامو پوشیدیم تو بغل هم بودیم تا من رفتم سر جام اگ میخواید از سکسامون بازم بگم لایک کنید نوشته: پریسا
    • migmig
      ساک زدنم با ساپورت مامانم برای مرد سن بالا تو اتوبوس خالی   سلام به همه دوستان عزیز من ارسلانم ۲۳ سالمه قدم ۱۷۵ و وزنم ۸۰ از خودم تعریف نمیکنم واقعیت و میگم بدنم خیلی سفید چون ورزش میکنم اندامم مخصوصا پاهام و کونم عالین تقریبا از ۱۷ سالگی زنپوشی و با لباسای مامانم شروع کردم از ساپورت و شورت و جوراب گرفته تا پابند و لاک و کفش پاشنه بلند ولی اصلا رابطه نداشتم خیلی دلم میخواست ولی ترس و خجالت زیادی داشتم ولی دیگه این دو سال گذشته خیلی بهم فشار اومد دو بار ساک زدم ک اولیش افتضاح بود ولی خودم عاشق دومیش هستم و برای پارسال هستش ماجرا از اونجایی شروع شد که ما شهرستان عروسی دعوت بودیم و عروسی های ما آخرش مختلط میشه . آخر عروسی ک شد منم حسابی داشتم لباسای فامیل و دید میزدم ساپورتاشون کفشاشون پابنداشون و حسابی دلم میخواست که امتحان کنم چشمم خورد به مامان خودم دیدم ساپورت رنگ پا الماس دار مانند پوشیده وقتی دیدم تعجب کردم چون آمار همه ی لباساش و دارم و خونه خالی میشه میپوشم اما اینو تازه و برا عروسی خریده بود وقتی دیدم تصمیم گرفتم رفتیم خونه حتما بپوشم خلاصه شب تموم شد و فرداش خونه ی یکی از بستگان بودیم تصمیم گرفتیم ک برگردیم من رابطم با پسر خالم خیلی خوبه اونم اصرار کرد من بمونم و فرداش خودتم تنها با اتوبوس برگردم خانوادمم اوکی دادن و من موندم و بقیه رفتن عصر که شد مامانم زنگ زد و گفت یکی از ساک های لباس و جا گذاشته و من ببرم منم رفتم که ببینم خودش یا ن دیدم همون ساپورتی ک پوشیده بود و عاشقش شدم توی ساک یه فکری به سرم زد که برم تو اتاق بپوشمش از زیر و روشم لباسای خودم باش و همونجوری کل راه و برگردم پوشیدم و از روشم لباسای خودم فردا شد و پسر خالم منم رسوند ترمینال سوار اتوبوس شدم چون وسط هفته بود تقریبا اتوبوس خالی بود و منم رفتم نشستم ته اتوبوس ک کفش و جورابم و دربیارم و پاهام و با ساپورت ببینم و لذت ببرم اتوبوس راه افتاد و منم تنها نشسته بودم پاچه ی شلوارم دادم بالا و داشتم از دیدن ساپورتی ک دو شب پیش پای مامانم بود و حالا پای من لذت می‌بردم یه چیز تو پرانتز بگم من به خاطر باشگاه همیشه فول شیوم وسطای راه بودیم ک دیدم یه مرد تقریبا سن بالا حدود ۶۰ سالش میشد اومد و پرسید ک پاور بانک دارم یا ن منم گفتم دارم نشست پیشم ک بگیره منم اصلا حواسم به پاهام نبود یهو برگشت بهم گفت جوراب زنونه پوشیدی منم هول شدم گفتم پاهام زیاد عرق میکنه مجبورم بپوشم برگشت گفت مطمئنی فقط به همون دلیل منم خیلی حشری شده بودم گفتم این ک منو نمیشناسه بذار اگه شد یه حالی کنم برگشتم گفتم ن کلا به لباس زنونه و پوشیدنش خیلی علاقه دارم و اونم دیگه فهمید داستان چیه و درجا دستش و گذاشت رو رون پام و گفت فقط لباس پوشیدنشون و دوس داری یا بقیه کارایی ک میکننم دوس داری انجام بدی منم دیگه زدم به سیم آخر و گفتم همش و دوس دارم اینو که گفتم یه لبخند زد و دستم گرفت گذاشت رو کیرش و گفت ببینم چیکار بلدی بکنی منم گفتم اینجا میترسم کسی ببینه گفت هیچکی نمیاد اینجا و زیپ شلوارش و باز کرد و کیرش و آورد بیرون یه کیر ۱۶ ۱۷ سانتی کلفت که تا درآورد خیرش شدم و دستم و گرفت گذاشت روش و منم کم کم شروع کردم به بالا و پایین کردن کیرش چن دقیقه ای داشتم براش میمالیدم ک دیدم دستش و گذاشت پشت سرم و هدایتم کرد به سمت کیرش منم از خدا خواسته لبم و گذاشتم سر کیرش و شروع کردم به خوردن حسابی از بالا تا پایین کیرش و میخوردم و اونم دستش و از پشت کرده بود تو شلوارم و کونم و می‌مالید منم پیش خودم میگفتم پریشب فک میکردی ساپورت مورد علاقت پات باش و همزمان یه کیر خوشگل و کلفتم ساک بزنی و سرعتمو بیشتر کردم یه ۷ ۸ دقیقه گذشت ک دیدم زیاد داره تکون میخوره و سرم فشار میده ک دیدم یه چیز داغ داره پر میشه تو دهنم خواستم سرم و جدا کنم که دیدم داره سرم و فشار میده نمیذاره چند ثانیه گذشت و کامل تو دهنم ارضا شده بود منم سرم و آوردم بالا که کلی اسرار کرد که بخور منم خیلی حشری بودم همش قورت دادم که یه مزه تلخ و تندی داشت دوباره سرم گرفت گفت کیرم تمیز کن که منم دو سه بار از بالا پایین کیرشو ساک زدم و ولش کردم یه عالمه قربون صدقم رفت و شمارشو بهم داد که باهاش برای سکس کامل قرار بذارم و ۳۰۰ تومنم بهم پول داد و از پیشم رفت منم دیگه تو فضا بودم ک با ساپورت تو تنم و دهنم تونستم یه مرد و ارضا کنم و آبش بخورم آخر سرم مثل جنده ها پولم گرفتم و الانم خیلی دلم میخواد بهش برای سکس زنگ بزنم ولی میترسم از کون دادن حالا شایدم زنگ زدم معلوم نیست امیدوارم خوشتون اومده باش بوس بهتون ارسلان فمبوی. نوشته: arsalan  
    • mohsen
      عکس های سکسی و لخت داف خوشگل ایرانی 3/3 برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18