mohsen ارسال شده در 28 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر رابطهی ممنوعه با زهرا با دیدن پیامش،دوباره ضربان قلبم تند شد،حس میکردم داره از سینم در میاد،سریع جواب دادم سلام، احوال پرسی کردیم و گفت دلم برات تنگ شده و منم همین بهش گفتم، نوشت دلش میخواد باهم دوست باشیم و حس خوبی که همون روزا اول داشتیم باز زنده کنیم،نمیدونستم واقعا دلش دوستی میخواد یا نه اما میدونستممن فقط میخوام غرق تن اش بشم،تک تک نقاط اش ببوسم،نوک سینه هاش بمکم و پاهاش بلیسم،عشق شهوتی من به زهرا وجودم گرفته بود و نمیتونستم بدون سیخ کردن بهش فکر کنم،اون لحظه ناچار بودم چیزی که می خواست و تایید کنم و منم گفتم،ما تا همیشه دوست هم هستیم از این مدتی که نبودیم گفتیم،چندتا عکس از خودش با لباسا جدید اش فرستاد،و من مدام تو عکسا رو پاهاش زوم خوردنشون تو ذهنم تصور میکردم،از اون شب چند روزی گذشت و ما رابطمون محدود به چت بود، عصر جمعه بود که بهم پیام داد دلم گرفته، گفتم دوست داری بیام بریم بیرون که جواب داد بیا،زهرا ترس زیادی داشت و نمی خواست شوهرش شک کنه،واسه همین گفت برو سمت جاده بهشت رضا دور بزنیم و اهنگ گوش کنیم،وقتی به جاده رسیدیم سیگارم گذاشتم رو لبم که زهرا گفت به منم بده،خواستم جعبه سمتش تعارف کنم که سیگار من از دهنم برداشت و روشن کرد،گفتم از دست تو و یکی دیگه برداشتم که اونم گرفت و با سیگار خودش روشن کرد و گذاشت تو دهنم،کاراش دیوونه ام میکرد و عشق ام بهش بیشتر میشد،بهش گفتم چند وقت سیگار نکشیدی و جواب داد ۱ ماه،گفتم چسبید پس و اون جوابی نداد،بعد مکثی گفت دلم میخواد شراب بخورم، که گفتم از کی نخوردی گفت خیلی وقت، دو سه بار کلا تو زندگیم خوردم،آیت(شوهر زهرا) خیلی گیر رو این چیزا،گفتم خب من دارم میخوای واست بیارم؟ گفت دیوونه ای ؟ببرم خونه؟میکشدم گفتم خب تو ماشین میزنیم، گفت نه دردسر میشه،یهو پلیسی چیزی میگرمون،همینطوریش من دلم آشوبه،فقط چون دوست دارم میام ببینمت، این گفت دلم اتیش گرفت،میخواستم بغلش کنم،زبونم بند اومد که ادامه داد،مثل یک دوست دوست دارم،جواب دادم منم دوست دارم، بهش گفتم ببین هفته دیگه مامان و بابا میرن شمال، ده روزی نیستن،بیا خونه ما شراب بخوریم، یهو برگشت نگاه کرد و گفت جدی میگی؟ گفتماره! گفت خب کی میرن؟ گفتم یکشنبه صبح گفت باشه،فقط حالم بد نشه ! گفتم حواسم هست،نترس، مثل دفعه پیش نزدیک خونه پیادش کردم و رفتم شنبه شب بود که بهش پیام دادم زهرا مامان اینا شیش صبح میرن،هر موقع دوست داشتی بیا دیگه،من هستم، که گفت خب من باید یک جوری بخورم که تا عصر اثرش بپره وقتی آیت شب میاد خونه باشم و حالم بد نشه، گفتم خب صبح بیا که ظهر بخوریم و تا عصر اکی بشی، جواب داد تورو خدا حواست باشه،من نمیدونم حالم چطور میشه بهش اطمینان دادم چیزی نمیشه یکشنبه صبح زهرا اومد،کفش جلو بسته پاشنه بلند با جوراب پارازین مشکی،مانتو کوتاه زیر کونش و شلوار پارچه ای مشکی پاش بود، وقتی دیدمش گفتم سلام خانوم رئیس،خندید و گفت بهم میاد رسمی؟که گفتم خیلی اومد تو،رو مبل نشست و منم نشستم کنارش روسریش در اورد و کیف اش گذاشت پایین کنارش،انن روز لاک قرمز جیغ به دست و پاش زده بود که از زیر جوراب قشنگ تر شده بود،دوتا پاش انداخت رو هم و من میز جلو مبل کشیدم جلو خودمون و لیوان آوردم،از چند سیخ بال سفارش دادم و بقیه مخلفات چیدم،زهرا داشت با گوشیش ور میرفت و من یه ریز از دانشگاه میگفتم،وقتی غذا رسید شرابم اوردم و نشستیم به نوشیدن،با لیوان اولش کمی بازی کرد و جرعه جرعه خورد و هی میگفت حالم بد نشه،من بهش اطمینان میدادم نمیشه،دومی و کمیراحتر رفت و سومی دیگه داغ بود و تازه راه افتاد، که بهش گفتم زهرا بسه،گفت فقط یکی دیگه،بعد اون لیوان هردو ولو شدیم رو مبل،زهرا پاهاش دراز کرده بود سمت من و میگفت گرمه که گفتم خب مانتوت در بیار،کمیمکث کرد و گفتم اگه لباست مناسب نیست یکی از تیشرت هام بدم بپوشی که خندید و گفت کثافت تو کص من دیدی،بعد لباسش درآورد،یک کراپ سفید که تا نافش بود داشت ،خط سینه اش دیوانه ام کرد،سینه های بزرگ و قشنگی داشت،۷۵ میشد فکر کنم،دلم میخواست بهش دست بزنم، دیگه مستی و شهوت کنترلم بریده بود،به سمتش رفتم،و لبام رو صورتش گذاشتم،لپ اش اروم بوسیدم،کم کم با بوس های ریز به سمت لبش رفتم،داشتیم لب های هم میخوردیم که دستش برد تو موهام،همینطور که خم شدم پام به میز خورد و کمی خوراکی ها ریخت زمین،گفتم اشکال نداره دستش گرفتم بلندش کردم،گفت کجا میریم،گفتم بریماتاق من،با صدای خمار مستی گفت اتاقت چه خبره،وقتی رسیدیم هلش دادم رو تخت که خندید و خودم رفتم روش،گردن و لبش و میبوسیدم،کراپ اش دادم بالا،سینه هاش بی نظیر بود،سفید،نرم،خوش فرم با نیپل های صورتی و بزرگ که سفت سفت شده بود،دستم گذاشتم روشون و با شصتم ام نوک اش ناز کردم،بعد شروع کردم به بوسیدن اطراف سینه اش و اروم به سمت نوک اش اومدم،نوک زبونم گذاشتم روش و لیس زدم،با دستم اون یکی فشار میدادم،کراپش کامل در اوردم و دوباره لباش بوسیدم،اروم رفتم پایین و پاهاش دادم بالا،از پای چپ اش جوراب کشیدم بیرون و گذاشتم رو صورتم،انگشت شصت اش و کردم تو دهنم و مک میزدم،رفتم سراغ بقیه انگشتا و حسابی پاهاش لیس زدم،خیس خیس بود،پاهاش برد زیر تیشرتم داد بالا،لخت شدم و دوباره پای دیگه اش شروع کردم به لیس زدن از رو جوراب،خیس شد و درش اوردم و ادامه دادم،کف پاش میلیسیدم و میخندید،دکمه شلوارش باز کرد و همینطور که پاهاش بالا بود من دستم بردم به کمرش و شورت و شلوار باهم کشیدم از پاش بیرون،زهرا با تن سفید،سینه های خوش فرم ۷۵ که نیپل های صورتی بزرگ داشت،با پاهایی که به دقت پدیکور شده بود و لاک قرمز جیغ داشت ،لبای سرخی و چشمای خمار و موهای خرمایی اش که مش طلایی داشت لخت،بدون لباس جلوم بود،پاهاش چفت و خط کصش پنهون بود،اما سفیدی و تمیزی و صافی رو کصش باعث شد خم بشم و بوسش کنم،دلم میخواست کون زهرا ببینم،لباش و بوسیدم و برش گردوندم،زهرا کامل در اختیار من بود و هیچی نمیگفت،نشستم رو رونش و دستم گذاشتم رو کونش،کون نرم و سفیدی که از فرم قشنگ در محل اتصالش به رون خط افتاده بود،دوتا چال رو کمرش بوسیدم کمی کونش مالیدم،کیرم گذاشتم لای چاک کونش و کمی تکون دادم،برگدوندمش و پاهاش باز کردم،زبونم گذاشتم رو کص اش،خط کصش و از پایین به بالا لیس میزدم ،نفس های زهرا تند شده بود،زبونم به بالا کص اش متمرکز کردم و انگشتم داخل کص اش بود،زهرا داشت تنش عرق میکرد و بلند شدم،اومد سمت کیرم و گرفت تو دستش و شروع کرد به خوردن،همینطور که رو من که دراز بودم خم بود ،پاش کرد تو دهنم و منم باز انگشتاش لیسیدم،زبونم بین انگشت هاش میچرخوندم،زهرا بلند شد و دراز کشید و پاهاش دادم بالا،کیرم گذاشتم دم سوراخش و دادم داخل،انقدر حشری بودم که با تمام قدرتم فشار میدادم و اون جیغ میزد و میگفت اروم، کمی گذشت کص تنگ و زهرا کامل باز شد،پاهاش تو دهنم بود و تند تلمبه میزدم،زهرا ناله میکرد،خسته شدم و گفتم بیا روم،دراز کشیدم،زهرا جوری که پشتش به من بود نشست روم و خودش به جلو خم کرد و شروع کرد به تکون دادن کمرش ،شصتم گذاشتم رو سوراخ کونش با تکون خوردنش سوراخش میمالیدم،اب کص اش انقدر زیاد شد که خیس خیس بودم،با اب کصش شصتم خیس شد و اروم فشار دادم و رفت داخل،صدای ناله اش اتاق برداشته بود و سوراخش کامل باز بود،بعد چند دقیقه بلند شد و اومد لب تخت داگی شد ، بلند شدم و ایستادم کیرم گذاشتم لب کصش دادم داخل،تلمبه میزدم و شصتم میکردم تو کونش و در می آوردم،داشت ابم میومد که کشیدم بیرون و چندتا نفس گرفتم و گذاشتم لب سوراخ کونش و اروم فشار دادم تا بره داخل،سر کیرم که رفت تو بدنش سفت کرد و گفت اخ،درد داشت که دستم گذاشتم رو کصش و مالیدم تا بره بالا،یکم ناله هاش شروع شد یهو تا ته دادم که داد زد و محکم گرفتمش ،داشت مقاومت میکرد و میگفت درش بیار،خودم انداختم روش و تکون نخورد و تند تند تلمبه میزدم،چشماش خیس بود و میگفت درش بیار،بعد چندتا تلمبه کشیدم بیرون و به پهلو خوابوندمش،کیرم باز کردم تو کصش و پای راستش رو شونه چپم بود و پای چپش زیرم،با دستم میمالیدم براش ،تو اوج بودیم دوتامون که صدای زهرا رفت بالا و ارضا شد و لرزید،شل شد و منم پاشو کردم تو دهنم تند تر تلمبه زدم و چند ثانیه بعد اومدم و کشیدم کیرم بیرون ریختم رو تنش،خیس عرق بودیم و بو بدنمون همه جا گرفته بود،اومد تو بغلم و خوابمون برد،وقتی پاشدیم ساعت نزدیک ۵ بود،باهم دوش گرفتیم تا حالمون جا بیاد… نوشته: محمد لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده