migmig ارسال شده در 19 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر از خواستگاری تا سکس با مادرزن _من به همه چیز فکر کردم شادی خانم من قصد آشنایی برای ازدواجه اگه دیگرانم بفهمند مشکلی نیست با خانواده میایم خواستگاری خندید و من دلم غش رفت _اخه خواهرم هنوز ازدواج نکرده اینجوری نمیشه که _شما به من اوکی بدید من صبر میکنم تا هر وقت که بخایید ، شما میتونید فردا بیاید بیرون . _نه اصلا _اخه وقتی همو ببینیم راحت تر صحبت می کنیم _من تنها نمیتونم بیام با خواهرم فقط میتونم بیام این اصلا خوب نبود _شما و خواهرتون به بهانه خرید برید بازار بعد شما از خواهرتون جدا شید بیاید پیش من فقط در حد ۵ دقیقه ببینمتون میرم _اخهههه _اخه نداریم فردا بهت میگم کجا بیاید ، ی جای سر راست که راحت باشید. من حتی ایده ای نداشتم فردا چیکار کنم تحت تاثیر قرار بگیره اونم تو ۵ دقیقه ، هی به خودم فحش دادم دختره رو با این همه اصرار کشوندی بیرون ولی نمیدونی میخوای بهش چی بگی . مادرو خواهرشو دیده بودن پر از النگو و طلا بودن ولی شادی تا الان ندیده بودم تو دستش طلا باشه ، معمولا دخترای شهرستان عاشق طلا هستن ، رفتم طلا فروشی ی گردنبند سبک با ی پلاک قلب براش گرفتم ، با اینکه سبک بود ولی دلم نمیومد برای دختری که معلوم نبود اوکی بده یا نه خرج کنم ، من تا حالا برای هیچ دختری طلا نخریده بودم . براش لوکیشن فرستادم و منتظر شدم تا برسن همین که دیدمشون از ماشین پیاده شدم و پیام دادم تو شلوغیا از سپیده جدا شو بیا بیرون از پاساژ ، سپیده حسابی محو لباسا شده بود و شادی اومد پیشم ، رنگ از استرس پریده بود و من از دیدن این حجم از زیبایی زبونم قفل شده بود . _خیلی خوشحالم که اومدی _باید تا متوجه نشده برم پیش سپیده کادو رو که تو ی پاکت بود و تو پاکت ی شاخه گل بود و به سمتش گرفتم دادم بهش . _خیلی دوستت دارم دختر تا حالا این حسو تجربه نکرده بودم امیدوارم از کادویی که برات گرفتم خوشت بیاد و به وقتی میندازی به یادم باشی . _مرسی _برو تا سپیده نفهمیده ، برو خونه بازش کن . _باشه مرسی ، خوشحال شدم دیدمتون _به امید دیدار شادی زندگی _به امید دیدار شادی حسابی ذهنمو درگیر کرده بود بعد از ظهر زنگ زد _چرا ی همچین هدیه ای رو گرفتین _تو لایق بیشتر از اینی ، خوشت نیومد ؟ _چرا خیلی قشنگ بود _سرتا پای تو رو باید طلا کرد ، اگه تو به من جواب مثبت بدی خوشبختت میکنم به جون خودم نمیزارم اشک از چشمات بریزه . _منم از شما خوشم میاد ولی اینجوری نمیشه که _دوست داری چجوری بشه ، گفتی باید صبر کنم تا خواهرت ازدواج کنه منم قبول کردم . فردای عقد خواهرت میام خواستگاریت ، مرده و قولش _بلند خندید صحبت های مخفیانه ما هر روز ادامه داشت و اونا بعد یک هفته برگشتن همدان .ما هر روز ساعت ها با هم حرف میزدیم حتی چند بار بخاطرش تا همدان رفتم و قایمکی همو دیدیم ، هر سری کلی هدیه براش میگرفتم ، تو این مدت تمام احساستمو برای شادی گذاشتم و روابطمو با زنای دیگه کم کردم ولی گاهی نیاز جنسی بهم غلبه میکرد و منم مغلوب این حس شهوت میشدم . تقریبا ۴ ماه بعد از دوستیمون خواهرش نامزد کرد و من خوشحال ترین بودم ، چون دیگه شادی برای من میشد .شادی دلشو صابون زده بود که بعد ازدواج میاد تهرانو میره دانشگاه و برای خودش نقشه میکشید ، همیشه از باباش ناراحت بود که چرا نذاشته درس بخونن ، چون میدونستم ناراحت میشه باهاش مخالفت نکردم ولی بعد ازدواج امکان نداشت بزارم زنم بره بین اون همه پسر درس بخونه . چند ماه گذشت تا خواهر شادی عروسیش شد و بعد از عروسیش قرار شد برم خواستگاریش. توی عروسی مادرش نیلوفر خانوم گفت خب پسرم چی داری از خودت؟ گفتم من به جز یه کمر سفت چیز دیگه ای ندارم. نه مال و منال خاصی دارم نه کس و کاری. گفت ما هم از دامادمون چیز دیگه ای نمیخوایم و باقی چیزا رو خودمون فراهم میکنیم شرط اصلیمون همون کمرسفتیه. ولی خب با حرف که نمیشه باید ثابت کنی. گفتم چطوری؟ گفت با شادی دنبال من بیاید. دنبالش رفتیم توی اتاق و گفت شادی زود باش لباساتو دربیار گفتم جانمممم گفت دهنتو ببند لباسای خودتم دربیار واقعا میشد خشم رو تو چهره نیلوفر جون دید اطاعت امر کردیم گفت لباسای زیر تونم دربیارین مشغول بشید گفتم یعنی چی خانم خجالت بکشید گفت دهنتو ببند حرفمو گوش نکنی پدرتو درمیارم واقعا از صدا وحشتناک نیلوفر جون ترسیدم قوز بالا قوز بابای شادی هم اومد تو اتاق گفت چی شده گفت خفه شو سهراب میخوام مطمئن بشم پس فردا کارشون به دادگاه و طلاق نکشه بیچاره اقا سهراب هیچی نگفت شرت هامون رو هم درآوردیم و جلو نیلوفر جون بهتره بگم نیلو وحشی لب گرفتن رو شروع کردیم شادی که کلا هیچ حرفی نمیزد مثل هیپنوتیزم شده ها بود و فقط لب میگرفتیم دیدم نیلو گفت بسه دیگه همش لب گرفتن مشغول شید منم دیدم اینجوریه زدم سیم آخر شروع کردم سینه های شادی رو خوردن اومدم پایین شروع کردم لیس زدن کس شادی جلوی پدر مادرش بیچاره کس شادی خشک خشک بود منم تا تونستم زبونمون توش میچرخوندم و خیسش میکردم دیدم نیلو رو کرد به سهراب گفت یاد بگیر مردتیکه چطوری باید بخوری تو دلم داشتم میخندیدم اما جرات بروز دادن نداشتم دیدم شادی بیچاره یه اه خیلی خفیفی کرد واقعا متوجه شدم براش سخته جلو پدر مادر ابراز احساسات کنه منم کیرم راست راست شده بود شادی رو خوابوندم به پشت خودم رفتم وسط پاش کیرمو کردم تو کس شادی دیدم اهش دراومد منم شروع کردم تلمبه زدن شادی چشماشو بسته بود داشت لذت میبرد منم داشتم تند تند تلمبه میزدم هر چند لحظه دیدم خشک میشد دوباره تف میزدم میکردم تو کسش یک لحظه دیدم شادی اه بلندی کشید دوباره چشماش رفت و ارضا شد نیلو گفت مشکل همینجا شروع میشه تو سفتی شادی شله گفتم دست خودم نیست گفت میدونم ادامه بده منم دوباره شروع کردم تلمبه زدن دیگه کس شادی با اومدن آبش خیس و روون شده بود منم داشتم تلمبه میزدم یک لحظه متوجه شدم یه دستی رو تخمامه و داره میمالش دیدم مادر زنمه و میگه ادامه بده چرا ایستادی بیضه هامو میمالید از پشت منم درحال تلمبه زدن دستشو رسوند به سوراخ کونم دستشو کرد دهنش و خیسش کرد و کرد داخل سوراخم یه لحظه مخم سوت کشید برق از سرم پرید اما نیلو گفت ادامه بده حالا یه انگشت نیلو تو کونم بود کیرم تو کس شادی جون و شادی برای بار دوم داشت ارضا میشد واقعا برام لذت بخش شده بود کردن کیرم تو کس شادی و انگشت شدنم توسط نیلو جون همزمان انگشتشو با هر بار تلمبه تو کون من عقب جلو میکرد واقعا تو اوج لذت بودم یه دفعه همزمان هم من ارضا شدم هم شادی واقعا عالی بود برام ناخواسته گفتم ممنون نیلو جون شادی دیگه جون نداشت واقعا منم لذت برده بودم از لذت زیاد کیرم نمی خوابید نیلو گفت این که هنوز بلنده گفتم نمیدونم چرا اینجوریه داد زد و با فریاد تحکم گفت سهراب اونی رو که امروز بخاطرش تو فرودگاه اذیت شدیم رو بیار. پیش خودم گفتم این چیه و چه ربطی به الان داره دیدم آقا سهراب با یه دیلدو اومد تو اتاق گفتم این چیه بیخیال بشید نیلو جون . نیلو گفت نه باید مطمئن بشیم پس فردا کارتون به دادگاه و طلاق نکشه . بهم گفت داگی شو و حالت بگیر منم داگی شدم نیلو یه پماد که داخل جعبه دیلدو بود برداشت مالید به دستش دوتا انگشتشو با هم کرد تو از درد کیرم خوابید گفتم توروخدا بسه درد دارم نیلو گفت باید تحمل کنی دیدم آقا سهراب هم داره میخنده دستشو عقب جلو کرد دیدم سه تا انگشت کرد تو چون پماد هم سر کننده بود هم روان کننده دیگه کونم سر شده بود نیلو دیلدو رو چرب کرد و آروم آروم میلی متر به میلی متر فرو کرد تو کونم واقعا انگار به سیخ کشیده شده بودم حتی نمیتونستم دستامو تکون بدم فقط تونستم خودمو تو اون پوزیشن نگه دارم واقعا درد آور بود برام.نیلو گفت دیگه تموم شد الان شروع میکنم و شروع کرد عقب جلو کردن واقعا هیچ لذتی نداشت برام یک لحظه حالت اینکه دستشویی دارم بهم دست داد سریع خودمو بلند کردم رفتم دستشویی اقا سهراب هم باهام اومد گفتم نیا دستشویی دارم گفت این بار چون بار اولته این احساس داری اومد تو دستشویی بهم گفت شلنگ رو بگیر روی سوراخت دردش کمتر میشه واقعا دیگه جون نداشتم با سکوتم فهموندم که خودش بیاد تمیزم کنه اومد سوراخ شست و چند بار هم آب رو با فشار کرد تو کونم و گفت خالی کن خالی کردم اومدم تو اتاق نیلو گفت حالت چطوره گفتم خیلی بد اصلا حال نداد اصلا لذت نداشت برام. شادی بنده خدا میتونستم از صورتش بخونم که میخواد آب بشه بره تو زمین گفت مامان خواهش میکنم بسه دوباره نیلو جون شد نیلوی وحشی و کسی تاب مقابله با حرفاش رو نداشت و با جمله خفه شو باید صد درصد مطمئن بشم پس فردا کارتون به دادگاه و طلاق نکشه، به من اشاره کرد بیا اینجا منم رفتم پیشش گفت داگی شو دوباره به شادی گفت دیلدو رو بکن تو کون تپلیش شادی آروم آروم دوباره چرب کرد دیلدو رو و آروم شروع کرد فرو کردن به کونم یک لحظه از لای پام گوشه اتاق رو نگاه کردم دیدم به به نیلو جون داره برای اقا سهراب ساک میزنه با صدای شادی به خودم اومدم که میگه تا ته رفت نیلو کیری که تو دهنش بود رو درآورد داد زد حالا عقب جلو کن تو کونش با عقب جلو کردن و تلمبه زدن با دستای ظریف شادی کیرم یه تکونی خورد و کیرم شروع کرد بلند شدن دست زدم به کیرم دیدم انگار هم از لحاظ وزنی هم قطری کلفت شده واقعا بهم حال داده بود و کیرم راست راست شده بود دیدم نیلو گفت سهراب به پشت بخواب تا بیاد رو کیرت به همین سادگی داشت اولین کیر زندگی میرفت توی کونم واقعا جرات اعتراض نداشتم سهراب کامل لخت شد و خوابید رو زمین و کیرش رو هوا مثل برج پیزا آماده بود برای ورود به کونم و شادی دیلدو رو از کونم درآورد دست زدم سوراخ دیدم باز باز اما کیر واقعی کجا دیلدو کجا آروم نشستم رو کیر سهراب سرش رفت تو واقعا داشتم با بند بند بدنم هم لذت و هم فرو رفتنش رو حس میکردم هرچی به آخر میرسید کیر سهراب کلفت تر میشد و بالخره موفق شدم بشینم تا ته روی کیرش اقا سهراب گفت خودت عقب جلو کن منم دیگه کنترل دست خودم بود آروم آروم بالا پایین میشدم واقعا لذت زیادی داشت یه نگاه کردم دور اطرافم دیدم شادی داره با کسش ور میره نیلو کامل لخت شده و من رو کیر پدرزن دارم بالا پایین میشم سهراب شروع کرد با کیرم بازی کردن میگفت خوب چیزی داری باید امتحانش کنم گفتم حتما بهت تقدیم میکنم تو اوج لذت بودم یه کیر داغ کلفت تو کونم بود واقع پروستاتم رو عالی تحریک کرده بود تند تند داشتم بالا پایین میکردم خودمو و قربون کیر سهراب میرفتم میگفتم اوفففف چه داغه قربون کیر داغت چه کلفته دیدم مادر زنم گفت نوبت منه بیا اینجا از رو کیر اقا سهراب بلند شدم رفتم پیش نیلو و شروع کردم لب گرفتن بعد شروع کردم خوردن سینه هاش واقعا سینه های بزرگی داشت بعد حالت ۶۹ شدیم رفتم سراغ کسش شروع کردم لیس زدن در حین خوردن کسش دیدم نیلو میگه رو کیر کوچولو سهراب چه بالا پایینی میکردی کیر فقط کیر خودت دیدم تا ته میکنه تو حلقش تا مرز بالا آوردن تو گلوش نگه میداره بعد درمیاره واقعا وارد بود انگار کلا تو زندگیش معلم سکس بوده تا مدیر بانک بلند شد دیدم داره جیغ میزنه میگه منو بکن زودتر با کیر کلفتت منو بکن تا مطمئن بشم پس فردا کارتون به دادگاه و طلاق نکشه. منم پاهاشو دادم هوا کردم تو کسش واقعا مثل وحشی ها شده بودم جفتمون هات و داغ با شکم کمی که داشت صدای تلمبه زدنم تو هوا پخش میشد نگاه کرم اطرافمو دیدم بله شادی رو کیر باباش نشسته داره عقب جلو میکنه با دیدن این صحنه حشری شدم مثل اسب تو کس تنگ نیلو تلمبه میزدم واقع نمیدونم چرا ابم نمیومد مثل ادمهای وحشی عقب جلو میکردم تو کس نیلو جون متوجه شدم نیلو جون با جیغ زدن ارضا شد اما من همچنان به تلمبه زدن ادامه میدادم نیلو جون گفت صبر کن من داگی بشم بکن تو کونم منم در حسرت کون گنده نیلو جون بودم کیرمو آروم آروم کردم تو کون نیلو جون نیلو داشت از لذت قربون صدقه کیرم میرفت منم دیدم واقعا کونش برای کیرم تنگه و حسابی داشتم حال میکردم به سهراب گفتم بیا کمکم اونم نامردی نکرد کیرشو که با کس شادی خیس شده بود رو کرد تو کونم دریک زمان داشتم هم مادرزن میکردم هم به پدرزن میدادم واقعا لذت زیادی میبردم دیگه اه ناله ام رو هوا بود نیلو دیگه داشت از گرمای کیرم میمرد کیر سهراب هم تو کونم انرژی زیادی بهم میداد میگفتم تند تر بکن سهراب جون میخوام تو کون زنت خالی کنم خودمو سهراب با تمام توان داشت تلمبه میزد تو کونم منم تو کون نیلو جون میزدم تو ابرها بودم ابم اومد تو کون نیلو جون همزمان آب سهراب هم تو کونم خالی شد شادی هم با کسش بازی میکرد ارضا شده بودمنم به شدت ارضا شده بودم و خیلی بهم خوش گذشته بود طوری که انگار از آسمون افتادم تو آب دریا مادر زنم گفت داماد عزیزم تو واقعا خوبی قربون کیرت برم منم گفتم خدا رو شکر به سلامت برگشتین این خیلی مهمه یه نگاه به کون نیلوفر و لباسش کردم دلم داشت ضعف میرفت نیلوفر گفت بچه ها دیشب مشکلی داشتین یه دفعه چایی تو گلوم پرید نزدیک بود خفه بشم اقا سهراب زد پشتم با خنده گفت حول نشو پسرم گفتم نه چطور مگه نيلو جون در تاکید صحبت آقا سهراب گفت اخه خیلی داد میزدین گفتم نه موضوع مهمی نبود برای اینکه بحث عوض بشه گفتم ببخشید ما کار داریم باید بریم خرید به بهونه خرید با سارا زدیم بیرون تو ماشین به سارا گفتم سارا جان از زیر زبون مادرت بکش بیرون چند دقیقه دیشب مارو دیدن گفت روم نمیشه بپرسم گفتم به گمونم همه حرفامون و کارامونو دیدن سارا هم گفت اره فک کنم بهر حال شب برگشتیم خونه همه چیز عادی بود از نيلو جون بگم ۴۶ ساله و رئیس بانک بود فوقالعاده منظم دقیق و خانواده زن سالار که تحت مدیریت نيلو جون بود قدی بلند حدود ۱۷۰ سانت باسنی بزرگ و سینه ای در حدود سایز ۸۰ داشت اقا سهراب هم قد ۱۷۰ اما لاغر بود باعث سردرد تون نشم اومدیم خونه نيلو جون مارو صدا کرد رفتیم تو اتاق خواب مثل اینکه دیگه نمیتونست تحمل کنه گفت بچه ها رک پوست کنده بهتون میگم مشکلی دارین تو رابطه جنسی تون ما هم گفتیم نه چیزی نیست نيلو گفت من خودم دیدم مشکل دارین باید حلش بکنم من و سارا دهنمون وامونده بود چی بگیم یه دفعه دیدم نيلو جون گفت سارا زود باش لباساتو دربیار گفتم جانمممم گفت دهنتو ببند لباسای خودتم دربیار واقعا میشد خشم رو تو چهره نيلو جون دید اطاعت امر کردیم گفت لباسای زیر تونم دربیارین. کاملا که لخت شدیم خودشم لخت شد. باورم نمیشد، چی دیده بودم یه کیر خوابیده با دوتا تخمای بزرگ و آویزون! مادرزنم شیمیل بود. کیر خوابیدش اندازه ی شق شده ی من و حتی کلفت تر بود. همونجا اوبم زد بالا گفتم پشمام چند سانته شق بشه؟ گفت ۲۱ سانت. همونجا تسلیم کیرش شدم جلوم واستاده بود منم نشستم شروع کردم ب بوس دادن کیرش داشت نم نم بیدار میشد یکم براش ساک زدم دیدم اره شق شده یکم گذشت دیدم سفت سفت شده یه کیر کلفته ۲۱ سانتی با دوتا تخمای بزرگ آرزوی منو لای پاهاش داشت… براش جق میزدم لامصب کیرش تمومی نداشت من شق کرده بودم بلند شدم مقایسه کردم در برابر اون دودول داشتم یه دول موشی ! اون دوست داشت میگفت حشریش میکنه دودول کوچیک میبینه داگی شدم یکم قربون صدقه کونم رفت انگشت کرد یه چند دقیقه داشت آماده می کرد سوراخمو سر کیرشو بزور و زحمت جا کرد داشتم جر میخوردم ب معنای واقعی کله کیرش نوک تیز بود نسبت ب بدنه ی کیرش کوچیک تر بود خب این خیلی خوب بود راحت میرفت داخل کاندوم رو کشید دوباره سرش رو فرو کرد این بار راحت تر رفت کم کم بیشتر فرو کرد من دیگه ناله میکردم درد میکشیدم ولی صدای نازک دخترونش منو حشری میکرد شاید ۵ سانت کیرش فقط میرفت داخل فقط یه چند دقیقه گایید منو کیرشو کشید بیرون گفت اوووف چه سوراخی برات درست کردم به به دوباره فرو کرد این بار راحت رفت تو ولی فشار میداد حس کردم دارم نصف میشم از وسط… ناله میکردم اون حشری تر میشد دراز کشیدم افتاد روم یهو با تمام قدرت فشار داد نصف کیرش رفت داخل مم راه فراری نداشتم فقط ناله میکردم التماس میکردم یواش تر بکنه ولی نمی فهمید حشری تر میشد فقط تلمبه میزد صدای کیرو خایش ک به کونم میخورد تلق تلق تلق دیوونم میکرد مست میشدم حشری میشدم یکم گذشت من دیگه کاملا شده بودم کونیه مایا میگفتم تا ته بکن تو اونم کصخل میشد فشار میداد انقدر تلمبه زد ک خسته شد کاندومو گرفت افتادم به جونه کیرش یجوری کیر میخوردم انگار قحطی میخواست بیاد براش جق میزدم ناله میکرد صداش دیوونم میکرد تخماشو لیس میزدم با دستم تخماشو فشار میدادم یکم تا حشری تر شه جق میزدم براش و حسابی تو حال خودم بودم یهو دیدم نفساش تندتر شد فهمیدم آبش میخواد بیاد تند تر جق میزدم براش بالاخره آبشو خوردم ۴ بار ابش پاشید خیلی آب داشت در برابر منی ک ابم ۲ بار میاد اونم ۲ قطره… اروم شده بود گفت میخوام بخورم برات واسم ساک زد شاید ۱ دقیقه بعدش شروع کرد جق زدن برام ابم در جا اومد بهش گفتم قرص خوردم مثلا تاخیر خندید بهم و من ناراحت شدم نوشته: سامیار لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده