رفتن به مطلب

داستان سکسی شوهرخواهر هیز


mame85

ارسال‌های توصیه شده


من و شوهرخواهر هیز
 

سلام عزیزان
من سمانه ۲۷ساله دانشجوی وکالت هستم قد۱۷۰وزن۷۵اندازه ممه 80 پوست گندمی
خواهرم پنج ساله ازدواج کرده تابستون امسال بچه دومش که بدنیا اومد به من گفتن برم خونشون تمیزکنم و غذابپزم تابیان ازبیمارستان
منم کلد داشتم از صبح رفتم تمیز کاری کردم بخاطر شرایط خاص خواهرم یک روز قبل عمل بستری شده بود
اون شب شوهر خواهرم اومد خونه ازش خواستم منو ببره خونمون خیلی اصرار کرد بمونم الکی میگفت خسته م
منم که قبلا متوجه نگاه هاش شده بودم ترجیح دادم برم خونه
اما از طرفی چون با دوست پسرم کات کرده بودم دلم سکس میخواست
برای اولین بار به خیالش که ترکیب منو اون چطورمیشه ممه هامو مالیدم وباکصم بازی کردمم پاهامو قفل کردم خودارضایی کردم
فرداش صبح رفتم خونشون گردگیری کنم
یه تاپ بندی زرد که نصف ممه هام چاک سینه بیرون بود و یه شلوارک کرمی تنگ
نیم ساعت بعد من رسید گفت براشون صبحونه بردم برا خودمونم نون خریدم پاشو بی زحمت چایی دم کن
موقع خوردن صبحانه چشاش فقط به ممه هام بود
حق داشت خیلی وقت بود سکس درست و حسابی نداشت منم با عشوه و حرکات آروم حشریش میکردم
بلند شدم قاشق بیارم نمکدون و نامحسوس گذاشتم پشت سرش روکابینت
کنارش حالت ال نشستم رو صندلی میز صبحانه
دو دیقه بعد گفتم نمک کو تا سرشو بچرخونه گفتم اوناها نیم خیز جوری که تقریبا ممه هام خیلی نزدیک صورتش بود نمکدون برداشتم
چراغ سبز کامل و دادم
گفت خودت نمکی دیگه خندیدیم گفت جدی خیلی نازی
میزوجمع کردنی هی به بهانه ای خودشومالیدبهم
دید چیزی نگفتم گفت سمانه مرسی که هستی
گفتم راجع به؟گفت همونا که مهمونم کردی کم مونده بود برن دهنم گفتم چیو گفت لیموهای خوشمزه
گفتم مگه خوردی از کجا معلوم خوشمزه ن
گفت ثابت کنم گفتم بکن
تویه لحظه شروع کرد ممه مالی ولب وکصمو خورد و کیرشو خوردم کیف میکرد لاپایی زد رو شکمم خالی شد و شستم رفتم خونه
بعد اون روزا فرصت نشده

نوشته: سمانه

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18