رفتن به مطلب

داستان سکسی خواهرزن نون زیر کباب


mame85

ارسال‌های توصیه شده


خواهرزنم سحر
 

یه قانون نانوشته هست که خواهر زن نون زیر کبابه.
و اینکه خیلیا به خواهر زنشون چشم دارن.خب من هم از این قانون مستثنی نبودم ولی به دلیل اینکه با سارا همسرم دوقلوی همسان بودن زیاد فکر سکس رو نسبت به سحر نداشتم.هر از گاهی یه گریزی میزدم.البته فقط نگاه.تا اینکه یه بار همین نگاه ها جرقه سکس با سحر رو تو مغزم زد.
خانوادگی رفته بودیم بیرون.جمعیت زیاد بود آخر شب که همه داشتن جمع میکردن که برن خونه منم کلی وسیله ریز و درشت دستم بود.سحر جلوی من خم شد که عروسکهای دخترش رو برداره.
به خاطر نازکی شلوارش می شد شورتش رو دید و سفیدی کونش رو.یه شورت پاش بود که عکس پشتش از زیر شلوار معلوم بود.وای که کونش دیوانه‌م کرده بود.حجم کونش اونجا خودنمایی می کرد.چند ثانیه محوش شدم.همین باعث شد بعد از اون از هر فرصتی واسه دید زدن استفاده کنم.
با شوهرش زیاد نمیساخت و اونم یه آدم متعصب بود که تا همین چند سال پیش اجازه نمی‌داد سحر روسری از سرش بیفته و بالاخره زور سحر چربید و یه آزادی هائی واسه خودش دست و پا کرد.با این حال رضا شوهرش دیگه سعی میکرد با سحر جائی نره.
سری بعدی که تو ذهنم ماندگار شد وقتی بود که مهمون داشتیم و سحر هم اومده بود کمک سارا.
تو آشپزخونه دوتایی نشسته بودن و سالاد درست میکردن.سارا صدا زد منو که برامون کافی‌میکس درست کن.رفتم پای گاز که چشمم افتاد به سحر.دو زانو نشسته بود و شلوارش جمع شده بود پایین. یه چند سانتی از کون سفید و چاک وسطش معلوم بود.
برای اون دو تا کافی‌میکس درست کردم و دادم بهشون و یکی هم واسه خودم ریختم.همونجا موندم به بهانه خوردن و صحبت.حواسشون نبود و منم با خیال راحت داشتم کون سحر رو دید میزدم.
هر از گاهی خم میشد جلوتر و بیشتر کونش معلوم میشد.یه شورت مشکی پوشیده بود و کونش حسابی دلبری میکرد.
نمیشد ازش گذشت ولی جرات کاری هم نداشتم و به همین نگاه ها راضی بودم.
یه شب رفته بودم تو بالکن سیگار بکشم.بالکن درش از تو اتاق خواب باز میشد.پرده افتاده بود و یه ذره بغلش باز بود که میشد تو اتاق رو ببینی.
سحر اومد تو اتاق و منم زیر چشمی داشتم نگاهش میکردم.نفهمید من تو بالکنم.شلوارش رو درآورد و پشت به من خم شد یه شلوار راحتی از تو کیفش درآورد و پوشید.چیزی که دیدم رو باور نمی‌کردم.
سحر با شورت تو اتاق؟کون به اون خوشگلی محشر بود.درشت و سکسی.شورتش حجم کمی از اون کون ناز رو پوشش میداد.
رسماً دیوونه‌ش شده بودم و دوست داشتم اون کون خوشگل رو چنگ بزنم.
اینا جزیی از چیزایی بود که دیدم.خیلی پیش میومد که سینه هاش رو می‌دیدم.چون خونه ما زیاد میومد ولی این چند مورد جرقه سکس با سحر رو زد.
خیلی دوست داشتم فرصت لذت بردن از اون بدن رو به دست بیارم ولی نمیشد و پیش نمی اومد که تنها باشیم.چند باری هم که فرصت شد و تنها بودیم من جرات نداشتم سمتش برم.
از عنوان کردنش می ترسیدم.
تنها راهش این بود که بزارمش تو شرایط انجام این کار.
تو تبلیغات ماهواره‌ای قطره اسپانیش فلی دیدم که هی میگفتن تحریک کننده سریع و…
دیدید که از نظر شبکه های ماهواره‌ای ما یه مشت چاق.معتاد و زود انزالیم.
بعد از مدتها به خودم جرات دادم و از یه داروخانه بالای شهر که اونم مسیرم خورده بود قطره تهیه کنم.
حالا دو تا ترس داشتم.
نکنه قطره بدم و مسموم بشه و حیثیت من بره.
یا اصلا این قطره عمل میکنه؟
تصمیم گرفتم امتحان کنم.چند قطره رو خودم خوردم.چیز خاصی نشد و خدا رو شکر از سلامتش مطمئن شدم.حالا بحث عملکردش بود.
تنها گزینه موجود سارا بود.
سارا زمانی که پریودیش تموم میشه خیلی حشریه ولی تو هفته آخر قبل دوره بعدش کلا میل جنسی کمی داره.بهترین موقع هفته آخر بود.یه شب چند قطره با آبمیوه دادم به سارا.
نمیدونی چه شد.موقع خواب داشت دیوونه میشد و سکس توپی داشتیم.خیلی شدیدتر از هفته اولش شهوتی شده بود.

نوشته: حمید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18