behrooz ارسال شده در 7 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت جون این مامان جنده منه! سلام اسم من پیامه ۲۵ سالمه و اهل مشهدم این خاطره که هنوز کم و بیش درگیرشم برمیگرده به وقتی که ۱۹ سالم بود و سال آخر دبیرستان بودم . یه دوستی داشتم به اسم امید که بدجوری درگیر سایت کون باز و داستان های بیغیرتی و محارمش بود و رفته رفته خودش به این فتیش کوفتی اعتیاد پیدا کرده بود . به مرحله ای از بی غیرتی رسیده بود که رسما ازم می خواست برم خونشون و مامانش رو دوتایی دید بزنیم و لباس زیر هاش رو نشونم میداد و علاقه زیادی داشت که تحقیرش کنم و بهش فحش های ناموسی بدم . یک ماهی تقریبا کار هر روزم بود و هر ثانیه داشتم به خودش و مامانش که یه زن ۴۵ ساله بود و اندام چاق و تپلی داشت فکر میکردم . تا اینکه این حس توی خودم به وجود اومد وقتایی که خونه بودم به مامان خودم ثریا مدام نگاه میکردم و کس و کونش رو برسی میکردم و تصور میکردم زیر این لباس ها چی داره ؟ . ثریا ۴۱ سالش بود قدش ۱۷۸ وزنش هم ۷۱ با پوست روشن و چشم و ابروی مشکی و موهای لخت . دیگه خودم به حدی از بی غیرتی رسیده بودم که داستان های کون باز رو میخوندم و زیر تاپیک ها کامنت میزاشتم ( جون این مامان جنده منه)… و با موجی از آدم های حشری کیر سیخ توی خصوصی مواجه میشدم که حسابی دلشون میخواست تحقیرم کنن و بدونن این مامانی که آرزو داشتم زیر کیرشون باشه چه شکلیه ؟ . با بعضی هاشون که وایب خوبی داشتن میرفتم تل و بهشون عکس و فیلم های ثریا رو تایم دار میدادم و در عوضش عکس های کیر سیخ شدشون برای ناموسم رو میگرفتم و یه حس خیلی خوب داشتم که این کیر بخاطر ثریا بلند شده . بعد یه مدت دیگه این چیزا ارضام نمیکرد این بوده که تصمیم گرفتم برای اولین بار یه تاپیک بزنم و دنبال یه آدم مطمئن و همیشگی برای خودم باشم . یه نفر که مشهدی باشه و سنش طوری باشه که هم ازم بزرگتر باشه هم اونقدری بزرگ نباشه که اوضاع از کنترلم خارج بشه و برام داستان درست کنه . بعد تقریبا ۵ تا تاپیک زدن در نهایت با یه پسر ۲۸ ساله آشنا شدم به اسم امیر که خیلی آدم آروم اما حشری بود ، امیر ماسور بود اما نه از این الکیا مدرک هاش کامل بود و همون تایم توی یکی از سالن های بزرگ ریلکسینگ مشهد ماسور حرفه ای بود . خلاصه بعد دو هفته چت و اعتماد بهم دیگه قرار شد یه روز نزدیک های ظهر بیاد خونه و باهم حرف بزنیم ساعت های ۱۱ باهم قرار گذاشتیم و وقتی امیر اومد بالا دیگه اینقدر از خونه عکس و فیلم دیده بود که کامل میدونست اتاق ثریا کجاست و اتاق من کجاست و کشو لباس زیر های ثریا کدومه . یکم روی مبل نشست و منی که غرق خجالت و استرس بودم کنارش یکم که حرف زدیم گفت میشه بریم اتاق ثریا و منم بهش اوکی رو دادم و رفتیم . تا وارد اتاق شد چشمش به تابلویی که قبلاً عکسش رو دیده بود افتاد و یه جوووووووون حسابی گفت عکس عروسی ثریا و بابام بود که توش شونه ها پاهای ثریا لخت بود . بعد دراز کشید لبه تخت و گفت یکم از لباس زیر هاشو بده بهم منم با دست خودم لباس های سکسی تر ثریا که شورت و سوتین های تور بود رو بهش دادم . میزاشت روی صورتش و بو می کشید و کیرشو از روی شلوار میمالید و تحقیرم میکرد همش میگفت تو که بابات مرده ثریا جنده چرا باید دو سه تا ست توری داشته باشه ؟ شاید جنده خانوم توی مطب به مریض هاش کس میده ؟ . ثریا دندون پزشکه و صبحا ساعت ۹ میرفت مطب و ساعت ۲/۵ بر میگشت گاهی عصرا هم میرفت گاهی هم نه . خلاصه بعد کلی ور رفتن با شورت و تاپ و سوتین های ثریا و نزدیک شدن به اومدنش خدافظی کردیم و امیر رفت . تقریبا بعد اون روز ۵ ـ ۶ بار دیگه با همین پلن و شرایط اومد خونه و مجدد رفت تا اینکه یه شب گفت یه بهونه بیار و بگو داداش دوستم میخواد از شهرستان بیاد مشهد و اگه میشه دو شب بیاد خونه ما جایی نداره . منم به ثریا گفتم و اونم با یکم مکث قبول کرد و قرار شد امیر فرداش به مدت دو روز خونه ما باشه و رسما قرار بود ثریا رو راضی کنه و باهاش سکس کنه . امیر علاقه خیلی خیلی زیادی به گردن و پاهای ثریا داشت و از وقتی فهمیده بود که ثریا بخاطر اینکه پاهاش طولانی مدت توی کفشه توی مطب هر وقت میاد خونه میده من پاهاشو ماساژ بدم عاشق و دیوونه این شده بود که بتونه جای من ماساژ بده پاهاشو . خلاصه روز بعدش امیر ساعت ۴ اومد خونه ما اما برعکس فکری که توی چت میکردیم باهم ثریا لباس پوشیده و بلند تنش کرده بود توی خونه و حتی شال انداخته بود . آخه امیر ازم پرسید بنظرت ثریا چطوری لباس بپوشه جلوی من ؟ منم چون میدونستم زیاد مذهبی نیست و توی این جریان ها آزاده گفتم قطعا شال نمیندازه اما ممکن لباس هاش تاپ شلوار باشه . که خب اشتباه فکر میکردم . اما وقتی امیر اومد داخل ثریا باهاش دست داد که این بقول امیر نشونه خوبی بود خلاصه امیر اومد داخل و بعد یه گپ گرم با ثریا رفتیم داخل اتاق من . پلن این بود که امیر لباس راحتی خونه بپوشه و هرزگاهی یواشکی تیشرتش رو بزنه بالا که ثریا اون بدن فیت و سیکس پک دارش رو ببینه شاید تحریک بشه . وقتی لباس هاشو پوشید و رفتیم توی هال دیدم ثریا شالش روی شونشه و وقتی واسمون چای آورد دیگه ننداخت روی سرش و بدون شال میگشت و خوشحال بودم که اصلا سخت نگرفته بود و داشت باهامون راه میومد . خلاصه منو امیر پای تلویزیون بودیم و ثریا هم توی آشپزخونه و امیر هرزگاهی محو کون و انگشت های لاک زده پای ثریا میشد و کیرشو میمالید حتی یه بار نتونست جلو خودشو بگیره و تا ثریا پشتش رو کرد به ما کیرشو در آورد دوتا تکون روی هوا داد و دوباره کرد تو شرتش . عجیب حشری شده بودم و کیرم عین سنگ سفت شده بود و باورم نمیشد که چیکار کردم و رسما واسه مامانم یه پسر اوردم که تا دسته کیرشو بکنه تو کس و کونش . همینطوری گذشت تا وقت شام شد و بعد خوردنش ثریا رفت مسواک بزنه بره بخوابه وقتی رفت تو اتاقش لباس هاشو عوض کرده بود و یهو برای برداشتن شارژر اومد بیرون . Wooow !! داشتیم چی میدیدیم تاپ با بندهای نازک و زیرش بدون سوتین رسما کیرم تا سقف سیخ شده بود و امیر که دیگه داشت دیونه میشد . زود پشت بندش رفتیم توی اتاق و امیر مدام کیرشو میمالید و میگفت عکس جنده خانوم رو بیار عکسش رو توی گوشیم آوردم و امیر دراز کشید روی تختم و کیرشو میزد تو صورت عکس ثریا و میمالید کیرشو . یکم حرف زدیم تا ساعت شد تقریبا ۳ اینا امیر گفت بیا یواشکی بریم تو اتاقش من اولم رفتم یه چک کردم دیدم ثریا خوابه و بعد گفتم اونم بیاد . اولش هیچی نمیدیدم ولی یکم که گذشت چشممون به تاریکی عادت کرد و رفتیم توی اتاق همه ثریا تقریبا زیر پتو بود غیر پاهاش و سرش امیر صورتش رو تا یک سانتی پای ثریا می برد و داشت دیونه میشد که ماچ کنه . یهو دیدم اشاره کرد بیا بریم بیرون اتاق رفتیم بیرون گفتم چی شده ؟ گفت خواب ثریا چطوریه ؟ سبکه یا سنگین ؟ گفتم واسه چی ؟ معمولیه دیگه نه زیاد سبک نه زیاد سنگین! گفت میخوام پاشو ماچ کنم ! نمیتونم جلو خودمو بگیرم . هررررچی خواهش کردم بی فایده بود احمق تصمیم خودشو گرفته بود و رسما نمیتونستم کاری بکنم چهار دست و پا رفت پای تخت و روی پا ثریا رو بوسید یکی دو بار و اومدیم بیرون . هر دو عرق کرده بودیم و شرایط بسیار حشری و سکسی رفتیم داخل اتاق و تا نزدیک های ۵ حرف زدیم و تهشم خوابیدیم . صبح وقتی بیدار شدیم ساعت ۱۰ بود و ثریا رفته بود و چون طوری تنظیم کرده بودیم که امیر چهارشنبه بیاد که روز بعدش پنجشنبه و جمعه باشه من تعطیل باشم مدرسه نرم . امیر که بیدار شد دوباره نقشه های جدید ریختیم چون قرار بود امیر همین روز اولی خیلی کارا بکنه و ناگهانی به ثریا دست بزنه و … ولی هیچ کاری از ترس نکرد و تنها موفقیتمون همون شب بود که رفته بود تو اتاق و پاشو ماچ کرده بود . یهو امیر گفت بیا تا ظهر که ثریا میاد جاهایی که ازشون چیزی میخوره و استفاده میکنه بهم نشون بدم گفتم یعنی چی ؟ گفت مث لیوانش ! مسواکش و… . وقتی نشونش دادم تازه فهمیدم میخواد چیکار این بشر آروم اینقدر حشری شده بود و رفته بود تو کف ثریا که میخواست کیرشو بماله به هر جایی از خونه که ثریا بهش دست میزنه . کیرشو مالید به مسواکش به لبه لیوانش به حتی بالش زیر سر ثریا و رژ لبش اینقدر این کارا رو کرد تا بالاخره آبش اومد و اونم حتی ریخت روی عکس اتاقش که مجبور شدم پاکش کنم خودم . ظهر ثریا اومد و امیر طبق نقشه رفت جلو باهاش دست داد ! ثریا قشنگ جا خورد که چرا باید امیر همچین کاری بکنه و یه جورایی شاخک هاش حس کردم فعال شده ! . و کاملا برعکس دیروز وقتی لباس عوض کرد دیگه خبری از شال و لباس پوشیده نبود یه تیشرت یقه گرد کرمی که دکمه تزئینی جلوش داشت و به امیر راحت اجازه میداد خط سینه و گردنی که عاشقش بود و +دستای ثریا تا بازو ببینه . ناهار از بیرون گرفتیم و بعد خوردنش من به بهونه اینکه گوشیم زنگ زد رفتم تو اتاق و بعد یکی دو دقیقه با نقشه قبلی رفتم از خونه بیرون به این بهونه که میرم چندتا سی دی بازی بدم به فربد دوستم و بیام . میخواستیم ثریا رو با امیر تنها بزاریم تا یکم شرایط سکسی و هات بشه و همینم شد امیر باهاش سر بحث رو باز کرده بود و گفته بود مشهد خیلی شهر خوبیه و کاش یه سالن ماساژ توش باز بکنم . ثریا هم که فهمیده بود امیر ماسوره بهش گفته بود آره خیلی خوبه و این روزا همه بهش نیاز دارن و من خودم همیشه به پیام میگم پاهامو ماساژ بده چون خیلی درد میگیره توی مطب . امیر هم از فرصت استفاده کرده بود و بهش گفته بود میشه ببینم کجاش درد میکنه و ثریا بهش نشون داده بود و امیر هم سریع نشسته روی زمین و اونجای پاشو دست زده بود و گفته بود اگه میخواید واستون حرفه و ای و حسابی ماساژش بدم ؟ . ثریا مکث کرده بود و بهش گفته بود چیز جدی نیست و احمق جای اینکه اصرار کنه ترسیده بود و بیخیال شده بود با اینکه دیده وقتی دست زده به پاش ثریا مخالفتی نکرده ! . خلاصه من برگشتم خونه و امیر اینا رو توی اتاق بهم گفت و منم صد بار بهش گفتم امیر فرصت داره تموم میشه ولی تهش می ترسید و نهایت یکبار رفته توی آشپزخونه و به بهونه اینکه اصرار داره ظرف های میوه رو خودش آب بگیره یکم به ثریا دست زد و خلاص . من رسما از شهوت داشتم میمردم و امیر از من بدتر ولی متاسفانه امیر خودشو باخته بود و این پسر خوبی بودنش داشت مانع یکم جسارت میشد . عصری ثریا که مث همیشه یک روز در میون میرفت باشگاه رفت بیرون و منو امیر مجدد مث دوتا آدم حشری دنبال یه راهی برای کردن ثریا . تهش به این نتیجه رسیدیم که شب من ثریا رو راضی کنم که به بهونه اومدن امیر بریم باغ گردشگری چشمه گیلاس که یه روستا نزدیک مشهده و یه اقامتگاه های بوم گردی داره . امیر اونجا قبلا رفته بود و میگفت خیلی خلوت و شیکه و حالت خونه های قدیمی روستایی داره و شب اگه بخوایم بخوابیم باید دور کرسی بخوابیم و اونجا میتونه یه کارایی بکنه . خلاصه ثریا اومد و وقتی دوششو گرفت امیر توی اتاق من بود و من رفتم به ثریا گفتم و بعد کلیییییی مخالفت که الان دی ماهه و سرما میخوریم و دوره و اینا تهش قبول کرد بریم ! . وقتی رسیدیم اونجا ثریا داشت ماشین رو پارک میکرد که منو امیر رفتیم اتاق بگیریم امیر چون اونجا قبلا رفته بود یه اتاق نسبتا کوچیک گرفت که عمدا مجبور بشیم نزدیک هم بخوابیم . وقتی رفتیم داخل اتاق دقیقا یه خونه های کاهگلی با در و پنجره های شیشه های کوچیک رنگی و داخلش هم فرش های خفن و کرسی و دکور کاملا قدیمی . بینهایت بیرون سرد بود و داخل گرم وقتی رفتیم داخل همه رفتیم زیر کرسی تا گرم بشیم من وسط بودم و ثریا و امیر رو به روی هم امیر پاهاشو دراز کرده بود که عمدی بخوره به ثریا اما اون چهار زانو زده بود و لحاف کرسی رو انداخته بود روی پاهاش . یهو دیدم برام مسیج اومد و امیر نوشته بود برو خوراکی ها رو از توی ماشین بیار منم به همین بهونه رفتم و وقتی اومدم دیدم ثریا پاهاش رو دراز کرده زیر کرسی . امیر هم کامل دراز کرده بود و برام مسیج زد که جوووووووون مامانت چه پاهای نرمی داره فهمیدم پاهاشو کامل زده به ثریا و اونم جمع نکرده . ساعت ۸ اینا شده بود و شام سفارش دادیم و رفتیم توی سالن خوردیم در کنار موزیک زنده محلی و برگشتیم تو اتاق ثریا گفت جای به این قشنگی چقدر عجیبه که باید روی فرش بخوابیم و زیر یه کرسی فقط . که یهو امیر احمق بزرگترین سوتی عمرش رو داد و ناخودآگاه یهو گفت نه توی این طاقچه ها پشت پرده تشک و پتو هست ! که رسما فهمیدم الان ثریا داره با خودش میگه این از کجا میدونه ؟ شاید هم دقت نکرد نمیدونم . خلاصه توی همون مدلی که اول بودیم جا پهن کردیم و ثریا هم مثل ما لباس عوض کرد توی اتاق بغلی و اومد بخوابیم سر من جای پای امیر بود و پاهام جای پاهای ثریا . یعنی امیر و ثریا کامل هم بودن و منم وسطشون یه حالت اینطوری ( |_| ) . شب ساعت های 11 بود همین جوری خوابیده بودم که یهو دیدم نور کمی که توی حیاط بود و میخورد به شیشه های رنگی کامل خاموش شد و فقط نور های کوچیک روی دیوار ها روشن موند . خیلی خیلی بهتر شد چون قبلش میشد همو ببینیم اما الان دیگه رسما تاریک و سکسی و ثریا هم کامل خوابیده بود که یهو دیدم امیر باز مسیج زد نوشته بود ثریا دستشو باز کرده و خوابیده اگه منم دستمو باز کنم میخوره بهش میخوام انجامش بدم . و دیدم آروم آروم داره امیر تکون میخوره حشری شده بودم و کمی عصبی که نمیشه چرا ببینم آروم دست زدم به پای امیر و اونم سریع پاشو پس کشید . آروم سرمو بلند کردم و خودمو کشیدم یکم بالاتر و دیدم به به امیر کامل دست ثریا رو گرفته و داره رسما میماله و ثریا هم سرش زیر لحافت و هیچ تکونی نمیخوره . طوری که امیر داشت میمالید امکان نداشت خواب باشه و بیدار نشه اونجا بود که رسما میخواست آبم بیادو ارضا بشم و از طرفی استرس منو به نفس نفس انداخته بود . امیر آروم خودشو کشید سمت سر ثریا میخواست سرش برسه به دست های ثریا و ماچشون کنه و همین کارم کرد طوری دستشو بوسید که یه هاله آرومی از صداش رو شنیدم . دیگه نمیتونستم صبر کنم هرچی امیر رفته بود سمت ثریا من بیشتر رفته بودم جای امیر ساعت رو نگاه کردم دیدم 1 شده و شوخی شوخی تا به همین ذره برسیم ۲ ساعت گذشته بود . امیر دیگه رسما سرش رو رسونده بود به سر ثریا که زیر پتو بود و داشت دستشو میمالید با خودم گفتم دیگه فایده نداره اینطوری هیچی نمیبینم همین شد که بالیشتمو برداشتم و رسما از جلو امیر رد شدم رفتم اتاق کناری که تلوزیون و میز غذاخوری توش بود . حالا دیگه کامل می دیدم همچی رو امیر کامل بالاسر ثریا بود و اون دستش نبود که میمالید دستش زیر لحاف بود و داشت سینه های مامانمو توی دستاش میچلوند و ثریا هم با اون دستش که من از اون زاویه قبلی نمیدیدم داشت بازو های امیر و میمالید . امیر حسابی ثریا رو تحریک کرده بود واسه همین خیلی آروم و راحت لحافت رو زد کنار و رفت بغلش دراز کشید یهو دیدم ثریا سرشو نزدیک امیر کرد و یه چیزی گفت بعد ها فهمیدم نگران من بوده که بیدار بشم و امیر بهش گفته پیام زیر کرسی گرمش شد رفت اتاق بغلی . و همه چیز توی هات ترین مدل خودش شروع شد ثریا پشت دست چپش رو گذاشته بود روی چشماش و خودشو کامل سپرده بود دست امیر اونم که هر ثانیه داشت بیشتر و بیشتر ثریا رو حشری میکرد کامل لباسشو کنار زده بود و داشت سینشو میمکید و با دستش اون یکی سینشو میچلوند . گاهی بیخیال خوردن سینش میشد و میرفت سراغ جایی که همیشه تو کفش بود و بهم میگفت میخوادش طوری گردنش رو میخورد که انگار غذاس . همینطوری یکم مشغول خوردن و مالیدنش بود که یهو دیدم دستش رو برد توی شورت و شلوار ثریا و موج های بدن ثریا شروع شده بود خیلی حشری شده بود و داشتم راحت صدای نفس هاشو میشنیدم . ثریا به پشت دراز کشیده بود و امیر به پهلو بود و داشت دیوونش میکرد با خوردن سینه ها و گردنش و یهو امیر به پشت دراز کشید و دستش رو گذاشت پشت سر ثریا و یکم فشار داد . میخواست ثریا واسش ساک بزنه ثریا به پهلو خوابید و مستقیم رفت سمت لب های امیر و آروم میبوسید شون همینطوری که تنشون توی هم قفل شده بود امیر دستشو گذاشت روی شونه ثریا و آروم هلش داد سمت پایین ثریا آروم شلوار امیر رو کشید پایین و کیرشو توی دستاش گرفت و میمالید انگار هنوز باورش نشده بود که تسلیم امیر شده و قراره کیر پسری رو ساک بزنه که 13 سال ازش کوچیکتره آروم سر کیرشو گذاشت توی دهنش و ساک میزد امیر داشت دیونه میشد و مدام سرشو از روی بالیشت بلند می کرد و ثریا رو تماشا میکرد . یهو بازوهای ثریا رو گرفت و کشید بالا سمت خودش انکار داشت آبش میومد و نمیخواست این اتفاق بیوفته کلی از لبا و گردن ثریا خورد و آروم چرخوندش رو به دیوار و پای راستش رو با دست آورد بالا و کیرشو بازی بازی میداد روی لبه های کصش صدای نفس نفس زدن ثریا هنوزم توی گوشمه یکم همینطوری امیر ادامه داد و وقتی ثریا به اوج خودش رسیده بود کیرشو تا دسته هول داد تو کصش و آروم تلمبه های عمیق میزد . تنشو محکم از پشت چسبونده بود به ثریا و سینه هاشو تو دست گرفته بود با تلمبه های سنگین و آروم و عمیق میزد ثریا مث دخترایی که بار اولشونه دست راستش رو به پای امیر گرفته بود و تمام سعیشو میکرد که نزاره امیر تا دسته بزاره تو کصش اما بی فایده بود مثل یک برده توی دستای امیر بود و داشت کصشو میداد . اون شب تا صب حداقل دو بار امیر آبش اومد و ثریا رو گایید و بعد اون بارها و بارها میومد خونه و ثریا رو ماساژ میداد و باهاش سکس میکرد و دونه دونشو بهم میگفت حتی میگفت چقدر به ثریا از نظر عاطفی هم وابسته شده و فقط برای کردن نمیخوادش و همین باعث شد که بعد از گذشت 5 سال هنوزم باهم باشن و سکس بکنن . «ببخشید اگه نتونستم به درستی بنویسم» «ببخشید اگه طولانی نوشتم» «ببخشید اگه سکسی نبود ( صرفا چون یک کلمش دروغ نبود) » «نظراتتون رو میخونم اگه کسی مشتاق بود چهره و اندام ثریا رو ببینه براش میزارم» نوشته: پیام واکنش ها : Fingil1374 1 . آموزش تماشای فیلم ها - آموزش دانلود فیلم ها - آموزش تماشای تصاویر . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده