kale kiri ارسال شده در 3 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت وقتی زن عموی حشری داری! سلام من حسامم و ۱۷ سالم هست،این داستان برمیگرده به ۲ سال پیش که اون موقع ها من یکمم خام بودم و هنوز اونقدر پخته نشده بودم (داستان واقعی اما طولانی اگر مایل نیستین نخونین) خوب برگردیم به دوسال پیش من یک زن عمو دارم که اسمش مریم و زیاد هم سن بالا نیست حدود همون ۳۵ سالشه اندام خوب و تو پوریم داره “پیشینه داستان”:خوب تو تابستون بود که ما قرار بود بریم شهرستان ولی خوب زن عمو زودتر رفت بود روزی که قرار شد ما بریم شهرستان نشدش کار های پدرم جور در نیومدش ولی من میخواستم برم چون این زن عمو خیلی دوست دارم قرار شد که برم خودم با اتوبوس من تنها رفتم شب هم راه افتادم که صب زود اونجا باشم بعد این که راه افتادم زنعموم پیام داداش گفت:کجایید پس چرا خبری ازتون نشد؟منم گفتم خودم دارم تنها میام گفت:چرا پس تنها؟گفتم دیگه بابا کارش جور نشد نتونستن بیان گفت:باشه بیا منتظرتم.(راستی من این زنعموم یکم انگولک کرد بودم ولی خوب اون موقع به ننم گفتش)خلاصه من رسیدمو یدونه تاکسی ام گرفتم رفتم به سمت دهاتمون زنگ زدم مادر بزرگم درو باز کرد رفتم داخل دیدم زنعموم لش کرده خط کوسش افتاد بود بیرون خلاصه سلام احوال کردیمو خیلیم خوشحال شد که منو دید خلاصه یکی دو روزی گذشته “شروع داستان”:ما از صحرا اومده بودیم من مادر بزرگم با زنعموم بعد مادر بزرگم خسته بود گرفت خوابید منو زنعموم داشتیم ی فیلمی میدیدیم زنعموم خیلی خسته شده بود پاهایم درد میکرد(وایی نگم از پاهاش)بعد زنعموم بهم گفت وایی حسامزنعمو میتونی یکم پاهای منو ماساژ بدیم خیلی درد میکنه منم اونموقع سرپا بودم گفتم چرا که نه بعد من با پاهام داشتم پاشو لگد میکردم بعد گفت بیادب اینجوری اخه بتر پاهام درد میگیره گفت با دست منم اونموقع اصلا انگاری ارضا شدم چون خیلی کف پاهای زنعموم بودم نشستم پاهاشو ماساژ دادم بعد چند دقیقه جورابشو در آورد وایی ی پاهای هلو خیلی خوب بودم بعد شلوارم یکم داد بالا تا به زانوهاش نرسیده پاهای سفید سکسی تا زیر زانوش تونستم اونروز ماساژ بدم بعد ده دیقه پیام داد بهم گفت بسته دیگه حسامم خسته نشدی منم پرویی گفتم نه چرا خسته بشم گفت پس باشه ماساژ بده امروز گذشت فردا شد دوباره دوست داشت که باهاشون ماساژ بدم چون همیشه غروب از صحرا میومدیم خسته میشدیم بعد بهم پیامک داد گفت حسامم یکم پاهای زنعمو جونتو ماساژ میدی خسته گیش دره گفتم چرا که نه رفتم شروع کردم این بار بالاتر رفتم رونشم داشتم ماساژ میدادم تاز داشتم به جاهای خوب میرسیدم که مهمون اومدش ما رفتیم حیاط مهمونم حیاط نشسته بودش بعد چند دقیقه زنعموم پیام داد گفت چقدر بد موقه اومدن تاز داشت حال میداد منم گفتم آره خیلی بد موقه اومد بعد گفت بیا ما بریم تو به ادامه کارمون برسیم منم گفتم بریم رفتیم تو خونه ی بالش برا خودش آورد پاهاشو انداخت رو من من شروع کردم تمام پاهاشو ماساژ دادم تا رونش خیلی حال میکردش هی بهم میگفت افرین همونجا بعد از این که مهمون رفت بلدشد رفت تا راهی کن مهمونامون هارو بعد شب شد موقه خواب پیش من خوابیده بود مادر بزرگم روبرو ما خوابیده بود منم از قصد رفتم زیر پاهای زنعموم خوابیدم زنعموم هی پاهاشو تکون میدار یعنی میگفت که پاهامو ماساژ بده منم یواشکی دستمو از زیر پتو بوردم داخل پاهاشو داشتم ماساژ میدادم که یهو دامنشو داد بالا تا شرتش منم جفت پاهاشو لخت حس میکنم بعد این که یکم ماساژ دادم یواش یواش رفتم سمت شرتش بعد زنعمو دستشو آورد گذاشت رو دستمو گذاشت رو کوسش بعد با دستش هی ماساژ میداد بعد منم یکی از پاهاشو گرفتم لیس زدم خیلی خوشش اومد بود شرتش تمام خیس شد بعد این که یکم مالیدمش بهم یواشکی گفت بیا بالا رفتم بالا دیدم انگوشت فاکمو گرفت گذاشت تو دهنش برا انگشتم ساک میزد منم داشتم با شکمش بازی میکردم یهو دیدم لباسشو داد بالا اون ممه های مرمریش افتاد بیرون ی ممه ۸۵ سکسی دستمو بردم تا میتونستم ممهاشو مالدیم بعد اونم دستشو آورد با نوک سینه های من بازی میکرد انگاری دوست داشت بعد این که قشنگ مالیدم رفتم لای ممهاش یکم براش خوردم یکی ار دستامم گذاشتم رو کصش هی میمالیدم بعد یواش یواش دستمو از زیر شورت بردم داخل ی کص آبدار یکمم پشمالو بودش مالیدم ممهاشم داشتم میخوردم یهو دیدم زنعموم یکم لرزید بعد فهمیدم آبش اومد دست منم تمام خیس کردش بعد زنعموم خودشو جمو جور کرد فقدر من داشتم ممه هاش بازی میکردم دیدم یهو دستشو برد تو شورت من کیر منم اونموقع تو اون سن ۱۶ سانتی میشد دستشو برد تو شرتم اندازه کیرمو دید تعجب کرد کیرمو از شرت انداخت بیرون شروع کرد به مالیدن یواش یواش داشت ابم میومد گفت بریز تو شورت من منم ریختم تو شورت گفت وایی چقدر آب داشتی بعد این که دوتامون ارضا شدیم بهم پیام داد گفت حسامی دیگه مال خودم شدی منم گفتم چقدر خوب که این زنعمو به این خوبی نصیب من شده گفت از این به بعد کیر بزرگت باید چیزایی جدیدی تجربه کنه خلاصه اون شب تموم شد چند روزی همینطوری فقدر بمال بمال بود تا این که داشتیم برمیگشتیم تهران تاز من کارم با زنعموم شروع شدش. قسمت بعدی اگه واکنشا خوب باشه میزارم😗 نوشته: حسام لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده