arshad ارسال شده در 2 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت هیچ خوبی ای بی جواب نمی مونه سلام یه توضیحی بدم بخش اول داستان مربوط میشه به اینکه چطور شد با کیس مورد نظر آشنا شدم حوصله این بخشش ندارید میتونین نخونید یکم طولانیه از بخش دوم بخونید که آغاز رابطه ام میشه بخش اول من اسمم شهابه ۳۶ سالمه مجردم قدم ۱۸۵ وزنم ۹۰ چهره خوبی دارم مرتب ورزش میکنم این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم شروعش از ۵ سال پیشه داستان از اونجا شروع میشه که من یه دوست دختری داشتم به اسم سمیرا اون زمان که با من بود هنوز دختر بود یه تایمی باهم بودیم اخلاقا دختر خوبی بود ولی در آخر تموم شد یه بخشیش چون اون دختر بود و من قصد ازدواج نداشتم سختم بود اینجوری از پشت زیاد نمیداد منم عادت به سکس کامل داشتم وقتی هم که از پشت میداد چون من دیر آبم میاد خیلی اذیت میشد دوست نداشتم اینجوری به درد من نمیخورد سرگوشم ام میجنبید یه بخشیش هم من به درد اون نمیخوردم چون اینجور رابطه ای برای اون ته نداشت گذشت تا بهار امسال ۱۴۰۳ مغازه بودم که یه عروس داماد وارد مغازه شدن اینم بگم یه سال بعد تموم کردن رابطه ام مغازه رو جابجا کرده بودیم زیاد توجه نکردم بهشان همکارم رفت جوابشان رو داد سرم تو گوشی بود که صدا دختره برام آشنا امد سرو بالا آوردم دیدم عه اینکه سمیرا خودمانه ولی خوب جلو نامزدش ضایع بازی در نیاوردم ی بهانه جور کردم همکارم فرستادم بره خودم امدم صحبت کردن تا چشمش به من افتاد سمیرا رفت یکم عقب تر از اون پسره سرش انداخت پایین فکر کنم ترسیده بود یا خجالت میکشید نمیدونم بلاخره خانواده ابرو داری بودن یکم که با پسره صحبت کردم دید حرکت ضایعی نمیزنم آخه اصلا با اون حرف نزدم کلا طرف صحبتم پسره بود خیالش راحت شد امد نظر دادن بلاخره ی کار پسندید سرویس کاملش اون موقع نزدیک ۳۰۰ میشد الان که خیلی بیشتر شده واقعا چه خبره تو این مملکت سمیرا خوشش آمده بود اسرار به همین کار داشت ولی پسره دائم بهانه میآورد دیگه دید سمیرا ول کن نیست فرستادش بیرون مغازه کارها پشت ویترین ببینه که بهم گفت واقعیتش من سنگینه برام این هزینه پدرم ندارم هزینه ها عروسی و اتلیه هم هست یکاری بکن جلو نامزدم شرمنده نشم تو منصرف اش کن یه چی سبک تر برداره منم خدایی سمیرا رو دوست داشتم خیلی تو اون مدت که باهام بود برام دختر خوبی بود هیچ وقت تیغ ام نزد توقعی نداشت بهم اهمیت میداد میخواستم براش جبران کنم یه جوری که ضایع نباشه پسره شک کنه گفتم تو بگو بودجه ات چقدره برات درستش میکنم من سودی نمیخوام دیدم خیلی هم کم کسری نداره ازش خواستم پولش انتقال بده مستقیم به حساب بنکدار که مالیات کار ازش کم کنم سر حق ویترینم نصفش براش انداختم تهش ی چی کمتر از اونی که رازی بود بده حسابش کردم خیلی خوشحال شد ازم تشکر کرد شمارم گرفت تو تایمی که رفت بانک انتقال بده برگرده سمیرا ماند به بهانه بسته بندی دور و ور بازار کلی بانکه راه زیادی نباید میرفت وقتی نامزدش رفت خودش آمد داخل مغازه چون تنها شده بودیم بهش کلی تبریک گفتم از قیافه و برخورد پسره تعریف کردم براش کلی آرزو خوب کردم اونم خیلی ازم تشکر کرد و از احوالم پرسید که با کی هستی و چیکار میکنی که گفتم یه عقاب همیشه تنهاست 😅 خندش گرفت گفت تو بیشتر به شغال میخوری تا عقاب غلط کردی که کسی رو نداری گفتم بخدا ادم شدم هول بازی رو گذاشتم کنار سینگلم دختر زیاده ولی میخوان سو استفاده کنن منم ک میدونی اینجور آدمهایی رو راه نمیدم به زندگی داشتیم حرف میزدیم که پسره سر رسید منم سریع بحث عوض کردم که جعبه چی بذارم براتون این صحبت ها کارو دادم بهشان پسره گفت باید عروسی بیای منم گفتم چشم حتما گفتم داره تعارف الکی میکنه ولی چند روز بعدش تماس گرفت کلی اسرار کرد دیگه دیدم نروم میگه خودشا چس کرده خلاصه کنم رفتم عروسی یه تالار خارج خود شهر بود مراسم شلوغی نبود با این هزینه ها دیگه مراسم شلوغ کسی نمیگیره یکی از پسر عموها داماد هم آشنا در امد غریبی زیاد نکردم انجا هم مراسم مختلط بود تو یزد اینجور اجازه بدن برام جالب بود تو مراسم ام خیلی داماد هوام داشت مشروب و بزن و برقص خلاصه خیلی خوش گذشت ارزش اون تخفیف داشت خدایی یه هفته بعدش سمیرا تو اینستا پیام داد تازه شوهرش بهش گفته بود چقدر براش کم کردم خدایی اجرت کارگاهی ۱۲ درصد من ۱۵ درصد بهشان دادم اونم سهم همکارم بود ک شاکی نشه کلی تشکر کرد و گفت دوست دختر خوب میخوای گفتم کور از خدا چی میخواد دوتا چشم بینا نیکی و پرسش گفت دختر خاله شوهرم مطلقه است شرایطش خوبه شاغلم هست دکتر اطفاله هم درآمد داره کاری به پول تو نداره هم دختر نیست میتونه بهت برسه خیلی هم خوشگله سنی هم نداره ۲۸ سالشه تو مراسم ازت خوشش امده بود میخوای برات اوکی کنم گفتم آره ولی چطوری که ضایع نباشه از رابطه گذشته ما نفهمه دیگه خلاصه اش میکنم طولانی نشه بخش دوم یه روز آوردش مغازه گفته بودش اشناست خوب تخفیف میده وقتی دیدمش پشمام ریخت لامصب این تا حالا کجا بوده قد ۱۷۰ هیکل کشیده شکم تخت موهای بلند مشکی موج دار باسن خوشگل سینه ۷۵ چهره بانمک پوست سفید اصلا یه تیکه جواهر بود یه شلوار جین روشن با یه مانتو سفید کوتاه و کفش اسپرت سفید پوشیده بود بعدا فهمیدم اسمش فرشته است باورم نمیشد همچین جواهری سینگل باشه همچین موردی تو خانواده ما بود مجردها و متاهل ها رو هوا میزدند نمیذاشتن همچین تیکه ای دست غریبه بیفته😅 به بهانه پیج مغازه آیدی اش گرفتم یه مدت رو مخش کار کردم ولی خیلی سفت بود دیگه سمیرا هم زحمتش کشید هم میگفت اخلاقش چطوره وقتی باهاش در مورد من حرف میزده میگفته فلان حرف زد خوشم نیامد یا فلان کار کرد دوست نداشتم واقعا برام سواله چرا شما زنها مستقیم اینو به خود ادم نمیگین یا عوض میشه یا تموم میشه و اهل شعره براش هوشنگ ابتهاج بفرست دوست داره از شادمهر خیلی خوشش میاد از این چیزا خودشم رازی اش کرد که پسر خوبیه توهم که ازش بدت نیامده اخرش که چی توام نیاز داری چند دفعه قرار رفتیم بیرون جای عمومی تا بلاخره صمیمی شدیم که این پروسه ۶ ماهی طول کشید یعنی اگه از این دهه هشتادی ها بود جلسه اولم که نه جلسه دوم تو تخت بود 🙄پاییز بود دیگه یه آخر هفته برنامه باغ اوکی کردم من خانه جدا هم دارم ولی جوری رفتار میکرد جرات نکردم حرف از خانه بزنم باغ هم چون اعتماد کرده بود امار کل خاندان مارو در اورده بود و گفته بود عاشق سکوت آرامش طبیعتم قبول کرد هر دو میدونستیم امشب مثل قرارها قبلی نیست که در حد بوس و بغل باشه رفتم دنبالش از در خانه شون ی تیپ ساده ولی شیک زده بود عاشق همین لباس پوشیدنش بودم همیشه لباس هاش ساده بود ولی فوق العاده شیک از قبل شام و صبحانه و تنقلات گرفته بودم رفتیم باغ اینم بگم ییلاقات یزد ۱۸۰ درجه با هوای خود شهر تفاوت داره وقتی رسیدیم سر شب بود ولی هوا خنک بود این اولین باری بود که با فرشته دوتایی تنها میشدیم قرارها قبلی همیشه تو ماشین یا کافی شاپ بود ولی ساعت ها باهم صحبت کرده بودیم اصلا احساس غریبی نداشتیم خصوصی ترین اتفاقات زندگی مون رو برا هم گفته بودیم القصه میخواستم زغال روشن کنم برا کباب که گفت چوب بذاری بهتره خیلی اتیش دوست دارم منم شومینه داخل خانه رو روشن کردم زغال ام گذاشتم برا شام تو فرصتی که اینکارها میکردم فرشته لباسش عوض کرده بود ی سرهمی لی تا رو زانو با ی تیشرت مشکی زیرش پوشیده بود موهاشم دم اسبی بسته بود تو صحبت هامون بهش گفته بودم عاشق این سبک لباس ها تینیجری و این مدل مو هستم وقتی دیدمش خیلی حس خوبی ازش گرفتم رفتم یه بوس اش کردم و یکم بغل لب بازی که اونم همراهی کرد قبلا تو ماشین لب گرفتن و بغل انجام داده بودیم در این حد رومون بهم باز شده بود منقل رو بالکن بود زغال انجا روشن کردم و اتیش داخل شومینه رو روشن کردم بخاری اتاق و حال روشن کردم و رفتم تو بالکن اونم تو این فرصت رفته بود میز مزه رو کنار شومینه چیده بود البته بگم کلی صدام زد آدرس ظرف هارو گرفت دفعه اولی بود که امده بود نمیدونست چی کجاست خیلی هم از این خاکی بودنش خوشم آمد واقعا میگن هرچی ادا است مال گداست این تازه به دوران رسیده ها دختره خودش و هفت پشتش دو ریال ارزش ندارن چنان خودش میگیره انگار کل عمرش مستخدم داشته کباب آوردم و نشستیم مشروب و اهنگ دیگه کله داغ شده بود کم کم امد تو بغلم گفت میشه بریم تو بالکن سیگار بکشیم یکم آسمان نگاه کنیم باغ ما از جلو بالکن داره ولی بالکن جوریه از جلو درخت ها آمده بالا سقف ام داره که موقع باران و برف بشه ازش استفاده کرد بهش گفتم بیا بریم پشت بام سمت انجا اکثرا سقف ها شیروانی هستش ولی ما سقف تیرچه ای هست صافه چون تو قسمت ها بالا هم هستیم دید کامل به همه طرفی داره ویو فوق العاده ای داره کت خودما بهش پوشوندم و رفتیم سیگار کشیدن که خودشا انداخته بود تو بغلم خیلی دوست داشتم ازش یه لب بگیرم ولی بو دود و الکل دوست نداشتم در حد بغل همراهی اش کردم وقتی برگشتیم داخل چندتا پیک دیگه خودم خوردم ولی فرشته کشید کنار منم دیگه مست شده بودم گفتم میخوای بخوابیم نمیخواستم پر رو بازی در بیارم هرچند آمدنش باهام چراغ سبز بود گفت آره منم چشمام دیگه باز نمیشه کجا بخوابیم گفتم تو برو تو اتاق رو تخت منم همینجا رو مبل میخوابم که معذب نشی که گفت نه عشقم تنهایی میترسم بیا پیشم منم که اوکی گرفته بودم تو کونم عروسی شد تو این مدت که با فرشته میگشتم زیرآبی نرفته بودم تو کف هزار بودم پاشدیم بریم تو اتاق گفت من بروم دستشویی مسواک ام بزنم و بیام از همین اخلاقش خوشم میامد لامصب همیشه اینقدر تر تمیز و خوش بو بود که حد نداشت منم مسواک انجا دارم برداشتم تو اشپزخانه زدم یه خوش بو کننده دهنم انداختم بالا لباسام عوض کردم که بو نده اونم لباس شلوار راحتی پوشید و رفتیم تو تخت از پشت بغلش کرده بودم و با موهاش بازی میکردم که خودش داد عقب و کونا چسبوند به سالار این نرمی کون و شلوار راحتی که خورد بهم سالار فنرش در رفت خیلی مست بودیم دوتایی منم دیدم این خودش از من حشری تره رفتم از پشت موهاش دادم کنار چندتا بوس به گردنش کردم و کم کم رفتم سمت گوشش لاله گوششا خوردم و زبان کردم تو گوشش یه آه از ته دل گفت و چرخید سمت من چشم تو چشم شدیم سرشو آورد در گوشم گفت شهاب خیلی دوست دارم همیشه باهام همینطوری بمون منم گفتم چشم دورت بگردم بعدم چشمارو بست و لب تو لب شدیم با اینکه قبلا ازدواج کرده بود با این استایل و آزادی نسبی که خانواده داده بودن بهش انگار داشتم با دختر تازه کار لاس میزدم حرفه ای نبود اون شوهر خرش چیکار میکرده نمیدونم لباشو نوبتی میخوردم طعم رژ لب و آدامس تو دهنش یه مزه شیرین مثل پاستیل به لب هاش داده بود من کلا تو سکس اصلا عجله ندارم خیلی ملو پیش میروم کم کم از لب رفتم رو گردن و امدم پایین تر رو سینه اش از رو لباس ممه هاش میمالید ام سوتنیش اذیتم میکرد تیشرت دادم بالا یه سوتین مشکلی گیپور پوشیده بود زدم کنار سینه هاش مثل دوتا هلو افتاد بیرون سفید و تقریبا سفت با یه نوک کوچیک و ی حاله قهوه ای کم رنگ دورش نوبتی نوک سینه هاش با لبام گاز میگرفتم و میمکیدن انگشتم میکردم تو دهنش با اب دهنش نوک اون ممه اش خیس میکردم در حین خوردن این یکی با نوک انگشتم با اون یکی خیلی آرام بازی میکردم دخترا همون قدر که رو نوک سینه حساسن زودم دردشان میاد فشار زیاد نباید داد البته یکی دوست دختر داشتم اون دیوانه بود عشقش این بود نوک سینه اش محکم بکشی از درد تو سکس خوشش میامد بعدا اگه سبک نگارشم رو دوست داشتین اونم براتون تعریف میکنم آنقدر سینه هاش خوردم که دیگه خودش با دستش سرم فشار داد کنار یعنی برو سر اصل کاری با کمک خودش شلوار رو در آوردم ی شرت ست همون سوتین ام پوشیده بود خجالت کشید پاهاشو جمع کرد دست که گذاشتم رو کسش شرتش خیس خیس بود رفتم پایین از ساق پاش شروع کردم به خوردن و لیسیدن تا رسیم کنار رونش شرتشا بیرون نیاوردم زدم کنار میخواستم براش بخورم گفت نه خیس کردم کثیفه ولی من تو سکس این اداها ندارم شرتش از پاش کشیدم بیرون با دستمال کاغذی کسشا خشک کردم و افتادم با زبانم به جون کسش حالا نخور کی بخور ولی واقعا خیلی خیس کرده بود ولی اصلا اب کسش طعم و بوی خواصی نداشت برا همین بالا کسش که نقطه تحریکشانه رو شروع کردم خوردن با انگشتم با کسش بازی میکردم کم کم با اب کسش سوراخ کونش خیس کردم با شستم سوراخشا ماساژ میدادم که گفت عقب نه تا الان هیچ وقت عقب کاری نکردم بعدم کثیفه گفتمش عشقم تو خودتا بسپار به من ریلکس کن توش که نمیخوام بکنم آنقدر این کون نرم خوش فرم بود دیوانه اش شده بودم اخرش هم یه بار از عقب کردمش با یه مصیبتی که بعدا فرصت شد میگم همینجوری که بالا کسش میخوردم انگشتم میمالید رو سوراخش پاهاش جمع کرد تو شکمش شروع کرد لرزیدن ارگاسم شد در حد چند ثانیه ولی شدید وقتی حالش جا امد خودشا انداخت تو بغلم سرش گذاشت رو سینه ام ازم تشکر کرد یه چند دقیقه ای به بغل گذشت که خودش دست به کار شد رفت سراغ سالار تو این حین لباسم رو بیرون اورده بودم ولی شرت پام بود آنقدر خودم تحریک شده بودم که جلو شرتم خیس شده بود شرتم از پام در اورد و سر سالار گذاشت تو دهن کوچیکش شروع کرد به خوردن راستش خیلی دندان میزد و یکم که میکرد تو دهن عوق میزد انگار بار اولش بود ساک میزد دیدم اینجوری فایده نداره گفتم بسته نمیخواد میخوام بکنم توش گفت چه مدلی دوست داری کلا من تو سکس همه پوزیشن ای میروم به شکم خوابوندمش یه بالشت گذاشتم زیر شکمش این کون گرد و سفید امد جلو چشم از خود بیخود شدم لاشو باز کردم ی زبان کشیدم رو سوراخش که نذاشت گفت نکن کثیفه دورت بگردم ولی من این چیزا حالیم نبود افتادم رو کونش اروم کردم تو کسش کیرم من اندازه است نه خیلی بزرگه نه کلفت ولی صاف و سفیده کار راه اندازه قبلشم که با انگشت کرده بودم توش باز شده بود زیاد سخت نرفت تو وقتی رفت توش انگار کردم تو تنور اتیش گرفت آرنج ام گذاشتم دو طرفش که وزنم نیفته روش خیلی آرام توش تلمبه میزدم پشت گردن و کمرش بوس میکردم و لیس میزدم تا آنجایی که میتونستم چون قدش بلند بود آزادی عمل خوبی داشتم من همینجوری یه بیست دقیقه ای میکنم چه برسه مستم باشم دیگه دستام خسته شد بهش گفتم عشقم میشینی روش پوزیشن عوض کردیم اون امد رو من چقدر این دختر خوش استایل بود لامصب انگار تراشیده بودنش اون رو کیر من بالا پایین میشد منم با نوک سینه هاش بازی میکردم یکم که خسته میشد میفتاد رو سینه ام منم سینه هاش نوبتی میخوردم یه کاری که خیلی دوست دارم کبود کردن سینه طرفمه اون که مست بود نمیفهمید ولی چنان سینه هاش محکم میخوردم که همون موقع کبودی اش مشخص شده بود ولی برام مهم نبود کبود کردن زن مثل مهر مالکیت زدن روشه دیگه این مال توئه فقط جلو تو لخت میشه گاهی سینه اش میخوردم گاهی لبش دیگه اونم خسته شده بود گفت شهاب من دوبار امدم دیگه نمیتونم خودتا ارضا کن دارم اذیت میشم منم خسته شده بودم پوزیشن ای که زود ارضا ام میکنه اینه که طرف لبه تخت داگی بشه منم وایساده محکم توش تلمبه بزنم آوردمش لب تخت حالت سجده شد ی بالش گذاشتم زیر سرش که گردنش درد نگیره رفتم بیرون از تخت وایساده شروع کردم به کردن ولی دیگه مثل شروع کار خیس نبود بلاخره دوبار ارضا شده بود با اب دهن سالارو خیس کردم فرستادم توش اول اروم اروم بعد سرعتم زیاد کردم بهش گفتم میشه لپ ها باسنت با دست از هم باز کنی من این سوراخ کونا که میبینم شهوت ام ده برابر میشه تو کسش تلمبه محکم میزدم و با شصتم رو سوراخ کونش ماساژ میدادم دیگه نزدیک آمدنم بود که یهو یه جیغی کشید خودشا پرت کرد رو تخت شروع کرد به خودش پیچیدن منم نزدیک آمدنم بود یکم جق زدم آبم فوران کرد ریخت رو بدنش و تخت آنقدر تند کرده بودم داشت قلبم وای میستاد افتادم رو زمین و نفس نفس زدن فرشته ک یکم حالش جا امد نگرانم شده بود پاشد با یه حالت ترسی گفت شهاب خوبی چیزیت شد گفتم خوبم یکم اب بهم میدی همینجوری لخت رفت بیرون از اتاق این بدن لخت وقتی راه میرفت واقعا جذاب بود برام با اینکه دو دقیقه پیش اینجور ارضا شده بودم اب آورد خوردم نشست بالا سرم سرما گذاشت رو پاش و با موهام بازی میکرد خیلی اینکارو دوست داشتم تا الان کسی نکرده بود برام داشتم خواب میرفتم یکم که اوکی شدیم دیدم چه گندی به تخت زدم گفتم میخوای ی دوش بگیریم گفت من هیچی وسیله ندارم گفتم نترس همه چی هست رفتیم حمام یه دوش آب گرم گرفتیم من اونا شستم اونم منا در حین شستن خودشا میچسباند تو بغلم و لب تو لب میشدیم منم دستم میکردم پشتش لا کونش دوباره راست کرده بودم ولی توانش نداشتم واسه راند بعدی حوله خودما دادم بهش و یه ملحفه تمیز برداشتم خودما خشک کردم رو تختی هم انداختم کنار با پتو و بالش ها ی دست تمیز از تو کمد برداشتم مرتب کردم و تو بغل هم تا ظهر بی هوش بودیم طرف ها ظهر حس کردم سالار یه جای گرم و خیسه چشام باز کردم دیدم فرشته همینجوری که کیرم خواب بود کرده بود تو دهن داشت میمکیدش خواب و بیدار و خسته بودم ولی خیلی داشتم حال میکردم چشام بستم و نیشم تا پس کله ام باز شد گذاشتم کارش ادامه بده یه چند دقیقه ای که خوردش دیگه خوابم پریده بود کشیدم اش تو بغل خودم یه لب طولانی ازش گرفتم دیدم لباس پوشیده و صبحانه آماده کرده تو خانه خودم همیشه چون تنهام شرتی میچرخم ولی دیدم اون پوشیده منم لباس پوشیدم صبحانه ک دیگه میشه گفت ناهار خوردیم ساعت یک بود گفتم بریم تو ده یه دوری بزنیم رفتیم سمت استخر دو چنار ی چرخی زدیم تو این مدت زنگ زدم یه کافه همونجا سفارش غذا دادم چون خیلی دیر حاضر میکنه کسایی که امدن ده بالا میدونن یه پسره هست تعطیلی ها یه ون داره میاره قهوه میفروشه قهوه و سیگار زدیم و رفتیم کافه دور همی ناهار گرفتیم برگشتیم ناهار خوردن بعدشم یه فیلم دیدیم دیگه عصر بود دیدم کم کم وقت رفتنه ولی حیفه بازم میخواستم آخرای فیلمه بود که باز شروع کردم به بوسیدن و بازی با موهاش چرخید سمتم گفت چیه بازم میخوای گفتم نه دورت بگردم دارم از وجودت آرامش میگیرم گفت آره جون عمه ات آرامشت کمر مارو سوراخ کرد 😂 گفتمش نظر اون بزرگوار با من فرق داره اون انقدرها رمانتیک نیست خندش گرفت گفت بریم تو تخت رو مبل راحت نیستم رفتیم رو تخت این دفعه رومون بهم باز شده بود امدم روش شروع کردم به لب گرفتن دستمم کردم تو بلوزش و با سینه هاش ور رفتم اونم بیکار نبود دستش کرد تو شلوارک ام باسالار بازی میکرد بازی که چه عرض کنم مثلا جق میزد ولی بیشتر داشتم اذیت میشدم بلوزش در آوردم چشمش به شاهکارها دیشب افتاد اونم گفت کثافت ببین چیکار ام کردی تو بیمارستان لباس عوض میکنم یکی از همکارها ببینه ابرو برام نمیمونه گفتم اشکال نداره نشانه حاکم بزرگ زدم روش بدونن دیگه از این به بعد صاحب داره لختش کردم خودمم لخت شدم رفتم سراغ سینه هاش که گفت ول کن اینارو اسیر که نگرفتی زخم شد رفتم پایین تر زبانم تو نافش میچرخوندم اونم قلقلکش گرفته بود سرم جدا کرد کشید بالا باز لب تو لب شدیم ولی بهتر دیشب همراهی میکرد ولی هنوز خیلی کار داشت ازش جدا شدم رفتم وسط بهشت نمیخواست بذاره بخورم میگفت نکن کثیفه ولی بهش توحه نکردم پاهاش باز کردم به زور زبان اول که کشیدم لای اون کس خوشگلش شل شد منم حالا نخور کی بخور همچنان با سوراخ کونش بازی میکردم که گفت میشه چشت از باسن ما برداری خودتا بکشی هم قرار نیست بذارم بکنی توش اینقدر منو انگشت نکن دیدم این امروز کون بده نیست پوزیشن عوض کردم سر ته کنارش خوابیدم جوری که کیر من جلو دهن اون بود کس اون جلو دهن من ولی کنار هم بودیم نه روی هم بهش گفتم عشقم دندان میزنی اذیت میشم میشه فقط بمکی اش اینبار بهتر شد اون واسم میلیسید و میمکید منم براش میخوردم میخواستم زود ارضا بشم عصر شده بود باید میرفتیم همون اول بهش گفتم لب تخت داگی شو اونم امد لب تخت سجده کرد منم رفتم پشتش آرام سر کیرم با اب کسش خیس کردم اول سرش کردم تو یکم عقب جلو کردم هر دفعه بیشتر میفرستادم تو تا اینکه همشو کردم توش یکم وایسادم بهش عادت کنه تو این مدتم با سر ناخن ام خیلی آرام میکشیدم رو کمرش از پشت گردن میکشیدم تا رو کونش دستما گذاشتم دو طرف پهلو اش شروع کردم تلمبه زدن من وزنم نسبتا زیاده تلمبه هم ک میزنم با کل هیکلم میکوبم توش وقتی میخوام آبم بیاد رمانتیک بازی حالیم نیست گفتش عزیزم آرم بکن از دیشب هنوز زیر دلم درد میکنه گفتمش تقصير خودته همچین صحنه ای جلو چش توام بود از خود بی خود میشدی نمیدونم چی شده بود این دفعه اینقدر زود میخواستم بیام بهش گفتم تو خیلی مانده بیای گفت نه نزدیکم سرعتم زیاد کردم دوتایی تقریبا باهم آمدیم با شکم افتاد رو تخت منم نشستم رو کونش آبم ریختم رو کمرش آنقدر فشار داشت تا موهاش ریخت یکم که اوکی شدیم پاشدیم رفتیم حمام و ملحفه پتوها رو کردم تو نایلون گذاشتم تو صندوق فرشته هم خانه رو جمع و جور کرد تو این مدت برگشتیم شهر شبش کلی در مورد اینکه چقدر خوش گذشته چقدر همو دوست داریم کسشعر گفتیم و نفهمیدم کی خواب رفتم و این شروع رابطه ما بود و هنوزم خوش بختانه ادامه داره اینم خدمت این دخترای تازه به دوران رسیده بگم طرف دکتره تو بیمارستان کلی دکتر درست حسابی که من انگشت کوچیکه شونم نیستم حاضرن براش هرکاری بکنن ولی نه تا الان ازم توقع کادو گران داشته نه برخوردش از بالا به پایینه نه هیچ وقت دهن منو سرویس کرده چرا دم به دقیقه بهم توجه نمیکنی رمز گوشی های جفتمان یکیه هروقت بخوام یا بخواد میتونیم گوشی همو چک کنیم ولی تا الان نکردیم و هزارتا رفتار دیگه که از شعورش میاد واقعا اگه خانواده ام قبول میکردن که با کسی که قبلا ازدواج کرده باشم میگرفتم اش امیدوارم خوشتان امده باشه به بزرگواری خودتان اشکالاتش ببخشید 😘😘😘 نوشته: King لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده