gayboys ارسال شده در 1 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت زن خوش سر و زبونم همیشه دوست داشتم باز تر بپوشه چون همیشه پوشیده میپوشید همه میدونستم لونده و خوش سر زبون اما یه مانتو ساده با شلوار پارچه ی و شال فقط کمی تل هاشو میریخت بیرون یه بار گفتم یکم خوشگل بپوش گفت واقعا گفتم ساپورت بپوش ساپورتش رو آورد خیلی نازک بود برا همین یه مانتو بلند پوشید میخواستیم بریم بازار تجریش خرید با مترو قرار شد بریم از خیابون که میرفتیم پاهای قشنگ اش توجه یه مرد هیکلی رو جلب کرد معلوم بود هفت خط روزگاره افتاده بود دنبالمون جلو مغازه ها که وایمیسادیم اونم رد شدنی زنمو معذب میکرد تا که رسیدیم ایستگاه خیلی شلوغ بود موقع پایین رفتن از پله ها متوجه شدم که میخواد زنمو بماله برا همین یکم رفتم جلو زنم ازم عقب موند زیر چشمی نگاه اش کردم دیدم چسبیده به زنم و داره کیرشو میماله به کونش انقدر سیخ کرده بود که کیرش از رو شلوار معلوم بود تو شلوغی مترو مانتوش رفت یکم بالا نازکی ساپورتش بیشتر معلوم شد دستشو برد زیر مانتو زنم هی میخواست بره جلو اما نمیذاشت یهو زنم گفت وای تا اینکه سوار مترو شدیم هرچقدر به تجریش نزدیک تر میشدیم شلوغ و شلوغتر میشد ایستگاه بعدی که نگه داشت هجوم جمعیت باعث شد بره ازم دورتر شه به زور میخواستم بهش برسم از دور دیدم شالش افتاد و صورت قشنگ اش کلافه اس سارا واقعا سفید و زیباس قد 170 و وزنش63 دوس داشتم همه بدونن چقدر هیکلش زیباس و کس اش سفید و صورتیه بعد لیزرش با کرم های روشن کننده و صابون سفید کننده سفیدتر شده بود سینه ای 75 و سر بالا با نوک صورتی یه زن 23 ساله که هر کسی آرزو داشت بکنتش دیدم بعد افتادن شالش خیلی کلافه نمیتونستم فشار بدم همه به هم چسبیده بودن اون مرد هیکل درشت دقیقا چسبیده بود بهش و سارا هی سرش رو بالا میاورد و بهش نگاه میکرد نمیدونستم چی داره میشه ولی دیدم مرده یکم زانوهاشو اورد پایین و تقریبا 1 دقیقه بیشتر خودشو بالا پایین کرد و زنم گریه اش گرفت از بغل دیدم مانتوش رفته بالا مرده دستش رو حلقه کرده بود دور شکمش و مردم فکر میکردن شوهرشه زنم از ترس آبروش چیزی نمیگفت میخواستم داد بزنم و برم جرش بدم از یه طرفم اون حس که دوست داشتم دیدش بزنن اومده بود سراغ ام یهو مرده مکث کرد یکم تو همون حالت موند به پاهاش نگاه کردم انگار سست شده بود و بدن زنم لرزید و اطراف رو نگاه کرد یکم فاصله گرفت یه لحظه دیدم کیرش بیرونه یه کیر سیاه و کلفت زود کاپشنش رو گرفت جلوش زنم به زور مانتوشو داد پایین و ساکت سرش پایین داشت نفس نفس میزد رسیدیم تجریش خودشو انداخت بغل ام و هق هق گریه کرد میگفتم چی شده هیچی نمیگفت بردمش بازار خرید کردیم و رفت تو پرو بهم گفت دستمال کاغذی بده دادم کذاشت تو نایلون داد بهم یواشکی نایلون رو باز کردم دیدم دستمال پر آب کیره وای چقدر حس بدی داشت بی اختیار بوش کردم اما کیرم بلند شد اخه این چه حسیه آروم از بغل در پرو نگاه کردم دیدم وسط ساپورت پاره اس شورتشم در آورده پر آب کیر گذاشته زمین قلبم تند و عمیق میزد و زبونم بند اومده بود حس شهوت و عصبانیت و خلا داشتم اومد بیرون میدونستم شرت نداره تجریش پر بود از مردم و شلوغ بود به زور نشستیم تو صندل که بهم بگه بعد کلی دل جویی گفت تو که تو پله ها ازم فاصله گرفتی مرده هی دستمالیم میکرد و کونمو میگرفت دستش بعدش که رسیدیم دم مترو تو شلوغی دستش رفت زیر مانتوم تلاش کردم ازش فاصله بگیرم اما نتونستم یهو با دستش خشتک ساپورتم رو پاره کرد و از بقل شورتم کس ام رو مالید منم دست خودم نبود خیس شده بودم انگشتش هم اندازه کیر تو بود چند بار کرد توم منم یه لحظه آی گفتم فکر کرد خوشم اومده با هجوم جمعیت رفتیم تو درها که بسته شده بهم چسبید متوجه شدم دکمه اش رو داره باز میکنه کیرش اومد بیرون اول اطراف رو نگاه کرد و منم که مانتوم بلند بود باعث شد بالا اومدن مانتوم مانع دید اطراف بشه و عین کرسی روی کونم و کیر اون افتاده بود و اطراف فکر میکردن شوهرمه از پشت بغل ام کرده یکم زانوشو خم کرد منم یکم کونمو دادم عقب تا مسیر کسم از لا پام براش باز بشه خیسی کس ام و پیشاب کیرش کلفتی و بزرگی کیرش محو کرد و آروم سر خورد توم و کمی تکون خورد با چند تا تکون کس ام براش ارضا شدو آب کسم رو که رو کیرش حس کرد اونم توم خالی شد اما عذاب وجدان داشتم حالا که دیدم تو خوشت میاد دوس دارم تجربه های بیشتر کنم و منم قبول کردم تا یه سکس ضربدری رو تجربه کنیم همسایه مون یه هدف آسون بود چون هم صاحب خونه ام بود هم یه مرد 40 ساله که باشگاه بدن سازی داشت و همیشه میدیدم که چشمش دنبال ساراس زنشم ازش 10 سال کوچکتر بود و باز زنم خیلی دوس بودن سارا بهم گفت که سمیرا تو گوشیش اولین بار که از سکس و سایز حرف زدن کیر شوهر رو نشون داده سارا هنگ کرده بهم گفت سعید کیرش راحت 20 سانت بیشتره و انقدر کلفته که تو کس سمیرا به زور گریه میره به زنم سپردم که رو مخ سمیرا کار کنه تا بریم تو کار تعویض البته من بیشتر دوس داشتم کیر اونو تو کس زنم ببینم خلاصه بعد 2 ماه رفت و امد لباس های زنامون باز تر و باز تر میشد و جلیل با اینکه ناراضی بود اما چون میدید زنمو دید میزنه اعتراضی نمیکرد یه شب بعد شام خونه ی ما که بودن نشستیم برا بازی انو کارت ها رو زن من پخش میکرد رو زمین نسشته بودیم زنم یه دامن پاش بود با یه شرت سفید خیلی نازک سمیرا هم یه دامن کوتاه تر با یه شرت آبی روشن وقتی به بهانه های مختلف سارا پاشو تکون میدادن شرتش دیده میشد که وسط اش خیس بود جلیل انقدر دید زده بود که زنش بهش گفت بسه بابا خوردی زن مردمو رمون وا شده بود که جلیل گفت خوب بیا بهم برس چشم جمع شه سمیرا گفت واااا الان اونم گفت چراغ ها رو خاموش میکنیم شوخی شوخی یواش یواش پریدیم رو زنامون لخت کردنشون به ثانیه نکشید چشم من به سمیرا بود چشم جلیل به سارا من کس سارا رو شروع کردم به خوردن و سارا آه و آییییی اش رفته بود رو آسمون ها سیمرا میگفت تو هم کسمو بخور دا اونم گفت من کس نمیخورم ولی سعید بیاد بخوره منم به سارا نگاه کردم با چشماش تایید کرد و رفتم رو کس سمیرا داشتم میخوردم که یهو سارا گفت آآآآآآآیییی آروم آه جووووون دیدم جلیل تا دسته کیر گنده شو کرده بود تو کس زنم سارا از خدا خواسته داشت زیرش عین مار ول میخورد و آه و اوی میکرد اونم جوری میکردش که صدای تقه هاش خونه رو برداشته بود منم رو سمیرا بودم و کیرم کفاف کسی که چند ساله کیر به اون بزرگی رو میبعلید و نمیداد با نگاه به کس باز شده سارا و آب کیر جلیل که از توش سرازیر شده بود رو سوراخ کونش منم تو کس سمیرا ارضا شدم جلیل زنم رو برگردوند و با اب کیرش کون زنم رو میمالید کیرش رو میخواست بکنه تو کون سارا اما سارا نمیذاشت اما بالاخره کرد تو آروم آروم تا دسته جا کرد تو کون سفید سارا چون یه بار ریخته بود زیاد تر و آروم تر تلبه زد اما بالاخره در حالی که منم کون سمیرا رو جلوش میکردم و داشت دید میزد کیرشو کشید بیرون کیرش رو تمیز کرد زنم رو گذاشت رو مبل کمرشو گذاشت رو دسته ی مبل که روش کوسن بود خودش سرپا چند تا تو کس اش تلمبه زد و کیرش و تا ته فرو کرد و ارضا شد ته کس اش زنم گفت جلیل جرم دادی 4 بار ارضا شدم سر کیرت رفت تو رحمم جلیل جوری تو کس زنم ارضا شد که پاشد خالی کنه کس اشو حتی یه قطره هم بیرون نریخت منم داشتم زنشو میکردم با تصور اسپرم جلیل تو کس سارا تو کون سمیرا ارضا شدم باز… یهو سارا زد به شونه ام دیدم چای دستشه و بهم میگه: آفرین عزیزم این چیزا در حد فانتزی و خیال و تایپ رو سیستم ات بمونه برامون بهتره و من پشت لپ تاپ در حالی که ارضا شده بودم داستانم رو تموم کردم. نوشته: سعید لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده