chochol ارسال شده در 29 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین خیانت به شوهرم با اکسم بعد ۷ سال - 1 اینی که مینویسم خاطرس نه داستان اسم من پری(مستعار)هستش و ۲۶ سالمه و متاهل حدود ۶ سال پیش ازدواج کردم و قبل از اون یک دوست پسر داشتم بنام بردیا(مستعار) که سالها باهم بودیم و همه جاسکس داشتیم.ما توی یک شهرستان زندگی می کردیم که حدود ۸ سال پیش بردیا مستقل شد از خانواده و برای همیشه رفت تهران. توی این مدت چند باری باهم در ارتباط بودیم تلفنی تا اینکه بردیا امسال اومد شهرستان و با هم صحبت کردیم و قرار گذاشتیم همو ببینیم.شرط من برای بیرون رفتن این بود که به هیچ عنوان فکرش سمت سکس نره و اصلا نمیخوام باهاش سکس کنم و خیانت کنم فقط به عنوان یک دوست باهم بریم بیرون و همو ببینیم…شوهر من توی کارخونه کار میکنه و هر دو شب درمیون یک شب شیفته.شبی که شیفت بود بردیا اومد دنبالم و با ماشین رفتیم بیرون.اونشب کمی دور زدیم و رفت توی یک جاده ی روستایی که قبلا اونجا تو ماشین خیلی سکس داشتیم ترسیدم و گفتم دوست ندارم زیاد از شهر دور بشیم و لطفا برگرد.به حرف من گوش نکرد و منو راضی کرد که بهش اعتماد کنم و یک مسیری رو بریم و بر میگردیم.توی راه کلی از زندگیامون صحبت کردیم و از مشکلاتمون گفتیم.اونشب ساعت حدود ۲ برگشتیم خونه و بهم گفت دیدی الکی استرس داشتی و میترسیدی و من بهش اطمینان پیدا کردم گفتم هروقت بودی بگو بازم باهم بریم بیرون.سه شب بعد ساعت ۸ که دوباره شوهر من شیفت بود پیام داد گفت فردا صبح برمیگردم تهران و معلوم نیست کی دوباره بیام اگه دوست داری امشب میام دنبالت بریم بیرون و ببینمت.اولش گفتم نه ولی راضی شدم برم.بهم گفته بود چون متاهل شدی دیگه نمیخوام باهات سکس کنم مگه اینکه خودت بخوای.اما بازم ته دلم بهش شک داشتم از سمتی هم بردیا بسیار خوش سکس بود و کار بلد با یک کیر کلفت که عاشقش بودم و سالها تو خودم بوده.شوهرم توی این یکی دو سال اخیر میل جنسیش کمتر شده ولی من هات و عاشق سکس بودم.به خودم گفتم پای حرفش میمونه و سکس نمیکنه باهام اما اگه یک درصد بخواد این کارو بکنه بذار اماده باشم.بهش پیام دادم ساعت ۱۰ شب بیا دنبالم. رفتم حموم حسابی خودمو تمیز کردم و شیو کردم کلی لوسیون و بادی اسپلش زدم به خودم.از حموم در اومدم دیدم بهم پیام داده دیشب دعوت بودم و با دوستام مشروب خوردیم کمی مونده اگه شراب میخوری بیارم باهم بخوریم این پیامشو که دیدم بیشتر مطمئن شدم که امشب یک خبرایی هست اولش میخواستم نرم ولی ته دلم دوست داشتم باهام سکس کنه و دوباره لخت تو بغلش باشم وکیرشو بعد سالها تو خودم حس کنم.راضی شدم برم.بردیا استقلالی بود و عاشق رنگ آبی بخاطر همین یک سِت آبی پوشیدم براش و بهش پیام دادم نه نمی خورم و تو عم نخور(چون میدونستم وقتی بردیا مست میشه آبش تا یک ساعت نمیاد) و ساعت ۱۰ اینجا باش. ارایش کردم لباس پوشیدم و اماده شدم بهم پیام داد سرکوچه ام.رفتم سوار ماشینش شدم و دوباره رفت بیرون شهر و همون جاده.بهش گفتم امشب منو تا ۱۲ برگردون یک موقه مهرشاد(شوهرم) برگشت خونه باشم. دوباره فتیم همون جاده و دوباره گفتم چرا اومده اینجا و گفت این منطقه رو یاد دارم و میدونم امنیتش چجوریه.رفتیم تا یک روستایی گفت بریم خرید کنیم اما مغازه هاش بسته بود و تو راه برگشت بودم پیچید داخل یک فرعی.گفتم داری راهو درست میری گفت اره دیگه دارم برمیگردم با خودم گفتم من اینجاها نیومدم و شبه و شاید من اشتباه میکنم اما منو استرس گرفته بود با اینکه خودمو برای سکس آماده کرده بودم اما نمیدونم چرا استرس داشتم. تو راه بودیم و صحبت میکرد سرعتشو کم کرد در یک خونه وایستاد اطرافشو نگاه کرد و دور زد -: اشتباه اومدی؟ +: نه بابا وارد یک جاده خاکی شد که سر پایینی بود اونجا دیگه مطمئن شدم قراره امشب بهش بدم -: چرا اومدی اینجا؟ +: یک کار کوچولو دارم الان برمیگردیم -: این موقع شب این جاده ی خاکی که همش باغه چیکار داری؟ حرفی نزد و یک فرعی پیدا کرد و ماشینو پارک و خاموش کرد -: چرا وایستادی؟ +: یعنی الان باید به توهم بگم پری؟ -: اره خب چرا اینجاییم؟ +: میخام برات کصتو بخورم -: چی؟نه نمی خوام لطفا برگردیم اینجام خطرناکه و منم دوست ندارم اطرافشو نگاه کرد و ماشینو روشن کرد دنده عقب گرفت با خودم گفتم وای پری چرا گفتی این واقعا الان فکر میکنه دوست نداری سریع گفتم میای یه جاهایی که ادم میترسه حداقل یه جای درست حسابی برو اینجا اگه الان بیان بالا سرمون خفتمون کنن کونمونم بزارن هیچ کاری نمیتونیم بکنیم.اینو که گفتم ترمز گرفت و دنده عقب برگشت رفت داخل همون فرعی و گفت اینجا جاده ی باغه و اینجا همشون زمین کشاورزین این فصل هیچکس اینجا کار نداره و رفت و آمد نداره ماشین هم توی اینجا از جاده دیده نمیشه و ماشین رو خاموش کرد. بغلم کرد و بوسید کمی همراهیش کردم و دستشو برد سمت کمربندم( شلوارم کمی برام گشاد شده بود و کمربند میبستم) و گفت کمربندتو باز کن. -: من نمیخوام بردیا +:من فقط میخوام برات بخورم،همین(اره جون عمت) -: الان اجباره نمیشه این کارو نکنیم +:امروز میخواستم برم اما بخاطر تو وایسادم که امشبو با تو باشم بعد این همه سال نه نمیشه دستشو از رو شلوار گذاشت رو کصم و فشار داد دیگه خودمم میخواستم نمیتونستم بیخیال شم شروع کردم کمربندمو باز کردم و شلوارمو در اوردم و تا نزدیک زانو دادم پایین دستشو گذاشت رو رونام و گفت مثل همیشه تمیز و بدون یک ذره مو همونی که انتظار داشتم سرشو اورد پایین و یک گاز از رونام گرفت خندیدم و گفتم وحشی گفت هنوز وحشی نشدم بقیه شلوار تو دربیار رونمو با دستش چلوند و پیاده شد اومد در سمت منو باز کرد و منم شلوارمو در آورده بودم و بهش گفتم درو ببند یخ زدم یک پتو کوچیک صندلی عقب گذاشته بود برداشت گذاشت وسط دوتا صندلی و ترمز دستی رو خوابوند گفتم ماشین حرکت نکنه گفت نه برو روی اون یکی صندلی و پاهاتو بذار اینور داشتم جابجا میشدم که اومد داخل و درو بست گفت چرا اینقدر رفتی عقب مگه میخام پاهاتو بخورم کص و کونتو بیار جلو تر. اومد بین پاهام و دست گذاشت رو کصم دیگ داشتم خیس میشدم کمی از رو شرت با کصم بازی کرد و رونامو بوس میکرد و زبون میزد تا نزدیکای کصم اومد داشتم ثانیه شماری میکردم که گوشه ی رونمو گاز گرفت و اومد بالا دست انداخت رو سینه هام و گفت میدونی که عاشق ممه هاتم لبخندی زدم لب همو بوسیدیم. مانتو جلوباز تنم بود و تیشرت دستش از زیر لباس رو ممه هام بود و داشت گردنمو میبوسید دیگ کصم خیس شده بود و تیشرتمو خودم کمی دادم بالا و خودش سوتینمو داد بالا و یک سیلی یواش زد به سینم و گفت بعد این همه سال هنوزم و سفت و سربالا ممنون که ازش مراقبت کردی از تعریفاش بیشتر حشری شدم و شروع کرد خوردن سینه هام و مالوندنشون چشامو بسته بودم و داشتم لذت میبردم و همش با خودم میگفتم چرا باید تورو ازدست بدم قشنگ میدونست باید باهام چیکار کنه میدونست سکس چیه میدونست چجوری دخترو اماده کنه داشتم لذت مییردم و فکر میکردم که سینه ی دیگه مو شروع کرد خوردن و اون یکی رو مالوندن دستمو گذاشتم رو سرش و فهمید که دیگه بسه و باید بره سراغ کصم دستشو گذاشت رو کصم و گردنمو میخورد گفتم کبودم نکنی شروع کرد در اوردن شرتم و وقتی شرتم رو دید گفت ست پوشیدی اونم رنگ ابی از چشاش فهمیدم خوشش اومده و لبخندی به لب داشت و میخاست بره سراغ کصم ولی کصم خیلی خیس بود و برای اینکه بدش نیاد سریع کشوندمش بالا و لباشو میک میزدم و با گوشه ی مانتوم سریع کصم و خشک کردم. لباشو ول کردم و قبل اینکه دوباره کصم خیس بشه سرشو فشار دادم پایین کمرمو دادم جلو تر و پاهامو بیشتر باز کردم تا کصم تو دسترسش باشه نفسش که خورد به پوست کصم نفس عمیقی کشیدم و کمی لرزیدم فهمید و یک بوث از کصم کرد و منم دستمو گذاشتم تو موهاش.زبونشو از پایین تا بالای کصم کشید و آه من درومد شروع کرد به خوردن کصم قشنگ میدونست کجاهارو میک بزنه کجارو ببوسه کجارو بلیسه (مهرشاد فقط چندبار به اصرار من برام کصمو خورده بود) داشتم لذت میبردم و صدام در اومده بود که انگشتشو کرد تو کصم و با یه آی بلند و به انگشتش خوش آمد گفتم سرشو اورد بالا یه جون کشدار گفت و گفت همین پری رو میخوام خانم کسی خودمو گفتم باشه باشه فقط میخواستم ادامه بده و قطع نکنه داشتم بیشترین لذتو می بردم و شروع کرد به میک زدن بالای کصم و عقب جلو کردن انگشتش تو کصم.فکر نمیکردم که ازین بیشتر لذت ببرم که با ورود همرمان انگشت دوم وسومش به داخل کصم دیگه جیغ کشیدم و با آه و ناله گفتم جرم بده.انگشتاش به سرعت داخل کصم عقب جلو میشد وگاهی یکیشو درمیاورد و دوباره جا می کرد و زبونش هم کارشو خوب بلد بود حدود ۱۰ دقیقه رد شده بود و هر کاری کردم که جلوی خودمو بگیرم تا ارضا نشم و بیشتر لذت ببرم نتونستم و انچنان ارضا شدم که چشام سیاهی رفت و لرزیدم که تعادل بدنم دست خودم نبود و سالها بود این حسو تجربه نکرده بودم و بیشتر از سی ثانیه داشتم میلرزیدم و بردیا با انگشتاش همچنام داخل کصم عقب جلو میکرد و این لذت ارضا شدنمو دو چندان کرد (همین الان دوباره دلم خواست و خیس شدم) تموم عضلات بدم منقبض شده بود و کصم چنان نبض میزد که فکر کردم الان منفجر میشه.نفسم در نمیومد بهش گفتم بسه و دستاشو گرفتم که ادامه نده چشامو بستم و سرمو گذاشتم رو شیشه و صدای داخل ماشین فقط صدای ضربان قلب من بود و حس کردم الان قلبم میزنه بیرون. حالا نوبت من بود و من کیر میخواستم بردیا پیاده شد و یک بطری آب برداشت و دهنشو شست و ریخت بیرون.نشست تو ماشین گفت خوبی نفس زنان گفتم اره لبخندی رو لب داشت و گفت خیلی لازم داشتی خجالت کشیدم.دو دقیقه ای رد و شدو دیدم کاری نمیکنه.بردیا کامل منو میشناخت و منم اونو میدونست من وا نمیدم و سکس نمیکنم ولی اگه زبون بخوره به کصم تا کیر نره داخل نمیتونم بیخیال بشم و منم میدونستم باید خودم بگم وگرنه منو نمیکنه و امشب از کیرش بهره نمی برم.اما من واقعا دلم برای کیرش تنگ شده بود.بجز شوهرم و بردیا با دونفر دیگه هم سکس داشتم اما هیچکدوم مثل بردیا منو رازی نکردن کیرش از همشون کلفت تر بود بزرگ تر بود کمر سفتی داشت و خوب میدونست چجوری بکنه.میدونست کی محکم بکنه کی تند بکنه و کی در میاره و دوباره بکنه داخل(اره خب بایدم بدونه سالها بهش میدادم و میگفتم چی دوست دارم و چجوری بیشتر لذت میبره یک دختر) نگاش کردم دیدم داره بیرونو نگاه میکنه بهش گفتم -:بردیا! +:جانم -: منو بکن … نوشته: پری۷۷ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده