رفتن به مطلب

داستان سکسی بهترین لز سه نفره عمرمون


chochol

ارسال‌های توصیه شده


ارادتمند غزل، یلدا، سما، آیدا
 

سلام من غزل هستم ۲۸سالمه و حسابدارم تو یه شرکت خصوصی ،قدم ۱۶۸و وزنمم حدود ۷۰کیلو هستش ،پوست سفید با موها و چشم مشکی یه فیس نچرال ،اطرافیانم میگن خوشگلم خودمم از قیافم راضیم و معمولا سعی میکنم تیپ خوبی بزنم،اما از قیافم که بگذریم ،دختر حشری هستم و میشه گفت بایسکشوالم هم از رابطه با پسرا لذت میبرم هم دخترا،جرقه های اولین کارای جنسیم از دوران دبیرستان با رفیقام زده شد و بعدشم دوس پسرایی که زود به زود عوض میشدن البته نهایتش اون دوران لب گرفتن و مالیدن و ساک زدن تو ماشین بود تو دوران دانشگاه اما داستان یه ذره فرق کرد هم لز کامل و هم سکس کاملو تجربه میکردم و تقریبا از هر کاری که برام لذت بخش بود یا به نحوی فانتزی برام محسوب میشد دریغ نمی کردم مخصوصا ترمای آخر که میدونستم با تموم شدن دانشگاه باید به شهر خودم برگردم و احتمالا دیگه انقد آزادی عمل ندارم چون به هر حال شهر کوچیک بود و اکثرا همو میشناختن پس بهتر بود آدم بی گدار به آب نزنه،اما کم کم بریم سراغ خاطره با این توضیح که ممکنه طولانی باشه و اگه کسی حوصلشو نداره بهتره نخونه
بعد از تموم شدن دانشگاه با برگشتنم به شهرم دایره دوستام کوچیک تر شده بود خیلی از بچه ها یا ازدواج کرده بودن یا بواسطه شغلشون جای دیگه ای بودن و فاصله ای که از دوران دبیرستان به وجود اومده بود باعث شده بود فقط چنتایی از دوستان باشن که اونم خیلی کم میدیدمشون ،تصمیم گرفتم یه دوره حسابداری شرکت کنم با توجه به اینکه رشتم هیچ ربطی بهش نداشت و اونجا خیلی اتفاقی یکی از همکلاسیای دوران دبیرستانمو دیدم و با هم احوال پرسی و شماره رد وبدل کردن و همو فالو کردن و …کلی از خاطرات دبیرستان صحبت کردیم و بعد تایم کلاسم با هم رفتیم یه کافه همون نزدیکیا که یه چیزی بخوریم اسم دوستم یلداست،لابه لای صحبتامون به تنهاییم اشاره کردم که اره برام سخته و با توجه به اینکه از رفیقای دانشگام دورم و چند سالی از فضای شهرمون دور بودم زیاد رفیق ندارم و یلدا هم صحبتامو تایید کرد و گفت که خودشم همینجوریه اگه پایه ای بیشتر همو ببینیم منم واقعا با موضوع اوکی بودم و از یلدا خوشم میومد اینم بگم که من و یلدا با اینکه تو دبیرستان صمیمی نبودیم اما یه بازه خیلی کوتاهی با هم میگشتیم که اتفاقا یه بار از هم لبم گرفته بودیم اما موضوع زیاد جدی نبود و همش بخاطر این بود که جفتمون دخترای شیطونی بودیم،خلاصه اینکه رفت و آمد من و یلدا بیشتر و بیشتر میشد و با هم بیرون رفتانامون تقریبا هر هفته به راه بود و شبا هم که همیشه کلی پست برا هم میفرستادیم و کم کم چت کردنمون شروع شد بیشتر راجب پسرا صحبت میکردیم پستای جنسی میفرستادیم و خیلی زود صمیمی شده بودیم این وسطا حسابی با هم شوخیای جنسی میکردیم که البته از یه جایی به بعد واقعا دوست داشتم که با یلدا لز کنم چون مدت زیادی بود با کسی انجام نداده بودم،این وسط بگم که جفتمونو تو همین مدت رل زده بودیم و بعضی وقتا اکیپی هم بیرون میرفتیم یا حتی با دوستای دختر یلدا که کم کم داشتن دوست منم میشدن،یه گروهیم تو تلگرام داشتیم که رلامونم توش بودن و یه بار با ربات جرات حقیقت چند نفری بازی کردیم(کسایی که بازی کردن میدونن چقد سوالای جنسی میپرسه )از یلدا پرسید که تو جمع دوس داری با کی لز کنی اونم جواب داد غزل که اون شب همه با خنده و مسخره بازی و … به جوابش ری اکشن نشون دادیم اما من قضیه رو کاملا جدی گرفتم و وقت و بی وقت به هم یادآوری میکردیم و همش راجب اینکه بزار تنها بشیم فلان کارو فلان کارو میکنیم البته در قالب شوخی و خنده هر چند که ته ذهن جفتمون چیزی فراتر از شوخی وجود داشت اهان راجب قیافه یلدام بگم که هم قد من بود با موهای خرمایی و دماغ عمل شده و عاشق تیپ و قیافش بودم…این داستانا گذشت تا اینکه یه روز خونواده یلدا برای مراسم خاکسپاری یکی از آشناهاشون راهی یه شهر دیگه شدن و خواهر کوچیک تر یلدارم با خودشون بردن اما یلدا نرفت و از من خواست که پیشش برم و شبو اونجا بمونم یه توضیحیم بدم که ما خیلی با هم راحت بودیم و تا اون زمان شوخی های دستی و مالیدنای کوچیکو حتی بوسیدن لب همم انجام میدادیم اما همشو پای شوخی گذاشته بودیم،غروب بعد اینکه بازار رفتیم و یکمی ول چرخیدیم برگشتیم خونشون شام خوردیم و بعدش نشستیم فیلم دیدیم و …تا اینکه یلدا گفت من رو تخت نمیخوابم بیا با هم وسط هال پذیرایی جامونو بندازیم با ایدش اوکی بودم و تموم مدت منتظر بودم که کنار هم دراز بکشیم یه جورایی میدونستم قراره چ اتفاقی بیفته،دراز کشیده بودیم و هر کدوم فقط یه نیم تنه و شورت تنمون بود و یلدا شروع کرد سوال کردن که آخرین بار کی به میلاد دادی و این حرفا و منم با آب و تاب براش تعریف میکردم و چارتام میچسبوندم به حرفام که جذاب تر بشه و همزمان از اون سوال میکردم جفتمون کم کم داغ شده بودیم و تو نزدیک ترین حالت به هم قرار گرفته بودیم و پاهامونو بین پاهای هم گذاشته بودیم و نفس هم دیگه رو حس میکردیم هوا خیلی گرم بود ولی نمیخواستم ازش جدا بشم و همزمان ناخودآگاه رو بدن هم دست میکشیدیم که کم کم دست کشیدنه تبدیل شد به مالیدن هم و تعارفا کنار رفت و تو چشاش زل زده بودم و میگفتم دوس دارم امشب مال توباشم ،لبخندی روی لباش شکل گرفت و به آرومی شروع کرد به گذاشتن لبش رو لبم و لب گرفتن ازم،همراهیش میکردم و لب هم رو میمکیدیم ،زبونمو بردم تو دهنش،زبونمونو به هم میمالیدیم ،زبونامون عین دوتا مار به هم میپیچیدن و آب از دهنمون سرازیر شده بود دهنمون پر از تف بود و بدون توجه، داشتیم وحشیانه کارمونو ادامه میدادیم ،آب دهنمون قاطی شده بود تو چشاش زل زدم و گفتم تف کن دهنم ،به وحشیانه ترین حالت ممکن دوس داشتم باهاش لز کنم و هیچ چیزی برام مهم نبود ،نه از چیزی چندشم میشد و نه محدودیتی میخواستم داشته باشم،پشت هم تف میکرد تو دهنم و منم یا قورتش میدادم یا دوباره میریختمش تو دهنش کل گردنشو داشتم زبون میکشیدم و جفتمون خیس عرق شده بودیم ولی اصلا مهم نبود لباسامون کندیم و بدنمون رو بدن هم کشیده میشد ،نوک سینم به نوک سینش چسبیده بود و حس خوشایندی بهم میداد،دوست داشتم تند تند نوک سینمونو به هم بمالیم یکی از سینه هامو گذاشت تو دهنش و شروع کرد مکیدن دیگه آه و نالم بلند شد ،به شدت رو سینه هام حساس بودم بعد از چند لحظه حالا نوبت من بود که تند تند به نوک سینش زبون بزنم ،با اینکار صدای آه و ناله اونم بلند شد، اروم زبونمو از سمت سینه هاش به سمت کصش پایین آوردم و شرتشو از پاش در آوردم،یک کص شیو شده و تر و تمیز چندتا بوسه آروم روش کردم و شروع کردم اول زبون زدن بهش و بعد آروم آروم خوردن کصش و همزمان سر وصدای یلدا غیر قابل کنترل شده بود ،خوشحال بودم که خونشون ویلاییه و کسی این صداهارو نمیشنوه،با ولع تمام درحال مکیدن کصش بودم و نمیخواستم دهنمو ازش جدا کنم،کامل صورتم با آب کصش خیس شده بود و از خوردن لذت میبردم از بوی فوق العادش ،سرمو بلند کردم و تو چشاش زل زدم و باز دهنم که از آب کصش خیس شده بود رو تو دهنش گذاشتم و عین وحشیا لب میگرفتیم ،منو به عقب هل داد و شورتمو از پام درآورد و حالا اون بود که سرش لا پاهای من بود و مثل قحطی زده ها میخورد تو زندگیم زیاد کصمو لیس زده بودن ولی هیچکس مثل اون لحظه یلدا برام نخورده بود ،میخواستم از شدت لذت گریه کنم همزمان میلیسید و انگشت تو سوراخ کونم میکرد و بعد مسیر زبونش به سمت سوراخ کونم رفت و بدون هیچ ملاحضه ای شروع به لیس زدن کونم کرد ،زبونشو کرده بود تو کونم و فحش میداد،از شدت حشریت هرچی از دهنش درمیوند میگفت:جنده،کونی،کصکش،خارکصده و…بعد از کمی خودشو عقب کشید و پاهامونو باز کردیم وکصشو به کصم چفت کرد،دراز کشیده بودیم و از رو به رو کصامون رو هم بودو اونا رو به هم میمالیدیم با تمام وجود خودمونو به هم فشار میدادیم ،پاهای خوشگلش با اون ناخنای بنفش زیباش کنار سرم بود و پاهای منم که ناخنامو مشکی کرده بودم کنار صورت اون،عاشق پاهای سکسیش بودم همزمان با مالوندن کصامون به هم انگشت شستشو گذاشتم تو دهنم و شروع کردم مکیدنش ،آهی از روی لذت کشید و کار منو تکرار کرد ،جفتمون داشتیم پاهای همو عین سگ لیس میزدیم ،تک به تک انگشتای کشیدشو مکیدم و کف پای سفیدشو زبون میکشیدم و اونم پاشنه پامو زبون میزدن و میمکید واقعا پاهام خوشگل بودن و اونم ازش نمی گذشت ،یکم که به مالیدن خودمون به هم ادامه دادیم سرو صداش شدت گرفت و فهمیدم ارضا شد ولی هنوز کمی مونده بود که منم بشم بعد چند ثانیه کنارم دراز کشید و شروع کرد با دست کصمو مالیدن تا من تو آغوشش ارضا بشم بعد از ارضا شدن تا مدت طولانی تو آغوش هم بودیم…این یکی از بهترین تجربه های من و شروع ماجراجویی جدیدی با یلدا بود …

۰۰۰

بعد از ماجرای اون شب با یلدا دیگه نصف صحبتانون راجب لز و سکس و اینا شده بود و خیلی وقتا از خاطرات سکس و لزمون برا هم میگفتیم تا قبل از آشنا شدن با یلدا فکر میکردم من حشری ترین دختر دنیام ولی یلدا بهم ثابت کرد که اون از من بدتره ،چند باری راجب آیدا صحبت کرد که اره گه گداری باهاش لز میکنه ،آیدا دوست چند ساله و یه جورایی آشنای دور خونوادگیشون محسوب میشد و به گفته یلدا تا قبل یلدا با کسی لز نکرده بود و ولی الان حسابی حرفه ای شده بود ،ته ذهنم دوست داشتم لز گروهی رو تجربه کنم ولی روم نمیشد موضوعو با یلدا مطرح کنم چند باری بیرون رفتنی ایدا همراهمون اومده بود دختر قد بلندی بود که حدود پنج شیش سانتی از من قدش بلند تر بود و بدن نیمه پری داشت و خیلی بیبی فیس بود و به شدت لباسای بازی میپوشید و همیشه آرایش داشت ،مامان باباش جداشده بودن و بجز تفریح کار خاصی نمیکرد،همیشه تو ذهنم بود که بالاخره باید یه روز به یلدا بگم که گروهیو تجربه کنیم اما جلو خودمو میگرفتم،اینو تا اینجا داشته باشین تا بریم سراغ سما؛ سما ناخنکار من بود و دختری بود که کل صورتش عمل بود ،از زاویه سازی فک و تزریق ژل گرفته تا عمل بینی و… تو مدت کوتاهی که پیشش میرفتم باهام صمیمی شده بود،زیاد مشتری نداشت ولی مشتری های خاص خودش بودن که میرفتن پیشش ،معمولا سرش خلوت بود و تنهایی کار میکرد تو چند باری که پیشش رفته بودم حس میکردم آدم حشریه مدام مشغول تعریف کردن از اندامم بود و منم متقابلا ،ولی خب جریان در همین حد بود نهایتا وقتی استوری از پاهای کسی تو پیج کاریش میزاشت ریپلای میکردم حس میکرد که فوت فتیشم، لامصب خودش پاهای خیلی خوشگلی داشت و خیلی وقتا شوخی شوخی میخواستم منظورمو بهش برسونم ،تیز تر از چیزی بود که منظورمو نفهمه اما خب اعتماد، زمان میخواست ،یه بار با یلدا با هم رفتیم پیشش، جز من و یلدا و سما کسی اونجا نبود، اونقد من و یلدا اونجا به هم چسبیدیمو به هم محبت کردیم که سما گفت فک کنم شما لزبینید مام نه گذاشتیم نه برداشتیم گفتیم یه غلطایی با هم میکنیم و من در ادامه وقتی پاهای یلدا آماده شد گفتم این دفعه خیلی عالی تر از همیشه شده رفتیم خونه باید بدی بخورمش ،با گفتن این حرفا واکنش سما نگاه کردن به ما و شوخی کردن بود خلاصه گذشت تا اینکه شبش سما عکس پاهای یلدا رو گذاشت تو پیجشو منم ریپلای کردم که وای چی ساختی.
سما جواب داد :حالا براش خوردی یا نه؟
من:نه وقت نشد امروز ولی نمیتونم ازش بگذرم(همه اینا تو قالب شوخی بود)
سما:ایشالا به زودی،ولی خب حقم داری پاهاش واقعا نازه
من:ینی پاهای من ناز نیست؟
سما:من گفتم ناز نیست؟
من:آخه از پاهای من اینجوری تعریف نمیکنی
سما:من از همه جای بدن تو تعریف میکنم بی انصاف
من:ولی تو که هیچوقت نمیخوریش(همراه با استیکر 🙊)
سما:اجازه بدی چرا نخورم
من:اجازه مام دست شماست
سما:پس دفعه بعد که اومدی میخورمت
من:تا دفعه بعد دیر نیست؟
سما:خیلی عجله داری؟
من:برا خورده شدن همیشه باید عجله داشت
سما:فردا بیا خب😂
من :فک کنم فردا یکم کار دارم ولی تو این هفته یکم میام پیشت میشینم سرت خلوت باشه
سما:فقط میشینی؟
من:نه دیگه میشینم ببینم چی میکنی؟البته فکر نکنی همینجوری میشینم یهو دیدی خودم بیشتر خوردمت
سما:کجامو؟دیوث
من:قطعا از پات شروع میکنم
سما :بدجور فوت فتیشیا
من:پاهای تو و یلدا منو فوت فتیش کرد
و…
چند روز بعد وقتی کارم تموم شد و از شرکت اومدم بیرون با توجه به نزدیکی محل کار سما به شرکتمون بهش زنگ زدم که اگه سرش خلوته برم پیشش ،کاملا خودمو به اون را زده بودم که برا چی میخوام برم ولی مطمئنا هم من و هم سما میدونستیم دلیلشو ،تلفنو برداشت و بهش گفتم از شرکت بیرون اومدم حوصلم سر رفته کار نداری بیام،گفت نه یه مشتری هست تا تو بیای کارش تموم شده ،خلاصه سر راه یکم خوردنی گرفتم و رفتم پیشش، وقتی رسیدم به گرمی با هم سلام و احوال پرسی کردیم و یکم منتظر موندم تا مشتریش و همراهش تموم شن برن و بعد شروع کردیم صحبت کردن بدون توجه به اینکه تو چت به هم چیا گفتیم،که آره چخبر از این ورا و این حرفا و احوال پرسی های معمول که تهش گفت از ناخنات راضی ؟و منم تعریف تعریف،بعدشم گفت رفیقت چی اونم راضیه؟گفتم :اون مهم نیست مهم منم که از ناخناش راضیم با خنده😂😂
خلاصه کم کم صحبت به اینجاها رسید که باهات موافقم و پاهای جفتتون واقعا سکسی شده بود ،بالاخره براش خوردی یا نه؟گفتم نه راستش وقت نشد باهم تنها شیم تو کفش موندم هنوز(با خنده)
گفت:منم که خیلی وقت تو کف توام
من:خب چرا باید تو کف باشی من که در خدمتتم و خودمم تو کفت ،اجازه بدی کل وجودتو خوردم
سما:من که در اختیارتم اجازه چیه
نگاش کردم و زبونمو دور لبم چرخوندمو یه جووون گفتم و سرمو بردم نزدیکشو زبونمو آروم به لپش کشیدم و تو چند سانتی متری صورتش موندم جوری که تو فاصله خیلی نزدیکی داشتیم همو نگاه میکردیم و نفسامون به هم برخورد میکرد و جفتمون تو چشای هم زل زده بودیم و منتظر حرکت بعدی اون یکی بودیم که سما به آرومی لباشو جلو آورد و گذاشت رو لبم ،اتفاقی که میخواستم زود تر چیزی که فکر میکردم افتاده بود ،لباش رو لبام قرار گرفته بود و به آرومی لب همو میمکیدیم،لبای ژل ش رو روی لبام حس میکردم و باهاش همراهی میکردم،چشامونو بسته بودیم و به كارمون ادامه میدادیم که زبونمو در آوردم و دور لبش کشیدم و اونم زبونشو در آورد و به آرومی زبونامونو به هم میزدیم ،همزمان چشامونو باز کردیم و نگاهی به هم انداختیم و خنده ریزی کردیم و سرعت زدن نوک زبونامون به همو بیشتر کردیم ،زبونامونو از دهنمون بیرون آورده بودیم و نوکشونو تند تند به هم میزدیم ، سما زبونشو به سمت گوشام برد و زبونشو رو لاله گوشم میکشید و من به آرومی ناله میکردم و بهش چسبیده بودم،رو مبل تقریبا تو بغل هم بودیم و با زبونش داشت دیوونم میکرد و منم دهنمو گذاشته بودم رو گردنشو زبونمو میمالیدم به گردنش و شهوتم هر لحظه بیشتر میشد،لباسامونو در آوردیم و مشغول مالیدن سینه های هم بودیم و گاهی هم با زبون نوک زبون اون یکیو میلیسیدیم ،هلم داد عقب و شلوارمو از پام در آورد و شورتمو پایین کشید و من هیچ مقاومتی نمیکردم و اونم به آرومی زبونشو روی کصم حرکت میداد و آهم بلند شده بود خیلی حرفه ای میخورد و اونو مک میزد و زبونشو به آرومی میکرد تو کصم و با تموم وجود داشت برام لیس میزد و دستامو کرده بودم تو موهاش و داشتم نگاه میکردم که با چه شهوتی برام میخوره رونامو به سرش فشار میدادم ، سرشو بلند کرد و نگام کرد ،حالا نوبت من بود خم شدم به جلو و اونو به عقب هل دادم و شلوارو شورتشو از پاش در آوردم و گفتم قمبل کن ، قمبل کرده بود کص و کون بی مویی داشت و تف کردم رو کونش و به آرومی زبونمو اطراف سوراخ کونش میچرخوندم و به سمت کصش میرفتم و دهنمو کامل به کصش قفل کردم و شروع کردم به مکیدن ،جیغ کشید شروع به آه و ناله کرد با ولع و شهوت داشتم براش میخوردم و با تمام وجود براش مک میزدم و دوس داشتم نهایت لذت رو ببره سرم کامل تو کص و کونش بود و از آب کصش خیس شده بود و بدون توجه داشتم ادامه میدادم تا اینکه خودشو ازم جدا کرد و مجدد اومد بغلم و باز دهنشو گذاشت تو دهنم.
گفتم:به نظرت وقتش نیست پای همو بلیسیم
بدون اینکه چیزی بگه رو به من نشست و کصشو به کصم چفت کرد و پاشو آورد بالا و پاهای منو گرفت تو دستش ،داشتم آتیش میگرفتم پاهای همو گرفته بودیم تو دستمون اون داشت انگشتمامو میمکید و منم داشتم زبونمو به کف پاش می کشیدم با تموم وجود برای هم میخوردیم از زبون کشیدن به کف پاش و پنجه و پاشنه پاش تا زبون کشیدن لای تک تک انگشتاش همه کاری براش کردم و انگشت شستشو کرده بودم تو دهنم و میمکیدمش اونم تف میکرد رو پامو لیسش میزد و نهایتا مثل من داشت انگشت بزرگه پامو ساک میزد،واقعا پاهای سکسی داشت،سفید و کشیده با ناخنهای بزرگ و قرمز و منی که پاهای خوش فرم با ناخنای فسفری داشتم ،کم کم به ارضا شدن فکر کردیم ،برای اینکار مالیدن کصامون به هم بهترین روش بود خودمونو با تمام وجود به هم فشار میدادیم و برای هم آه و ناله میکردیم و قربون صدقه هم میرفتیم و کصامونو وحشیانه به هم میمالیدیم تا اینکه اول من و با اختلاف کمی اون هم ارضا شد تا بغل هم برای چند دقیقه ولو بشیم.و این اتفاق جدیدی در رابطه ای بود که تهش به یکی از بزرگترین فانتزیام ختم میشد…

بعد از رابطه ای که با سما داشتم رابطمون با هم صمیمی تر شد و خیلی رازای همو فهمیدیم ، یه روز که یلدا اومد پیشم براش راجب لزی که با سما داشتم گفتم ،انقد پیش هم راحت بودیم و راجب روابط و سکسامون تعریف میکردیم که اصلا از بیان جزئیات برای هم خجالت نمیکشیدیک از هر فرصتی هم برای لز با هم استفاده میکردیم و لب گرفتن از هم برامون خیلی عادی شده بود و انگار دوس پسر دوس دختر هم بودیم،وقتی با جزئیات تموم چیزی که بین من و سما اتفاق افتادو بودو براش تعریف کردم ،این موضوعو پیش کشید که سما واقعا جذابه و اونم دوس داره لز باهاشو تجربه کنه ولی حیف با هم صمیمی نیستن ولی کامل میفهمیدم چقد به اینکار علاقه داره مطمن بودم سما هم دوس داره با یلدا لز کنه چون از ظاهر هم خیلی خوششون میومد با این وجود سعی کردم قضیه لز گروهی رو پیش بکشم و اینکه خب اونم با آیدا لز داشته نظرش چیه چهارتایی با هم شیطونی کنیم ،دیدم که خیلی استقبال کرد ولی داستان این بود که اصلا چجوری چهار نفری جلوی هم رومون بشه همچین کاری بکنیم و آیا اصلا اون دوتای دیگه میخوان همچین کاری بکنن یا نه ،با شناختی که ازشون داشتیم همچین کاری دور از ذهن نبود ولی قطعا باید قبلش مطمن میشدیم ،یلدا گفت آیدا با من ،راجب روابطم باهات بهش یه چیزایی گفتم ،سما هم که میدونه ما با هم لز میکنیم فقط میمونه که باهاش مطرح کنی ،یه روز که پیش سما بودم راحب یلدا و آیدا صحبت کردم خلاصه مطلب رو یه جورایی بهش فهموندم ،زیاد بروز نمیداد ولی مشخص بود که دوس داره همچین کاریو تجربه کنه ،با شناختی که ازش داشتم و صحبتایی که کردم بهش فهموندم که دوس دارم با هم چهارتایی رابطه داشته باشیم تا اینکه یه آخر هفته یلدا قرار شد کلیدای ویلای پسر خالشو بگیره که بریم مشروب بخوریم و شبو اونجا بمونیم ،کلیدا رو به سختی و با این بهونه که تولد رفیقمونه و میخوایم یه جایی دور هم جمع بشیم و کافه و اینا راحت نیستیم گرفت و از اونجایی که ویلا زیاد از شهر بیرون نبود و امنیت بالایی داشت تونستیم خونواده ها رو راضی کنیم که چون تا دیر وقت بزن و برقص داریم همونجا میمونیم ، از قبل همه چیو با یلدا هماهنگ کرده بودم و یه ذرم استرس داشتم میدونستم که قراره چ اتفاقی بیفته ،یلدا به آیدا هم گفته بود ولی من مستقیما به سما نگفته بودم که چرا میخوایم اونجا باشیم ولی قطعا با توجه به چیزایی که از قبل تعریف کرده بودم و حرفامون این موضوع براش دور از انتظار نبود و میدونستم که باهاش مشکلی نداره ولی مدام به این فکر میکردم که اصلا قراره چجوری شروعش کنیم؟نکنه یه وقت ضایه بشه یا اصلا اونطوری که فکر میکردیم نشه ، سما قرار بود عرق بیاره و کلی مزه خریده بودیم و عصری یلدا با ماشین اومد دنبالمون و از اونجایی که چهار نفر بودیم لازم نبود کسی دیگه ماشین بیاره ،همه بچه ها تیپای خفنی زده بودن و حسابی به خودشون رسیده بودن انگار همین الان میخوان برن بدن،یکم تو شهرچرخیدیم و یه سری از وسایل دیگم که مورد نیازمون بود خریدیم و یه شام سبکم خریدیم و با خیال راحت به سمت ویلا حرکت کردیم و چند دقیقه بعد دم در ویلا بودیم ،خورشید غروب کرده بود و یه دستی به خونه کشیدیم و به شوخی و خنده گذشت تا اینکه نشستیم پای عرق خوردن ،چهار نفری رو زمین نشسته بودیم دور سفره و یلدا سمت چپم و سما سمت راستم بود و آیدا رو به روم قرار گرفته بود اولش خیلی استرس و هیجان داشتم که چی میخواد بشه ولی از همون اول با شوخیای یلدا و سما که از ما شوخ تر و شیطون تر بودن یخمون آب شد و انواع شوخیای جنسی و حرفای سکسی و کاری بی ادبی ازمون سر میزد ولی خب همش به شوخی بود ،از آیدا واقعا خوشم میومد هر از گاهی چشم تو چشم میشدیم و با یه شور و حرارت خاصی همو نگاه میکردیم انگار میخواستیم به هم بگیم میدونیم قراره چ اتفاقی بیفته و تا چند ساعت دیگه رابطه جدیدیو با هم تجربه میکنیم، مشغول عرق خوردن و شوخی بودیم و آهنگ هم داشت پخش می شد و سر و صدای خنده هامون بلند شده بود ،آیدا و یلدا تقریبا تو بغل هم بودن و من تو نزدیکی سما و پاهامو به سمت یلدا دراز کرده بودم ،یلدا تقریبا مجلسو دست گرفته بود و به هر بهونه ای خودشو به آیدا میمالوند و بوسش میکرد و پا میشد مسخره بازی در میاورد ،مشخص بود که مسته مسته و همه منتظر یه حرکت عجیب ازش بودیم که همینم شد در حالی که آیدا داشت شات عرقشو سر میکشید شاتو از دستش گرفت و بقیشو خودش خورد و بلافاصله لبشو به لب آیدا چسبوند از این حرکت غیر منتظره مشخص بود که شوکه شده ولی یلدا ولکنش نبود و سرشو محکم گرفته بود چند ثانیه طول کشید و در این حین من و سما زیر چشی به هم نگاهی انداختیم ،سما خوشش اومده بود و آیدا یکم خجالت زده ،نمیخواستم معذب شه بخاطر همین سریع دست به کار شدمو گفتم پس ما چی ،انگار این جمله کافی بود تا یلدا سمت من بچرخه و یه لب جانانه از هم بگیریم ،تقریبا رو بدنم خیمه زده بود همین که جدا شد رو به سما کرد و گفت تو چی نمیخوای؟سما با یه نیشخند گفت:فقط من باید بی نصیب بمونم ،پس جفتشون لبشونو به سمت هم آرودن و شروع کردن زبون زدن به زبون هم،فکرشو نمیکردم سما انقد پایه باشه ،یلدا کامل تو بغلش قرار گرفته بود و داشتن عین دو تا مار نوک زبونشونو به هم میزدن تو هم وول میخوردن،نصف بدنش رو سفره بود و منتظر بودم یه کثافت کاری بالا بیاره که با یه نگاه بهم فهموند که به جمعشون اضافه شم و برگشت دست آیدا رو گرفت و به سمتون کشید،چهار تا صورت تو نزدیک ترین فاصله به هم قرار داشتن تنها کاری که باید میکردم این بود که زبونمو در بیارم تا به زبون یلدا و سما بخوره ،آیدا انگار منتظر بود من اول این کارو بکنم پس چشامو بستمو خودمو سپردم به مستی حالا چهار تا زبون داشتن تو هم وول میخوردن و به هم مالیده میشدن تک به تک زبون همشونو احساس میکردم ولی دوس داشتم که به آیدا برسم ،برام تازگی داشت با حس اینکه الان زبون آیداست که رو زبونم حرکت میکنه حشری تر میشدم ، سما و آیدا اولین بارشون بود که با هم تجربه میکردن و من هم تشنه آیدا پس خودمو کمی عقب کشیدم تا از یلدا و سما جدا بشم نگاهی بهشون کردم و رفتم به سمت آیدا سرشو بلند کرد و نگاهی پر از شهوت بهم انداخت و لبمو گذاشتم رو لبش و شروع کردم به خوردن بوی الکل واقعا دیوونه کننده بود و زبونمون تو دهن هم میچرخید کسی که هیچوقت زیاد باهاش صمیمی نبودم و به خاطر رفاقت با یلدا باهاش میگشتم حالا دهنمون تو دهن هم بود ،انگشتاشو لای انگشتای دستم حس میکردم و به هم چسبیده بودیم به آرومی لباسامونو در میاوردیم و بدن لختمون رو هم کشیده میشد و لبامون روی گوش و گردن هم حرکت میکرد و سینه هامون به هم مالیده میشد ،یک آن برگشتم تا ببینم اون دوتا در چ حالن و دیدم که سما بین پاهای ایداست و داره براش میخوره لامصب شنا گر خوبی بود و از یلدا بدتر بود درک همه این صحنه ها برام عجیب بود و مثل یک خواب میموند که نمیخواستم بیدار شم در گوش آیدا گفتم اول تو میخوری یا من که دیدم شجاعت بدست اورده و منو هل داد کنار یلدا و خودش اومد بین پاهام و سرشو برد لای پام و با زبون شروع کرد به بوسیدن و سپس خوردن کصم صحنه عجیبی بود ،منو یلدا کنار هم پاهامون باز بود و سما و ایدا در حال خوردن کصمون،یلدا سرمو با دستاش به سمت خودش کشید و همزمان شروع کردیم به لب گرفتن از هم،آه و ناله میکردیم و صدای ملچ و مولوچ بلند شده بود بعد از کمی آیدا سرشو از بین پاهام در آورد و حالا نوبت من بود براش بخورم ،بهش اشاره کردم که بره پشت سما و خودش فهمید منظورمو و در حالی که سما داشت برای یلدا میخورد و قمبل کرده بود ،آیدا زیر کصش قرار گرفت جوری که کامل رو دهن آیدا نشسته بود و منم بین پاهای ایدا بودم و بعد از بو کردن کوصش و چنتا بوسه روش شروع کردم به وحشیانه مکیدن،خدایا عجب بهشتی بود بدون مو و خوشبو حالا همگی ردیف عین یک قطار داشتیم برای هم میخوردیم تو حین اینکارا چندین بار با هم جا به جا شدیم و هرکسی هرکیو گیر میاورد میریختن رو هم و شروع میکردن به خوردن هم ،این وسط یلدا که همیشه بد دهن بود حالا با وجود مستی بدترم شده بود و همه رو به فحش میکشید همینم باعث شده بود بچه ها هم به همون مدل ازش استقبال کنن ،این روی دیگه هممون بود که داشتیم میدیدم،از خوردن کص و کون هم و مالیدن کصامون به هم خسته نمیشدیم ،جیغمون در میومد و ساکت میشدیم و دوباره با یه تحریک دیگه همه چیز شروع میشد ،چیزی که از همه برام جذاب تر بود ،این بود که ایدا هم مثل ما محدودیتی نداشت،زمانی که مشغول لیسیدن پاهای سما بودم و تو دهنم داشتم انگشتشو ساک میزدم آیدا هم بهم ملحق شد و حالا دو نفری داشتیم پاشو عین سگ لیس میزدیم ،کف پای خودشم چسبوند به پاهای سما و حالا زبون من بین کف پاهای سما و آیدا بود و لای انگشتاشون حرکت میکرد، همین حرکتو زمانی که کف پامو به پای یلدا چسبونده بودم سما و ایدا مون انجام دادن،نمیدونم به این خاطر که با سما و یلدا تجربه داشتم انقد نسبت به آیدا حریص بودم یا اینکه واقعا شیفتش شده بودم ،براش قمبل کرده بودم تا با انگشتاش زمانی که کصمو میماله کونمو بخوره و اون به بهترین حالت این کارو برام انجام میداد،نمیدونم اون شب کی و چجوری خوابم برد ولی وقتی صبح از خواب بیدار شدم چهار نفری لخت هرکی یه پتو روی خودش انداخته بود،منو یلدا تو بغل هم و سما و ایدا تو بغل هم، بیدار شدم و با دیدن این صحنه فهمیدم که اتفاقای شب گذشته خواب نبوده ،دنبال سیگار گشتم و سوتین و شورتمو پوشیدمو رفتم تو تراس تا یه سیگار بکشم،با وجود هوای سرد صبح چیزی از درون گرمم کرده بود ،هضم تموم این اتفاقات برام دشوار بود یکسال پیش من با هیچکدومشون رابطه صمیمی نداشتم و حالا چطور ممکن بود…

نوشته: غزل

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18