رفتن به مطلب

داستان سکسی عمه شهوتی


poria

ارسال‌های توصیه شده


عمه‌م تو کف بود کردمش
 

من آرش هستم الان 18 سالمه داستان مال وقتی هست که من حدود 15 سالم بود ورزش کشتی می رفتم تک فرزند بودم و تازه فهمیده بودم شهوت چیه سکس چیه اما به دلیل گیر بودن خانوادم جرات نمی کردم با دختر یا پسر سکس کنم یا حتی حرفشو بزنم تو فامیل ما همه دختر ها و زن ها با لباس پوشیده بودن شهر ما شهر کوچیکی بود دختر ها جرات نمی کردن دوست پسر داشته باشن چون یکی می دیدشون همه شهر فهمیدن بودن . بد آبرو ریزی میشد تازه با خود ارضایی آشنا شده بودم و وقتی زیادی تو کف بودم خود ارضایی هم می کردم دلیل رفتنم به کشتی این بود که وقتی با حرف تمرینی که تقریبا هم سن خودم بود کشتی می گرفتیم تقریبا هم اون هم من هر دو به همگدیگه می چسبیدیم و بدون این که مشکلی باشه یا کسی بفهمه طبیعی بود به هم بمالیم تو خاک کردن یا فن های دیگه در کشتی راحت می تونستیم به هم بمالیم اما نه جوری که کسی بفهمه یا تابلو بشه به هر حال وضعیت من این بود هفته ای دو یا سه روز می رفتم سالن کشتی و بعد عمم می اومد دنبالم منو می برد خونش تا بابام بیاد منو ببره با بابام هماهنک کرده بودن چون پدرم سر کار بود دو سه ساعتی دیر تر می تونست بیاد دنبال من این مدت خونه عمم که نزدیک ورزشگاه بود می موندم اسم عمم نیکا بود اون زمان 20 سالش بود چیزی که بعدا فهمیدم سینه هاش زیاد بزرگ نبود اما خوب بود بدنش سفید برفی و نرم خیلی چاق نبود اما پاهاش و بازوهاش تپل بود کونش حسابی قمبل بود تنها زندگی می کرد علتش این بود که تو سن 17 سالگی طی رسم احمقانه طایفه ما که دختر ها را زود شوهر میدن شوهر کرده بود اما بعد به دلیل معتاد بودن شوهرش و ارتباط جنسی شوهرش با دختر مواد فروش طلاق گرفته بود و یک سالی بود تنها تو آپارتمانش زندگی می کرد صبح سر کار بود بعد از ظهر چون کاری نداشت می آمد دنبال من منو می برد خونش تا بابام بیاد دنبالم نیکا هم مثل بقیه زن های فامیل حتی جلوی من که پسر برادرش بودم تو خونه خودش هم پیرهن آستین دار نهایت نصف آستین می پوشید و یک شلوار و یک دامن بلند هم روش می پوشید که کونش و سینه هاش تو چشم نباشه من هیچ وقت کون و سینه های نیکا و دخترا یا زن های فامیل را به خوبی نتونسته بودم ببینم به همین دلیل که گفتم تو مهمونی زنونه یا عروسی هم نهایت اگر دامنش تا زانو بود جوراب می پوشید که پاش لخت نباشه و نهایت نصف آستین بود اونم تو زن ها که هیچ مردی نبود بیرون از خونه هم که با مانتو بلند و گشاد و یک شال بزرگ هم می پیچید دور کلش که دیگه هیچیش پیدا نبود اکثر فامیل ما این تیپی بودن و اصلا نمی شد از سکس و این چیزا حرف زد من هم تو مدرسه و ورزشگاه از دوستام چیزایی در مورد سکس و این حرفا فهمیده بودم یا یاد گرفته بودم اونم خیلی کم ولی شهوتم فعال شده بود بریم سر اصل داستان یک روز که خونه عمم بودم بهم گفت آرش یک چیزی گفتم چی ؟ گفت قول میدی به هیچ کس نگی دهنت قرص باشه ؟ گفتم باشه با اسرار گفت جون مامانت قسم بخور و من خوردم گفت وقتی خونه من هستی هر چی می بینی نباید به هیچ کس بگی نوع لباس پوشیدنم حرفایی که با هم می زنیم و هر چی خونه من می بینی یا میشنوی اگر قول بدی و دهنت قرص باشه به نفع خودت هم هست من که گیج شده بودم به هر حال اوکی دادم و قول دادم اون روز گذشت یکی از همین روز ها عمم نیکا آمد ورزشگاه زودتر از موعد آمده بود و وسط تمرین بود نشست و کشتی ما را می دید قبلا هم بارها پیش اومده بود که بیاد تو و بشینه ببینه اما این بار حس کردم چهار چشمی داره من و دوست تمرینی منو می بینه که با هم کشتی می گرفتیم شک کردم اما به خودم گفتم نیکا با تیپی که لباس می پوشه تو فامیل هم سنگین هست خلاصه رفتم تو کار کشتی و ادامه دادیم تا تموم شد و با نیکا رفتم خونش پذیرایی نشسته بودم نیکا رفت اتاقش در بست که لباس عوض کنه بعد که اومد بیرون خیلی عجیب بود چون مثل همیشه دامن نپوشیده بود و یک شلوارک خیلی نازک پاش بود که یک وجب هم کوتاه بود برای اولین بار بالای مچ پاش ساقشو دیدم چقدر سفید برفی بود تپل هم بود وقتی می رفت آشپز خونه که میوه بیاره یک لحظه پشتش که به من بود نگاه کردم به کونش چه کون قلمبه ای داشت تا حالا این قمبل را زیر دامنش قایم کرده بود و اولین بار بود قبل گوشتی و قلمبشو می دیدم پیرهنش هم تنگ بود سینه هاش توش افتاده بود و یک کم معلوم بود و آستین خیلی کوتاهی داشت یعنی تا نزدیک شونه هاش لخت بود شهوتم زده بود بالا هم به خاطر بمال بمال تو کشتی هم دیدن نیکا با این وضع برای اولین بار باورم نمیشد نیکا این مدلی بیاد جلوم به هر حال میوه آورد خوردیم بهم گفت آرش قول دادی ها به بابات و هیچ کس نگی من چی پوشیدم تو خونه یا چی گفتیم یا هر چی گفتم باشه دیگه مگه من فضولم یا خبرکشم باز از من قول گرفت اما عمم چی شده بود عجب کوسی بود من نمی دونستم اما عذاب وجدان بهم فشار می آورد که بی خیال تو این فکرا بودم که نیکا بهم گفت آرش دوست دختر داری ؟ نمی دونستم چی بگم باز سوالشو تکرار کرد گفتم عمه با این بابایی که من دارم مگه جرات هم دارم ؟ بابام می زنه داغونم می کنه گفت یعنی فقط می ترسی اما دوست داری دوست دختر داشته باشی نه ؟ خیلی خجالت می کشیدم چیزی نگفتم نیکا گفت دوست داری بگو آره یا نه ؟ سرمو انداختم پایین یعنی آره از خجالت سرخ شده بودم نمی دونستم نیکا چرا اینا را می پرسه نکنه فهمیده تو کشتی بمال بمال می کنیم تو همین فکر ها بودم که نیکا گفت خجالت می کشی ؟ همه این حسو دارن من از وقتی طلاق گرفتم اوایل از همه مرد ها متنفر شدم اما بعدش دلم می خواست که دوست پسر داشتم اما تو فامیل همسایه آشنا کسی بفهمه آبروی آدم میره به خاطر همین بی خیال شدم و تا الان هم سعی کردم بهش فکر نکنم اما خیلی مشکل هست شهوتم چند برابر شده بود این حرفایی که نیکا به من زد یعنی نیکا هم دلش سکس میخواد دوست پسر میخواد فقط مثل من جراتشو نداره بابام که اومد در زد عمم زود رفت اتاق خوابش یک پیرهن دامن تنش کرد آمد بیرون جلو بابام پیرهنش آستین داشت خیلی هم کشاد بود دامنش هم تا ساق پاش و شلوارشو هم عوض کرده بود و بلند و ضخیم بود خیلی تعجب کردم با بابام رفتیم خونه به بابا مامانم در مورد لباس های عمم و حرفایی که بهم زد چیزی نگفتم اما از فکرم بیرون نمی رفت چرا عمم این حرفا را به من زد چه طور برای اولین بار این لباس ها رو پوشیده بود جلو من تا دیر وقت شب تو این فکرا بودم گاهی قمبلش یا پاهای تپل و سفید برفی بازوهای سفید و تپلش می اومد جلو پشمام کیرم می رفت سیخ بشه عذاب وجدان می اومد سراغم و تو هین وضع خوابم برد چند روز دیگه که باز نیکا آمد منو از ورزشگاه برد خونه و فهمیده بود دهنم قرص هست و به هیچ کس چیزی نگفتم و نمیگم با خیال راحت رفت اتاقش و این بار با همون پیرهن که آستین خیلی کوتاه داشت و تا نزدیک شونه هاش لخت بود و خیلی تنگ بود و یک دامن تا زانوش آمد بیرون وای چی می دیدم برای اولین بار شلوار و جوراب هم پاش نبود چه پاهای سفید برفی موهاشو هم چنان صاف کرده بود پاش برق می زد معلوم بود همون روز موهاشو زده بود باز شهوت آمده بود سراغم هی سعی می کردم بی خیال بشم عذاب وجدان داشتم به خودم می گفتم عمت بهت اعتماد کرده تو بهش نظر داری خاک تو سرت ولی مگه با وجودی که این همه تو کف بودم دوست دختر نداشتم مگه میشد بی خیال بشم و موقعیت که پیش اومده دید نزنم نیکا متوجه نگاه های گاه و بی گاه من زیر چشمی و غیره شده بود اومد نشست کنارم دستشو انداخت دور گردنم نرمی دستشو حس می کردم و شهوتم بیشتر میشد که یکهو گفت آرش یک چیزی بگم راستشو میگی ؟ گفتم آره اونم گفت تا حالا با پسرهای هم سنت هم کاری کردی یا نه ؟ شوکه شدم گفتم نه بابا گفت دروغ نگو دیگه تو کشتی که به اون پسره می مالی معلومه بدت نمیاد گفتم این حرفا چیه که اون روز یادم آورد که چهار چشمی تو ورزشگاه ما را نگاه می کرد که دیگه نمی شد انکار کرد گفتم هیچ کاری نکردم اونم اگر بوده کسی نمی دونه قصدی داشتم گفت پس این کار کردی اما هیچ کس نمی دونه درسته ؟ دیگه لو رفته بودم گفتم آره ولی فقط در همین حد بوده گفت با پسر خوب نیست با دختر باشی خیلی بهتره گفتم می دونم و سرم پایین بود از خجالت سرخ شده بودم که عمم گفت ولش کن و بلند شد بره چیزی بیاره بخوریم باز نگاهم به پاهای سفید برفیش افتاد آخ چی بود عمم چه کوسی هست شوهرش عجب خری بوده طلاق داده میوه آورد و تلویزیون روشن کرد اما این بار فیلم توش بود و یک پسر دختر بودن که عاشق هم بودن خبری از بکن بکن نبود اما بمال بمال توش بود و آخرای فیلم دختر پسره نیمه لخت تو تخت همو بقل کرده بودن و عشق بازی می کردن من جا خورده بودم تو شرایط فامیل ما و سنی که بودم همچین چیزی ندیده بودم درسته سکس نبود اما همینش هم خیلی زیاد بود اولش خجالت می کشیدم کم کم عادی تر شد و نگاه می کردم فیلم تموم شد عمم با عشوه و ناز گفت آرش خوب بود حال کردی ؟ تا حالا این طوری باهام حرف نزده بود چیزی نگفتم فیلم در آورد و بعد جلوم چند تا قر داد و نیمه رقصی خیلی کوتاه کرد خیلی عجب بود اولین بار بود عمم که دختر سنگین فامیل بود همچین رفتاری جلوم می کرد بابام زنگ زد که داره میاد و عمم رفت اتاق خوابش و شلوار پوشید روش هم که همان دامن بود و یک پیرهن آستین دار هم پوشید و آمد گفت به کسی چیزی نگی که فیلم دیدیم یا هر چی دیگه از خونه من خبری جایی نبری و ازم قول گرفت و بابام اومد و منو برد خونه تا آخر شب تو فکر بودم هم فکر فیلم و بمال بمالی تو فیلمه بود هم پاهای سفید برفی عمم و قر و عشوش ولی بار عذاب وجدان ولم نمی کرد تا خوابم برد فردا که از مدرسه برگشتم باز به این قضیه فکر می کردم که مجبور شدم دیگه به یاد عمم و چیزایی که دیدم برم حمام جلق بزنم خودمو خالی کردم البته آبم خیلی کم بود تازه به بلوغ رسیده بودم اما بعدش باز عذاب وجدان آمد سراغم که خاک تو سرت کسی برای عمش جلق می زنه و غیره چند روز بعد که باز رفته بودم گشتی و عمم آمد منو برد خونه مثل همیشه رفت اتاقش لباس عوض کنه این بار بیشتر از قبل طول کشید وقتی آمد بیرون دیدم یک تاب تنش هست شونش کامل لخت بود و یک کم جلو سینه و پشت کمرش نافش معلوم بود دامنش هم یک کم بالاتر از زانوش بود و این بار یک آرایش هم کرده بود به خاطر آرایش هم یک کم دیرتر از همیشه آمد بیرون آخ چه کوسی شده بود کیرم داشت سیخ میشد جلوم یک چرخی زد با عشوه و ناز باهام حرف می زد باز یک فیلم عین دفعه قبل برام گذاشت تموم که شد گفت آرش خوشت اومده نه ؟ چیزی نگفتم اصلا روم نمیشد گفت تا حالا به کسی گفتی جوننننن یک جون بلند گفت با لحن شهوتی یک کم جلوم قر داد و رفت اتاق خوابش لباس هاشو عوض کرد آرایشش را هم پاک کرد تا بابام اومد و منو برد خونه دیگه طاقت نداشتم همون شب تو دستشویی به یاد عمم نیکا جلق زدم باز فردا بعد مدرسه جلق زدم شهوتم رو هزار بود عمه من که به هیچ کس پا نمیده همیشه لباسش پوشیده بود حتی کسی پاهاشو لخت ندیده تو فامیل و سنگین و رنگین بود چی شده جلو من این مدلی می چرخه و از این حرفا می زنه سعی می کردم به خودم بقبولونم هیچی نیست فکر الکی نکنم اما خیلی چیزا بود معلوم هم بود چند بار دیگه همین طور گذشت دیگه حسابی تو کف عمم بودم دیگه عذاب وجدان هم حالیم نبود خود ارضایی هام بیشتر شده بود یک روز بابا مامانم گفتن می خوان با هم کاراشون شهر دیگه نامزدی یکی از هم کار ها هست و چون مهمونی مختلط بود منو نمی بردن خودشون هم اگر می شد نمی رفتن چون هیچ وقت خانواده ما مهمونی غریبه اونم زن و مرد قاطی باشه نمی رفتن به هر حال تو رودرباسی قبول کرده بودن اما منو نمی بردن که اگر اونجا خانم هایی با لباس ناجور بود من نباشم به نظرشون بهتره اما منو تنها بزارن خونه اونم دو روز ؟ به عمم نیکا زنگ زدن که این قضیه هست و دو روز بیاد خونه ما سر بزنه عمم هم گفته بود خوب بگید آرش بیاد خونه من بمونه مراقبشم مدرسه ورزشگاه همه چی هم می رسونمش خیالتون راحته راحت باشه و بابام قبول کرد صبح فردا صبحونه خوردیم پدر مادرم زود تر راه افتادن رفتن همان جشن نامزدی من رفتم مدرسه بابام گفت از دم مدرسه نیکا میاد دنبالت باهاش برو خونش تا ما بیاییم تو این دو روزه بگو نیکا به خونه خودمون هم سر بزنه که دزد نیاد خلاصه بعد مدرسه عمم آمد دنبالم رفتیم خونش عمم بهم گفت برو اون اتاق شلوارک و رکابی گذاشتم بپوش بیا راحت بشین گفتم نه ولی اسرار کرد و رفتم شلوارک تا زانوم بود و رکابی من که تو خونه خودمون جلو پدر مادرم اجازه نداشتم این مدلی بپوشم معمولا شلوارک بلند و پیرهن نصف آستین بود تو خونه ما اما به هر حال چیزی که عمم آماده کرده بود پوشیدم عمم رفت اتاق خوابش مانتو را در آورده بود و اومد نهار گذاشت جلوم از گرسنگی افتادم به خوردن بعد غذا خوابیدیم نزدیک غروب بود بیدار شدم عمم لباس هاشو عوض کرده بود دامنش چهار انگشت بالای زانوهاش بود و بقیه پاش لخت بود تابش بندی بود تقریبا نصف کمرش شونه هاش و تا بالای سینه هاش لخت بود آرایش کرده بود عجب کوسی شده بود بهم گفت آرش این دو روز با هم هستیم باید با هم خوش باشیم به شرطی که چیزی هم به کسی نگی گفتم بچه که نیستم مگه تا حالا به کسی چیزی گفتم فیلم را گذاشت پسر و دختر فیلم عشقی مثل همیشه دیگه عادی شده بود برام وسط فیلم عمم بلند شد رفت اتاق خوابش گفت من یک کم استراحت کنم میام و رفت اتاق خوابش و در را هم بست همیشه فیلم هایی که با عمم دیده بودیم بقل کردن و دختر پسر نیمه لخت بود اما این بار داشتم فیلم را می دیدم که یکهو این بار پسر و دختره کامل لخت شدن و تو تخت خوابیدن برای اولین بار تو فیلم کوس لخت می دیدم یک نگاه کردم اتاق خواب عمه دیدم در بسته هست پسره بعد از لب گرفتن و خوردن سینه های دختره کیرشو کرد تو کس دختره چه بکن بکنی آخ و اوخ دختره بلند شد صداشو قطع کردم نگاهم به در بود که عمم یکوقت نیاد ولی شهوتم رو هزار بود عمم نیامد تا فیلم تمام شد خیالم راحت شد اما کیرم حسابی سیخ بود و نمی تونستم تو اون شلوارک نازک قایمش کنم آبروم جلو عمم می رفت چند دقیقه بعد عمم آمد گفت فیلم تا آخر دیدی ؟ گفتم آره تموم شد که عمم گفت چه طور بود گفتم خوب بود و به رو خودم نیاوردم که چه بکن بکنی دیدم عمم گفت معلومه خوب بوده که سیخه نگاهم افتاد به کیرم که حسابی سیخ بود از رو شلوارک معلوم بود که سعی کردم جمش کنم عمم با عشوه و ناز باهام حرف می زد یک کم جلوم قر داد گفت مهم نیست خجالت نداره قبلا جلوم چند تا قری می داد اما این بار با اون لباس لختی شروع کرد ده دقیقه ای جلوم رقصید باورم نمی شد عمم این کار بکنه اول خجالت می کشیدم نگاهش کنم اما کم کم روم باز شد و با شهوت نگاه می کردم به پاها و بدن لختش با اون لباس لختی ها خیلی خوشگل شده بود بعد با صدای شهوتناکی گفت من برم حمام دوش بگیرم بیام مدتی گذشت صدام کرد گفتم چیه عمه جون گفت حوله یادم رفته بیارم تو اتاق خواب رو میز آرایش هست بیارش رفتم اتاق خواب حوله را برداشتم و بردم دم در حمام در زدم گفت صبر کن همین طور واستاده بودم جلو در حوله به دست که یکهو عمم در باز کرد با شورت و سوتین جلوم بود همین طور تو شوک بودم موهای بدنشو هم معلوم بود حسابی صاف کرده حوله را از دستم گرفت گفت آرش چته ؟ تازه به خودم اومدم گفتم هر چی و سرمو انداختم پایین و در بست و رفت چی دیدم راحت عممو با شورت و سوتین دیدم همه بدن سفید برفی و نرمشو دیدم فقط مونده کوس و سینه هاشو لخت کنه ببینم کیرم باز حسابی سیخ شده بود شهوتم هزار بود با همون لباس لختی ها از حمام آدم بیرون وقتی میوه آورد برام خم که شد بزاره جلوم متوجه شدم سوتین نبسته از تو تابش سینه هاش معلوم بود نشست کنارم گفت آرش دوست دختر نمی خواهی ؟ گفتم می دونی که نمیشه بابامو می شناسی گفت اگر هیچ کس نفهمه چی می خواهی یا نه ؟ دیگه رومون بعد این مدت به هم باز شده بود گفتم کیه بدش بیاد گفت اگر یکی باشه اوپن هم باشه بتونه هر کاری دوست داری باهاش بکنی هیچ کس هم نفهمه می خواهی یا نه ؟ کیرم حسابی سیخ شده بود گفتم حالا دختره کی هست اسمش چیه ؟ عمم گفت اسمش نیکا هست تعجب کردم چی میگه گفتم یعنی چی ؟ باورم نمی شد عمم خودشو بهم پیشنهاد میده برای اینکه مطمئن بشم گفتم حالا دختره کجا هست گفت همین جا پیش تو جا خوردم سرمو انداختن پایین خیلی خجالت می کشیدم گفت تو دوست دختر می خواهی من هم دوست پسر مشکل چیه ؟ سرم پایین بود گفتم آخه نمیشه که گفت چرا نشه مشکلش چیه ؟ گفتم آخه که دیگه مهلت نداد دستشو گذاشت روی کیرم که سیخ شده بود یک فشار داد با شهوت تمام گفت آخخخخخخ نمی دونستم چی کار کنم عمم بهم نزدیک تر شد دستشو انداخت دور گردنم منو کشوند تو بقلش صورتم بالای سینه هاش که لخت بود مالیده می شد پاهای لختشو به پاهام چسبوند نرمی بدنشو حس می کردم دیگه دست خودم نبود تسلیمش شده بودم باز دوباره دستشو گذاشت رو کیر سیخم فشار داد با شهوت تمام گفت آخخخخ گفتم نکن ولی گوشش بدهکار نبود دستشو کرد تو شلوارک و شورتم کیرمو گرفت و شروع کرد به مالیدن در گوشم گفت فقط بزار یک کم برات بخورم برای کیرت دارم می می رم با کلی التماس دستمو که روی کش شلوارک بود برداشتم و کیرمو کشیدم بیرون بزرگ نبود اما بد هم نبود بلند شد دو زانو نشست جلوم و کیرمو گذاشت روی لبای نرمش و فرو کرد تو دهنش چه کیفی داشت چه ساکی می زد همه نیکا جون باورم نمی شد رو هوا بودم چند دقیقه ادامه داد بعد با شهوت گفت من کیر میخوام میرم اتاقم دوست داشتی بیا سراغم هیچ کس نمی فهمه خیالت راخت باشه می تونی هر کاری دوست داری باهام بکنی و رفت طرف اتاق خوابش من شوک بودم به خودم که اومدم یک ده دقیقه ای تو فکر بودم شهوت دیگه وقت بهم نداد که به عذاب وجدان و غیره فکر کنم به هر حال تصمیم گرفتم بلند شدم رفتم جلو در اتاق خواب عمم دیدم عمم لخت شده با شورت تو تختش خوابیده با شهوت و التماس گفت آرش بیا دیگه چه بدن خوش فرم و سفیدی داشت سینه هاش گرد و قلمبه رفتم جلو دستمو گرفت گذاشت روی سینه های لختش آخخخخخ چقدر نرم و سفید بود آروم گفت آرش لخت شو دیگه نمی دونستم چی کار کنم از تو تختش بلند شد شلوار و شورتمو یکجا کشید پایین خودم از پام در آوردم رکابی رو هم کشید بالا و کمک کردم در آورد و دیگه کامل لخت بودم آروم بهم گفت آرش می خواهی کسمو بخوری عین اون پسره که تو فیلم دیدی ؟ تازه فهمیدم عمم از قبل فیلم را هم دیده بوده گذاشته من ببینم آماده بشم برای سکس عمم گفت آرش شورتمو بکش پایین بخواب لای پاهام کوسمو بخور طاق باز خوابید تو تخت شورتشو گرفتم و کشیدم کمک کرد در بیاد و از پاش در آوردم دیگه هر دو کامل لخته لخت بویم یای پاهاشو باز کرد چشمم خورد به کولوچه هاش برای اولین بار بود کوس می دیدم دست گذاشتم روش چه کوسی بود نرم سفید برفی تمیز بدون مو آخخخخ کیرم سیخه سیخ بود خوابیدم بین پاهاشو و شروع کردم به خوردن کسش زیاد بلد نبودم اما هر چی تو فیلم دیده بودم همون طوری خوردم براش کسش یک کم آب افتاده بود و خیس خیس شده بود عمم گفت دیگه طاقت ندارم زودتر کیرتو بکن تو کسم با آب دهن کیرمو خیس کردم و خوابیدم روی عمم کیرمو گذاشتم روی کسش و با یک فشار تا تهشو فرو کردم توش که عمم با شهوت زیادی بلند گفت آخخخخ تازه فهمیدم گفتم درد میاد ؟ گفت آره ولی بیشتر فشارش بده میخوام جر بخورم یک ساله تو کف کیرم من هم بیشتر فشار دادم توش بعد شروع کردم به تلمبه زدن عمم گفت آرش فقط آبتو تو کسم خالی نکنی خیلی دوام نیاوردم داشت آبم می اومد کشیدم بیرون و خالی کردم رو شکمش گفت چه زود ارضا شدی کوسمو بخور تا من هم ارضا بشم براش خوردم تا ارضا شد منو بقل کرد و با هم یک کم خوابیدیم برام تعریف کرد چقدر تو کفم بوده و از کی به سکس با من فکر کرده به خودم می گفتم خاک تو سرت همچین کوس تمیز و نرمی منتظر کیرت بوده این همه نخ داده نفهمیدی وقتی از ورزشگاه می امدم خونش می تونستم تو اون چند ساعت راحت بکنمش ولی نفهمیده بودم میخواد کس بده عمم گفت برو دستشویی خودتو تمیز کن بیا یک بار دیگه بکن توش وقتی برگشتم دیدم عمم از قبل همه چیو جور کرده اسپری تاخیر و کاندوم روغن برای چرب کردم کس و کونش و کیرم دوست نداشتم کاندوم بزارم رو کیرم بلد هم نبودم بکشم روش به عمم گفتم ولش کن همین طوری می کنم آبشو نمی ریزم توش که گفت باشه اسپری تاخیر زدم بیست دقیقه خوابیدم لب بازی کردیم بعد سینه هاشو خوردم عمم که دیگه تو فضا بود گفت بکن تو کوسم با کوسش که خیس خیس بود با آب دهن کیرمو خیس کردم و فرو کردم تو کسش عمم گفت این بار وحشی بکن حسابی تو کسش تلمبه می زدم اسپری تاخیر هم باعث شده بود آبم دیر بیاد و حسابی کردمش این بار عمم ارضا شد بی حال زیر من ولو شده بود من هم دیگه از کوسش کشیدم بیرون گذاشتم لای سینه هاش عین ساندویج سینه هاش دور کیرم بود تکونش دادم تا آبم اومد و پاشید تو صورتش رفت خودشو تمیز کرد من هم رفتم دستشویی خودمو تمیز کردم عمم با شهوت گفت پسر امشب مال منی و رفتیم باز تو تختش به عمم گفتم کیرمو بخور گفت موقعی که شوهر هم داشتم دو کار نکردم یکی نخوردم یکی کون ندادم بهش گفتم ازیت نکن دیگه کیر من زیاد بزرگ نیست عمم گفت سوراخ من هم خیلی تنگه دست اول هم هست به هر حال از اون انکار از من اسرار به هر حال راضی شد بخوره وقتی خورد و خیس شد دیگه به صورت خوابید تو تخت متکا گذاشتم زیر شکمش پاهاشو هم باز کرد و قمبل کرد عجب کون سفید و نرمی داشت زدم روش عین ژله بود لاشو باز کردم گود بود شکاف کونش روغن مالیدم به سوراخ کونش گفت آروم آروم بکن که زیاد درد نیاد گفتم باشه کیرمو هم روغن مالی کردم و خوابیدم روش کیرمو گذاشتم روی سوراخش اولش نمی رفت توش فشارش دادم نوکش رفت توش که عمه خودشو جمع کرد دردش زیاد بود گفتم شل کن بزار بره توش گفت نمی تونم یک ضربه زدم در کونش روی باسنش یک لحظه خودشو شل کرد کیرمو تا ته کردم تو کونش خواست خودشو بکشه جلو که در بیاد اما تو بقلم قفلش کرده بودم می دونستم ممکنه دردش بیاد و نزاره هیکل من هم ورزشی بود و نگهش داشتم کیر تو کونش بود و داشت اشک می ریخت اما غرورش اجازه نمی داد گریه کنه معلوم بود تا حالا کون نداده بود تقریبا راحت کس داد اما کون دادنش معلوم بود اولین باره صفرش باز شده چند دقیقه ای کیرمو تو کونش نگه داشتم خوابیدم روش تا یک کم آروم تر شد نفسش بالا اومد و شروع کردم به تکون دادن کیرم آروم آروم دیگه تلمبه می زدم باورم نمی شد این طوری عممو از کس و کون جر دادم حقش هم بود خیلی کیر می خواست کس به این خوبی بدن سفید برفی و نرم عین پری ها بود چرا نباید مزه کیر بچشه و کیف نکنه ؟ هر دو حسابی کف می کردیم تو فضا بودیم آبمو خالی کردم تو کونش و خوابیدم روش تا آروم آروم کیرم خودش در اومد با دستمال کاغذی تمیز کردیم همو بعد لخته لخت تو بقل هم خوابیدیم کلی حرف زدیم تا خوابمون برد تو این دو روز که با هم بودیم هفت بار از کس و کون کردمش من اولین بارم بود می کردم و با هیجان زیادی شهوتم بالا رفته بود عمم هم که بد تو کف کیر بود فقط همین دو روز وقت داشتیم حال کنیم تا بابا مامانم آمدن و رفتم خونه خودمون هیج کس از این ماجرا با خبر نشد هفته ای یک بار یا دو هفته ای یک بار وقتی از ورزشگاه میرم خونه عمم و مطمئنم بابام چند ساعت می کشه بیاد عمم هم آماده سکس هست عممو می کنم اگر پدر مادرم برن مسافرت که عممو جر میدم تا بیان خلاصه هم من کیفمو می کنم هم اون الان چند ساله می کنمش و هیج کس شک هم نکرده عمم از افسردگی کمی که به خاطر طلاق داشت اومده بیرون شاد و سر حال هست عاشق کیرم هست کیرم بزرگتر شده و حالش برای هر دو ما بیشتر شده الان من 18 سالمه تا عمم شوهر نکرده می خوام ادامه بدم و می کنمش به نفع هر دوی ما هست شاید فحش هم بدید اما تو شرایطی که عمم و من داشتیم هم از جهت طایفه و فامیل هم گیر بودن خانواده شهر کوچیک این بهترین کار برای من و عمم بود هر دو کیفشو می کنیم مطمئنم به عمم کمک کردم و هیچ ناراحت هم نیستم از کردنش حالا هر کس هر چی می خود بگه ای کاش عمم می تونست دوست پسر داشته باشه که مجبور نشه با من سکس کنه ولی تو این شهر با این شرایط نمیشه و فعلا با من کیفشو می کنه حسابی هم کیف می کنه

نوشته: آرش

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18