رفتن به مطلب

داستان سکسی زنداداش


gayboys

ارسال‌های توصیه شده


ممل و زن داداش
 

سلام ب همه داستان سکس با زن داداشم ولی بعضی وقتا دوباره هوس میکنم بکنمش
من محمدم الان 33سالم داستان برمیگرده به سال 94/95فکر کنم یه پسر چشم سبز پوست سبزه کیر کلفت دختر کشی بودم برا خودم تازه با زیدیم کات کرده بودم طرف میخواستم اعصاب داغون روحیه کیری خراب دنبال نعشه جات بودم میزدم هرچی به دستم میرسید اصلا تو نخ سکس با کسی نبودم یه روز تو خونه نعشه بودم رفتم اشپزخونه زن داداشمم اونجا بود قبلا بدنمون به هم اتصالی کرده بود می دیدم چیزی نمیگه ولی به رو خودم نمیوردم نمیدونم چی شد یه لحظه چاک سینه هاش چشام کور کرد شروع کردم کرم ریختن اذیت کردنش به بهونه بازی کردن باهاش دستمالیش کردم باهم خوب بودیم شوخی میکردیم‌همو میزدیم دست زدم به سینش ببینم چیکار میکنه دیدم چیزی نگفت منم رفتم تو اتاقم نهار درست کرده بودن با مادرم اومد صدام کرد گفت بیا نهار بخور گفتم حال ندارم نمیخوام همه میدونستن که من نعشه میکنم چند باریم با بابام بحثم شده بود ولی دیگه کاری ب کارم نداشتن داداشام میگفتن نکن نساز این کارا اخرش بد تموم میشه منم از این گوش می گرفتم از اون گوش میدادم بیرون بیخیال از بحث دور نشیم اومد نشست کنارم شروع کرد داستان گفتن به دختر فکر نکن از این کس شعرا گفتم باشه میخوام بخوابم برو خدافظ بلند شد دستم گرفت به زور بلندم کرد گفت جون من بیا بریم یه چی بخور دوباره شیطونه انگشت کرد تو کونم بازوم زدم به سینش گفتم فقط بخاطر تو سینهای بزرگی داشت خدایی گفت هوی چته کندی سینم منم گفتم باشه بابا یه سینه مگه سیخ کباب رفتیم نهار نهار زدیم هی سینه هاش دید میزدم یه تاپ تنش بود ولی سایز خوبی داشت بزرگیشون معلوم بود گذشت چند روز دل زدم ب دریا شروع کردم بهش پیام دادن که سیخ کبابات چطورن میگفتی کندیشون گفت به توچه پرو دیگه شروع کردیم پیام بازی کم کم پیاما سکسی شده بود یه روز بین پیام دادنامون بهش گفتم کاش تو مال من بودی دیدم چیزی نگفت جوابی نداد سه چهار پنج دقیقه گذشت یه پیام خالی دادمش نوشت چیه گفتم جوابم ندادی گفت پرو میشی من برم کار دارم راستی داداشم یه شهر دیگه کار میکرد یه کارگاه داشت ساخت تیرچه میرچه چیه برا ساختمون سازی با میکسر های بتن سازی برای بتن ریزی اپارتمانا دوتا بچه قدونیم قد داشت منم بعضی وقتا به بهونه های مختلف زمانی نبود میرفتم خونشون منم با پیام دادن بهش پیشنهاد دادم که دوست دارم باهاش باشم میگفت زشته من زن داداشتم بچه دارم از من گذشته خجالت بکش دیگه اینقدر زبون ریختم که کسی نمیفهمه فقط خودم خودتیم قول میدم بهت بد نگذره راضیش کردم یه روز که داداشم نبود زمانی میرفته چهار پنج روز نمیومد قرار شد شب برم خونشون شب ساعت یازده دوازده بود رفتم ماشین پارک کردم رفتم خونشون دیدم با یه لباس خواب حریر خودش برام اماده کرده بود بچه رو خوابونده بود همه چیز آماده که برم اون کس تپلش پاره کنم آخ خودش تپل کسم تپل کونم تپل قد 168 کون گرد اندام سکسی ها نگم براتون رفتیم تو اتاق خوابشون گفتم تخت سر صدا میده رو زمین بمونیم بهتره نشستم کنارش شروع کردم نوازش کردنش موهای فر نازش دست میزدم بوسش میکردم گردنش میخوردم لاله گوشش مک میزدم با لباش بازی میکردم خجالت میکشید ولی همکاری میکرد دیگه داشت شهوت تو چشاش موج میزد منم که مادر مادر قهوه ها بهش گفتم امشب جوری میکنمت که تا آخر عمرت یادت بمونه کم کم شروع کردم خوردن سینه هاش باز نوازش کردنش لباسش شده بود خیس شهوت وقتی دستم سمت شلوارش بردم نزدیک نافش که شد شروع کرد لرزیدن بهش گفتم مبارک به این زودی هنوز کارت دارم چه خبر خندید وای زمانی دستم بردم تو لباسش انگار یه چشمه آب گرم بود داغ خیس شروع کردم با کسش بازی کردن لب گرفتن هی التماس میکرد که جرم بده منم کار خودم میکردم لباسش در اوردم نشستم زیر پاش گفت چکار میخوای بکنی نه بدم میاد تو دلم گفتم این چه کسخلی کی از خوردن کسش بدش میاد بهش گفتم من دوست دارم تو کاری ب کار من نداشته باش رفتم سر کار خودم معلوم بود تازه تیغ انداخته بود یه کم که شروع کردم به خوردن موهای کسش حس میکردم که تیغ زده بود دیدم دست انداخت تو موهام انگار میخواست پوست سرم بکنه فشار میداد سمت اون بهشتش ده دقیقه ای بود داشتم میخوردم از بس خوردم زیر زبونم که خورده بود به دندونام زخم شده بود دو سه روز درد داشت زبونم یه باری ابش تو دهنم خالی کرد باز التماس میکرد بکنمش بلند شدم جلوش وایسادم شلوارم یه جوری از پام در اورد انگار ده سال کیر نخورده یه دفه تا ته کیرمو کرد تو دهنش وای منم یه تراانداخته بودم بالا بعدشم یه سیگاری کشیده بودم کیر شده بود مثل سنگ ولی خدر جوری میخورد که ترسیدم ابم بیاد نگم براتون یه حرفه ای بود برا خودش کیرمنم 6/7 سانت کلفتیش 18/19ارتفاع دکلش تا ته میکرد تو حلقش زبونش میزد ب تخمام که چه حالی میداد سه چهار دقیقه ای که خورد کشیدم بیرون میزدم رو لباش صورتش دوباره میکردم دهنتش اب دهنش همه جارو خیس کرده بود سینهاش زیر اب بود گذاشتم کیرم بین سینهاش سینهای تپل مپلی خوش فرم نوکشونم قهوای سایز نود یا نود پنج فکرکنم دوطرفشون گرفته بود بالا پایین میکرد با لباشم سر کیرمو بوس میکرد زمانی میخورد ب لباش قربون صدقه کیرم میرفت التماس میکرد بکنمش گاییدمش تا وقتی که خواستم بکنمش داشت میمرد از شهوت پاهاش دادم بالا هفتی کیرم که اب از همجاش جاری شده بود گرفتم تو دستم اونم خوشحال که قرار جر بخوره تو دلم گفتم شتر در خواب بیند پنبه دانه کسشم باد کرده بود خیس هی این سرش میکردم یکم تو در میوردم گایدمش از بس اذیتش کردم یه دفه پاهاش انداخت دور کمرم دستاشم انداخت دور گردنم منم که از خدام بود خودم ول کردم جوری خودش کشید سمت کیرم که تمام کیرم تا ته جاشد تو کسش اومد جیغ بزنه جلو دهنش گرفتم که بگامون نده بچها بیدار بشن کف دستم گازگرفت شروع کرد خودش زیر کیرم عقب جلو کردن رو زمین بودیم دیگه زیر کمرش سفت بود داشت دردش میومد خودم شروع کردم تلمبه زدن باد کردن کسش اون وسط مستا یه باد بقل کیرم میداد کسش دوستان اهل دل میدونن چی میگم برگردوندمش لبه تخت تخته جوری بود زانوهاش رو زمین بود شکمش روی لبه تخت ارتفاع خوبی داشت شروع کردم تلمبه زدن نه تنگبود نه گشاد دوتا بچه زاییده بود هر دوتام طبیعی همچنان تو همون پوز میزدم قربونش میرفتم با سینهاش بازیمیکردم گردنش کمرش از پشت بوس میکردم اونم حال میکرد برا خودش گفت برو عقب رو زمین بخواب خوابیدم نشست روی گیرم وای من عاشق این حرکتم پاهاش گذاشت دو طرف پهلوهام تا ته تلمبه میزد برا خودش صداش شالاپ شلوپ تو اتاق پیچیده بود جوری میزد که تخمام درد گرفته بودن گفتم بچها بیدار میشن گوش نمی داد میزد برا خودش نمیدونم چند دقیقه تو این حال بودیم دیگه خسته شد بلندش کردم چسبوندمش ب دیوار هر روشی که میشد روش پیاده کردم شاید از اول سکس تا اخر سکسمون شیش هفت بار آبش اومد شایدم بیشتر گاییده شده بود منم دیگه از بس جلو خودم گرفته بودم که ابم نیاد داشتم پاره میشدم مثلا زمانی می خواست بیاد درش میاوردم پوزیشنو عوض میکردم تا طول بکشه نزدیک بود که آبم بیاد گفتم میخوام این کون گوشتیت پاره کنم اولش گفت و چلی اینقد اصرار کردم قبول کرد ولی گفت تا حالا ب داداشت از کون ندادم جون خودت آروم بکن توی عمرم اینقدر از سکس لذت نبردم بخاطر همین بهت میدم ولی دوباره گفت جون خودت یواش بکن گفتم باشه بهت قول میدم اذیت نشی واقعا کون تنگی داشت اومدم اول با همون ابکسش یکم تف کیرم جا بدم دیدم نمیشه خودش از توی کشوی میز آرایش یه کرم بهم داد وازلین بود زدم دور سوراخ کونش با انگشت کم کم سوراخش باز کردم اونم آخ اوخ ریزی میزد برا خودش دیگه اماده بود که کیر حوالش کنم یکم از همون کرمه زدم به کیرم سر کیرم گذاشتم جلو سوراخ کونش به هزار مکافات جاش کردم دیدم دردش اومد داره اذیت میشه کیرم تکون ندادم تا جا باز کنه کمرش می مالیدم بوسش میکردم سر شونه هاشو ماساژ میدادم دیگه کم کم شروع کردم جلو عقب کردن چه کون تنگی داشت اون گردی سوراخ کونش دور کیرم حس میکردم همین باعث شد تا زودتر آبم بیاد شروع کردم سرعتم زیاد کردن اونم داشت درد میکشید پتو چنگ میزد لبه تخت گاز میگرفت از درد خیس عرق شده بودیم جفتمون زمانی که خواست ابم بیاد جوری تا ته میکردم مثل وحشیا تو کونش که تخت خواب میخواست از جاش کنده بشه هی میخواست از زیر کیرم فرار کنه خودم انداختم روش موهاش گرفته بودم تا دسته جا میکردم تو کونش پاره شده بود اون حرکت اخر که میزنی زمانی میخاد ابت بیا جوری زدم که گریه شد خودم خالی کردم توش جوری اب از سر کیرم زد بیرون احساس کردم کیرم از وسط دو نصف شده تا قطر اخرش همونجا خالی کردم بی حال افتادم روش خودش کشید کنار با اون حالی که داشت معلوم بود پاره شده نمیتونه تکون بخوره رو زمین خوابید منم کنارش خوابیدم با موهاش بازی میکردم میگفتم ببخشید بوسش میکردم حرف نمیزد معلوم بود درد داره به زور خودش بلند کرد رفت از اتاق بیرون نگاه گوشیم کردم دیدم ساعت پنج صبح ساعت دوازده رفته بودم اونجا گاییده شده بودم مثل یه جنازه خوابیدم تو همون حال از بس خسته بودم دیدم اومد داره صدام میکنه یه سینی دستش یه شربت برام درست کرده از این چیز میزای تقویتی اورده برام گفتم اینا چین گفت بخور برات خوبن یکم خوردیم حالمون جا اومد رفتم یه دوش گرفتم اونم پشت سرم اومد تو اینقد جفتمون بی حال بودیم که فقط تو بغل هم دوشمون گرفتم چنتا لب گرفتیم‌اومدیم بیرون لباسام پوشیدم یه لب ابدار گرفتم‌زدم از خونشون بیرون رفتم تو مسیر خونه یه گل چاق کردم کشیدم رسیدم خونه زدم بخواب بعد این جریان یه بار دیگم سکس داشتیم‌ که آخرین سکسمون بود اگه حال کردین با این اونم خودم کونش داشتم مینویسم

نوشته: ممل

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18