رفتن به مطلب

داستان سکس گی کون دادن پسر دانشجو


migmig

ارسال‌های توصیه شده


کون دادنم در راه دانشگاه
 

من ۳۳ سالم هست و از ۲۰ سالگی کون میدم و سکسهای خیلی زیادی داشتم ،اول تفریحی بود بعد بیزینسی شدم و البته با هر کسی سکس نمیکنم
می‌خوام بعضی از سکسهای خودمو تعریف کنم و اگر استقبال شد و بد و بیراه نشنیدم ادامه بدم
تقریبا ۲۰ سالم بود و اومده بودم تهران برم پیش دوستم که خوابگاه دانشگاه تهران بود ، آدرس نمی‌دونستم از یک مرد ریش پروفسوری خیلی موجه کت شلواری پرسیدم ، گفت منم دارم میرم اونور بیا باهم بریم خلاصه سوار تاکسی شدیم و از همون اول دستمو گرفته بود توی دستش و بیرون را نگاه میکرد، منم فهمیدم روی من نظر داره ولی چون احساس امنیت نداشتم داشتم توی لاک دفاعی فرو میرفتم ، آروم دستمو کشیدم و گفتم باید پیاده بشم ، مرده که تقریبا ۴۰ سالش میشد گفت هنوز نرسیدیم ، گفتم کاری برام پیش اومده ، از راننده تاکسی خواستم نگه داره و کرایه را دادم و پریدم پایین ، یادمه کیف سامسونت مشکی داشتم ، نفس راحتی کشیدم و رفتم توی ساندویچی و بندری سفارش دادم ، گفتم میخورم و میرم
وسطای خوردن بودم دیدم آقاهه که اسم جمشید را بعداً ازش فهمیدم وارد شد و اومد نشست پیش من و یک ساندویچ سفارش داد ، خشکم زده بود ، گفتم ول کن نیستی ، گفت بیا بریم خونه مجردی من ، استراحت کن و بعدش خودم میرسونمت ، جواب دادم نمی‌خوام ، منتظرم هستند ، آروم گفت نترس فقط سافت میخوام ، پول هم خواستی بهت میدم ، این حرفش باعث سکوت من شد و البته استارت اولین دادن بیزینسی من هم شد، ادامه داد که دیدی بدت نمیاد، نوشابه را داد دستم و گفت بخور بریم ، همون لحظه گفتم چقدر ؟ چشاش گرد شد و جواب داد ۲۰ تومن ، من هم که با ۳۰ توومن تهران اومده بودم گفتم ۵۰ ، خواستی بریم ، شلوار پارچه ای راسته که تازه هم مد شده بود پام بود ، یه نگاهی بهم کرد و گفت حیف که زدت شدم ، باشه ، ولی بیشتر از ۴۰ نمیدم ، حق هم داشت ، اندامم مثل دخترا کشیده و پاهای بلندی دارم و کونم هم کوچیک ولی حبابی بود ، ساندویچ خودشو گرفت و منم که نیمه خورده بودم پاشدیم و راه افتادیم ، همون بیرون مغازه هم تاکسی گرفت و گفت مستقیم ، توی تاکسی دستشو گذاشته بود روی رونم و بازم بیرون را نگاه میکرد و منم وسط صندلی پشتی تاکسی روی فنر وسطی سوراخم داشت نبض میزد و توی دلم خوشحال از اولین قرار بیزینسیم،
رسیدیم به یک خونه درب از ساختمان که گفت مجردیه و خودش هم کارمنده ، رفتیم تو و همون اول کفشامونو کندیم، معلوم بود طبقه دوم هم خونه جدایی بود ،در چوبی را باز کرد و بعدش رفتیم توی خونه که چند تا مبل چوبی داشت ،من نشستم و همینکه تلفن را دیدم ازش خواستم زنگ بزنم به دوستم خوابگاه که من یکمی دیر میام ، اینکارو کردم ، همینکه تلفنم تموم شد اومد و منو محکم گرفت بوسید و شروع کرد به لب گرفتن از من ، که من خودمو ازش جدا کردم و گفتم آرومتر و بهش گفتم قرارمون سافت هست ، با زبون بازی منو بغل کرد و کیرم که بزرگ شده بود را شروع کرد به مالیدن ، من دیگه داشتم شل میشدم ، اسممو پرسید ،و گفت آراز جون برام ساک میزنی و گفتم باشه و نشست روی مبل و شلوار و شورتشو باهم کشید پایین و من با یک کیر ۱۵ سانتی شق و سفت مواجه شدم و گرفتم دستم و شروع به مکیدن سرش کردم و آب اول و ترشـشو که کشیدم دهنم ، روی دستمال کاغذی برگردوندم و شروع کردم به لیسیدن کیرش و بعد یکدفعه ای همشو بردم دهنم و آب دهنم روی کیرش راه افتاد و همزمان هم کیرم که زیر شلوارم شقبود را میمالیدم ، صدای نالش بلند شده بود که رفتم سراغ تخماش و اونارم خوردم و بعد پاشدم ، کونمو قمبل کردم به سمت صورتش و تحریکش کردم که شروع کنه، کمربندمو خودم باز کردم و دکمه و زیپ شلوارم باز کرد و من ایستاده چرخیدم سمتش که بتونه شلوار و شرتمو دربیاره که کشیدشون پایین و کیر سفید و صورتیم که همیشه هم شیو بود و هست ، اومد بیرون و از تعجب داشت این همه زیبایی که تور کرده بود نگاه میکرد، تا بخواد دست بزنه به کیرم برگشتم و قمبل کردم و همه ی کونم و سوراخش جلوی صورتش بود ، فقط داشت می‌بوسید و بجای لیسیدن سوراخم فقط داشت زبون میزد و ماچ آبکی ، من که داشتم جق میزدم دیگه ولش کردم و جمشید بوسه زنان به کون و سوراخم داشت برام جق هم میزد و من کامل دیگه حشر شده بودم و همون‌جوری افتادم تو بغل لختش و صورتمو گذاشتم روی شونش و بهش خیره شدم و اونم داشت برام جق میزد و نبض سوراخ کونم روی رونش تند تند میزد و با بوسه به لبهام که قلوه ای و گوشتی هستند بیشتر باعث میشد من چشمام خمار و حشری بشن ، همون لحظه با صدای حشریم گفتم تختت کجاست ، گفت اون یکی اتاق هست و کمکم کرد پاشدیم و من و جمشید شلوار و شرتمون را کامل درآوردیم و دستمو گرفت برد سمت اتاق و تختش ومن به پشت افتادم روی تختش و شروع کردم به مالیدن کیر و سوراخ خودم ، جمشید کامل لخت شد و اومد بهم کمک کرد منم کامل لخت شدم ، بدن نسبتا پری داشت و نشست روی سینمو و کیروشو کرد توی دهنم و منم داشتم براش ساک میزدم که اون رفت سراغ سوراخ کونم و من هم پاهامو دادم بالا که راحت بتونه بمالتش ، تف زد به دستش که گفتم کونمو تفی نکنی ها ، پاشو برو ژل بیار ، گفت ندارم گفتم کرم بیار ، آورد و منم داگی شدم و شروع کرد به مالیدن کیر و کون و سوراخم که حسابی چربشون کرد ، بعد کیرشو گذاشت وسط خط کونم و شروع کرد به لاپایی زدن ، منم داشتم جق میزدم و ناله میکردم … بعضی وقتها هم میآورد سر کیرشو می‌ذاشت روی سوراخم و باهاش بازی میکرد و دوباره تکرار می‌کرد لاپایی زدنشو ، حسابی حشریم کرده بود ، بهش گفتم قرار بود چقدر بهم بدی ، گفت ۴۰ ، گفتم کاندوم داری گفت آره ، گفتم ۵۰ بده و بکن تووش ، برق از سرش پرید و رفت سریع کاندوم آورد و ، بازم خواستم براش ساک بزنم که دیدم کیرش خیلی چربه بی خیال شدم ، براش جق زدم و سر کیرشو زبون زدم که سفت شد و کاندوم کشید و من به پشت خوابیدم و پاهامو دادم بالا ،گفتم آروم منو بکن جمشید ، سرشو گذاشت و آروم فشار داد که بعد کمی درد همشو تا دسته کرد تووش و یکمی نگه داشت و اومد با لبام بازی کرد و ماچ‌و بوسه ، بعدش شروع کرد به تلمبه زدن و ۵ دقیقه ای داشت میکرد ، نگو بی شرف قرص خورده بود من نفهمیده بودم ، داگی هم شدم براش تلمبه میزد و سر پوزیشن ایستاده که دستام به دیوار بود گفت داره میاد ، بهش گفتم بریز توی کاندوم ، من چندین بار تا سیسگاسم رفتم ولی نشد ، تا اینکه جمشید بعد دو سه تا تلمبه شدید و عمقی ریخت و من وقتی از سوراخ کونم کشید بیرون و کاندوم از کیرش افتاد و ریخت روی سوراخ کونم و گرمیشو حس کردم فهمیدم دیگه نوبت منه و شروع کردم به جق زدن جدی ، و غار سوراخ کونم داشت از هوای خنک پر و خالی میشد که جمشید دستمو زد کنار و چند تا جق دست چرب آلودش به کیرم باعث فواره ی آب کیرم شد و من ولو شدم و جمشید هم کنارم افتاد ، پاشدم نشستم روی سینش و سوراخ کونمو کشیدم روی شکم تا کیرش ،
ازم تشکر کرد و با حوله خودمون را تمیز کردیم و بعد از خوردن چایی شیرینی منو راهنمایی کرد و رفتم پیش دوستم ، البته توی جیبم دو تا بیستی بود و یک ده تومنی
تا بعد …

نوشته: آراز

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      فیلم سکس داگی ایستاده زیر دوش با دوست دختر تتو دار (قسمت قبل) . تایم: 01:45 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • migmig
      فیلم ساک زدن حرفه ای خانمی . تایم: 0:26 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18