رفتن به مطلب

داستان سکسی حامله شدن خواهرزن


poria

ارسال‌های توصیه شده


طلاق من و هدیه به خواهرزن
 

درود بر شما…خلاصه مینویسم .
محسنم ۴۸ ساله تهران …سال۷۵ بود که در اوج جوونی اسیر یک خاطرخواهی کور شدم بایه دختر بزرگتر از خودم آشنا شدم و ازدواج کردم ولی بچه دارنشدیم و ایراد از اون بود وباهیچ راه پزشکی مشکل حل نشد.ولی مرام گذاشتم و همه جا گفتم من مشکل دارم تا لطف بهش کرده باشم ولی ۷ سال با هزار و یه مشکل سر کردم و کلی نامردی ازش دیدم اخرش این بود خونه ای که خریدم و به نامش کردم تا فکر نکنه ولش میکنم ولی آخرم زهرش و بهم ریخت و جواب خوبیامو با بدی داد و من با کلی فشار روحی تصمیم گرفتم طلاقش بدم و همه مشکلاتم به جون بخرم .
تنها کسی که تو کل خانوادش حامی من بود خواهر بزرگش بود که اونم بچه نداشت و ایراد از باجناقم بود و برابچه دارشدن خانم جلسه ای شده بود و کلی دعا و دوا درمون کرده بود ولی نشده بود.
سال ۸۵ بود و من در گیرو دار طلاقم بودم و فامیلاش منو دعوت می کردن خونشون که کوتاه بیام ولی کسی خبر از دل من نداشت و هرجا مطرح میکردم باور نمیکردن.ذکر مشکلاتم اینجا اهمیت نداره.
دل خوشی نداشتم و همه چی تموم شده بود و قصدم زدن ضربه بود تا دلم ی کم خنک شه. خونه باجناق بزرگه دعوت بودیم و خلاصه کلی بحث شد و زنم با باباش اینا رفتن چون به نتیجه نرسید.خواهر زنم از اول تو ذهنم ی چی دیگه بود و خیلی هم محجبه و سفت و پا نمی داد اونم ی جور دیگه رومن حساب میکردو چند جا گفته بود کاش شوهرم مث محسن بودتمیزو خوش تیپ میگشت لااقل دلم خوش بود.
قیافه ای مثل هم بودیم سبزه ولی اون ریش میذاشت و ژولی پولی بود ولی من سه تیغه بودم.
اون شب حرفای باجناقم به درازا کشید و یک بطر عرق آورد بخوریم .وسطش فکر شیطونی به سرم زد و چون من اعصابم بهم ریخته بود کلونازپام مصرف میکردم و همیشه دنبالم بود.پاشد رفت دستشویی که دوتاقرص زدم تو پیکش و حلش کردم و اومد نشست خورد.
تقریبا ۱ بود که چپه شد وپاشدم برقارو ازکنتور زدم و رفتم تو اتاق دیدم خواهرم بایه دامن بلند رو تخت ولو شده همین باعث شد آنی کیرم تازیرنافم قد کشید.
مطمئن بودم شوهرش خوابه و برقام قطع.رفتم پایین تخت و با دستام مچ پاشو آروم لمس کردم . یه تکونی خورد و حس کردم خواب نیست ولی هیچی نگفت از ترس اینکه شر نشه رفتم رو مخش کار کنم.رفتم کنار سرش و دهنم و گذاشتم کنار گوشش و آروم شروع کردم حرف زدن که کاش مریم مث تو بود.تو ی دونه ای فرشته ای که حمزه لیاقتتو نداره .اون هرز میپره و همه میدونن ولی تو این وسط داغون شدی .من که دارم میرم ولی آرزومه مهناز جون باهات میخوابیدم و بهت ثابت میکردم من سرد مزاج نیستم و مشکل از آبجیته… میدونستم نوع حرفم و صدام کارشو ساخته ولی تکون نمیخورد نفسش آروم بود و من غرق شهوت. اروم لبمو بردم کنار لبش و ی بوس کوچولو کردم و ی زبون ریز زدم. لبش ی حسی داشت و تکون خورد اینبار زبونمو بردم تو دهنش و آوردم تا چونش و دستمو بردم روسینش و دیدم نوک سینه هاش سفته سفته.دیگه شک نداشتم کامل بیداره ولی جرات باز کردن چشم نداشت.دستمو بردم تا پایین و لب دامنشو گرفتم و دادم بالا تا رو نافش که دیدم بدن سفیدش که تو نور چراغ بیرون می درخشید زد بیرون . مث ماهی سفید بود.گوشتی و نرم.رفتم رو تخت و برعکس روش قرار گرفتم ولی بدنم بهش نمیخورد.کیرم رو صورتش بود و سرمو بردم تارو کصش و اروم روش ها کردم تا گرم شه …بوی کصش تومخم پیچید و فهمیدم حسابی خیس شده.زبونم و گذاشتم روش و لیس زدم و آروم تا روی روناش کشیدم.و نم نم کیرمو رو لباش میداشتم.گرمای دهنش بدتر سفتش کرده بود.
همون جور ادامه دادم تا به زور من دهنش باز شد و نم نم کیرو دادم لای لباش و سرش و کردم تو دهنش و کلش خیس شد و من تقریبا رو کصشو خیس خیس کرده بودم.جامو عوض کردم رفتم پایین پاش و به پاهاش فاصله دادم و کس تپلش زد بیرون.
پاهاشو رو زانو ستون کردم و قشنگ باز شد و سرمو گذاشتم لای پاهاش و با زبون قشنگ خوردمش و هربار که زبوتمو تو کصش میزدم ی تکون بخودش میدادولی صدادرنمیومد.بقدری لیز شده بود مث ماهی که دیگه وقت کردن بود.لخت شدم و اومدم جلو تر و ممه هاشو لیس میزدم و رفتم سراغ گردنش ولی هیچ خشونتی نداشتم.من با بیدار شدنش مشکل نداشتم.
لبمو گذاشتم رو لبش و اروم لباشو خوردم و سر کیرم هم زمان رفت رو چوچولش و نم نم بازی میدادم و هل دادم بره توش چه حوض لیزی بود.با همون تکون اول تا تهش رفت توش و حس کردم اب دهنشو قورت داد.
دیگه تو اوج بودم و شروع کردم تلمبه زدن و هر بار تمامشو درمیاورد دوباره تا ته میکردم توش
یه ۱۰ دقیقه سفت تلمبه زدم بی آنکه لون حتی اه بکشه.مشخص بود لذت میبره تو آسمون …آروم برش گردوندم و رو شکم خوابید و کاملا باهام همکاری میکرد.از پشت گداشتم تو کصش و دوباره مشغول شدم واقعا سر کیرم بزرگ شده بودو یهو تمام آبمو خالی کردن توکصش و روش خوابیدم.
دنیا برام ی جور دیگه شده بود.میدونستم آخرین باریه که میشه و بعد ی ربع پاشدم خودمو تمیز کردم و رفتم بیرون و خوابیدم.
۳ماه گذشت و من داشتم کارای طلاقمو ادامه میدادم که باجناقم زنگ زد و گفت داش محسن خبر خوب دارم.گفتم مریم مرده…گفت نه بالاخره بچه دار شدیم و مهناز ۳ ماهست …گفتم خداروشکر طلاق ما برا شما شگون داشت…چند وقت پیشا ی تلفن ناشناس بهم مسیج داد فلان ساعت بیا فلان جا …خیلی مهمه.دسته گلی که بهمون دادی و ببینی.من زندگیمو مدیونتم .و رفتم حدس میزدم کیه …واقعا همون بود و ی دختر حدودا۱۵ ساله کپ من …البته به باباشم میخورد.و خوشحال بودم که گرچه زندگی من با اونا تموم شد ولی باطلاقم یه هدیه خوب داده بودم.
شاید اعترافم خیلی سکسی نبود ولی حقیقتی بود دوست داشتم پیشتون اعتراف کنم و اصلا پشیمون نیستم.

نوشته: محسن

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      فیلم سکس داگی ایستاده زیر دوش با دوست دختر تتو دار (قسمت قبل) . تایم: 01:45 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • migmig
      فیلم ساک زدن حرفه ای خانمی . تایم: 0:26 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18