رفتن به مطلب

داستان سکس بی غیرتی همسر شهوتی


poria

ارسال‌های توصیه شده


شروع زندگی دوباره
 

سلام بر دوستان امشب میخوام شروع زندگی جدیدمو واستون ب اشتراک بزارم
خب من میلاد هستم ۳۴ ساله قدم ۱۸۵ وزنمم ۸۸
خانمم نگین ۱۶۵ وزن حدود ۶۵ الی ۷۰ و سایزشم ک خب ۸۰
بچها من و نگین ۶ سال با هم دوست بودیم
و بالاخره ۴۰۲ ازدواج کردیم
نگین واقعا بدن فوق العاده ای داره
و خیلی حشریه، سکساش واقعا عالیه و حس میکنی داری با ی پورن استار سکس میکنی
خب دو سالی بود ک توی سکسمون همیشه بهش میگفتم کاش یک نفر دیگه هم بود
ولی همیشه مخالفت میکرد
فقط اونجایی ک دیگ سکسمون طول میکشید و دیگه نمیتونست، وقتی بهش میگفتم بخاطر اینکه ارضا بشم میگف باشه
مثلا میگفتم یکی دیگ باشه چیکار کنه
میگف بکنه
میگفتم کجا، میگفتم تو کصم،تو هم توی دهنم
این ی جوری انگاری عادت شد بود
همیشه همین داستان بود
موقع سکس لباس های مختلف میپوشه،
وای میشینه رو دهنم جوری ‌ک خفه میشم
کلا خیلی عالیه
ولی بیشتر وقتا فقط یک بار ارضا میشه اونم ب سختی علیرغم من ک شاید دوبار یا سه بار در سکس ارضا میشم
وقتی میکنمش، کم کم حرفای بیشتری بهش میزدم
مثلا میگفتم این بدن باید چندین بار ارضا بشه نگین
یکی باشه ک حسابی سیرابت کنه
ولی خب چون توی سکس بود زیاد روش مانور نمیدادیم
گذشت تا اینکه ی شب ک سکس کردیم بهش گفتم دوباره
این سری هم مث قبل میگفت نه
ولی سعی کردم نزارم ارضا بشه
وقتی ارضا نشه و مست کنه کلا متوجه نیست چی میگه و همه کاری میکنه
اون شب ک بهش گفتم یکم سرسختی کرد ولی من اصرار
ک یهو گفت اخه چی میگی بعدش پشیمون میشیم میلاد
همینو ک گفت ، گفتم وای دیگ حله
بهش گفتم بیا. ی کاری کنیم
گفت چی
گفتم فقط همدیگه رو حشری کنیم و ارضا نشویم تا بیشتر لذت ببریم
گف قبوله
شروع کردیم همو لیسیدن لب گرفتن اب دهن همو خوردن
مالیدن
هم اون خوب بلد بود هم من
هر موقع میخوایم ارضا بشیم با همدیگه میگفتیم یکم استراحت دوباره
بعد چند دقیقه گفت میلاد دارم اتیش میگیرم تمومش کن
گفتم نه
اولین بار بود اینقدر التماس میکرد
کیرمو گرفته بود میگفت بکن توش
ولی گفتم بزار خوب دیوونه بشه
شرکع کرد کصشو مالیدن ک نزاشتم
عصبی شده بود
گفتم بهترین فرصته ‌ ک الان یکی دیگ رو بتونیم بیاریم
ولی خب واقعیتش ن میشد ن آدمی رو میشناختیم ن اصن جراتشو داشتیم
ولی بهش گفتم
ک فوری گفت باشه پاشو هر کیو میخوای بیار بگو بیاد خسته شدم دارم روانی میشم
گفتم نه
یکم اروم باش
ی نخ سیگار کشیدیم یکم آبمیوه خوردیم
گفتم حالا کیو بیاریم
گفت من چمیدونم تو هی میگی خب یکی رو جور کن
خب نمیشد هر کسیو رو آورد
اومد تلگرام و ی گروه ماساژ داشتم
گفتم بزار ی سرچی کنم
شروع کردم ایدیا مختلف پیام دادن
ولی اینطور ‌ ک مثلا می نوشتم ماساژ میخوام
فقطم ماساژ خودم عستم و خانومم
مجبور بودم بگم خانومم ک طرف حداقل ذوق کنه و اعتماد
حالا
ی چن نفری اومدن پی وی
یکی از یکی بدتر
فقط ی آقا پسری بود حدود ۲۵ ساله ک بعدن گفت ۲۲ سالشه
قد بلند موهای لخت و قیافه معمولی
ولی بدن فوق العاده
شیو سفید و حدودیم صاف
میگفت چند ساله توکار ماساژ هست
خلاصه همون روز قرار گذاشتم میگفت ی روز دیگ
ولی بهش گفتم فقط امروز
اونم هول شده بود
ولی توی چت گفتم خودم و خانومم هسیم دوتاییمون چون من دوست دارم دوتاییمون باهم ماساژ بدی
شماره دادیم و ادرس دادم بهش
حدود یک ساعت طول کشید تا بیاد
توی این فاصله با نگین گفتم و اونم ارایشی کرد ک واس من تا الان نکرده بود
ی لباس خوشگلم پوشید و کفش های شیشه ای
دوتایی حشری
گوشیم زنگ خورد، پسره اومده بود
راهنماییش کردم اومدم بالا ،سلام و احوال پرسی. با هم دست دادیم،
نشستیم ی آبمیوه خوردیم، نگین هم روبروش نشسته بود
تتو های روی رون نگین جلوه ای داده بود ب مجلس
ک نگین اشاره کرد
اسم پسره نیما بود
گفتم خب شروع کنیم
گفت برید رو ی تخت و لباس هاتون در بیارید فقط خانم شورت با سوتین و آقا شورت داشته باشن
من و نگین رفتیم، لباس های نگین دراوردم با شورت و سوتین خودممم شورت
یهو دیدیم نیما هم فقط ی شورت سفید پوشیده و اومده دم در
و نگین بهش گفت بیا دیگ با ی لحنی
اومد و با روغن ریخت روی کمر و کون و پای من و نگین
شروع کردن اقا نیما
واقعا حس خوبی بود
نگین دستمو محکم گرفته بود
شورت نگین انگار ی پارچ اب ریخته بودی توش
ی لحظه نگا کردم،دیدم کیر پسره شق شده و داره کمر نگینو ک ماساژ میده و کیرش از روی شورت هی میخورد به صورت نگین
نگین نگام کرد، ک بهش گفتم شروع کن
اینقدر حشری بود نگین
ک دست انداخت داخل شورت پسره کیرشو کشید بیرون
واقعا کیرش از من بزرگتر بود
دوتایی خندیدیم،یهو گذاشت دهنش
پسره هاج و واج مونده بود
ولی نگین بدون توجه، داشت واسش ساک میزد
کم کم پسره شورتشو دراورد
خم شد کصشو مبمالید و نگین هم کیرشو میخورد، منم واقعا داشتم لذت میبردم یهو ب نگین گفت برگرد ، کشید عقب نگینو سرش لبه تخت بود، گذاشت دهنش واقعا عالی بود این صحنه
ک یهو منو صدا زد گفت پاشو ،نگاش کردم
گفت مگه نمیگم پاشو
نگین همینطور ‌ ک ی دستش کیر پسره بود بهم گفت پاشو دیگ بخاطر من
پاشدم گف بیا شونه هام ماساژ بده
رفتم پشت سرش شونه هاش ماساژ دادم
ک یهو گف نگین خانم
نگین گفت جونم
گفت کیر من بهتره یا شوهر بی غیرتت
ک نگینم گفت مال تو معرکس لعنتی
ولی داشتم ارضا میشدم
سرشو اوردم پایین تو گوش نگین ی چیزی گفت، نفهمیدم چی گفتن ک دوتایی خندیدن نگین گف باشه
گفتم چی شده ، گفت هیچی
یهو نگین گفت میلاد
گفتم جونم
گف خیلی خوبه عشقم
گفتم اره عالیه
نیما گف،میلاد گفتم جونم
گفت زنت معرکس، عالیه،باب کردن و گاییدنه،امروز جوری بکنمش ک تا آخر عمرش بگه نیما
میخام شوهر واقعی زنت من باشم
نظرت چیه
گفتم هرچی نگین بگه
گفت نگین خانم
ک نگین گفت من از خدامه
نگین صدام کرد گفت بیا بشین کنارم
نشستم کیرمو گرفت دستش و تند تند میمالید و واسه نیما ساک میزد
گفتم نگین نمیخوام بیاد نمال ک گف من میخام حرف نزن
فقط نگاه کن ببین زنتو چجوری داره حال میاره یاد بگیر بیغیرت
اینقدر صحنه برام جذاب بود ک یهو شل شدم ،انگاری تمام وجودم تخلیه شد ، ی اه بلند کشیدم ،همه آبم اومد کیرمو نگین محکم گرفته بود ، گفت جونم تخلیه شدی
گفتم اره
انگاری تموم این صحنها اصن از یادم رفت
ی حس پشیمونی داشتم
یهو نگین بلند شد دوتایی با نیما خندیدن
ی لب از هم گرفتن دستمالو نیما داد نگین
دستشو پاک کرد
نگین بهم گفت میشه بری بیرون
دیگ واقعا اختیاری از خودم نداشتم
مکث کردم ک نیما زیر بغلمو گرفت گف پاشو برو بیرون دیگ مگه نمیبینی نگین جان میگه
پاشدم اومدم بیرون اتاق ک دیدم دروبستن
و صدای خندشون میومد
فقط تنها صداهایی ک میشنیدم صدای ناله های نگین بود
نیما مدام میگفت زن منی دیگ
نگین میگفت اره
جنده خودمی
نگین میگفت اره
ی چند دقیقه ای گذشت ک صدای ناله های جفتشون اومد
سکوتی همه جا رو فرا گرفت
بعد چند دقیقه در باز شد پسره اومد بیرون
گفت برو پیشش ببین چجوری گایدمش
اینو میگن کردن
رفتم داخل دیدم تمام صورت و موهاش و دستاش اب کیریه
نگین میخندید
خندیدم
گفت بیا
رفتم بغلش لباشو گذاشت رو لبام
ی حس عجیبی داشتم
داشتیم ابکیر نیما رو دوتایی لیس میزدیم
ک نیما اومد داخل نشست کنار نگین
نگین پاشد گفت الان میام
رفت سرو صورتشو شست اومد تو بغل نیما
گفت واقعا ب ارامش رسیدم اوووف
منم کنارشون بودم
نیما بهم گفت،دیگ نگین مال منه میلاد
امروز میخوام با خودم ببرمش…

اگ اوکی بودم و تونستم بقیشم رو هم میام مینویسم
مرسی که وقت گذاشتین

نوشته: میلاد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      فیلم سکس داگی ایستاده زیر دوش با دوست دختر تتو دار (قسمت قبل) . تایم: 01:45 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • migmig
      فیلم ساک زدن حرفه ای خانمی . تایم: 0:26 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18