رفتن به مطلب

داستان سکس با زن شوهردار، کارگر فروشگاهم


dozens

ارسال‌های توصیه شده


سکس با کارگر فروشگاه
 

وقتی که سیما اومد تو اتاق با اخم بهش گفتم “چرا اینقدر طول کشید تا بیای. نیم ساعت پیش بهت اس ام اس داده بودم.”

به دوستم احمد که تو اتاق بود نگاهی کرد و بعد سرش رو پایین انداخت و گفت: “ببخشید آقای … داشتیم با بقیه بچه ها جنسهای جدید رو تو قفسه ها می چیدیم، متوجه پیام تون نشدم.” گفتم: “ایراد نداره. بیا این رو بگیر، برو همونجا آماده شو تا بیام.” کلید خونه مجردیم و یک کیسه پلاستیک مشکی که توش یک بسته کاندوم و لوبریکانت بود رو بهش دادم. نگاهی به محتویات پلاستیک کرد و گفت “چشم.” بعد هم از در رفت بیرون. مطمئنم با دیدن لوبریکانت فهمید که باید خودش رو برای کون دادن آماده کنه. موقعی که میخواست بره بهش گفتم، “هر وقت رسیدی زنگ بزن.”

وقتی که سیما رفت، احمد گفت: “عجب تیکه ایه. چطوری تورش کردی؟”

-احتیاج نبود من کاری بکنم. خودش تور رو پهن کرد و خوابید توش."

+چطور؟

-هیچی. من معمولا با کارمند هام از اینجور رابطه ها برقرار نمیکنم چون میدونم یا زیادی پررو میشن، یا ممکنه بخوان ازم سواستفاده کنن. امّا یک بار که اتفاقی دوربینها رو چک می‌کردم، متوجه شدم که این دختره از جنسهای فروشگاه کش میره. هیچی دیگه صداش کردم تو اتاق و گفتم که اخراجش میکنم و ازش هم شکایت خواهم کرد. به التماس افتاد که ببخشمش. من هم دیدم فرصت مناسبه بهش گفتم اگر با من کنار بیاد و هر چند وقت یکبار بهم حال بده، کاری به کارش ندارم. فوری قبول کرد. اینجور که متوجه شدم قبلا هم دوست پسر داشته و موضوع عجیبی براش نبود پیشنهاد من. علاوه بر حقوقش هم از حساب خودم هر بار یه پول اضافی به حسابش میریزم تا جا نزنه."

من دو سه تا از شعبه‌های یکی از فروشگاههای زنجیره ای مواد غذایی رو دارم که سیما تو یکی از اون شعبه ها کار میکنه. سیما 28 سالشه و متاهله. دو سال پیش استخدامش کرده بودم و ماجرای دزدی هاش و بعد هم رابطه اش با من یک سال پیش اتفاق افتاد. از اون زمان هفته ای یا دو هفته ای یکبار میاد پیشم و باهاش سکس میکنم. مکان رابطه مون هم یک آپارتمان کوچک هست که نزدیک همون فروشگاه محل کار سیما خریدم. معمولا روزهایی که هوس میکنم بکنمش، همینجوری صداش میکنم، بهش کلید میدم و میگم که زودتر از من بره اونجا تا من برم سراغش.

احمد از دوستان قدیمی من هست که از زمان دانشگاه با هم آشنا بودیم. چند ساله که رفته کانادا و الان یکی دو هفته است اومده تهران مرخصی. پریشب که باهاش صحبت می‌کردم گفت چند هفته است سکس نکرده و ازم پرسید کسی رو سراغ دارم بهش معرفی کنم یا نه. ظاهراً دوست دخترای قبلیش، هیچکدوم تو این مدت تحویلش نگرفتن. من هم بعد از کلی شوخی که “مگه من جاکشم” و اینجور چیزها، بهش گفتم یه روز بیاد فروشگاه تا یه فکری براش بکنم. خلاصه امروز اومد. به سیما نگفتم که امروز خودم نمیرم بکنمش و قراره زیر احمد بخوابه. میخواستم ببینم چه عکس العملی نشون میده.

حدود 20 دقیقه بعد، تلفنم زنگ خورد. شماره تلفن ثابت آپارتمانم بود. جواب که دادم سیما بود. گفت که رسیده. بهش گفتم محتویات دل و روده اش رو خالی کنه چون امروز هوس کونش رو کردم. بعد هم دوش بگیره تا یک ساعت دیگه من خودم بیام پیشش. باز هم بهش نگفتم که احمد قراره بره اونجا. گوشی رو که گذاشتم به احمد گفتم: “خوب احمد جان، فکر کنم با سر افتادی تو ظرف عسل. امروز سیما حسابی ازت پذیرایی میکنه. هر سوراخی رو که دلت خواست میتونی بکنی. من همشون رو امتحان کردم. فقط حواست باشه زیادی خشونت بخرج ندی. نمیخوام کونش جر بخوره و زخمی بشه یا تنش کبود بشه. شوهرش بفهمه بیچاره میشیم.”

ادامه داستان از زبان احمد

بعد از گپ با رضا، ازش کلید یدک آپارتمان رو گرفتم و رفتم سراغ سیما. اول زنگ در رو زدم امّا خبری نشد. کلید انداختم و در رو باز کردم. از حموم صدای دوش آب میومد. معلوم بود هنوز سیما تو حمومه. من عاشق سکس تو حمامم. لخت شدم و در زدم و رفتم تو. سیما تا من رو دید، ترسید. نمی دونم چرا با دستش پستونا و کسش رو پوشوند. اونکه اومده بود در هر صورت سکس کنه. به تته پته افتاده بود.

*شما؟؟ آقای … کجاست؟

+رضا نمیاد. به من گفت امروز من بجاش بیام پیشت. ازت خیلی تعریف کرده.

*قرارم باهاش این نبود که یه نفر دیگه هم بیاد اینجا.

+این رو دیگه بعدا با خودش صحبت کن. الان بیا خوش باشیم.

از دیدن هیکل لختش، تو همین چند دقیقه کیرم مثل چوب سفت شده بود. من تا حالا با زنها و دخترای زیادی سکس داشتم، و علی‌الاصول نباید زیاد ذوق زده بشم، امّا همیشه اولین باری که با یک زن یا دختر جدید هستم به همین اندازه هیجان زده میشم. رفتم جلو بغلش کردم و بردمش زیر دوش. مردد بود و نمیدونست چکار باید بکنه. سیما با قد 155 نسبت به من با قد 185 مثل جوجه بود. من همیشه از کردن جوجه هایی مثل این لذت می برم. در حالی که آب روی سرمون می ریخت، لبم رو گذاشتم رو لبش. برای اینکه لبهامون بهم برسه من باید خیلی خم می شدم و سیما هم باید رو پنجه پا می ایستاد. بعد از یک بوسه دو سه دقیقه ای، رفتم سراغ پستوناش. با وجود جثه ریزش، پستونهای بزرگ و خوش فرمی داشت. کمی باهاشون بازی کردم و لیسشون زدم. بعد برش گردوندم، و در حالی که پشتش وایساده بودم، پستوناش رو از پشت میمالیدم، و همزمان کیرم رو لای شکاف کونش فشار میدادم، امّا نه طوری که بخواد بره توی سوراخش. بعد یک دستم رو گذاشتم روی کسش. کاملا تر و تمیز بود و معلوم که همین امروز تو حموم شیو کرده. اول که اومدم تو حموم قصدم این بود که همونجا زیر دوش بکنمش، امّا بعد که فکر کردم دیدم روی تخت بیشتر حال میده. خودمون رو شستیم، البته بیشتر من با تن و بدن سیما ور میرفتم تا اینکه خودم رو بشورم. قبل از اینکه خودمون رو خشک کنیم، دستم رو گذاشتم روی کونش و یک انگشتم رو به سوراخش کمی فشار دادم و پرسیدم: "اینجا رو آماده کردی؟ تر و تمیزه؟ "

آهسته گفت: “آره.”

+دمت گرم. چه حالی بکنیم امروز.

تا الان سیما زیاد حرفی نزده بود. انگار هنوز داشت به این فکر می‌کرد که چی شد امروز من بجای رضا اومدم. حتما نگران بود که نکنه از این ببعد باید به من هم کس بده.

رفتیم اتاق خواب. اولش خواستم بخوابونمش روی تخت که گفت “صبر کن”. بعد یک ملافه تمیز آورد و کشید روی تخت و گفت که رضا بهش گفته هر بار قبل از سکس یک ملافه تمیز بندازه. تا الان نمیدونستم رضا اینقدر وسواسیه.

بعد از اینکه ملحفه آماده شد، خوابوندمش روی تخت و خودم کنارش دراز کشیدم. بدنش نقص نداشت. با مهارتی که تو تحریک زنها داشتم، در عرض 10-15 دقیقه چنان شهوتیش کرده بودم که التماس می‌کرد زودتر بکنمش. از ماساژی که بهش دادم و خوردن پستونها و کس و حتی کونش نه اون سیر می‌شد نه من. کسش حسابی آب انداخته بود. قبل از اینکه بخوام با کیرم سراغ کس و کونش برم، باید با دهنش کیرم رو حال می آورد. دراز کشیدم و از اشاره چشمهام فهمید که باید چکار کنه. تو ساک زدن حرفه ای بود. معلوم بود که برای مردهای زیادی ساک زده با وجود کلفتی کیرم، اصلا بهش دندون نزد. قبل از اینکه بیام اینجا، تو دستشویی اتاق کار رضا اسپری تاخیری زده بودم. وگرنه مطمئنم که با این ساکی که سیما برام زد آبم میومد.

بعد از یه ساک عالی که تا الان تجربه نکرده بودم، وقتش بود برم سراغ کسش که حسابی با ترشحات خودش لیز و کردنی شده بود. یه کاندوم از روی میز کنار تخت برداشتم و کشیدم روی کیرم. بعد سیما رو به پشت خوابوندم و پاهاش رو باز کردم. کسش در مقابل کیر من کوچک و تنگ بنظر می‌رسید، امّا با توجه به شدت شهوت و تحریکش، کیرم خیلی راحت تا ته رفت توش. آهی کشید که اولش نمیشد تشخیص داد بخاطره لذته یا درد.شروع به تلمبه زدن کردم. اولش به آرومی، بعد با سرعت بیشتر. خیلی زود نفسهاش تندتر شد و با آهی عمیق ارضا شد. کیرم رو کشیدم بیرون. الان نوبت کونش بود. از سوراخش معلوم بود که قبلا کون داده امّا نه خیلی زیاد. وقتی شروع به مالوندن سوراخش کردم، گفت: “تو رو خدا آروم بکن.”

+نگران نباش. اذیت نمیشی. فقط نباید خودت رو سفت بگیری.

لوبریکانت ریختم روی کونش. حسابی چربش کردم. اول یک انگشتم رو کردم توش و باهاش بازی کردم. خوب که لیز شد، دوباره لوبریکانت ریختم و این بار دو تا انگشت کردم توش. بعد از ریختن چند قطره دیگه، این بار نوبت کیرم بود. آروم و آهسته، شروع به فرو کردن کردم. شاید 5 دقیقه طول کشید تا کل کیرم تو کونش فرو رفت. معلوم بود درد میکشه امّا اونقدر نبود که نتونه تحمل کنه. کیرم که تا آخر رفت توش، دراز کشیدم روش و صبر کردم تا کونش به کلفتی کیرم عادت کنه. تلمبه زدن رو شروع کردم و آروم آروم عقب جلو می‌کردم. بعد از دو سه دقیقه کیرم رو درآوردم، و ازش خواستم مدل داگی جلوی من قمبل کنه. دوباره چند قطره لوبریکانت رختم و کیرم رو کردم تو کونش که این بار با یک حرکت تا آخر رفت. خم شدم روش و همزمان با پستونهاش بازی می‌کردم. اونقدر هیجان زده بودم که متوجه نبودم که پستوناش رو زیادی محکم فشار میدادم. یک دفعه گفت: “آآآخ. یواشتر. میترسم کبود بشه.”

پشت گردنش رو بوسیدم و ازش عذرخواهی کردم. امّا همچنان به تلمبه زدن تو کونش ادامه دادم. همونطور که می‌کردم دیدم سیما هم داره با یک دست بالای کسش رو میماله. حس کردم یواش یواش دارم ارضا میشم. سرعتم رو زیاد کردم. سیما فهمید که نزدیک شدم. گفت: “جوون. داره آبت میاد؟”

+آره.

*جووون. بذار بیاد. ولی خوب دووم آوردی. چیزی مصرف کرده بودی؟

+آره اسپری زده بودم.

*فکر می‌کردم. مردها معمولا اینقدر دووم نمیارن.

تقریبا هر دو همزمان ارضا شدیم. بعد از اینکه خودمون رو تر و تمیز کردیم، کنار هم دراز کشیدیم.

+مرسی سیما جون. خیلی خوش گذشت.

*به من هم خیلی خوش گذشت.

+تو چند بار ارگاسم شدی؟

*سه بار. دو بار وقتی کسم رو میکردی، دفعه آخر هم که با هم اومدیم.

ازش پرسیدم تا کی میتونه بمونه.

*معمولا با آقای … که هستم دیگه بر نمی گردم فروشگاه و تا آخر ساعت کارم یعنی ساعت 6 اینجا پیشش میمونم.

+چرا به اسم فامیل صداش میزنی.

*از اول خودش بهم گفت که هیچوقت به اسم کوچک صداش نکنم. اول اینکه ممکنه عادت بشه برام و اسم کوچکش رو جلوی دیگران بگم و باعث بشه لو بریم، بعد هم یه وقت فکر نکنم رابطه ما از این حد ممکنه فراتر بره. خیلی واضح بهم گفت ما با هم دوست نیستیم و فقط با هم سکس میکنیم.

+آخه حیف نیست، آدم با دختر به این خوشگلی و لوندی دوست نباشه.

*میدونی که من شوهر دارم.

+آره. رضا بهم گفته. برام تعریف کرده که چه اتفاقی افتاده بینتون. اصلا نمیخوام راجع به اون ماجرا قضاوت کنم امّا خوشحالم که این قضیه باعث شد که امروز اینجا پیش هم باشیم.

*راستی … من اسمت رو هنوز نمیدونم.

+احمد.

*احمد آقا…

+احمد آقا نه. احمد جون، یا فقط احمد.

*احمد جون. تو خیلی خوب و مهربونی. کاش آقای … هم مثل تو بود. وقتی میام اینجا پیشش همچنان مثل رئیس با من رفتار میکنه.هیچکدوم از کارهایی که تو با من کردی رو نمی کنه. من فقط باید براش ساک بزنم، ماساژش بدم و بعد هم دراز بکشم تا بیاد من رو بکنه. باور کن حتی برای کسم هم باید لوبریکانت بزنم. چون اصلا باهاش تحریک نمیشم.

+رضا از اول همینجوری بود. دوست دخترهاش همیشه ازش شاکی بودن. زن اولش هم بهمین خاطر ازش طلاق گرفت.

*این هم شانس منه. اون از شوهرم که اصلا بهم محبت نمیکنه، این هم از صاحب کار.

+راستی شوهرت از رابطه ات با رضا خبر داره؟

*نه اصلا. اگر بفهمه من رو زنده نمیذاره.

+اونوقت نمیگه پولهایی که رضا بهت میده از کجا میاد؟

*نه، چون یه حساب دیگه باز کردم که شوهرم ازش خبر نداره و آقای … پولهای اضافه ای که بهم میده رو تو اون حساب میریزه. من هم اون پولها رو پس انداز میکنم و باهاش طلا و اینجور چیزها میخرم.

+آفرین. خوب کاری میکنی. راستی، من تا یک ماه دیگه ایران هستم. تو این مدت میتونم باز هم ببینمت؟

*راستش. نمی دونم چون روزها بعد از کارم میرم خونه و اگر دیر کنم شوهرم شک میکنه. تو ساعات کارم هم فقط وقتهایی که آقای … من رو بیاره اینجا میتونم غیبت کنم.

+خوب من با رضا صحبت میکنم، و هماهنگ میکنم چند بار دیگه با هم بیاییم اینجا. امروز به من خیلی خوش گذشت.

*به من هم همینطور.

تا ساعت 6 هنوز خیلی وقت داشتیم.

دوباره ناز و نوازشش رو شروع کردم و یک دور دیگه سکس کردیم. فقط این بار از کون نکردم. بعد از اینکه کسش رو گائیدم، خودش اومد کاندومم رو درآورد، کیرم رو کرد تو دهنش و اونقدر ساک زد تا آبم تو دهنش خالی شد و همه اش رو قورت داد. عجب دختر هاتی بود!!

دوباره با هم رفتیم حمام و همدیگه رو شستیم. بعد کمکش کردم موهاش رو سشوار کشید و خشک کرد و لباس پوشید. بعد جداگانه از خونه اومدیم بیرون. کلید آپارتمان رو که رضا بهش داده بود رو هم داد به من که بهش برگردونم. بعد برگشتم فروشگاه. رضا هنوز اونجا بود. پرسید:

-خوب شاه دوماد. خوش گذشت؟

+آره. دهنت سرویس باشه که همچین کس نابی رو میکنی.

بعد ازش پرسیدم که هر بار چقدر برای سیما پول میریزه که گفت یک یا دو میلیون تومن.

+کم نیست؟

-زیادش هم هست. اگر جنده می‌کردم ارزونتر بود.

+شماره حسابش رو بده این دفعه رو من براش بریزم.

-معلومه خیلی بهت حال داده. میخوای تا نرفتی باز هم بکنیش؟

+اگر بشه خیلی عالی میشه. امّا باید تو هماهنگ باشی چون غیر از ساعت کارش وقت دیگه ای نمیتونه.

-نگران نباش. هر وقت خواستی ببرش اونجا. شاید یه بار هم دوتایی بریم بکنیمش. یادته مثل دوره دانشگاه یکی دو تا از دخترای جنده رو دوتایی با هم سیخ کشیدیم.

تو مدتی که ایران بودم سه چهار بار دیگه با سیما سکس داشتم. یک بار هم با رضا دوتایی کردیمش که خاطره اون رو هم شاید بعدا نوشتم. هر بار، 4-5 میلیون تومن به حساب سیما میریختم که خیلی خوشش اومده بود. از وقتی برگشتم کانادا، خاطرات سیما از ذهنم پاک نمیشه. واقعا یه دختر سکسی به تمام معنا بود. تو فکر هستم که حتی بخاطر سیما هم که شده، از این ببعد بیشتر بیام ایران.

نوشته: ََAhmad

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف کون تنگ پسره سوراخ کون زنه رو چرب کرده و کاندوم کشیده رو کیرش میکنه تو کون زنه دردش میاد . تایم: 01:45 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و خوش هیکل . تایم: 12:15 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18