رفتن به مطلب

داستان سکسی سفر با دخترخاله


arshad

ارسال‌های توصیه شده


خودمم باورم نمیشد - 1
 

سلام من امیرم ۲۸ سالمه داستان واقعی که برام افتاده رو براتون تعریف میکنم. یه یک سالی بود روی دختر خالم قفل کرده بودن اما هر جور میخواستم نزدیک نمیشد یه روز حوصلم سر رفته بود بعد ظهر جمعه که میدونین دیگه خیلی تخمیه دراز بودم تو تختم تو اینستا میگشتم تبلیغ یه پیج رو دیدم که تور میبرن رفتم توش دیدم باحاله پیام دادم هزینه پرسیدم گفتن دو روزه میشه ۲/۵ گفتم تا شب خبر میدم از اتاق اومدم بیرون دیدم مادرم آشپزی میکنه گفتم مهمون داریم انقدر غذا درست کردی گفت اره خالت اینا دارن میان شب شدو اومدن نشسته بودیم دختر خالمم مبل بغلم بود گفت حوصله ادم سر میره همه چی تکراری شده گفتم من احتمالا برم تور به کلم یه بادی بخوره هنگامه گفت واقعا برگشت رو به شوهر خالم گفت بابا امیر داره میره تور من با دوستام باهاش بریم؟ گفتش برو کی هست حالا گفتم پنجشنبه جمعه هفته بعد گفت ما سه نفریم با تو کی میاد گفتم تنهام کسیو ندارم گفت پس به توره بگو پیام دادم تو پیجه و گفت مبلغو واریز کنین به این شماره کارت منم ۱۰ تومان زدم و به دختر خالم گفتم که ریختم خودم گفت باشه فردا برات حسابمونو میزنم تو دلم قند آب شده بود که باهاش بالاخره تنها شدم و میتونم حرکتی بزنم فردا سر کار بودم هنگامه زنگ زد تشکر کرد گفت شماره کارتتو بفرست الان برات بزنم حسابو یکم تعارف شاه عبدالعظیمی کردم گفتم نمیخواد گفت نه بفرست فقط یه موضوعیه که بهت میگم نباید کسی بفهمه گفتم چی گفت من دوست پسرمم میاد انگار با پتک زدن تو سرم گفتم نه بابا به من چه ربطی داره دهنم قرصه نگران نباشو خداحافظی کردیم تا ده دقیقه ذول زده بودم بدون حرکت و پلک زدن یه نقطه رو نگاه میکردم روز دوشنبه پیام دادم به پیجه گفتم لوازم چی باید بیاریم گفت تور چادر داره ولی کسی دوست داشته باشه خودشم چادر میاره لوازمم …بیارین زنگ زدم به هنگامه گفتم اینارو بیارین گفت شب کجا میخوابیم گفتم چادر دارن خیاری بغل هم میخوابن همه کسی چادر داشته باشه خودش میتونه بیاره گفت رضا چادر داره میگم بیاره گفتم رضا کیه گفت دوست پسرم دیگه گفتم آها و بعد تماس گفتم این چه سوال مزخرفی بود پرسیدی دیگه حوصله رفتن نداشتم اصلا حوصله هیچکسیو نداشتم رفتم میدون قیام کتونی بگیرم و بعد گشتن بالاخره یکی خریدم و یه مغازه دیدم لوازم سفر داره رفتم تو یه کوله برداشتم با فمقمه اب دیدم چادرم داره گفتم چند گفت این چهار نفرست جنس عالی داره ضد ابه چهارو پونصد گفتم بده اینم خرید کردمو رفتم خونه پیام دادم به پیجه گفتم امکان داره یکیمون کنسل کنه گفتن نه دوست نداشتم با اونا برم گفتم تورو عوض کنم گفتم ماشه با ماشین خودم بیام گفت اتوبوس وی ای پیه چه توریه اینطوری خوش میگذره گفتم خیلی حال نمیکنم گفت خودت میدونی پشتمون راه بیفت پنجشنبه ساعت چهار صبح میدون ازادی باید جمع میشدیم دختر خالم زنگ زد گفت داری میای گفتم اره ماشین گرم شه راه میفتم گفت یعنی چی گفتم من با ماشین خودم میام گفت خیلی مسخره ای بزن برقص میکنیم تا اونجا گفتم خیلی اهلش نیستم گفت اینو جلو کسی بگو که نشناستت رسیدم میدون دیدم اتوبوسم وایساده یکی یکی دارن میان با خودم شرابم اورده بودم تو راه کم کم بخورم دختر خالم با دوست پسرش رسید عقب اسنپ نشسته بودن پیاده شدن یه دخترم از جلو پیاده شد باهاشون سلام علیک کردم پسره گفت خوب اقا امیر میومدی تو اتوبوس اصل سفر دسته جمعی بودنشه گفتم یکم بیحالم نمه نمه میام پشتتون دختره که با گوشیش حساب اسنپو داد اومد سمتمون سلام کرد دختر خالم گفت مهشید دوستم یه دختر سفید قد بلند که چشمهای قهوه ای روشن داشت یه شلوار پاره پاش بود که زانوش کلا بیرون بود دست دادیم گفت شما پسرخانه هنگامه ای پس خیلی ازت تعریف کرده گفتم لطف داره گفت چرا ماشین اوردی گفتم من نمه نمه میام گفت سر نمیره حوصلت گفتم نه شراب اوردم کلم داغ میشه رو کرد به هنگامه گفت هنگامه خدانگهدار من با پسرخالت میام هنگامه گفت یعنی چی این مسخره بازیا چیه گفت میدونی که من از شراب نمیتونم بگذرم راستش یه کوچولو امید گرفتم نشستیم تو ماشینو بعد از یک ساعت تاخیر همه اتوبوس راه افتاد ما هم پشت سرش کرجو که رد کردیم گفت پس کو شرابت گفتم هنوز نیم ساعت نیست گفت بیار بابا انداختی تو کلم گفتم پس خودت بریز من که پشت فرمونم نمیتونم در اورد از مشما گفت بهبه چه رنگی هم داره گفت پیکت کو گفتم یه دونه دارم لیوان کاغذا دارم گفت حیف این نیستش تو اون لیوان عیب نداره و برداشت ریخت گفت اهنگم بزار ضبطو روشن کردم داریوش میخوند اهنگ شقایش گفت این چیه مگه شیره زدیم گوش کنیم اهنگ بزار فاز بگیریم گفتم گوشیتو وصل کن خودت بزار که اهنگایی گذاشت که منو بکشنم گوش نمیدادم شروع کرد رقصیدن قشنگ معلوم بود گرفتتش رسیدیم قزوین گفت هنگامه نگفته بود پسرخاله باحالی داره گفتم لطف داری و با یه اشوه شروع کرد به رقص نمیدونم یه دفعه الکی کیرم راست شد جوری که از شلوار معلوم بود چشمش افتاد گفت اوه اوه چته چیزی نخوردی هنوز گفتم نمیدونم دست من که نیستش گفت بیا بپیچونیمشون گفتم یعنی چی گفت هم من زدم بالا هم تو بیا بپیچونیم منم که از خدا خواسته گفتم کجا بریم گفت نمیدونم از جاده بزن بیرون یکم رفتیم جلوتر تابلو تونکابن بود زدم بیرون و رفتیم تا رسیدیم اونجا دیدم جاش جالب نیست مستقیم جاده رو رفتیم تا به یه جا رسیدیم یه تپه داشتو دورشم درخت بود گفتم چادر دارم بریم اونجا گفت بریم هی شراب میخورد گفتم بسه تگری میزنیا رفتم بالا چادرو با بدبختی زدمو میخ زدم زمین پتو و متکام اورده بودم انداختم تو چادر اومد تو چادر خودشو انداخت رو پتو بد گرفته بودش یپ درو بسطتم کیرم داشت میترکید گفتم گفتم که کم بخور بزار زیرتو درست کنم اومدم بلندش کنم ذیگه نتونستم خودمو نگه دارم لبمو گذاشتم رو لبش و یه نفس عمیقی کشید دستمو بردم تو شلوارشو شرتشو زدم کنار کوسش حخیس خیس بود گفتم جووون عجب کوس لیزو داغی شروع کردم کوسشو مالوندن اوند عین مار به خودش میپیچیدو دستمو با رونای پاش فشار میداد کیرمو در اوردم گفتم بیا ساک بزن با دستش گرفتش نوک زبونشو اورد بیرون دور کلاهک کیرم میچرخوند داشتم دیوونه میشدم یه دفعه کرد دهنش جوری که نوک کیرم خورد ته حلقش و دراورد گفت چقدر شقه جووون خوابوندمش خوابیدم روش اونم فقط میگفت توروخدا بکن دیگه یه دفعه فشاز دادم تو کسشو یه جیغ زد و تند تند تلمبه میزدم انقدر محکم میزدم گفت مثانم پره گفتم بیخیال یه دفعه با هر ضربه شاشش می پاشید بیرون اما انقدر لذت داشت گفتم به درک کثیفی چادر محکم تر میزدم داگیش کردم وای سوراخ کون تنگ نوک کیرمو با آب دهنم خیس کردم گذاشتم رو سوراخ کونش با ناله میگفت درد داره نکن یواش یواش فشار دادم تا کلش رفت تو و شروع کردم عقب جلو هر دفعه که جلو می بردم فشارو بیشتر میکردم بیشتر بره تو تا ته رفت و صدای نالش رفت بالا گفت بزار بیام روت گفتم بیا در اوردم کیرمو اومد روم کیرمو گزفت کرد تو کوسش شروع کرد به تلمبه و مالیدم کوسش یه دفعه شاشش اومدو شروع کرد به فشار دادن کوسش رو من و جیغ زدن و ارگاسم شد تمام بدنم خیس شده بود سریع خوابوندمش شروع کردم تلمبه تو کوسش ابم داشت میومد دیگه کیرمو در اوردم سریع بردم جلو دهنش گفتم باز کن و ریختم تو دهنشو کیرمو پشت بندش کردم تو دهنش یکی دوتا اوق ریز زد اما از بس حال داشت نمیخواستم از دست بدم کیرمو در اوردم و گفت مممممم و قورت داد ابمو جفتمون افتادیم اون که بیهوش شد منم یه ده دقیقه ای لمس بودم دختر خالم زنگ زد گفت کجایین ما رسیدیم گفتم پنچر کردیم داریم میایم باید لباس عوض میکردیم رفتم از ماشین اوردم بعد تعویض راه افتادیم اگه نظرات خوب باشه از رابطه های بعدیمونم مینویسم

نوشته: امیر

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      فیلم سکس داگی ایستاده زیر دوش با دوست دختر تتو دار (قسمت قبل) . تایم: 01:45 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • migmig
      فیلم ساک زدن حرفه ای خانمی . تایم: 0:26 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18