رفتن به مطلب

داستان بی غیرتی زن کون گوشتی من


migmig

ارسال‌های توصیه شده

خرید مبل - 1
 

نزدیک عید بود و قرار بود بریم مبل بخریم. زنم آرزو رفت که آماده بشه بریم بازار مبل منم نشستم و داستان سکسی میخوندم. حسابی حشریم کرده بود داستان و فیلم های بیغیرتی که یه باره برگشتم و دیدم آرزو پشت من وایساده و داره فیلم ها را میبینه. سریع قفل کردم و گفتم چیا نگاه می‌کنی که گفت همونی که داشتی با ذوق می‌دیدی خودت. عصبانی شدم و داد زدم که بیخود کردی که گفت خودت ببینی ایراد نداره من ببینم بده. مگه من دل ندارم. منم دلم میخواد ببینم که داد زدم بسه برو بپوش تا بریم. با لج رفت داخل اتاق و منم دوباره شروع کردم به پورن دیدن. یکم که گذشت آمد بیرون و گفت بیا بریم .نگاه کردم دیدم ساپورت و تیشرت یقه باز تن کرده .گفتم برو مانتو بپوش تا بریم که گفت دیگه نمی‌خوام مانتو بپوشم و همینجور میام. منم از خدا خواسته گفتم بیا تا بریم. نزدیک بازار مبل پارک کردم و پیاده راه افتادیم. نگاه همه به زنم بود و منم لذت میبردم. یه دست مبل پشت ویترین بود که آرزو خوشش آمد و رفتیم قیمت بپرسیم. وقتی آرزو جلوم از پله ها می‌رفت بالا دیدم کونش داره ساپورت را پاره می‌کنه و خط شرتش تابلوست. دیگه داشتم دیوونه میشدم . وقتی رفتیم داخل یه جوون همسن خودم خوشگل و خوش تیپ و قیافه آمد سمت ما که بعدش فهمیدیم صاحب نمایشگاهه و اسمش سیاوشه شروع کرد زبون بازی.
مدل های دیگه ای نشون داد. نمایشگاه شلوغ و بزرگی بود. چند باری دیدم موقع رد شدن از کنار زنم میچسبه به زنم و آرزو هم باهاش همکاری میکنه و کونش رو میده عقب. یه جا که چسبید به زنم و منم داشتم می‌دیدم هردوشون فهمیدن که من متوجه کارشون شدم. یه مدل را آرزو نشون داد و پرسید چه رنگ هایی داره که پسره گفت همه رنگهاش داخل انبار هست بیایید تا بریم پایین ببینید. به آرزو گفتم تو خودت برو انتخاب کن تا منم برم عابر بانک و بیام.
رفتم بیرون و ده دقیقه ای دور زدم و برگشتم دیدم هنوز نیومدن .یکم نشستم منتظر که دیدم دارن میان. وقتی نزدیک شدن ساپورت آرزو رفته بود لای کوسش و چاکش مشخص بود که فهمیدم شرتش را درآورده. پرسیدم پسند کردی که گفت رنگ شکلاتی قرار شد بخریم. صندوق شلوغ بود برا همین سیاوش به ما گفت بریم اتاق خودم تا فاکتور بدم و حساب کنیم. ما را برد دفترش و فاکتورمون را نوشت و داد دستم و گفت تخفیف ویژه دادم که بازم بیایید اینجا. آرزو فاکتور را گرفت و تا نگاهش کرد گفت اشتباه جمع زدید و فاکتور را پس داد تا اصلاحش کنه. سیاوش کف کرده بود از هوش زنم و گفت معلومه ریاضیت خوبه. گفتم خانمم فوق لیسانس حسابداری داره. پرسید کجا کار میکنی؟ آرزو گفت کار نمی‌رم. پسره گفت نمیخوای بیایی اینجا کار کنی؟ من گفتم سرویس داشته باشید از بعد عمل کردن می‌تونه بیاد. سیاوش گفت خدا بد نده چه عملی؟ گفتم عمل زیبایی داره. گفت کجاست منزل و ادامه داد خودم می‌رسونم. به آرزو گفتم میخوای کار کنی؟ به سیاوش گفت باشه از بعد عید میام که سیاوش گفت دیدید که الان سرمون شلوغه و نیاز شدید داریم بهتون. گفتم شما از کی میخوایید آرزو بیاد کار که با خنده گفت از همین حالا.گفتم هفت فروردین نوبت عملشه . گفت تا عید که شلوغه سرمون بیا و بعد عید هر وقت خواستی بیا. آرزو به من نگاه کرد که چیکار کنم که گفتم خودت می‌دونی. آرزو یکم صبر کرد و گفت باشه تا عید میام. سیاوش حسابی خوشحال شد و تشکر کرد.دیدم فاکتور را گذاشت کنار و آدرس خونه را پرسید. گفت تا فردا ظهر میفرستم. پرسیدم فاکتور فروش نمیدی که گفت نیازی دیگه نیست اینجا متعلق به خودتون داره.
داشت به آرزو کار را توضیح میداد که زنگ زدن که بره پایین که ماهم ازش خداحافظی کردیم و گفتیم باید بریم . قرار گذاشتیم آرزو صبح خودش بیاد و شب تاکسی بگیره و اگه دیر شد خودش برسونه. خداحافظی کردیم و رفتیم سمت ماشین.
به آرزو گفتم بریم خرید لباس که ازم خواست که پول بدم تا با زهرا دوستش بره خرید که منم قبول کردم. تو راه خونه گفت میخوام بازتر لباس بپوشم و ازم آزادی بیشتری خواست که گفتم تو آزادی کامل داری ولی ازم مخفی کاری نکن. شام رفتیم رستوران سنتی. وقتی زنم خم شد بند کفشش را باز کنه کونش داشت منفجر میشد تو شلوار . تخت روبرویی که سه تا پسر نشسته بودن زوم کرده بودن روی آرزو.وقتی آمد سفارش بگیره نگاه مرده به سینه های آرزو بود و منم لذت میبردم از جنده بازی زنم. بعد سفارش دادن به آرزو گفتم تا غذا را بیارن من برم دستام را بشورم و بیام. رفتم سرویس و سریع برگشتم دیدم که یکی از پسرا یه کاغذ داد به آرزو و رفت کنار دوستاش نشست.
بعد یکم صبر رفتم پیش آرزو نشستم منتظر شدم که غذا را بیارن که آرزو گفت پسره آمد شماره داد وقتی رفتی سرویس. گفتم بعد پروتز کردن و تیپ باز زدن همه شهر بهت شماره میدن باید عادت کنیم. گفتم مرسی که بهم گفتی اگه نمی گفتی ازت ناراحت می شدم الآنم اگه میخوای مثل نمایشگاه که رفتم دنبال نخود سیاه و با سیاوش راحت گذاشتم باشی الآنم برم و تنهات بذارم. گفت گرسنه شدی داری چرت میگی. گفتم قرار شد باهم روراست باشیم و خندید که شام آوردن برامون.بعد شام دوباره موقع کفش پوشیدن از نگاه مردها به کون زنم وقتی خم شده بود راست کردم. تو راه پرسیدم کی میرید خرید با زهرا؟ گفت اولین روزی که شد مرخصی ساعتی بگیرم. گفتم دوست دارم سکسی ترین تیپ و لباس را بپوشی و گفتم خیلی لذت بردم از نگاه مردها به اندامت. پرسیدم ازش سکس با سیاوش چطور بود که گفت توهم زدی. خندیدم و گفتم باید موقع سکسمون با جزئیاتش برام تعریف کنی. رسیدیم خونه آرزو رفت سرویس منم رفتم لباس عوض کردم و دراز کشیدم و شروع کردم داستان سکسی خواندن که حسابی حشریم کرده بود که آرزو آمد که بخوابه. یه سوپر بیغیرتی ایرانی گذاشتم و صداش را بلند کردم و افتادم به خوردن سینه و کوس آرزو. وقتی حشری شد ازش خواستم سکسش با سیاوش را تعریف کنه. گفت بهترین سکس زندگیش بوده و با شهوت از کیر سیاوش تعریف میکرد. یه سکس توپ از کون باهاش کردم و خوابیدیم.
صبح از صدای سشوار از خواب بیدار شدم دیدم آرزو لخت داره موهاش را سشوار میزنه سلام کردم. ازم خواست که تا ایستگاه مترو برسونم گفتم آماده شو تا دوش بگیرم و بیام

نوشته: رضا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف کون تنگ پسره سوراخ کون زنه رو چرب کرده و کاندوم کشیده رو کیرش میکنه تو کون زنه دردش میاد . تایم: 01:45 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و خوش هیکل . تایم: 12:15 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18