رفتن به مطلب

داستان سکس با مشتری شیطون و خوش هیکل


migmig

ارسال‌های توصیه شده


من و مشتری زیبام نسیم
 

من اسمم رامینه ۳۸ سالمه متاهل و قدم ۱۸۰ و وزنم ۸۴ قیافه معمولی دارم من یه فروشگاه لوازم خونگی دارم با چهارتا کارمند آقا که خیلی از اوقات خودم میام کف فروشگاه و مشتریارو راهنمایی میکنم و از این کار خیلی لذت میبرم
منم مثل خیلی از آقایون متاهل با وجود تعهد شیطنت هایی هم داشتم
اون روز از اول صبح کارای فروشگاه و انجام دادم و سفارشات مشتری هارو فرستادم برای کارخانه ها و مشغول حساب کتاب بودم که یه زوج جوون وارد فروشگاه شدن و خیلی خریدارانه داشتن کارامونو نگاه میکردن که منم خودمو به بچه های فروش رسوندمو سعی کردم خودم راهنماییشون کنم
من اون روز خیلی تو مود شیطنت نبودم و داشتم با تمرکز کارارو معرفی میکردم که متوجه نگاهای شیطنت آمیز خانم شدم خانمی که خیلی زیبا بود و اندام قشنگی داشت و با سلیقه خاصی لباس پوشیده بود البته اصلا شوهرش تو باغ نبود منم گه گاه جوری که مثلا مخاطبم خانمه بهش خیره میشدم تا اینکه رفتیم پای فاکتور و قرار شد اقلام و برای هفته آینده براشون ارسال کنیم
آدرس و شماره تماس رو گرفتم و ضمیمه فاکتور کردم
دوروز بعد یه شماره با موبایلم تماس گرفت و تا جواب دادم خودشو معرفی کرد که همون خانمیه که چند روز پیش با همسرش اومدن و
منم خیلی تحویلش گرفتم و گرم صحبت میکردم و اونم شروع کرد به صحبت که یکی از اقلام و میخواد جابجا کنه و منم ازش خواستم واتساپ بیاد و اونجا تغییرات و بهم بگه تا بعدا مدرک داشته باشم که خودتون عوضش کردین
خلاصه همون موقع اومد واتساپ و پیام داد و منم اقلام جدید و جایگزین قبلیا کردم و عکس فاکتور جدید و فرستادم و اونم تایید کرد
و‌آخرش گفت مرسی عزیزم
با جمله اخرش هنگ کردم و شیطنتم گل کرد و منم قلب فرستادم براش و لایک کرد
شمارشو سیو کردم و توی تلگرامم رفتم و عکساشو نگاه میکردم که با لباسای باز عکس گذاشته بود که زیباییشو دو چندان کرده بود
همه عکساشو با دقت می دیدم و حسابی هوایی شده بودم دنبال بهونه بودم که دوباره بهش پیام بدم ولی نمیخواستم خودمو هول نشون بدم و بیخیال شدم
گذشت و منم بارشونو با دقت طبق فاکتور آماده کردم و اومدم به شماره روی فاکتور زنگ بزنم که نظرم عوض شد و به شماره خانم زنگ زدم و بعد از سلام و احوال پرسی پرسیدم تشریف دارین سفارشتونو ارسال کنم؟
اونم خیلی صمیمی جوابمو داد و تشکر کرد و گفت منتظرم
با راننده هماهنگ کردم و ساعت ۲ تحویلشون داد
حدود ساعت ۶ بود که زنگ زد به موبایلم و کلی تشکر کرد و گفت خیلی راضیم فقط خواستم همسرم بره سرکار تا زنگ بزنم و تشکر کنم و وسط حرفاش خیلی قربون صدقم میرفت و عزیزم میگفت
البته خیلیا اینجورین و راحت صحبت میکنن ولی این واقعا فرق داشت و باعث میشد جسارت من بیشتر بشه
ازش خواستم یه فیلم رضایت مشتری بگیره و برام بفرسته و اونم خیلی مشتاقانه قبول کرد و گفت چششششششم الان میفرستم
منم تشکر کردم و قطع کردم
بعد حدود نیم ساعت یه فیلم اومد تو واتساپ و زیرش نوشته بود ببخشین اگه خونه خیلی مرتب نیست خواستم سریع فیلم بگیرم
متن و که خوندم فیلم دانلود شده بود بازش کردم دیدم خیلی حرفه ای فیلم گرفته و با کیفیت چون گوشیش آیفون ۱۳ بود و روز معرفی دیده بودم
توی فیلم وسایل و خیلی با سلیقه نشون میداد و خودش صحبت کرده بود که خیلی راضیم از فروشگاه… و کارشون عالیه و قیمتاشونم خوبه و …
فیلم و که دیدم کلی براش قلب فرستادم و قدردانی کردم
بعدش گفتم فیلم خیلی خوبی بود فقط کاش خودتونم بودین و یه شکلک🫣 فرستادم
یکم مکث‌کرد و بعد نوشت نه دیگه خیلی خوش بحالت میشه
منم گفتم راست میگین اونو تو پیجم میذارم نمیخوام فالورام هوایی بشن گناه دارن 😁
گفت
-مگه تو منو دیدی هوایی شدی
-راستش کم نه
-فهمیدم از اون اول شیطونی
-عه کجا من به این سر به زیری
-اره کم مونده بود جلوی شوهرم قورتم بدی
-من که خیلی خودمو‌کنترل کردم 😔
-اره خداروشکر کنترل کردی وگرنه …
-وگرنه چی؟
-هیچی
-نه بگو وگرنه؟؟؟
-ولش کن دیگه آقا رامین
-باشه چقدر خوب که اسممو میدونی و‌چقدربد که منم نمیدونم اسمتو
-تو فروشگاه که کارمندات صدات میکردن فهمیدم منم اسمم نسیمه
-چه اسم قشنگی ولی بیشتر شبیه طوفانی
-طوفان چرا؟؟؟
-طوفانی که قلب آدمو از جاش در میاره
-داری مخمو‌میزنی؟😁
-دارم حرف دلمو میزنم
خلاصه چت اون روزامون یه سه ساعتی طول کشید و همه جور حرف زدیم و اونم گفت منم خوشم اومد ازت و خلاصه با هم حسابی صمیمی شدیم جوریکه تا دو هفته به هم صبح ها پیام میدادیم تا شب بجز تایم ناهار که شوهرش خونه بود باهم چت میکردیم
یواش یواش چتامون تصویری شد و ازش میخواستم بره عقب تر و تا کل بدنشو ببینم
معمولا لباس های سرهمی میپوشید با بند هایی که بالا بود و تقریبا چاک سینش معلوم بود
یروز بهش گفتم میرم انبار تا راحت بتونیم حرف بزنیم و منم کیرمو در اورده بودم و با داشتم باهاش بازی میکردم البته نسیم نمیدید
بهم گفت چیکار داری میکنی منم گفتم محو تماشاتم
گفت نه یه کاری داری میکنی که آروم رفتم پایین و نشونش دادم یه لحظه خشکش زد و گفت واااااااااای چه باحاله دیوونه میشم که
منم گفتم سینه هاتو ببینم اونم بعد کلی ناز اروم نشونم داد وااااو چی میدیدم دوتا ممه خوشگل حدودا ۷۵ با نوک قهوه ای کمرنگ و پوست سفیییییید
دیگه داشتم دیوونه میشدم با دیدنش و فکر نمیکردم اینقدر سریع بتونم پیش برم
ازش خواستم پایینتر و لخت ببینم که گفت دیگه نمیشه اونو باید از نزدیک ببینی تازه اگه بتونی ببینیش
منم به همون سینه هاش اکتفا کردم و کلی بازی کردم با کیرم که بهش گفتم دارم ارضا میشم گفت بگیر ببینمش دوس دارم آبتو ببینم و آبم با فشار پاشید بیرون و کلی قربون صدقم رفت
منم که دیگه حال نداشتم همونجا دراز کشیدم و ادامه چت کردن تا اینکه ازش خواستم حضوری ببینمش و گفت نمیتونه بیاد و شوهرش خیلی گیره
منم به شوخی گفتم نیای من میاما
که خیلی سریع گفت ببینم میتونم اوکی کنم بیای
من دوباره شوکه شدم که چه زود پیشنهادم گرفت
دو سه روزی چت میکردیم که یه روز گفت فردا میتونی ساعت ده اینجا باشی
منم گفتم حتمااااااا
کجا بیام و کی بیام و چجوری بیام و کلی نقشه کشیدیم
و قرار شد من صبح ساعت ده با یه کارتن وسیله ( برای پوشش قضیه که مثلا دارم جنس میبرم بالا) برم ادرسشون
خونشون مجتمع مسکونی بود که نگهبانی داشت توی مجتمع بلوک هایی بودن ۴ طبقه قدیم ساخت که هر طبقه دو واحد داشت که دراش روبروی هم بودن و قرار شد به نگهبانی بگم با اینا هماهنگم و فامیلی شوهرشو دادم و نگهبان راهنماییم کرد کجا برم منم ماشینمو پارک کردم جلوی بلوک و زنگ زدم نسیم ،گفت بیا بالا طبقه چهارم در بازه بیا تو با کفش رفتم بالا
تا برسم نفس نفس میزدم که تا در بازو دیدم و وارد شدم
نسیم پشت در ورودی بود و با یه تاپ سرهمی که تا بالای زانوهاشو‌پوشونده بود و یه ارایش ملایم خییییلی ناز و موهایی که معلوم بود تازه از حموم اومده و شونه کرده بود همونجوری باز روی شونه هاش و یکم از سینه هاش ریخته بود جلوم ایستاده بود
من از استرس دستام یخ کرده بود همونجوری جلوی در دستشو گرفتم و بغلش کردم گفت چرا اینقدر دستات یخه بذار گرمش کنم و گذاشت بین بازوش و سینش منم هم لب می گرفتم و لباشو میمکیدم
خیلی اروم صحبت میکرد که گفت ممکنه همسایه روبرویی پشت در باشه
منم همچنان نگاش میکردم و لباشو میخوردم و با دستام که دیگه تقریبا گرم شده بودن کونشو از روی لباس میمالیدم
خییییلی کون خوش فرمی داشت وقتی روبروم ایستاده بود تقریبا پیشونیش روی چانه من بود بخاطر همین مجبور بودم یکم خم بشم تا بتونم کونشو بمالم کامل حشری شده بود ولی برای اینکه یکم از استرس من کم کنه گه گاه صحبت میکرد و گفت کارتونه حالا چی هست که گفتم نترس کارتن خالی نیست کادوی دیدارمونه که تا اینو شنید دوباره محکم خودشو بهم چسبوند منم کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد و نسیمم اینو حس کرده بود و یواش با دستش کیرمو نوازش کرد که یهو گفت اوووووووف چقدر بزرگه اینو کجای دلم بذارم
منم گفتم قراره تو کست بذاری قشنگم
بعد برش گردوندم و همونجا پشت در لباسشو دادم بالا ‌
چقدر صحنه قشنگی بود یه شورت خوشگل زرد رنگ که روی پوست سفید قشنگش یه درخشش خاصی داشت از پشت دستمو داخل شرتش کردم و به کسش رسوندم ااااااااااخ چه کوسی خیییییییییس خیسسسسس تا دستم بهش خورد نسیم نفساش تند شد و اروم شرتشو دراوردم
و خودمم شلوارمو تا زانو کشیدم پایین نسیم دستش رو جاکفشی بود و از روی آینه جاکفشی داشت منو تماشا میکرد منم کیرمو که کامل سیخ شده بود و اروم میمالیدم به کوسش و خیسش میکردم و دوست نداشتم به این زودی فرو کنم داخل و همینجوری داشتم بازی میدادم و نسیم با عقب و جلو کردن کونش همراهی میکرد و از تو اینه نگاه میکرد
هردومون میدونستیم که تا دوساعت مزاحم نداریم ولی بازم هر دو استرس داشتیم و اینو از نگاهای نسیم میتونستم بخونم که بهم گفت زود باش بکن تو و منم شروع کردم آروم کیرمو روونه کوسش کردم با اینکه کامل خیس بود ولی خیلی سخت واردش شد گفتم نسیم چقدر تنگی اونم با حرکت کونش تایید کرد و لب پایینش و گاز گرفت دیگه داشت اااااه بلند میکشید و یه دستشو آورده بود روی کونش و باهاش بازی میکرد منم اروم داشتم کیرمو تو کوسش بازی میدادم و با انگشت اشارم سوراخ کونشو بازی میدادم با هر بار تلمبه زدن من سینه هاش تکون تندی میخورد که منو بیشتر حشری میکرد
کیر من خیلی بزرگ نیست حدودا ۱۶ سانت ولی نسیم و داشت دیوونه میکرد دیگه آاااه نسیم تبدیل به ناله شده بود و داشت حسابی لذت می برد و وسطش میگفت قربونت برم رامین فدات بشم رامین بکن نسیمت رو
ولی من وسطاش بیرون میاوردم تا استراحت بدم و ارضا نشم بعد چند دقیقه برگشت زانو زد و کیرمو دستش گرفت و تا آخرش کرد تو حلقش
خیلی حرفه ای این کارو میکرد و از کنار لباش آب دهنش که با آب کوسش قاطی شده بود آویزون میشد که با دست جمعش میکرد و میمالید کیرم که این کارش خییییلی منو دیوونه کرد و محکم سینه هاش گرفتم تو دستم و فشارش میدادم
عجیب بود که با اینکه خیلی محکم سینه هاشو فشار دادم ولی اعتراضی نکرد که بعدا بهم گفت که خیلی دوس داره تو سکس سینه هاشو محکم فشار بدم
بلندش کردم و یه پاشو روی جاکفشی گذاشتم و از روبرو کردم تو کسش و لباشو میخوردم اونقدر شهوتی شده بود که صداشم دورگه شده بود با دستاش دو طرف صورتمو‌ محکم گرفت و خودشو فشار میداد جلو و با چشمای خمار و حشریش زول زده بود بهم منم چشم تو چشم داشتم محکم میکردمش و کونشو چنگ میزدم اونقدر این حالت برام لذت بخش بود که نتونستم کیرمو در بیارم تا آبم دیر تر بیاد و همانطور انقدر تلمبه زدم تا ابم داشت میومد که از حرکت سریعم فهمید دارم ارضا میشم نشست و بهم گفت بریزم رو صورتش منم با فشار آبم پاشید رو صورت و لباشو که یکمم از آبمو با زبون مزه مزه کرد و با انگشتاش به دور لباش میمالید پاشد رفت سمت سرویس و با دست اشاره کرد که الان میام و رفت صورتشو شست و اومد منم تو اون تایم شلوارمو پوشیدم و خودمو مرتب کردم وقتی اومد تو دستش موز بود که منم سریع نصفش کردم و باهم خوردیم که حتی با موز خوردنشم شیطنت میکرد موزو می برد تو دهنشو گاز نمی گرفت با فشار کم لباش می اورد بیرون و میخندیدیم
بعد من محکم بغلش کردم و بوسیدمش و با همون صدای یواش از هم خداحافظی کردیم و من اومدم تو ماشین بهش زنگ زدم گفت بالارو نگاه کن دیدم داره از تراس منو میبینه یکم اونجا باهاش حرف زدم و در مورد سکسکون صحبت میکردیم میگفت بهترین سکس زندگیش بوده
میگفت یکی از فانتزیاش سکس جلوی در و یواشکی بوده مخصوصا اینکه بتونه از آینه موقع دادنش طرفشو ببینه
بعد از اون قضیه دیگه نشد با نسیم باشم و چند بار باهم چت کردیم و فاصله گرفتیم
من خیلی اهل روابط اینجوری نبودم ولی نسیم واقعا فرق داشت و خودشم میگفت اولین باره که خیانت میکنه
البته راست و دروغش با خودش
امیدوارم از خاطره واقعیم خوشتون اومده باشه
مراقب خودتون باشین❤️

نوشته: رامین

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18