poria ارسال شده در 13 اسفند، 2024 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، 2024 اولین سکس سه نفره منو همسرم نسترن من جواد هستم ۴۳ سالمه و خانمم نسترن ۳۸ سالشه و ۱۲ ساله که ازدواج کردیم ، من خیلی به سکس و فانتزیایی سکسی علاقه دارم و بیشتر داستانها رو خوندم و دوست داشتم براتون از تجربه سکسی که برای منو نسترن پیش اومد داستان بنویسم ، البته اینم بگم من نویسنده خوبی نیستم و فقط اتفاقاتی که افتاده رو براتون می نویسم. چند ماهی بود که تو سکس با نسترن ۰حرف از نفر سوم میزدیم و همش بهش میگفتم دوست داشتم الان یکی دیگه هم اینجا بود سه نفری سکس می کردیم ، یبار که داشت برام ساک میزد گفتم الان اگه دوتا کیر دستت بود چه حالی می کردیا ، که اونم با خنده گفت اره خیلی و شروع کرد تخمامو لیس زدن خوردن و منم ادامه دادم الان یه کیر دیگه بود چی کارش می کردی اونم گفت دوست داری ببینی منم گفتم اره خیلی زیاد که اونم شروع کرد با اب دهنش کل تخما و کیرم خیس کرد جوری ساک میزد که تاحالا نزده بود و اب از لب و دهنش اویزون شده بود ، سرشو دودستی اوردم جلو صورتم گفتم چته چرا وحشی شدی همونجور که اب از دهنش می ریخت گفت مگه خودت نخواستی ، منم گفتم واقعا دوست داری تجربه کنی که بدون جواب دوباره رفت سر وقت کیرمو انقدر محکم و حشری خورد تا ابم اومد و همه ابمو خورد و بازم کیرمو ول نمی کرد و سرشو گذاشته بود رو شکمم و با سرکیرم بازی می کرد.یه چند دقیقه همونجوری ادامه داد منم دوباره کیرم راست شدو گفتم نوبت منه ، بعد خوابوندمش و شروع کردم به خوردن کصش و بهش می گفتم اخ که چه حالی میداد الان یکیم بود که کیرش تو دهنت بود براش ساک میزدی ، نسترن هم چشاشو بسته بود و فقط ناله می کرد چند دقیقه بعد شروع کردم به کردنش و موقع تلمبه زدن هی راجع به یه کیر دیگه حرف می زدم که یهو نسترن گفت اگه راست میگی بر دار بیار تا ببینم راست میگی منم گفتم تو دوست داری اونم با چشمای نیمه باز و شهوتی گفت اره دوست دارم لعنتی مگه میشه دوست نداشته باشم اصلا مگه میشه دوست نداشت به شرطی که تو راضی باشی منم گفتم منم دوست دارم تجربه کنم و تو همین حرفا ابم اومدو همشو ریختم تو کص نسترن افتادم رو تخت نسترن چرخید سمت من و در حالیکه با نوک سینم بازی می کرد گفت یعنی واقعا تو دوست داری یکی دیکه منو بکنه گفتم اره ولی همیشه نفر سوم مرد نیستا شایدم زن باشه اونوقت تو ناراحت نمیشی، یکم فکر کرد گفت مثلا کی ، گفتم چه میدونم هر کی مگه فرقی می کنی گفت اره اگر مجرد باشه نمیشه باید متاهل باشه و منم بشناسمش گفتم باشه حالا همینجوری گفتم ، خلاصه چند وقتی گذشت و عید شد و رفتیم شمال یه ویلای نقلی تو شیرگاه تو شهرک . دختر عمه زنم هم که چند وقتی بود از شوهرش طلاق گرفته بود همراه ما بود با پسر دختر خاله مادر خانمم کا مجرد بود . دخترعمه خانم اسمش ندا ۴۵ سالش و پسره هم اسمش بهزاد و ۳ث سالشه خلاصه صبح روز اول عید بود که داشتم جلوی ویلا باغچه رو تمیز میکردم دیدم ندا با یه استکان چای اومد پیش منو احوال پرسی و اینم بگم که ندا یکم شیطونه و با من خیلی شوخی می کنه و راحته کلا و احساس می کنم رو منم حس داره و از نگاهش متوجه میشم ، شروع به صحبت کردیم اونم شروع کرد شوخیو که نسترن بیچاره احتمالا تا ظهر خوابه گفتم چرا گفت خوب معلومه دیشب چه بلایی سرش اوردی دیگه حتما تا صبح بیدار نگه داشتی و شیطونی کردین منم گفتم ای بابا مگه شما قبلا نمی کردین گفت چرا ولی بعد از طلاق دیگه نمیشه ، گفت نمیشه دیگه به کسی اعتماد کرد ، ولی فکر کنم شما تا پوست نسترن رو نکنی ول کنش نیستی و دوتایی خندیدم و گفتم دوست داشتی جای نسترن بودی ، یهو نگام کرد و گفت من از خدامه و گفتم یعنی الان پایه ای و دوست داری گفت اگه تو بخوای اره من حرفی ندارم ولی نسترن بفهمه چی گفتم اون با من به راهش میارم ، ندا رفت منم کارم تموم شد و رفتم داخل و صبحانه رو آماده کردم و رفتم نسترن و بهزاد رو بیدار کردم گفتم من میرم نون بگیرم توهم پاشو دوش بگیر تا من بیام، تو راه رفتن دیدم ندا پیاده با لباس ورزشی داره قدم میزنه صداش کردم گفتم کجا گفت هیچی دارم ورزش میکنم میرم تا سر جاده ، گفتم حالا بیا با هم بریم بعد خودم بهت تمرین میدم و خنده کنان سوار شد و گفت من از خدامه که تو تمرینم بدیو منم گفتم قول بده خسته نشیا و دوتایی خندیدیم توراه داشتیم میرفتیم که ندا گفت نسترن بفهمه چی ، گفتم نگران نباش اون اوکی میشه فقط بهزادو چیکار کنیم که ندا گفت من یه فکری دارم بهزاد دوره ماساژ دیده و مهارت خوبی داره اگه نسترن راضی شد به بهانه ماساژ نسترن به بهزاد بگیم ماساژش بده و دیگه بعدش با خود نسترن منم گفت فکر خوبیه و یهو دیدم دست ندا روی کیرمه و داره میماله بهش گفتم خیلی عجله داریا ، خندید و گفت اره خیلی زیادالان میخوام ببینمش گفتم اینجا وسط خیابون گفت من حالیم نیست گفتم باشه صبر کن برم جای مناسبتر ، رفتم سمت جاده جنگلی کنار شهرک و یه جای خلوت پارک کردم ، ندا با عجله پرید سمت من و شروع کرد لبامو خوردن و منم از خدا خواسته چند دقیقه ای همراهیش کردم و بعد چند دقیقه گفت اجازه هست پسرتو ببینم گفتم بفرما خواهش می کنم ، اونم خیلی اروم کیرمو در اورد و با دیدنش با ذوق گفت اخ جون بالاخره مال من شد و شروع کرد ساک زدن ، از حق نگذریم خیلی حرفه ای و باحال ساک میزد ، ابم داشت میومد بهش گفتم داره میاد که اونم اصلا کیرمو در نیاورد و تو همون حالت تمام ابمو تو دهنش خالی شد و اونم همشو خورد و با خنده و ذوق قطره های اخرشو با فشار کیرم خارج کرد و با نوک زبونش تمیز کرد و سر کیرمو یه بوس کرد و با نوازش باهاش حرف میزد و هی قربون صدقش می رفت . خلاصه که خیلی حال داد بهم و رفتیم و خرید و برگشتیم ویلا ، ندا رفت دستشویی و منم اومدم داخل که دیدم نسترن بیداره و بهزاد هم رفته چوب جمع کنه آتیش درست کنیم نسترن با حوله حموم داره نیمرو درست می کنه منم از پشت بغلش کردم و دستمو رسوندم به سینشو مالوندم و بهش گفتم طلاخانم کی بودی شما ، اونم سرشو چرخوندو لبامو بوسیدو گفت تو دیگه دیونه خلاصه صبحانو رو خوردیم و بعدش طاقت نیاوردم بغلش کردم بردم رو تخت و شروع کردم به خوردن سینه هاش ، بهش گفتم نظرت چیه فانتزیمونو اجرا کنیم ، گفت یعنی چی ، گفتم نفر سوم دیگه ، گفت باز شروع کردی منم در حال خوردن سینه هاش گفتم جدی می گم نظرت چیه ، پاشد نشست جلومو با جدیت گفت یعنی تو راضی میشی یه نفر دیگه منو بکنه ، منم با کمی مکس گفتم اگر فقط سکس باشه و علاقه ای توش نباشه اره راضیم دوباره گفت یعنی پشیمون نمیشی بعدش منم گفتم اگر تورو خوشحال کنه نه ، گفت حالا باشه تا فرصتش پیش بیاد زود باش خوا را جمع و جور کن الان ندا و بهزاد میان گفتم نظرت چیه با اونا اینکارو کنیم گفت ندا و بهزاد ؟ گفتم اره گفتم نه بابا اونا تو این فازا نیستن گفتم تو با بهزاد اوکی هستی ، کمی مکث کرد گفت پسر تمیز و مهربونیه اره اگه تو بخوای من حرفی ندارم وگفتم پس با ندا سر صحبتو باز کن و بهش بگو فکر کنم ندا اوکی باشه اخه خیلی شیطونه با یه اخمی بهم نگاه کردو و گفت تا الان که سکس نکردی باهاش ؟ گفتم نه بابا حدس میزنم.داشتیم حرف میزدیم که صدای در اومد منم پاشدم اومدم سمت در و باز کردم دیدم نداست بعد سلام و احوال پرسی گفت نسترن جون بیداره گفتم بله الان صداش می کنم ، نسترن داشت سوتینشو می بست گفت کی بود گفتم نداست ، اونم گفت چه حلال زادست و رفت سمت در گفتم لباس بپوش گفت بیخیال بابا با خنده رفت سمت در ورودی و با ندا مشغول حرف زدن شد و دعوتش کرد داخل ، ندا با خنده و شیطونی گفت مزاحم نشم داشتین کاری می کردین نسترن هم گفت نه بابا من از حمام اومدم و رفتن رو مبل نشستن به حرف و منم رفتم براشون چای ریختم صبحانه اوردیم و بهزاد را هم صدا کردم ، بعد خوردن صبحانه نسترن گفت ندا جون بیا تو اتاق کارت دارم و ندا هم پاشد باهم رفتن تو اتاق بهزاد هم گفت میخواد بره دریا قدم بزنه بابلسر گفت تو هم میای گفتم نه بمونم کارها را بکنم ، منم دیدم کاری ندارم و از طرفی میدونستم اونا درمورد چی میخوان حرف بزنن رفتم حوله حمومو برداشتم گفتم من میرم دوش بگیرم و با بهزاد خداحافظی کردم ، رفتم حمام نیم ساعت بعد که اومدم رفتم تو اشپزخانه یه لیوان اب بخورم که نسترن صدام کرد ، رفتم تو اتاق ببینم چی میگه دیدم دو تا هلو با شورت و سوتین دراز کشیدن رو تخت و دارن به من نگاه می کنن ، گفتم جریان چیه ، که نسترن گفت اقای داماد تشریف بیارن دراز بکشن تا عرض کنم خدمتشون. منم رفتم دراز کشیدم وسط دوتاشون دو تا دستامو بردم زیر گردنشون و هر دو چرخیدن به سمت من و لباشون نزدیک لب من و دوتا هلوی خوشگل و ناناز الان در اختیار من بودن ، به ندا گفتم جریان چیه ، گفت مگه نگفتی دوست داری سه نفری سکس کنیم اینم شروع داستان ، منم گفتم باشه پس باید برات جبران کنم و یه مرد خوشگل و جذابم من برات جور کنم که هر سه زدیم زیر خنده ، ندا شروع کرد از نسترن لب گرفتن و منم بهشون اضافه شدم و سه تایی داشتیم لب بازی میکردیم که نسترن از زیر حوله دستشو رسوند به کیر من و شروع به مالیدن کرد و ندا هم رفت سمت کیر من و شروع کرد به خوردن تخمام و سمیرا هم رفت کمک دوتایی داشتن برام ساک میزدن ، منم با انگشت داشتم کص دوتاشونو ناز می کردم و بازی می کردم. بعد دو سه دقیقه خوردن نسترن اومد نشست رو صورت منو منم از خدا خواسته شروع کردم به خوردن کص و کون نسترن و لیس زدن و بازی با کصش ، ندا هم پاشد سر کیرمو خیس کرد نشست روی اونو شروع کرد به بالا پایین و همزمان با سینه های هم بازی می کردن و لب می گرفتن ، بعد چند دقیقه نسترن رفت پشت ندا و با یه دستش شروع به مالیدن تخمای من کرد و با یه دستم سینه ندا رو میمالید و همزمان از ندا هم لب می گرفت ، بعد چند دقیقه ندا پاشد منم پاشدم نسترن رو خوابوندم و کیرمو گذاشتم لب کصش و شروع به کردنش کردم و ندا هم دراز کشیده بود کنار اونو ازش لب می گرفت منم با یه دستم پای نسترن رو می مالیدم با اون یکی کص ندا رو انگشت می کردم هر دوشون ناله می کردن و با ولع و اه ناله لبای همو می خوردن ، بعد چند دقیقه ندا با نسترن جاشو عوض کردو همون مدلی شروع به کردن ندا کردم نسترن افتاده بود به جون سینه های ندا و یکیشو میخوردو اون یکی را می مالید منم از پشت کص سمیرا رو با انگشت بازی می کردم و همزمان تو کص ندا تلمبه میزدم ، ندا با اه و ناله می گفت چقدر حال میده سه نفری و از من تشکر می کرد و نسترن هم با شهوت تمام و ناله سینه هاشو لیس می زد و می خورد ، بعد به نسترن گفتم از پشت اشکالی نداره ، اونم با ناز و ادا گفت اخه درد داره گفتم اولشه تحمل کن ، از کص ندا کشیدم بیرون و نسترن اومد روی ندا به حالت داگی منم با انگشت شروع به بازی کردن با سوراخ کون نسترن اونا هم مشغول لب بازی ، بهشون گفتم خانمها خوش می گذره ، اونام با ناله گفتن اره لعنتی بکن ، منم سر کیرمو یکم کرم زدم و یواش و یواش فشار دادم تو کون نسترن ، اولش یه جیغ زد و افتاد رو ندا و اونم با نوازش کردن سرش و بدنش و قربون صدقه رفتنش و بویدنش ارومش می کرد و منم یواش یواش کل کیرمو فشار دادم داخل کونش و نسترن از شدت درد و لذت یه ناله بلند کرد و داد می زد اخ جر خوردم بعد چند دفعه عقب جلو کردن دیگه اروم شد و حالا اون مشغول به خوردن لبای ندا و سینه هاش شد انگار که می خواد ندارو بکنه عین مردا افتاده بود به جونش و حال می کردن با هم ، از شدت اه و ناله اونا دیگه داشتم ارضا می شدم که گفتم داره میاد و کشیدم بیرون خوابیدم رو تخت و اون دوتا افتادن به جون کیر من و با اه و ناله می مالیدنش تا ابم اومد و هر دوشون ابمو خوردن ، بعدم از هم لب گرفتنو اومدن تو بغل من خوابیدن و و نسترن گفت بهزاد بیچاره رو کی دوماد کنیم که من گفتم همین امشب ترتیبشو میدم و فقط شب اول باید بهزاد تنها باشه نسترن هم گفت باشه و هر چی اقامون بگه و با خنده دوباره رفت سمت کیر منو شروع کرد به ساک زدن ، نسترن بعد هم پاشد رفت دوش بگیره ندا مشغول ساک زدن کیرم شد منم که از شدت خوردن ندا دوباره راست کرده بودم انگار نه انگار از صبح دوبار ارضا شدم ، ندا رو خوابوندمو کصش و شروع کردم خوردن ، اون با اه ناله کنان با سینه هاش ور می رفت و می گفت ، بالاخره به ارزوم رسیدم و جواو خان اقامون شدو قربون کیرم می رفت وگفت بکنم تورو خدا دلم می خواد دارم دیونه میشم ، منم پاشدم نشستم لای پاهاش و کیرم گذاشتم لب کصش و گفتم اجازه هست ، اون گفت بکن لعنتی دیونه شدم ، من با خنده فشار دادم تمام کیرمو داخل کصش یه ناله بلند کرد و منو کشید رو خودش و با دو دشتش صورت منو گرفت شروع کرد به خوردن لبام ،با ناخنهاش کمرمو نوازش میداد از شدت فشار نوک ناخناش می فهمیدم که چقدر داره لذت می بره ، نسترن حموم اومد و در حالیکه موهاشو خشک می کرد گفت بسه دیگه ، خسته نشدین ، منم گفتم من که نه ، ندا گفت که اگر شما ناراحت نمیشی من تازه اقامونو پیدا کردمو حالا حالا باهاش کار دارم ، نسترن حوله سرشو بست و اومد دراز کشید کنار ندا و با انگشتاش نوک سینه شو کشید و بهش گفت اگر دختر خوبی باشی همیشه میتونی پیش منو جواد باشی ولی تنهایی نبینم باهاش رابطه بگیری فقط باید خودمم باشم ندا هم گفت چشم عزیزم چشم ، منم که رو ابرا بودمو داشتم ارضا میشدم به ندا گفتم دارم میام اونم گفت بریز داخل اشکال نداره و در حالیکه ابمو تو کص ندا خالی می کردم نسترن رو کشیدم سمت خودمو لباشو میخوردم ، دیگه جونی برام نمونده بود و افتادم وسط اون دوتا اونا هم با نوک انگشتاشون بدنمو نوازش می کردن ، خیلی حس قشنگی بود سکس با دوتا کص قشنگترین حس دنیاست ، به نسترن گفتم امشب بهزاد را بیاریم تو خط ، اونم با ذوق می گفت اخ جون و چشم عزیزم و … پاشد رفت حمام تا کصشو بشوره و بعدشم لباساشو پوشید و منو نسترن از هم لب گرفتیم .تا شب بهزاد رو هم داماد کنیم . نوشته: جواد لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده