poria ارسال شده در 3 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 3 ساعت قبل بردگی برای شوگر مامی من از وقتی خیلی کوچیک بودم و هنوز اصلا معنی شهوت رو نمیفهمیدم دلم میخواست از زن ها کتک بخورم مثلا میدیدم یه زن خوشگلی یه چک به پسرش میزنه آرزو میکردم اون لحظه جای پسره بودم. این حس از سه چهار سالگی باهام بوده. نه کیونی ام برم بدم به کسی. نه اونقدر کسخلم مثل این داستانهایی که میخونید دهنو باز کنم یه جنده پولی بیاد بشاشه دهنم. نه تحقیر شدن رو دوست دارم فقط درد باعث میشه توی بیشترین حالت برانگیختگی جنسی قرار بگیرم. داستانمم درباره اولین باریه که تونستم فانتزی هامو تبدیل به واقعیت کنم. خودم ۳۰ سالمه توی یه مهمونی با یه زن ۵۶ ساله ولی سکسی رفیق شدم. یه شرط برام گذاشته بود تا وقتی با اونم هیچ دختری رو نکنم فقط با اون بخوابم در عوض بهم خیلی حال میداد از نظر مالی. خلاصه گذشت یه مدت رسیدیم به تعریف کردن فانتزی ها اون فانتزیش تری سام بود دوست داشت همزمان کس و کونش گاییده شه گفت تا حالا تجربه نکردم راست و دروغش پای خودش. منم یه پار پسرداییم رو بردم دوتایی کردیمش. گفت حالا مال تو. منم خجالت رو گذاشتم کنار گفتم من حس بردگی رو دوست دارم. چند تا ویدیو نشونش دادم گفت آره میدونم یه چیزایی قرار شد با هم انجام بدیم. نشستیم یه نصف روز کل سناریو رو با هم چیدیم که چه کارا کنیم قانون هاشو مشخص کردیم حد و حدود رو گذاشتیم که دیگه ایناش حوصله سر بره تعریف نمیکنم. روز موعود رسید رفتم خونش گفتم شروع کنیم یک دو سه رو گفتم لبخندش جمع شد رفت تو نقشش. نشست رو مبل ته پذیرایی گفت لباساتو در بیار چهاردست و پا بیا اینجا لخت شدم رفتم سمتش گفت زانو بزن نشستم بین دو تا پاهاش یه دامن کوتاه پوشیده بود پاهاشو دورم حلقه کرد بین روناش سفت نگهم داشت. دقیقا مثل یکی از فیلمهایی که نشونش داده بودم شروع کرد یه تف مینداخت تو صورتم با تمام قدرت دو سه تا سیلی میزد سمت راست دو سه تا میزد سمت چپ چونه مو میگرفت میآورد بالا یه تف دوباره می انداخت رو صورتم. خودم روز قرار مدار ازش خواسته بودم انقدر محکم بزنه که انگار داره دشمنشو میزنه صورتم خیس شده بود دستاشم سنگین بود هر یه چکی که میزد عین چک افسری میچسبید رو صورتم. سرمو اگر میبردم عقب پاهاشو دورم فشار میداد موهامو میکشید سمت خودش سیلی بعدی رو با پشت دست میزد. کیرم داشت میترکید از شدت شهوت چهار پنج دقیقه که بدون توقف زده بود من هنوز جا داشتم ولی خودش فکر کنم دستاش درد گرفت. گفت برو پایین پاهامو بخور خوابیدم رو زمین شروع کردم پاهاشو لیس زدم انگشتاشو یکی یکی میکردم تو دهنم میک میزدم روس پاهاشو بوس میکردم خیلی خوشش اومده بود یه نفر مثل سگ داره پاهاشو لیس میزنه گاهی پاشو می کشید کنار میزاشت رو صورتم محکم فشار میداد بین پاشو زمین صورتم نزدیک بود له بشه. تموم که شد بلند شد دامنشو داد بالا شورتشو از رو کصش داد کنار منو خوابوند کف زمین گفت زبونتو سفت کن سیخ تا جایی که میتونی بیار بالا بیرون از دهنت بعدش نشست رو صورتم کصشو تنظیم کرد رو زبونم نشست رو صورتم زبونم رفت تو کصش وزنشم انداخته بود رو صورتم براش مهم نبود دارم بگا میرم زیرش شروع کرد هی خودشو میکشید عقب جلو رو صورتم زبونم کل کصشو براش صفا میداد دستشو گذاشته بود رو سینم چند ثانیه یه بار هم با کف دست محکم میکوبید رو سینم یا ناخون میکشید آب کصش راه افتاده بود میومد رو زبون و لبام خوشم نمیومد از طعمش ولی نمیخواستم بازی رو خراب کنم انقدر خودشو بالا پایین کرد که لرزید کل تنش روم و ارضا شد. چهار پنج تا دیگه کوبید رو سینم و بلند شد از روم. دوباره رفت پهن شد رو کاناپه گفت سیگارمو بیار سیگارشو دادم براش فندک زدم اون سیگار میکشید منم پاهاشو ماساژ میدادم بعد چند دقیقه گفت پاشو بریم سراغ تجربه درد واقعی. رفتیم توی اتاقش روی تختش روی شکم خوابیدم دست و پامو تا جایی که میشد از هم باز کرد با طنابهایی که از قبل بسته بودیم به میله های تخت و اندازه شده جوری آماده بود که دست و پام کشیده بشه کمی محکم بستم به تخت شورتشو درآورد کرد تو دهنم روشم دو سه لایه چسب زد دیگه صدام در نیاد. اینا همه طبق سناریوهای قبلی بود که چیده بودیم ابتکار خودش نبود من تجربه درد کشیدن واقعی رو میخواستم و کلی طول کشیده بود راضیش کنم اینجوری منو بزنه. یه دونه از این شیلنگ های نازک که مال گازه رو اندازه هفتاد هشتاد سانت بریده بودم ورداشت وایساد بغل تخت شروع کرد میزد و میشمرد و من تقریبا از همون دومی سومی فهمیده بودم که چه گهی خوردم ولی قرارمون این بود که هر چقدر من سر صدا کردم و تکون خوردم اون بزنه کل تنم که قرمز شد اون بزنه کل تنم که کبود شد اون بزنه فقط وقتی وایسه که پوستم دیگه میخواست بره و خون بزنه بیرون گفته بودم دیگه به اونجاها نذار برسه. اولی رو زد صاف وسط کمرم خیلی محکم میزد مادرجنده دومی رو زد رو کونم سومیش خورد پشت رونم همزمان به هر دوتا پا گردنم کف پام کتفم رو کل دستام بازوم میبرد بالا میآورد پایین میکوبید روم دیگه هیچ لذتی توش نبود یه جوری تنم می سوخت انگار داره با چاقو میزنه دستو پامو از چهار جهت تخت یه جوری می کشیدم که تخت به اون بزرگی تکون میخورد بلند سعی میکردم داد بزنم بفهمه هم صدام در نمیومد به خاطر شرت تو دهنم و چسب هم صدای آهنگ رو زیاد کرده بود که صدای شلنگ و تق و توق تخت نره خونه همسایه. تکون خوردن هامم به یه ورش بود چون هم خودم گفته بودم اهمیت نده هم مثل اینکه تازه بهش مزه کرده بود ارباب بودن. خلاصه حدود بیست دقیقه نان استاپ میزد تا یک ماه جاش بود رو تنم جلو هیچکس نمیتونستم لخت شم. تموم که شد بازم کرد قرار بود بعدش اینوری ببنده م به تخت جلوی بدنمم بزنه بعدشم یه سکس خشن کنیم اما دیگه نزاشتم از شدت درد نه میتونستم بخوابم نه بشینم کمرم رو میمالیدم به تخت دور خونه میچرخیدم دوباره کمرمو میمالیدم یک هفته دردناک رو سپری کردم تا یاد بگیرم دهنت باید باز باشه موقع این کار و کلمه استاپ رو بزاری که اینجوری بگا نری نوشته: پیمان لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده