رفتن به مطلب

داستان برده شدن برای شوگر مامی سن بالا


poria

ارسال‌های توصیه شده


بردگی برای شوگر مامی

من از وقتی خیلی کوچیک بودم و هنوز اصلا معنی شهوت رو نمیفهمیدم دلم میخواست از زن ها کتک بخورم مثلا میدیدم یه زن خوشگلی یه چک به پسرش میزنه آرزو میکردم اون لحظه جای پسره بودم. این حس از سه چهار سالگی باهام بوده. نه کیونی ام برم بدم به کسی. نه اونقدر کسخلم مثل این داستان‌هایی که میخونید دهنو باز کنم یه جنده پولی بیاد بشاشه دهنم. نه تحقیر شدن رو دوست دارم فقط درد باعث میشه توی بیشترین حالت برانگیختگی جنسی قرار بگیرم.
داستانمم درباره اولین باریه که تونستم فانتزی هامو تبدیل به واقعیت کنم.
خودم ۳۰ سالمه توی یه مهمونی با یه زن ۵۶ ساله ولی سکسی رفیق شدم. یه شرط برام گذاشته بود تا وقتی با اونم هیچ دختری رو نکنم فقط با اون بخوابم در عوض بهم خیلی حال میداد از نظر مالی. خلاصه گذشت یه مدت رسیدیم به تعریف کردن فانتزی ها اون فانتزیش تری سام بود دوست داشت همزمان کس و کونش گاییده شه گفت تا حالا تجربه نکردم راست و دروغش پای خودش. منم یه پار پسرداییم رو بردم دوتایی کردیمش. گفت حالا مال تو. منم خجالت رو گذاشتم کنار گفتم من حس بردگی رو دوست دارم‌. چند تا ویدیو نشونش دادم گفت آره میدونم یه چیزایی قرار شد با هم انجام بدیم.
نشستیم یه نصف روز کل سناریو رو با هم چیدیم که چه کارا کنیم
قانون هاشو مشخص کردیم حد و حدود رو گذاشتیم
که دیگه ایناش حوصله سر بره تعریف نمیکنم.
روز موعود رسید رفتم خونش گفتم شروع کنیم یک دو سه
رو گفتم لبخندش جمع شد رفت تو نقشش.
نشست رو مبل ته پذیرایی
گفت لباساتو در بیار چهاردست و پا بیا اینجا
لخت شدم رفتم سمتش گفت زانو بزن نشستم بین دو تا پاهاش یه دامن کوتاه پوشیده بود پاهاشو دورم حلقه کرد بین روناش سفت نگهم داشت. دقیقا مثل یکی از فیلمهایی که نشونش داده بودم شروع کرد یه تف مینداخت تو صورتم با تمام قدرت دو سه تا سیلی میزد سمت راست دو سه تا میزد سمت چپ چونه مو می‌گرفت می‌آورد بالا یه تف دوباره می انداخت رو صورتم. خودم روز قرار مدار ازش خواسته بودم انقدر محکم بزنه که انگار داره دشمنشو میزنه صورتم خیس شده بود دستاشم سنگین بود هر یه چکی که میزد عین چک افسری می‌چسبید رو صورتم. سرمو اگر می‌بردم عقب پاهاشو دورم فشار میداد موهامو میکشید سمت خودش سیلی بعدی رو با پشت دست میزد. کیرم داشت می‌ترکید از شدت شهوت چهار پنج دقیقه که بدون توقف زده بود من هنوز جا داشتم ولی خودش فکر کنم دستاش درد گرفت. گفت برو پایین پاهامو بخور خوابیدم رو زمین شروع کردم پاهاشو لیس زدم انگشتاشو یکی یکی میکردم تو دهنم میک میزدم روس پاهاشو بوس میکردم خیلی خوشش اومده بود یه نفر مثل سگ داره پاهاشو لیس میزنه گاهی پاشو می کشید کنار میزاشت رو صورتم محکم فشار میداد بین پاشو زمین صورتم نزدیک بود له بشه. تموم که شد بلند شد دامنشو داد بالا شورتشو از رو کصش داد کنار منو خوابوند کف زمین گفت زبونتو سفت کن سیخ تا جایی که میتونی بیار بالا بیرون از دهنت بعدش نشست رو صورتم کصشو تنظیم کرد رو زبونم نشست رو صورتم زبونم رفت تو کصش وزنشم انداخته بود رو صورتم براش مهم نبود دارم بگا میرم زیرش شروع کرد هی خودشو می‌کشید عقب جلو رو صورتم زبونم کل کصشو براش صفا میداد دستشو گذاشته بود رو سینم چند ثانیه یه بار هم با کف دست محکم می‌کوبید رو سینم یا ناخون میکشید آب کصش راه افتاده بود میومد رو زبون و لبام خوشم نمیومد از طعمش ولی نمیخواستم بازی رو خراب کنم انقدر خودشو بالا پایین کرد که لرزید کل تنش روم و ارضا شد. چهار پنج تا دیگه کوبید رو سینم و بلند شد از روم. دوباره رفت پهن شد رو کاناپه گفت سیگارمو بیار سیگارشو دادم براش فندک زدم اون سیگار میکشید منم پاهاشو ماساژ میدادم بعد چند دقیقه گفت پاشو بریم سراغ تجربه درد واقعی. رفتیم توی اتاقش روی تختش روی شکم خوابیدم دست و پامو تا جایی که می‌شد از هم باز کرد با طنابهایی که از قبل بسته بودیم به میله های تخت و اندازه شده جوری آماده بود که دست و پام کشیده بشه کمی محکم بستم به تخت شورتشو درآورد کرد تو دهنم روشم دو سه لایه چسب زد دیگه صدام در نیاد. اینا همه طبق سناریوهای قبلی بود که چیده بودیم ابتکار خودش نبود من تجربه درد کشیدن واقعی رو میخواستم و کلی طول کشیده بود راضیش کنم اینجوری منو بزنه. یه دونه از این شیلنگ های نازک که مال گازه رو اندازه هفتاد هشتاد سانت بریده بودم ورداشت وایساد بغل تخت شروع کرد میزد و می‌شمرد و من تقریبا از همون دومی سومی فهمیده بودم که چه گهی خوردم ولی قرارمون این بود که هر چقدر من سر صدا کردم و تکون خوردم اون بزنه کل تنم که قرمز شد اون بزنه کل تنم که کبود شد اون بزنه فقط وقتی وایسه که پوستم دیگه میخواست بره و خون بزنه بیرون گفته بودم دیگه به اونجاها نذار برسه. اولی رو زد صاف وسط کمرم خیلی محکم میزد مادرجنده دومی رو زد رو کونم سومیش خورد پشت رونم همزمان به هر دوتا پا گردنم کف پام کتفم رو کل دستام بازوم می‌برد بالا می‌آورد پایین میکوبید روم دیگه هیچ لذتی توش نبود یه جوری تنم می سوخت انگار داره با چاقو میزنه دستو پامو از چهار جهت تخت یه جوری می کشیدم که تخت به اون بزرگی تکون می‌خورد بلند سعی می‌کردم داد بزنم بفهمه هم صدام در نمیومد به خاطر شرت تو دهنم و چسب هم صدای آهنگ رو زیاد کرده بود که صدای شلنگ و تق و توق تخت نره خونه همسایه. تکون خوردن هامم به یه ورش بود چون هم خودم گفته بودم اهمیت نده هم مثل اینکه تازه بهش مزه کرده بود ارباب بودن. خلاصه حدود بیست دقیقه نان استاپ میزد تا یک ماه جاش بود رو تنم جلو هیچکس نمیتونستم لخت شم. تموم که شد بازم کرد قرار بود بعدش اینوری ببنده م به تخت جلوی بدنمم بزنه بعدشم یه سکس خشن کنیم اما دیگه نزاشتم از شدت درد نه میتونستم بخوابم نه بشینم کمرم رو می‌مالیدم به تخت دور خونه میچرخیدم دوباره کمرمو می‌مالیدم یک هفته دردناک رو سپری کردم تا یاد بگیرم دهنت باید باز باشه موقع این کار و کلمه استاپ رو بزاری که اینجوری بگا نری

نوشته: پیمان

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف کون تنگ پسره سوراخ کون زنه رو چرب کرده و کاندوم کشیده رو کیرش میکنه تو کون زنه دردش میاد . تایم: 01:45 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و خوش هیکل . تایم: 12:15 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18