رفتن به مطلب

داستان سکسی مالوندن خواهر


arshad

ارسال‌های توصیه شده


خواهر بی پروا
 

داستان من از نوجوانی شروع میشه. من الان 24 سالمه و خواهرم فتانه 26 ساله است. سرتونو درد نمیارم همینجوری به ترتیب اتفاقاتی رو که تا الان بین من و خواهرم افتاده تا اونجایی که یادم میاد براتون بازگو میکنم. همینجا اول کار بگم خوشبختانه هیچ سکسی بین ما رخ نداده یعنی کار به دخول و آمیزش هیچ وقت نرسید که البته خوشحالم چون اولا مطمئنا باعث پشیمونی هر دوی ما و دور شدنمون از هم میشد و دیگه رابطه خواهر برادری حداقل بینمون وجود نمیداشت. احتمالا میشد رابطه جنسی زن و شوهری که من خودم اصلا همچین چیزی نمیخواسته ام و نمیخوام. بگذریم. اولین بار تا اونجایی که یادم میاد برمیگرده به 15 سالگی من و 17 سالگی اون. یه روز که بابا اینا خونه نبودند در واقع خود اون بود که صحبت را به جای باریک کشوند. از حموم اومد لباساشو که عوض کرد آمد نشست کنارم گفت ببین چه گندی زدم اومدم پاهامو شیو کنم همه جا رو بریدم خون افتاد. من همینجوری اولش بی غرض نگاه کردم دیدم آره چند جا بریده یه کم خون هم داره میاد ازش. رفتم یه دستمال آوردم پاکش کردم گفت بازم هست نگاه کن اینجا پشت ساق پام. بعد برگشت نشونم داد اونم پاک کردم. راستش شده بود چند باری به پاهای لختش که لاک زده توی خونه راه میرفت نگاه کنم اما هنوز اون حس شهوت بیدار نشده بود. اما اینبار برای اولین بار داشتم ساق پاهای خوشگل و سفیدشو توی دستم میگرفتم. کم کم تحریک شده بودم واسه همین گفتم کرم یا پمادی نمیزنی که بعدا جای زخم نمونه که گفت چرا دارم، میرم میزنم بعد پاشو از دستم درآورد پا شد رفت توی اتاقش. من هم شیطونیم گل کرد رفتم دنبالش گفتم بده من میزنم تو دستت نمیرسه راحت بزنی. اولش گفت نه نمیخواد من هم گفتم باشه ولی در هر حال خواستی بگو. اومدم برم که فوری گفت باشه بیا بزن.
من هم نشستم جلوی پاش شروع کردم به مالیدن کرم از زانو به پایین و با لذت عمدا همه جای ساق های خوشگلش رو لمس میکردم حتی رسیدم به انگشتهای پاش که خوشگل و بچگونه است اونا رو هم کرم مالی کردم. یهو دیدم انگار داره حالش عوض میشه پا شد کرم رو گرفت گفت خوبه دیگه مرسی.
بار بعدی یادم نیست ولی فکر کنم چند ماه بعد بود که اینبار من دیگه چشمم همه اش به پاهای فتانه بود. یادمه صبح بود نه من مدرسه داشتم نه اون. خونه تنها بودیم که دیدم با یه شلوارک سرمه ای بالای زانو داره میگرده. واقعا دیگه پاهای آبجیم برام شهوت انگیز شده بود. آخه فکر کنید دختر نوجوون با پاهای سفید ناز خوش فرم که لعنتی همیشه هم لاک قرمز زده بود جلوت رژه بره. اینم بگم خودش هم اینو فهمیده بود چون با وجود اینکه میدید من چشمم روی پاهاشه اما نمیکرد اقلا شلوار بلند بپوشه یا کمتر لاک بزنه یا تند و تند شیو نکنه. مثلا میومد هی به بهانه های مختلف از جلوم رد میشد یا مثلا توی اتاقم که بودم میومد روی تختم می نشست پاهاشو می انداخت روی هم جلوی صورت من. این بار هم اومد همین کارو کرد نشست روی مبل پاهای ناز لاک زده شو انداخت روی هم. من هم دیگه حشرم بالا زده بود راحت جوری که خودشم بفهمه خیره به پاهاش نگاه میکردم. یه نگاهی بهم انداخت و یه کتاب گرفت دستش که مثلا داره کتاب میخونه. آب دهنمو قورت دادم گفتم آبجی پاهاتو تازه شیو کردی گفت نه دو روز پیش بود. گفتم آره چون یه خورده موهاش بلند شده. چیزی نگفت. به خودم جرات دادم بهش گفتم بذار ببینم چه جوریه رفتم جلو دست کشیدم به ساقهاش همینجوری که دست می کشیدم گفتم ولی اینبار خوب زدی که خراش نیفتاده. گفت اون بار تیغش خوب نبود. من که داشتم لذت میبردم تازه اون یکی دستم هم گذاشتم روی زانوش شروع کردم به نوازش. تا اومد پاهاشو جمع کنه گفتم تیغ خوب دارم میخوای برات بزنم. پاهاشو جمع کرد گفت نه بابا. گفتم وایسا میرم از اتاق فوم اصلاح و تیغ میارم گفت نه نمیخواد که من پاشدم رفتم فوری برگشتم دیدم تا منو دید آروم دوباره پاهاشو از مبل آویزون کرد و چیزی گفت که تازه فهمیدم خودشم حشری شده. برگشت گفت فقط بجنب تا بابا اینا برنگشته اند اینو که میگفت سرش پایین بود. قشنگ معلوم بود خودشم حالش بده اما خجالت میکشه. از فکر اینکه الان پاهای خوشگل شو قراره توی دستام بگیرم شیو کنم داشتم میلرزیدم فورا گفتم حواسم هست تو فقط تکیه بده حالشو ببر. پاهاشو فوم مالیدم از زانو تا حتی موهای کوچولوی روی پاهاشم با لذت شیو کردم. با حوله پاکشون که کردم گفتم دراز بکش روی مبل. گفت واسه چی گفتم کرم کجاست میخوام کرم بمالم. گفت توی کشو بعد پاهاشو آورد بالا دراز کشید چشماشو بست منم شروع کردم مالیدن حتی لای انگشت های خوشگل پاش هم کرم مالیدم! اینجا بود که یهو گفتم بذار همیشه توی حالت تشنه بذارمش واسه همین فوری پا شدم گفتم خوبه دیگه الان ممکنه بابا بیاد. اینو هم از سر لذت گفتم یعنی که هر دومون میدونیم از اینکار داریم لذت میبریم و شیو کردن یه بهونه است هم اینکه بهش فهموندم باید خودت هم پیش قدم بشی برای این لذت.
جالبه که بعد این اتفاقا بجای اینکه پاهاشو بپوشونه تازه بجای شلوارک شروع کرد دامن کوتاه هم پوشیدن. بابام اینا چون مذهبی نیستند هیچ سختگیری بهش نمیکردند. رنگ لاک ها هم متنوع شده بود حتی یه بار توی خونه از کنارش که رد شدم گفتم این لاک سبز بهت نمیاد همون قرمز یا مشکی یا آبی بیشتر به سفیدی پاهات میاد. اون لحظه حرفی نزد اما فرداش دیدم لاک مشکی زده. یعنی میخواست بهم بفهمونه که اونم از این بازی لذت میبره.
سرتونو درد نیارم دیگه بارها به بهانه های مختلف کنارش می نشستم و دستم مدام روی پاهاش بود و آروم نوازش میکردم اگه بابا اینا خونه بودند معمولا نمیذاشت و پاهاشو از توی دستم میکشید اما تنها که بودیم هیچی نمیگفت البته من هم هیچوقت از مرحله نوازش پا جلوتر نمی رفتم. تا اینکه یه بار با بودن بابا توی خونه توی هال داشتم روی مبل اینکارو میکردم همینکه شروع کردم به مالیدن پاهاش یهو خواست خودشو کنار بکشه که من ول نکردم و چسبیدم بهش. اینجا بدون اینکه توی چشمام نگاه کنه برگشت آروم گفت نمیبینی بابا توی اتاقه؟ گفتم نگران نباش تا بخواد بیاد دستمو برمیدارم. سکوت کرد منم ادامه دادم به مالش. اینبار نمیدونم چون با وجود خطر سر رسیدن بابا داشتیم این کارو میکردیم بود یا که چی، اما هم اون نفس هاش سنگین شده بود هم من شورتم داشت جر میخورد. اینقدر شهوت برم داشت که دیگه شروع کردم واسه اولین بار دستمو بردم زیر دامنش و رفتم بالای زانو. سکوت کرده بود و نفس های سنگین میکشید با پررویی البته آهسته گفتم پاهاتو باز کن. هیچی نگفت. خودم آروم زانو هاشو باز کردم دستمو بردم بالا گذاشتم روی کشاله داخلی ران هاش. یه خرده مالیدم ولی سمت واژن نرفتم. صحنه بشدت شهوت انگیزی بود آبجیم کاملا وا داده بود تکیه داده بود به مبل پاهاشم تا حدی باز دامنش هم تا اندازه ای رفته بود بالا که رون های سفید و خوش تراشش در معرض دید بود. برای حشری تر شدنش گفتم فکر کن الان بابا بیاد! ترسید خودشو خواست جمع کنه گفتم نترس عزیزم من حواسم هست بسپرش به خودم. آروم شد برای اینکه حشری بشیم شروع کردم بی پروا حرف زدن. گفتم اینجا خوبه دارم میمالم؟ صورتش سرخ شده بود هیچی نگفت. باز پرسیدم. بازم سکوت کرد. گفتم فکر کنم خیلی خوشت اومده که چیزی نمیگی نه شیطون؟ سکوت کرد. باز گفتم اون یکی پا رو هم بمالم؟ اینجا بالاخره وا داد و آروم و با صدای لرزان گفت آره. رفتم کلا لای پاهاشو البته بدون دست زدن به کسش شروع کردم مالیدن. رون هاشو کاملا انداختم بیرون همه جاشو دست میکشیدم و نوازش میکردم. باز طبق تاکتیک همیشگی یهو دست کشیدم گفتم برای امروز فعلا بسه دامنتو خودت درست کن. اینقدر خمار بود که با تاخیر فهمید من چی گفتم. همینجوری با رون های عریان روی مبل نشسته بود. برگشت نگاه من کرد که من لبخندی زدم نگاه پاهاش انداختم خودش یه نگاه به وضعیتش کرد و زود پا شد خودشو درست کرد.
باز مورد بعدی موقع تنها بودنمون توی خونه اتفاق افتاد. خواهرم سینه هاشم بشدت بزرگ و در حال رشد بود. اونروز داشتیم تلویزیون میدیدیم که دیدم دامن کوتاه پوشیده نشسته توی هال. شیطونیم گل کرد رفتم لاله گوششو گرفتم مالیدم گفت چیکار میکنی گفتم اینکار میگن جواب میده. گفت چه جوابی؟ گفتم بزار بمالم تا خودت بفهمی. سکوت کرد من هم لاله گوشش و گردنشو نوازش کردم. دیدم ساکته رفتم نشستم پشتش جوری که پاهامو انداختم دور پاهاش و باسنش. یعنی به حالت نشسته قشنگ چسبوندم به پشتش. از مالیدن رسید به بوسیدن گردن و گاز گرفتن. نفسش بشدت تند شد. یهو گفتم بذار کشتی بگیریم بعد بلندش کردم توی بغلم روی زمین غلت زدیم دراز کشیدم توی بغلم روی خودم خوابوندمش چشاشو بسته بود و کامل وا داده بود. اینبار رفتم روش به پشت خوابوندمش مدام دستشو میاورد دامنشو که اومده بود بالا برگردونه پایین که من دوباره دامنو میدادم بالا. فکر کنید پاهاشو جمع کرده بود اما دامن روی کمرش بود یعنی شرت و لای پاش همه چی وسط هال جلوی دید من بود. دراز کشیدم روش سینه هاشو که درشت و سفت بود توی دستم گرفتم و فشار میدادم. وسط های کار یهو پاشدم رفتم کنار خودم دراز کشیدم یه ذره صبر کردم دیدم هیچی نمیگه همونجوری با چشم بسته خوابیده و رون هاشم در معرض تماشا. با صدای لرزون از شهوت گفتم الان آبجی فتانه میاد انتقام بگیره ازم. همینکه اینو گفتم انگار که از خجالت نمیتونست خواسته اش رو بگه و منتظر حمایت من بود پا شد اومد روی من دراز کشید و بغلم کرد. با این کار دیگه هردومون میدونستیم از هم چی میخواهیم اینقدر روی هم غلت زدیم تا اینکه برعکس شدیم یعنی پاهاش دست من بود صورت اونم روبروی کیر من. همینجوری رون های منو محکم دستش گرفته بود و سرشو گذاشته بود روی آلتم. منم پاهاشو میبوسیدم. پا شدم همونجوری که به رو خوابیده بود دامنشو با شورت پایین دادم اولین بار کونشو دیدم اما کسش زیر بود ندیدم کونشو نوازش کردم و بوسیدم. بعد احساس کردم نباید بیش از این پیش برم. شورتشو دادم سر جاش و نشستم. دو دقیقه ای ساکت بود و بلند نمی شد بعد پا شد یه سیلی آروم مثل نوازش زد توی گوشم رفت دستشویی.
من با لبخند رضایت رفتم پشت در دستشویی گفتم بقیه اش رو همونجا برو وگرنه سردرد میگیری خوشگلم. هیچی نگفت.
از دستشویی که اومد توی چشم هم نگاه نمیکردیم تا چند روز. اما بعد مدتی همه چی عادی شد و از همیشه هم باهام مهربونتر شد. موارد اینجوری دیگه بارها پیش اومد تا اینکه من دیپلم گرفتم و اونم دانشجو بود. از اونجا به بعد روش بهم باز شده بود و اولین بار ازم خواست موهای پشتشو براش شیو کنم. داشتم شاخ درمیاوردم. گفتم کجای پشتت؟ گفت پایین کمرم یه ذره مو هست میزنی برام؟ گفتم اگه خودت مشکلی نداری من که از خدامه! اینو که میگفتم با پررویی جلوی چشماش کیرمو توی شلوار با دست جابجا کردم. با چشمهای قشنگش یه نگاه به اونجام کرد و یه اخمی کرد رفت. گفتم وای خراب کردم احتمالا از این کارم خوشش نیومده الان دیگه منصرف میشه. فرداش از دانشگاه که اومد گفت بابا قراره بره بیرون. گفتم چطور؟ گفت کارت دارم. بابا که رفت با حالت گر گرفته و صورت سرخ اومد توی اتاقم گفت تیغ و فوم اصلاح رو بیار توی اتاقم. کیرم داشت شورتمو جر میداد حتی تلاش نکردم اینو ازش مخفی کنم با تیغ و فوم و همون وضع ضایع برجستگی کیرم از زیر شلوار رفتم پیشش.
پشت به من نشست پیراهنشو دادم بالا دیدم هی میاد پایین گفتم اینو درآر که راحت تر بزنم. گفت نه، خودم با دست میگیرمش. گفتم باشه اما لااقل سوتین رو باز کن. اومد بگه نه، خودم سریع باز کردم زود دستاشو گذاشت روی سوتینش که نیفته همونجوری چسبید بهش. اما خوب پیراهنش دوباره افتاد پایین. من هم گفتم پس پیرهنو درآر. ناچار شد دونه دونه دستاشو بگیره بالا با اون یکی دست جلوی سینشو نگه داره تا آخرش پیرهنو براش درآوردم. در تمام مدت شیو کمرش دو دستی سوتین رو چسبیده بود. دیدم نمیشه رفت روی سینه هاش، شروع کردم شیو کردن رو بردم پایینتر اینقدر که به خط کونش رسیدم. هی میگفت بسه دیگه گفتم نه آخه مو داره. اینقدر شلوارشو دادم پایین دیگه رسما سوراخ کونش داشت معلوم میشد. با آرامش و صبر تیغ رو اونجاها مینداختم. هی کفی میکردم هی آروم شیو میکردم. بعد که تموم شد خواست پا شه گفتم بلند نشو تا کرم بزنم. پریدم کرم از کشو بردارم از جلوش رد شدم با اون کیر باد کرده از زیر شلوار، اونم در کمال تعجب بدون خجالت قشنگ داشت اونجامو نگاه میکرد. عمدا الکی لفتش دادم جلوی کشو تا بزرگی کیرمو ببینه. برداشتم و خواستم برگردم پشتش، از جلوش که رد شدم با دست یه فشار به کیرم دادم. دیگه شرم و حیایی از هم نداشتیم فقط تعارفات الکی باقی مونده بود. اما فتانه یه عادت خوب داشت که اتفاقا لذت رو برای هردومون بیشتر کرده بود و اون اینکه در عمل همه کاری میکرد ولی به زبون مخالفت میکرد که این خودش حشری کننده تره.
جوری کرم مالی کردم که کم مونده بود سوراخش هم کرم بمالم. ساکت شده بود خودشو خم کرده بود که راحت تر به ماتحتش دسترسی داشته باشم. کرم مالی تموم شده بود که شانس ما زنگ خورد بابام برگشت انگار چیزی یادش رفته بود. سریع پریدیم از جامون بساط تیغ و اینا رو جمع کرد خودشم دختره هفت خط الکی رفت نشست کتاب خواندن.
این داستان شیو کردن تبدیل شد به روتین که هر دو یا سه ماه یکبار خودش ازم میخواست. دیگه خودش هم پیراهن هم سوتین رو باز میکرد فقط دستشو میذاشت روی سینه هاش. یادمه بار چهارم اینطورا بود که وسط های شیو کردن چون پشتش به من بود و برنمیگشت نگام کنه بجای مالیدن فوم با دست، با ترس و لرز واسه اولین بار کیر شق شده ام را از شلوارم در آوردم و چسبیدم به پشتش با کیرم پشتش کف مالیدم. یهو حس زنانه اش بهش فهموند این چیه اما بروم نیاورد گفت چه جالبه دستات انگار پاک کن باشه آدم فکر میکنه پاک کن نرم روی پشتم میمالید. یعنی بهم فهموند میدونم اون کلاهک کیرته. دیگه از اون به بعد شلوارمو راحت تا بالای زانو پایین میکشیدم و با کیر شق شده 17 سانتی کامل میمالیدمش. جالبه وسط های اینکار حرفای عادی روزانه هم میزدیم از دانشگاه تعریف میکرد من هم همزمان که نزدیک بود آبم بیاد با صدای شهوتی ازش در مورد دوستاش می پرسیدم. یه بار توی صحبت هاش گفت قراره برم خونه مونا. مونا به گفته فتانه خوشگل و سکسی بود. روزی که رفت خونه مونا و برگشت اومد با هیجان گفت یه چیزی میگم به کسی نگی گفتم چیه، گفت رفتیم خونه مونا اینا توی قیطریه یه فیلم سکسی گذاشت دیدیم. گفتم چه جوری بود تعریف کن گفت خجالت بکش من بیام واسه تو جزییات فیلم سوپر رو بگم؟ دیدم عصبانی شده گفتم نه بابا آخه خودت گفتی من کنجکاو شدم. بعد شام اومد پیشم گفت حالا که دوست داری بذار بگم فیلمه چی بود. شروع کرد از کردن دو تا زنه توسط چند تا مرد تعریف کردن. موقع تعریف کردن تو چشمام نگاه نمیکرد و روش هم نمیشد کیر و کس بگه من سریع بجاش میگفتم یعنی منظورت کس زنه بود یا کونش و اینا… انقدر گفتم که خودشم دیگه میگفت کیر و کس. حشرم زده بود بالا گفتم حالا شیطون خانوم ما خوششون اومد؟ یهو اروم زد توی گوشم اما دستشو گذاشت روی گونه هام. دستشو گرفتم بوسیدم گفتم آخه خوب آدم این فیلما رو میبینه که لذت ببره ایرادی داره؟ سکوت کرد گفتم سکوت نشانه رضاست. بعد سریع رفتم تا مجبور نشه جواب بده.
اینم بگم مدتی بود اون میدونست من پورن میبینم و راحت براش میگفتم که دانلود میکنم و نگاه میکنم. اوایل با ناز و ادا میگفت نگو این چیزا زشته. اما بعد مدتی دیگه گوش میکرد و حتی سوال میکرد. مثلا میگفتم میدونستی ژاپنی ها توی فیلمها جدی جدی آب کیرشونو میریزن توی کس زنه؟ اولش میگفت آی آی زشته این حرفا … یا میگفت چه کارهای بی ناموسی ای میکنن این خارجیا و … اما بعد مدتی راحت گوش میکرد.
یه بار یه فیلم نیمه سوپر ژاپنی دادم بهش که یه خانواده بودند عروس خانواده همه رو شهوتی کرد و آورد توی راه تا جایی که آخر فیلم عروسه زیر پدرشوهره و برادر شوهره داشت میداد بعد شوهره وارد خونه شد این صحنه رو که دید خواهرش که اون وسط داشت خودارضایی میکرد پرید شلوار داداششو داد پایین کشوندش وسط سکس گروهی. فیلمه رو دیده بود فردا صبح اومد توی اتاقم با صورت گر گرفته گفت از این فیلمها بازم داشتی بده ببینیم. قشنگ معلوم بود شهوتی شده. در جوابش گفتم باشه خوشگلم. یه بار پرسیدم دیگه با مونا فیلم نمیبینید؟ گفتم آخه من فیلم خوب دارم میخوای بدم ببینید. گفت زشته آبروم میره بگم داداشم اینو داده ببینیم؟ گفتم نه نمیخواد بگی. بگو خودم دانلود کرده ام. گفت دیگه بدتر، اونوقت میگن دختر خرابی ام. گفتم بیخود کرده هرکی گفته . این چرت و پرت ها چیه. این نیاز زیباییه که همه آدمها دارند. بعدا دیگه رام شده بود و دیگه بدش نمی اومد یا عصبانی نمیشد. تا اینکه یه روز گفت میخوام برم پیش مونا از اون فیلمها داری؟ گفتم آره چرا ندارم. رفتم یه فلش پر کردم از گروپ سکس و لزبین و تریسام.
با خجالت ازم گرفت و اون روز رفت خونه مونا و شب هم خونه شون خوابید. مونا فقط 2 تا خواهر داشت و اون روز هم باباش خونه نبود کارش شهرستان بود. فردا عصری که اومد گفتم چی شد دیدین؟ گفت آره. گفتم کدومشو؟ گفت دیگه پررو نشو، حالا بماند. من هم با پررویی گفتم اونکه زنها به صف قمبل کرده بودند سیاهپوسته از پشت میکردشون از همه باحال تر بود کاش اونو دیده باشید. سکوت کرد اما برگشت گفت این مونا هم یه چیزیش میشه گفتم چطور؟ گفت من با پیژامه توی جام دراز کشیدم لپ تاپ رو روشن کرد که فیلم ببینیم دختره پررو وسطها بهم گفت پیژامه رو درآر. من هم بهش گفتم زشته دختر من خجالت میکشم. که خودش پیژامه شو درآورد کنارم دراز کشید گفت چه خجالتی هر دو دختریم دیوونه.
من هم سکوت کردم با شیطونی پرسیدم اونوقت خانوم خانوم ها شلوارشونو درآوردند با شورت دراز کشیدند؟ یهو توی چشام خیره شد گفت آره. مگه زنها با هم تعارف دارند؟ گفتم نه، چه بهتر. کیرمو جلوش یه مالشی دادم و خندیدم. دو سه بار دیگه ازم فیلم خواست دادم رفت خونه مونا. دیگه روش باز شده بود میومد میگفت فلان صحنه فلان فیلم چقدر جالب بوده و حتی یه بار گفت دست مونا وسط فیلم روی پاهام رو میمالید. گفتم خوب بود حال داد که یهو چشم غره رفت بهم و رفت توی اتاقش.
مدتها بعد بهترین رابطه مون رخ داد. اومدم ماساژش بدم دمر خوابید هم پیراهن هم سوتینشو در آوردم خوب که مالیدم دیدم راهش بازه، آروم دست انداختم پیژامه اش را هم در بیارم که نذاشت هی می گفت خجالت میکشم نمیذاشت. یه ذره دیگه کنار ممه هاشو و زیر بغلشو دستمالی کردم بعد انگشتامو مک زدم بلند گفتم چه خوشمزه است! همونجوری که سرش پایین چسبیده به بالش بود خندید گفت دیوونه! گفتم خیلی خوشمزه است واقعا! گفت نکن عرق کثیفه. گفتم زیر بغل عرقی آبجیم هیچم کثیف نیست. زیر بغلشو تازه زده بود زبری ملایم شهوت انگیزی داشت بوی عرق زن اونم در حالت برانگیخته بهترین عطر جهانه دیگه خجالتم ریخت دست میکشیدم بو میکردم و انگشتامو بلند بلند مک میزدم. دیگه ساکت شده بود. دستامو از زیر بردم به نوک ممه هاش زدم هیچی نگفت. زیر بغلش رو نوازش میکردم بلند بلند میگفتم چقدر اینا نازن از خجالت گردنش سرخ شده بود. اینجا بود که دیدم وقتشه، رفتم پایین شلوارشو دادم پایین اومد مخالفت کنه گفتم فقط شلوارو در میارم. شورتت که هست.
با کلی غرغر و ناله اما عملا خودش همکاری می کرد تا بتونم شلوارشو درآرم. شلوارو که در آوردم یه لحظه داشت آبم میومد دیدم خواهرم دمر لخت خوابیده فقط یه شورت نازک مشکی تنشه. شروع کردم کف مالیدن به رون ها و کل پاهاش افتادم به شیو کردن. جالبه که خودش وسط هاش پاهاشو کمی بازتر هم کرد. ساق و رون ها رو زدم بعد عمدا گیر دادم به کشاله و وسط پاهاش. دستمو میذاشتم لای پاهاش و شیار بین کون و رون رو آروم شیو میکردم. عمدا دستمو گاهی از روی شورت میذاشتم روی کسش. باورتون نمیشه به 2 دقیقه نکشید شورتش خیس خیس شده بود. همینجور که لای پاشو دستمالی میکردم عمدا زیر لب میگفتم “جون”. می شنید اما ساکت ساکت بود. بعد رفتم پایین پاهاش نشستم شروع کردم بو کردن و مالیدن پا و ساق هاش. اینجا بهترین اتفاق بینمون بالاخره افتاد همونجوری که پای راستش از زانو خم بود داشتم بو میکردم انگشتاشو میلیسیدم، دیدم فتانه با پای چپش رفته لای پای من که نشستم داره با انگشتاش کیر منو که داشت شلوارکمو جر میداد میماله!! خودم باورم نمیشد انگشتای پاشو جمع میکرد سفت میگرفت ولش میکرد مثل ماساژ. یه اشتباهی کردم اینجا یه آهی کشیدم گفتم " فتانه خوشگلم یه لحظه، یه لحظه وایستا درش بیارم" اینو که گفتم پاشو ول کرد با عصبانیت گفت “اه ه ه ه” . اینجا بود که فهمیدم دوست نداره ارتباط کلامی داشته باشه میخواد در سکوت لذت ببره. با این حال کیرمو درآوردم گذاشتم روی ساق پاش مالیدم. اینبار در اومد گفت چه نرمه با حاله عین پاک کن نرمه.
فهمیدم نباید هیچ پاسخی بدم چون از اون زنهاست که دوست داره کنترل شهوترانی و سکس دست خودش باشه. من فورا بدون حرف شلوارکمو در آوردم چون اون صورتش رو به زمین بود و نمیدید پای چپشو گرفتم انگشتا و کف پاشو شروع کردم مالیدن به کیر و خایه هام.
یهو ساکت شد خودش میدونست پاش داره کجا رو میماله. دیگه با انگشتاش کیرمو نمیگرفت ولی پاهاشم عقب نکشید. دیدم شاید شهوتش داره میخوابه خم شدم جلو دوباره لای پاهاشو رون هاشو مالیدم و ساق پای راستشو که هوا بود نوازش کردم و بوسیدم. دیدم پای چپش یه کوچولو کیرمو با انگشتاش گرفت و ول کرد. دوباره لای پاهاشو مالیدم اما دیگه کیرمو نگرفت. خودم پاشو گرفتم مالیدم به تخم هام و کیر و پشمهای بلند زیر و روی کیر و خایه هام. کف پاشو میذاشتم زیر تخمام فشار میدادم میذاشتم روی کیرم که انگشتای پاش بره لای انبوه پشمای کیرم.
داشت آبم میومد کیرم رو گذاشتم توی شلوارکم که آبم پاشید. اون نمیدونست آبم اومده. یه خورده دیگه لای پاشو مالیدم و ساقه هاشو نوازش کردم و گفتم پاشو لباستو تنت کن. روش نمیشد بلند شه چون لخت بود فقط شورت داشت. خودم همونجوری لخت بدون شورت و شلوارک پا شدم توی خونه جلوی ابجیم رفتم دستشویی. اینکه لخت با کیر آویزون تو خونه جلوی چشم خواهرم راه رفتم دیوونه ام میکرد. برگشتم دیدم اونم رفته حموم. از حموم که در اومد خیلی عادی با هم حرف میزدیم. اینجا بگم اگه با خواهرتون رابطه دارید سعی کنید هر دوتون بعد این کار خیلی عادی رفتار کنید اینجوری میتونید بدون اینکه رابطه تون بهم بخوره سالها از هم لذت ببرید. در واقع زندگی و رابطه شما به دو بخش تقسیم میشه موقع شهوت هر دو فقط زن و مرد هستید مواقع دیگه خواهر و برادر. الان ما چندین ساله با هم رابطه داریم (البته بجز سکس و دخول) اما در حالت عادی هر دو به هم به چشم خواهر برادر نگاه میکنیم. از بیرون میام میپره ماچم میکنه یا من باهاش شوخی میکنم بغلش میکنم میچرخونمش که سرش گیج میره. اما موقعی که هر دومون میدونیم اون ساعت وقت لذت و شهوته فقط به چشم یه کس و کون و پاهای سفید و خوشگل میبینمش. هر وقت حشرمون میزنه بالا با علامت های غیر مستقیم به هم میفهمونیم. من معمولا رد میشم کیرمو توی شلوارم جابجا میکنم اون اما شلوارک خیلی کوتاه میپوشه میاد میشینه روبروم پاهاشو هی میندازه روی هم و یه نگاه به من میکنه و یه دستش هم رون ها و ساقشو نوازش میکنه. از پارسال با هم پورن نگاه میکنیم. دیروز به بهانه ماساژ حسابی اونم وقتی داشت با دوستش تلفنی حرف میزد مالیدمش. داشت با دوستش حرف میزد من همزمان لای پاهاشو داشتم میمالوندم و میبوسیدم. چشماش خمار شده بود یه نگاه به من میکرد که لای پاهاشم و با نفس نفس و لرزان جواب دوستشو میداد. وسطهاش یه جا ساق پاشو گاز زدم یه جیغ کشید گفت چیکار میکنی دیوونه! دوستش با تعجب پرسیده بود چت شد با کی حرف میزنی چرا صدات اینجوریه؟ یه جوری پیچونده بود که دختره نفهمه. خودش میگه این رابطه رو دوست داره اما نمیخواد کسی بفهمه با داداشش دیگه تا این حد صمیمیه. گفتم از کجا میدونی فرناز و داداشش هم مثل ما نیستند. اسم دوستش فرنازه و اهل چیزی نیست. دیروز هم داشت درباره موضوع کاری باهاش حرف میزد. ازش پرسیدم اینکه موقع حرف زدن با دوستت داشتم میخوردمت بیشتر هیجان نداشت؟ خندید گفت دیوونه! گفتم اینو به معنای “بله” در نظر میگیرم خوشگل خانوم.
هنوز دو تا کارو باهم نکردیم یکی اینکه مستقیم کس لختشو نمالیدم و نخوردم براش و اونم تا حالا کیرمو با دست نگرفته و یا ساک نزده. البته با پاهاش برام جق زده. دو سال پیش بود شب چراغا خاموش بود داشتیم سریال ترکی میدیدیم که من شروع کردم ماساژ دادن کمر و پاهاش. آخرش دلمو زدم به دریا و رفتم پایین پاش کیرمو از شلوارم درآوردم دو تا پاهاشو گذاشتم دور کیرم شروع کردم به جق زدن. شوکه شد توی تاریکی اما حرفی نزد. انگشت های پاش رو دور کیرم میذاشتم تند و تند میمالیدم تا اینکه زود گذاشتم توی شورتم تا آبم نپاشه ، هیچ حرفی نزد و ادامه سریال رو دیدیم. بعد از اون چند بار دیگه هم با پاهاش کیر و خایه هامو مالیدم. اینقدر عادی شد که یه بار داشت یه متن مینوشت همونجوری برام با پاهاش جق هم زد البته اصلا نگاه به کیرم نمیکنه. جلوش جق هم زده ام یعنی یه روز ظهر داشت تلفن صحبت میکرد هی توی هال و اتاق راه میرفت من توی هال نشسته بودم که دست کردم از توی شلوار مالیدن کیرم. درش نیاوردم اما تند و تند میزدم. اینو که دید مدام هی از جلوم رد میشد و با چشمهای گرد شده به جق زدنم نگاه میکرد اینقدر محو تماشا بود که رسما داشت به اونور خط پرت و پلا جواب میداد. روم نشد جلوش کیرمو درارم بزنم. همونجا پاشید توی شورتم رفتم حمام. دراومدم گفت خسته نباشی و خندید. من هم خنده ام گرفت. هیچی مثل آبجی نمیشه. عاشقشم هم خودش هم اون بدن ناز و سکسیش. شاید بعدا از کارهای دیگه ای که کردیم هم بنویسم.

نوشته: نادربلتوزار

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      فیلم سکس داگی ایستاده زیر دوش با دوست دختر تتو دار (قسمت قبل) . تایم: 01:45 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • migmig
      فیلم ساک زدن حرفه ای خانمی . تایم: 0:26 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18