minimoz ارسال شده در 16 بهمن اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن آرزوی سکس با خواهرانم من داستان نمیگم میخوام بگم از بچگیم ابجیام جلوم لباس عوض میکردن و این برامن همیشه جذاب بود و اتاقمون ۳ تایی مشترک بود وتخت نداشتیم رو زمین می خوابیدیم از بچگیم با هم یکیشون ۸ سال یکی ۱۴ سال بزرگ تره و از بچگیم پاهاشون پابند بود و پابند میزدن وقتی کسی نمیدونست چیه این کار. منم بچه بودم نمیدونستم البته هرچی بزرگ تر میشدم بهشون حس پیدا میکردم و هیچ وقت شورت پام نبود و هر وقت ساپورت خونگی میپوشیدن دولا راس میشدن شرتشون حسابی کیرمو بیدار میکرد و اونام میفهمیدن تا یه شب وقتی خواب بودم منو یکی از خواهرام سرمون یه طرف بود اون یکی خواهرم برعکس بود و پاهاش سمت صورتم بودش داشتم میخوابیدم ک حس کردم یه چیزی اومد زیر پتو سمته پاهام ولی خب بعدش فهمیدم دسته خواهرم سمیرا هستش ک اومده زیره پتو و خوابیدم اونم کاری نکرد تو خواب حس کردم پاهام داره خیس میشه انگشتام چشمامو باز کردم دیدم سمیرا کلا زیر پتویه منه پتو خودشم انداخته رومون ک بزرگ تر بشه پتو و داره انگشتم رو لیس میزنه و پاهاشو آروم با بدنم و صورتم میماله من کلا نمیدونستم چیه ولی همیشه ارزوم بود پا های خواهرامو بو کنم و بوس کنم ولی چون سمیرا داشت خودشم میخورد پاهامو ناخواسته سیخ کردم و چون بغلم بودش سیخ شد از رو شلوار جلو کصش و لایه پاش بود اول فکر کردم بالشت بینمونه و یه فشار دادم با کیرم ک حس کردم ناله کرد و کیر از رو شلوارم سیخ سیخ رفت لایه پاهاش و متوجه شدم قشنگ کنارمه بدنش و خیلی با نفس نفس و ترسو استرس از پریا خواهرم که بغلم خوابه پاهای سمیرا رو بوس کردم و اولین بوسم صدای بلندی داد و پریا از پشت منو بغل کرد که ببینه چیشده دستش رفت سمت کیرم که سیخ بود و سمیرام کصش با سر کیرم تماس داشت هنوز دستش خورد به کیرم و کص سمیرا یهو دره گوشم گفت چیکار میکنی که تا اومدم بگم هیچی دستشو کرد تو شلوارکمو کیرمو گرفت تو دستش و دستش به کص سمیرا میخورد ولی اون انگار نترسیده بود و عقب نمیرفت اومد جلو تر و با مالیدن سره کیرم کص سمیرارم لمس میکرد منم کیرم حسابی گنده شده بود و با امنیت زیاد داشتم پاهایه سمیرارو میخوردم ک حس کردم شلوار سمیرا داره در میاد و شلوارک منم در اورد خودش و پتو هامونو زد کنار و بدون شلوار تو تاریکه رفت در اتاقو بست اروم قفل کرد و برگشت و پریارو بوس کرد و گفت دیدی میتونیم با داداشمون باشیم با پسرایه غریبه دوست نباشیم اصلا که من یهو تعجب کردم و یه پتو کشید رو سه تاییمون و پریارو هم شلوارشو در اورد و تو بغل هم پاهامونو بین هم لایه هم انداخته بودیم و من کیرم سرش دقیقا جلویه کص پریا بودش و حس کردن داره کیرم خیس میشه دست زدم به کیرم دیدم خشکه ولی پام خیسه ابجیم گفت چیه گفتم پاهام خیسه گفت انقد خوشگله قبله اینکه بخورمش داره ازم اب میاد برات داداشی منم واقعا نمیدونستم چی بگم از پشت سمیرا پاهاشو به پاهام میکشید و گردنمو لیس میزد واز این طرف پریا منو به سمت کصش هدایت میکردش که دیگه دیدیم خودش داره کیرمو میماله به اب خودش و خیسش میکنه و داره بین کصش بالا پایین میکنه دلتون نخواد وقتی خودشو هول داد سمتم و رفت تو کصش سره کیرم همونجا احساس کردم یه ادم دیگه ای شدم و بهترین ابجی دنیارو دارم من که برامن داره کصش خیس میشه بقیشو خیلی زود میگم اگه لایک کنید داستان نیستش یه رابطه واقعیه نوشته: همون که میگفت پولا پک لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده