رفتن به مطلب

تالارهای گفتگو

  1. تالار قوانین، اطلاعیه ها، اخبار، پیشنهاد و نظرات

    1. قوانین، اطلاعیه ها و اخبار انجمن ها

      در این قسمت، قوانین و اطاعیه های مربوط به انجمن ها قرار می گیرند.

      3
      ارسال
    2. پیشنهادات و انتقادات

      هر پیشنهاد، انتقاد و نکته نظری دارید اینجا مطرح کنید.

      3
      ارسال
  2. تالار فیلم سکسی

    1. 4.1k
      ارسال
    2. 1
      ارسال
  3. تالار عکس سکسی

    1. 1.4k
      ارسال
    2. 1
      ارسال
  4. تالار داستان سکسی

    1. داستان سکسی متنی

      در این قسمت داستان سکسی متنی منتشر می شود.

      524
      ارسال
    2. داستان سکسی تصویری

      در این قسمت داستان تصویری منتشر می شود.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
  5. تالار متفرقه و دوستیابی

    1. بحث آزاد

      در مورد هر موضوعی که خلاف قوانین نباشید میتوانید بحث کنید.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
    2. دوست یابی

      در این قسمت میتوانید دنبال افراد مثل خودتان بگردید.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • عمه × داستان سکسی × داستان عمه × سکس عمه × محارم × داستان محارم × سکس محارم × عمه منیر سلام علی هستم و ساکن استان… و شغل من مغازه داری … هست و متاهلم . ۴ تا عمه دارم که سومی شون از بچگی با من خیلی جور بود و بهم علاقه داشت و مراقبم بود و متقابلا منم دوستش داشتم و ۷ سال از من بزرگتره و اسمش منیر هست و حدود ۴۰ سال سن داره . خب به خاطر تاهل و کار و مشکلات و گرفتاری های روزمره و هزینه ها و …رفت و آمدها بین فامیل کمتر شده بود . عمه منیر یه شوهر به اسم… داره که آدم خاص و نجوش و بقول امروزی ها … هست . من چون از بچگی با عمه منیر دوست بودم گاهی تلفنی و چتی و حضوری جویای احوال هم بودیم ولی عمه از شوهر شانس نیاورد و ۲ تا بچه داره و به خاطر اونا با شوهرش می‌سازه ولی از ۳۶۵ روز سال اینا هر ۳۶۵ روز بحث و دعوا و مشاجره دارن و خدایی عمه منیر مهربون و بساز هست ولی شوهرش پر توقع و گنده دماغ و عوضی…این اتفاق مربوط میشه به پارسال و من از اول تا آخر سال گذشته را مختصر سعی میکنم بنویسم .‌ عمه منیر گاهی از کارای شوهرش برام میگفت و خب چی میشد بگم‌ و فقط دلداری و حرفای امید بخش و روحیه افزا و … جوابش میدادم . یه شب زنگم زد و رفته بود بیرون و با شوهرش بحثش شده بود و رفتم دنبالش و سوارش کردم و دور زدیم و بعد گفت برسونمش خونه مادر (مادر عمه که مادر بزرگ من هم هست) و گفت شب را میمونه همونجا و چند روز بعد باز تماس گرفت و گریه و زاری که شوهرم فلان و چنان و بمان و … دیگه واقعا نمیدونستم چی بگم و از دهنم پرید خب عمه یا طلاق بگیر یا تو هم برای خودت خوش باش و برنامه ریزی کن خوش باشی و به گشت و تفریح حتی شده مجردی با فامیل و دوست و شوهرت را اینقدر کنترل نکن که همه کاراش روی مخ تو باشه و گفت کدوم تفریح و من شدم واسه ش کوزت و کلفت خودش و بچه ها و برده شدم انگار و دلت خوشه و کدوم خوشی و کجا آخه خوش باشم و… بعد بهش گفتم یعنی تو تفریحی ؟ دلخوشی ؟ هیچ نداری؟ گفت جون خودم نه و دروغم چیه و… گفت تو نگاه به خودت نکن دوست و رفیق و تفریح داری و من شانس نداشتم و ندارم و باز گریه و… گفتم باشه حالا من برات اوکی میکنم تفریح هم بری و گفت با کی برم؟ گفتم هر کی میدونی و گفت من با کسی جایی نمیرم و دوستی ندارم و پایه میخواد گشتن و خوش بودن و حرف به اینجا رسید که من مهمونی و پارتی باحال توی باغ و ویلای امن دوستی رو سراغ داشتم بهش بگم و به بهونه سر زدن به مادر بزرگم اونم بیاد بریم و به یه دوستم که توی تالار کار می‌کرد سپردم و اونم مثلا چهارشنبه بهم میگفت فردا شب ویلای فلان جا اگه میخوای بگو و ورودی و شام و قلیون و خواستی مشروب هم هست و اولین بار که با عمه رفتم یه رقص تپل با هم کردیم و شام خوردیم و عمه قلیون کشید و برگشتیم و با یکی دو تا خانم و آقا اونجا دوست شد و شماره دادن بهم و دیگه مهمونی رفتن ما با عمه حداقل ماهانه ۲ بار پیش میومد چه آخر هفته چه گاهی وسط هفته و عمه هم گاهی یه شات مشروب میزد و خب داغ که میشد همه حرفی میزد و حتی از شیطونیهایی که با شوهرش یا مجردی کرده بود میگفت . اون دوستایی هم که پیدا کرده بودیم توی مهمونی خیلی لارج بودن و پای هر تفریحی بودن و حتی دو سه بار در طول روز جای با صفا دعوت کردن و رفتیم دور هم و ناهار و بزن برقص کردیم . خدایی حال و هوای عمه منیر بهتر شده بود و خب بنده خدا سن و سالی هم نداشت که بخواد همش سرکوب کنه خودش را و بچه بزرگتر هم چون دختر بود هوای بچه کوچیکتره را داشت و عمه منیر از بابت شون خیالش راحت بود. شوهرش هم چون دائم دعوا داشتن از خدا خواسته دوست داشت عمه نباشه دور و اطرافش که بهم بپرن و خلاصه بد نشده بود اوضاع و انگار همه راحت تر ادامه میدادن و یه شب منو عمه منیر رفتیم باغ یه دوستان و بزن برقص و عمه توی برگشتن بهم گفت علی یه چیزی بهت میگم قول بده الکی شلوغش نکنی و اگه حرفی زدی و کاری کردی دیگه دوستت ندارم … بعدم قسم داد و قول گرفت و بهم گفت که شوهر فلان دوست که میریم گاهی دورهمی وقتی توی سالن روی تخت دور هم بودیم چند بار دستش را مالیده به عمه منیر و بهش توی اون تاریک و روشنی چند بار در رفته و گفتم چرا همون لحظه نگفتی تا بهش بگم ؟ خندید و گفت حال میداد بهم و هیجان داشت و خودم هم سرش کرم ریختم و حتی فلان وقت دستش را تا هر جا خواست برد و مالید… خندید و گفت زنش هم مشروب خورده بود و مست بود و رقصیده بود متوجه نشد و من خودم میدونستم دوست داره دست بزنه جوری تنظیم می کردم بتونه دست بهم بماله و حالش را دوست داشتم و تجربه چنین کاری را نداشتم و به نظرم با حال بود و…دیگه بعد اون شب هر جا بهش متلک گفته بودن یا دست بهش زده بودن یا دنبالش افتاده بودن را واسه من میگفت و یه روز بهم گفت که یه شب با همون مردی که بدجور دنبالش بود قرار گذاشته بود و رفته بودن دوتایی توی ماشین دور دور و برای عمه بدون شلوار و شورت توی ماشین مالیده بود تا عمه منیر را با دست ارضا کرده بود و بهم گفت میدونستم ممکنه حتی بیشتر هم پیش بره کارمون ولی دوست داشتم حال پسره را چون واقعی بهم فاز میداد و فقط فکر این بود من حال کنم و دنبال این نبود که فقط،خودش حال کنه و بعدش بره … یه جورایی خوب از بعضی جهت ها عمه درست میگفت و یه جاهایی هم بی جنبه بازی در آورده بود … عمه منیر یه روز بهم گفت فلانی که میریم پیششون واتس اپ باهام چت کرده و میگه بیا خونمون تا حال کنیم … خواست برم به طرف بگم ولی دیدم بالاخره مقصر هست اما همش گردن اون مردک نیست و به عمه منیر گفتم میخوای بری پیشش؟ گفت نه و پرسیدم چرا؟ تو که دوس داری و خندید و گفت چون کیر کوچیکی داره … گفتم کجا دیدی؟ گفت عکسش را فرستاد و خندید و گفتم فقط عکس؟ گفت نه اون شب توی دور دور هم زد کنار و براش ساک زدم و دیدم … یه جورایی موندم چی بگم و فقط گفتم خب بالاخره آدم بزرگ و عاقلی هستی و اگه خودت خواستی که دیگه من چی بگم‌ و دلت میخواد بری خونشون برو ولی قبلش بگو بهم و قسم خورد که بهش نداده و فقط همون شب ساک زده و دوست نداره بهش بده و فقط در همین حد برای مزه و تجربه ش کافیه… یه مدت با عمه سرسنگین شدم و زیاد بهش محل نمی‌دادم… بهم پیام داد نمیدونستم اینقدر بی جنبه ای وگرنه بهت نمیگفتم و… بحث کردیم با هم و منو متقاعد کرد که همش تحت فشار بوده و بعضی چیزا را هرگز نتونسته تجربه کنه و حالا هم در حدی که گفته فقط پیش رفته و اگه من بدم میاد ناراحتم و نمیخوام بهش بگم‌ و دیگه نریم و بیایم و … دلم سوخت و کوتاه اومدم و گفتم خوش گذشت واقعا اینکارا را کردی؟ گفت آره خیلی حال داد و گفتم خب نوش جونت و من چیکاره هستم که بخوام امر و نهی کنم …یه روز عصر پنجشنبه عمه بهم زنگ زد و گفت باز دعوا کردن با شوهرش و کتک هم بهش زده و حالش خوب نیست و اومده بیرون و به بچه بزرگترش هم گفته من میرم خونه مادر بزرگ اینا و کارم داشتی زنگ بزن و منم از کار زندگی باز کرد و رفتم سوارش کردم و با ده تا تلفن و التماس به صد نفر بالاخره از طریق همون مردک که به عمه منیر علاقه داشت و با هم ور رفته بودن یه جایی را پیدا کردیم بریم شب تا عمه حالش عوض بشه . اونشب اون مردک هم اومد و مشروب هم آورد و به عمه هم داد و خودش و زنش هم خوردن و میدونم زیاد به عمه ور رفت باز و دست مالی کرد توی اون روشن تاریک دنس و رقص نور ولی عمه ازم قبلش خواهش کرد که اگه طرف حرکتی کرد من واکنش نشون ندم و بزارم پای اینکه خود عمه خوشش میاد که یه مرد اینجوری ازش خواهش کنه و عمه بهش راه نده و ناز کنه و طرف خودش را جر بده که بتونه فقط عمه را بماله… حدود ساعت ۱۲ شب بود و اون مهمونی پارتی خلوت شد و همه رفتن و منو عمه هم رفتیم . ولی عمه هم مست بود یه کم هم نمی‌خواست بره خونه خودشون و مادربزرگ و یه جورایی چاره داشت همه را تا صبح نگه می‌داشت که پارتی بمونن ولی امکان پذیر نبود … بعد که سوار شدیم گفت بریم یه کم دور دور و توی مستی حرفای جالبی زد و گفت حیف که اونجا نمیشد وگرنه اینقدر خودمم هوس کرده بودم که می‌نشستم جلوی تو و زنش دهن فلانی همون مرتیکه تا برام بخوره و ارضام کنه و امشب یه حالی شدم و حال بدی روی حال بدی و تو بهونه کن تا صبح بریم دور دور و حرفای چرت و پرت… حدود یه ساعت که دور دور کردیم هوا سرد بود و بیرون نمیشد زیاد موند و توی ماشین هم خستگی و کلافگی خودش را داشت و عمه منیر را سعی کردم راضی کنم برسونم خونه مادربزرگ ولی قبول نکرد و نهایتش گفت تو یه جایی را ردیف کن تا باهم بریم شب بخوابیم و صبح بریم خونه … من واقعا هنگ کرده بودم و نگران عمه بودم چون یه کمی هم زیاده روی کرد توی مشروب خوردن و من با هزار تا فکر و ترس و لرز به این نتیجه رسیدم که با هم بریم خونه ما ولی عمه گفت نه خونه شما هم سوتی میشه و خلاصه رسیدیم به اینکه بریم خونه ما ولی توی انباری که طبقه همکف آپارتمان ما هست و ماشین را گذاشتم کوچه بالایی و با عمه رفتیم انباری آپارتمان ما و اونجا از سرما گاز پیک نیک را روشن کردیم و با هر بدبختی بود از وسایل انباری برای زیر انداز یه تکه کارتن و موکت و یه پتو مخصوص بیرون رفتن بود برای خوابیدن ردیف کردم . حال عمه عجیب بود … دلم نمیومد ولش کنم اون حال و بالاخره با استرس خفه شدن از گاز منواکسید و دیده نشدن نور پیک نیک و همه ترسها و بدبختی ها که نگم دیگه ساعت طرفای دو بود که با عمه دراز کشیدیم کف انباری و اون پتو و زیرانداز مخصوص مسافرت و پیک نیک را هم از سرما کشیدیم روی دوتامون و رفتیم زیر پتو حدود ده دقیقه نشد که عمه منیر باز سر حرف را باز کرد و گفت اگه امشب منو ول میکردی حتما به اون یارو زنگ میزدم و بهش میدادم و خندید و بعدم گفت این کارای اینجوری را دوست دارم و اصل اینکارا با هیجان حال میده و حرفای سکسی پرسید از من و بعد گفت سردم شد علی و به پهلوی چپ چرخید و گفت بچسب بهم و کمرش و کونش را چسبوند بهم … بر خلاف حرفش داغ داغ بود بدنش و منم بغلش کردم و حتی میتونم بگم غیر ارادی بود و دستم را انداختم دور کمرش و ناخودآگاه دستم را گرفت و گذاشت لای پاش و گفت تو چه داغی پسر … صدای شعله گاز پیک نیک توی اون سکوت شب و دروغ نگم‌ ۲ دقیقه نشد که شق کردم و عمه منیر هم فهمید و گفت کوچولوت چه زود بیدار شد و گفتم تقصیر من نیست و گفت حالا تقصیر هر کی هست تا صبح میخواد بیدار باشه یا میذاره بخوابیم ؟ گفتم نمیدونم … عمه منیر گفت تو نمیدونی اما من میدونم و بوی کوس بهش خورده و نمی‌خوابه تا صبح … قسم ميخورم که دیگه اختیار دست عمه منیر و من نبود… جوری لخت شدیم توی اون سرما که انگار توی تابستون هست چون هر دو باید می‌کردیم و دل منم رفته بود که عمه منیر را بکنم . خواستم براش بخورم گفت نه تمیز نیست و چون رابطه نداریم با شوهرم دیر به دیر شیو میکنم و مو زیاد داره و حسابی پشمالو شده و دیشب حمام بودم و امروز حمام نرفتم و گفت من برات ميخورم ولی قول بده هیچ وقت برای کسی نگی و نخوای سو استفاده کنی و اذیتم کنی… عمه هیکل سبزه و توپر داره و توی اون سرما و تاریکی و نور کم گاز پیک نیک من دراز کشیدم و خم شد و برام کیرم را که شق شق بود اول کله ش را بوسید و بعد مکید و شروع کرد به خوردنش و گفت عجب کیر نازی داری و جوری ساک میزد که دلم از حال میرفت و مشخص بود مست شهوت هم هست… دو دقیقه که ساک زد برام دیدم بس داغه دهنش و کار بلده و همه جا را میخوره حتی تخمام را و آبم را زود میاره بهش گفتم بزار منم برات یه کوچولو لیسش بزنم لیز بشه و عمه منیر گفت خیس خیس و لیز لیزه و نیاز نیست اما با اصرار عمه را خوابوندم و پاهاش را بالا گرفت واسم و برای اولین بار کوس عمه منیر را بوسیدم و بو کردم و لیس زدم . پشم داشت ولی بوی نازی میداد و آب شهوت و بوی بدنش هم عالی بود . براش دو دقیقه فقط زبون زدم زیر چوچوله و زبون کردم توش و آه ازش بلند شد که وای الان ارضا میشم و نخورش تا حال کنیم بیشتر و دوباره اون بلند شد و نشست دهنم و حالت 69 شدیم و بوی کوس عمه و آبش و حتی سوراخ کونش را لیس زدم و گاهی کمر میزد محکم و مشخص بود داره از حال میره و فقط خواهش می‌کرد نخورم تا آبش نیاد و میگفت الان میاد آخ نخورش و من قطع میکردم و چند ثانیه بعد دوباره میخوردم کوس تپل و سبزه و پشمالوی عمه که چوچوله ش هم بزرگتر معمول بود و خیلی قشنگ میشد با لب مکیدش و عمه را حسابی حال آورد… حدود ۱۵ دقیقه فقط واسه هم خوردیم و بعد عمه را خوابوندم به کمر پاهاش بالا و کردم توش که حسابی آماده بود و راحت تا تهش را جا داد و بعدم لب و سینه و عشق بازی حین سکس و بعد حالت داگی محکم عمه منیر را کردم و فقط میداد و دنبال حال بیشتر بود و منم از خجالت کوسش در اومدم حسابی و بعد گفت بذار من بشینم و تلمبه بزنم تا ارضا بشم و نشست روی من و خم‌ شد سینه های بزرگش را بمکم همزمان و تکون میداد و ناله می‌کرد و حتی حرفای سکسی مثل کوس من چطوره؟ تا تهش را بکن و … آروم زد و بعد شروع کرد لرزیدن و روی من بی حال خوابید چند لحظه و بعد من دوباره داگ استایل کردمش و آبم را ریختم روی گودی کمرش و با جوراب آبم را پاک کردم و عمه هم دستشوییش گرفت و با چه ترس و لرز و نکبت رفتیم بیرون انبار توی پارکینگ عمه منیر نشست روی خروجی کفشور آب پارکینگ و ادرار کرد و برگشتیم داخل انباری و نیم ساعت نشد باز با عمه منیر خوردیم واسه هم و کردیم و حسابی حالش آوردم. حدود دو سه ساعتی هم نصفه نیمه خوابیدیم از استرس خفه نشدن با مونوکسید در انباری را باز میکردیم و صبح اول وقت رفتیم بیرون و طرفای ساعت ۱۱ اون روز باز عمه را توی خونه خودشون روی تخت خواب اتاق خوابشون کردم ولی این دفه پشمای کوسش را شیو کرده بود و بعد اون سکس های ما مرتب ادامه داره و هر جور باشه عمه و من حالمون را با هم میکنیم . شده توی انبار یا هر جای دیگه …ادامه دارد… نوشته: علی
    • فیلم ایرانی سکس میلف جاافتاده و حشری با نفر سوم اول کیر کلفتش و ساک میزنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کصش تلمبه میزنه و جرش میده و ناله میکنه . تایم: 06:53 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم سکس جدید ممد بیغیرت و زن میلفش که رو تخت حسابی میکنتش و آبشو میریزه تو کاندم (قسمت قبل) . تایم: 02:33 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • عکس های میلف ممه گنده با سوتین برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • فیلم ساک پرتف نیمه شب میلف ایرانی واسه اقاییش که قشنگ کیرشو میخوره صداشو درمیاره . تایم: 01:00 - حجم: 14 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • دوربین مخفی سکسی و لخت مامان چاق و گوشتی وطنی که پسر بیغیرتش ازش فیلم گرفته تایم: 01:00 - حجم: 12 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های مخفی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • عکسای سکسی وطنی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • عکس های شکاری میلف گوشتی و هیکل درشت خونگی برای تماشای تصاویر مخفی در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • فیلم ایرانی دختره اول ساک میزنه بعد عشق بازی میکنن بعد هم رو کیر پسره میشینه و کیر سواری میکنه . تایم: 05:47 - حجم: 37 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم ایرانی سکس با دوست دختر سکسی و حشری اول کصش و انگشت میکنه و بعد با کیرش ور میره و حسابی ساک میزنه و در ادامه تو پوزیشن داگی تا خایه تو کصش تلمبه میزنه و نالشو در میاره و آبشو میپاشه رو کونش . تایم: 09:17 - حجم: 60 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.