رفتن به مطلب

تالارهای گفتگو

  1. تالار قوانین، اطلاعیه ها، اخبار، پیشنهاد و نظرات

  2. تالار فیلم سکسی

  3. تالار عکس سکسی

  4. تالار داستان سکسی

    در این قسمت داستان تصویری منتشر می شود.

    تا کنون مطلبی ارسال نشده است

  5. تالار متفرقه و دوستیابی

    در مورد هر موضوعی که خلاف قوانین نباشید میتوانید بحث کنید.

    تا کنون مطلبی ارسال نشده است

    در این قسمت میتوانید دنبال افراد مثل خودتان بگردید.

    تا کنون مطلبی ارسال نشده است

  • پست ها

    • دانلود سکس با خانوم سکسی و حشری اول رو کیرش سواری میکنه و بعد تو پوزیشن داگی تا خایه تو کصش تلمبه میزنه و آه و ناله میکنه . تایم: 10:45 - حجم: 40 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • دانلود سکس با خانوم سکسی و حشری اول رو کیرش سواری میکنه و بعد تو پوزیشن داگی تا خایه تو کصش تلمبه میزنه و آه و ناله میکنه . تایم: 02:35 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • زن شوهردار × خیانت × پدرشوهر × داستان سکسی × داستان زن شوهردار × سکس زن شوهردار × داستان خیانت × سکس خیانت × داستان پدرشوهر × سکس پدرشوهر × پدرشوهر و نازگل - 1 مادر شوهر ۶ سالی میشد که فوت کرده بود من و همسرم طبقه بالای خونه پدر شوهرم زندگی میکنیم پدر شوهرم ناهار و شام میاد بالا پیش ما که تنها نباشه شوهرم همیشه به خاطر شغلش ماموریت میره و اکثرا من و پدر شوهرم تنهاییم تا قبل از به دنیا اومدن پسرم حس کرده بودم پدر شوهرم هیزی میکنه و دید میزنه و گاهی هم میماله منو البته منم بدم نمیومد چون خیلی با شوهرم کم سکس میکنیم من اکثرا ارضا نمیشم مثلا چندباری پدر شوهرم از پشت منو بغل کرده و دستشو رو سینم گذاشته و فشار داده اولا که بغل میکرد من کیرشو حس نمیکردم بعدها همزمان با فشار دادن سینم کیرشم فشار میداد به کونم منم لذت میبردم از عمد سعی میکردم خودمو بهش بچسبونم و همیشه تاپ و دامن کوتاه میپوشیدم تو خونه و اصلا عادت سوتین و شورتم ندارم دختر پُری هستم با سینه و باسن بزرگ وقتی تاپ میپوشم هی باید یقمو بکشم بالا تا سینه هامو بپوشونم پدر شوهرمم چندباری دیدم هین نگاه کردن به من کیرشو جا به جا میکنه از داستان اصلی دور نشیم پسرم سه ماه بود که دنیا اومده بود و شوهر ۱ هفته بود که ماموریت بود بعد ناهار پدر شوهرم نشسته بود رو مبل چایی میخورد منم از عمد رو به روش نشسته بودم و دوتا سینمو از بالای لباس در اورده بودم و پسرمو خوابونده بودم رو پام که شیر بخوره پسرم داشت شیر میخورد و من نوک اون یکی سینمو با دست گرفته بودم دیدم کیر پدر شوهرم بلند شده یهو با صدایی پر از عشوه گفتم +اااااااااخ _چی شد عروس قشنگم؟ +هیچی بابا جون نوت نوک سینمه فشار میده بلند شد اومد روبه روم چسبیده بهم نشست رو به پسرم گفت ای توله سگ دلت میاد این هلوهارو گاز بگیری خندیدم بعد چند ثانیه پسرمو که خوابش برده بود گذاشتم بالای مبل پشت سرم برگشتم سمت پدر شوهرم هیچ حرکتی نمی کردم که حتی سینه هامو بکنم تو لباس یهو پدر شوهرم دستمو گرفت گفت عروس جان من یه درخواستی ازت دارم گفتم جانم گفت من همیشه ارزوم بود که نوه دار بشم و دهنمو بزارم جای دهن نوم گفتم یعنی چی گفت اگه اجازه میدی میخوام جای دهن نوم رو سینتو لیس بزنم با این حرفش شرتم خیس خیس شد گفتم نمیشه که گفت خواهش میکنم روی این پیرمرد و زمین نندازه منم که شل شده بودم گفتم باشه فقط در حد چند ثانیه با گفتن قربون عروس گلم برم اومد کنارم نشست و دراز کشید رو پام سینمو تو دست گرفتم و نوکشو گرفتم سمتش زبونشو در اورد شروع کرد لیس زدنه سینم همزمان تو چشمامم نگاه میکرد من خیس خیس بودم پاهامو بهم فشار میدادم که دستش اومد بالا و اون یکی سینمو تو دست گرفت و فشار داد یهو گفتم بسه کل سینمو کرد تو دهنش و شروع کرد مک زدن و با دندون نوکشو گاز زدن یه ااااخ گفتم و سینمو بیشتر هل دادم سمت دهنش یه لحظه سرشو دور کرد گفت جوووون چی میخوره پدر سوخته خندیدم و سینمو گرفتم سمتش یهو گفت عزیزم من کمرم درد میکنه اینجوری میشه من دراز بکشم تو چهار دست و پا بیای روم من از پایین اینا رو بخورم با یکم اره و نه گفتم باشه فقط در همین حدا گفت حتما عروس قشنگم من به خاطر خودم دوست دارم اینا رو بخورم چهار دست و پا خوابیدم روش سینه هام اویزون جلو دهنش بود تکون میخوردم نمیذاشتم بخورتشون یهو یکیشو گرفت یه گاز محکم زد منم جیغ زدم تو کسم نبض حس میکردم دلم میخواست جر بخورم رو کیرش نشستم شورت پام نبود کل کسمو حس میکرد اون نوک سینمو گاز میزد منم رو کیرش تکون میخوردم یه ۵ دقیقه ای تو همین حالت بودیم که با زنگ خوردن گوشیم از روش بلند شدم مامانم بود در حین حرف زدن سینه هامو درست کردم پام از شدت شهوت میلرزید کییییییر میخواستم کیییییییر هیچ وقت به این حد از شهوت نرسیده بودم نگاه شلوار پدر شوهرم کردم دیدم از اب کسم خیسه خیسه پدر شوهرم بلند شد اومد مثل همیشه بغلم کرد سینمو فشار داد کیرشو دوباره محکم کوبوند به کونم لپمو بوسید تشکر کرد و رفت ولی شب اتفاق های جالب تری افتاد اگه خوشتون اومد ادامشم میذارم نوشته: نازگل
    • امید پسر همسایه - پایانی دیگه رسما شده بودم زن امید ، شبها زن مرتضی بودم صبحها زن امید ، امید هم که بیکار شده بود و همش پیشم بود صبح ها صبحونه کله پاچه میگرفت یا حلیم یا تخم مرغ و برای ناهار یا سفارش می داد یا پنهانی میرفتیم بیرون وقتی تو ماشینش میشستم یه ماسک سیاه و عینک دودی میزدم که یه وقت کسی منو نشناسه وقت پریودیم برام دل و جگر و کباب و شکلات برام میگرفت همیشه بعد کردنم تو حمام قشنگ منو میشست موهای زائد زیر بغل ، کصم و کونمو اصلاح میکرد همیشه مرتضی رو لعنت می کردم که هیچ یک از کارهای امید رو انجام نمی داد و باعث شده بود که جنده بشم چند روز بعد امید گفت برای کاری میخواد بره تبریز و یه دو هفته ای نیست اون روز امید حسابی کس و کونمو گایید چون دیگه فردا نبود ظهر هم برای ناهار منو برد درکه وقتی برگشتیم یه بار دیگه سکس کردیم امید همونجور که روم تلمبه میزد گفت دوست نداره منو ول کنه و بره شیراز و حتی میگفت اگر شرایط جور دیگه بود منو با خودش به شیراز میبرد بهرحال بعد حمام امید رفت فرداش وقتی از خواب بیدار شدم انتظار داشتم امید پیشم باشه ( چون یه کلید بهش داده بودم ) ولی نبود بعد یک ماه که همش تو بغل امید بودم اون روز تصمیم گرفتم برم مسجد -به به خانم ناهید ، معلومه کجایی تو ؟ -سرم خیلی شلوغ بود حاج خانم خانم توحیدی بود ، یکی از زنای فعال مسجد ، اومد سمتم دستشو به شکمم کشید : -خبریه ؟ -ن بابا حاج خانم ، فقط یه کم کارای خونم زیاد شده اصلآ حوصله این جماعتو نداشتم ، ای کاش امید بود و الان تو بغلش بودم تا ظهر کارای مسجد رو انجام دادم اما همش فکرم پیش امید بود ، یعنی الان چیکار داره میکنه ؟ زنی پیششه ؟ دلم بدجور براش تنگ شده بود نمازو خوندیم ، بعد نماز خانم توحیدی بهم گفت که برای چند وقت دیگه یه اردو برای مشهد دارن ، با این حرف یاد امید افتادم که میگفت دوست داره شبها کنار هم باشیم -شاید من نتونم بیام -چرا من خیلی رو تو حساب کرده بودم -حالا بهتون میگم -باشه هر جور که خودت مایلی اومدم خونه ، حالم زیاد خوب نبود سریع لخت شدم و از تو یخچال یه هویج در آوردم و باهاش شروع کردم به یاد امید تو کصم تلمبه زدن هویجه بد نبود ولی دلم کیر امید رو میخواست تو اون دوهفته که امید نبود بدجوری دلم براش تنگ شده بود ، مرتضی چندباری منو کرد اما سکس با امید کجا و سکس مرتضی کجا برای منی که تا قبل ازدواج تار موهامو یه نامحرم ندیده بود حالا شده بود جنده یه مرد اجنبی و برای کس دادن بهش لحظه شماری میکردم بالاخره ۱۰ روز تموم شد ، صبح مرتضی رفت ، سریع رفتم حمام و شروع کردم به تمیز کاری ، بعد حمام و خشک کردن یه لباس خواب توری بلند بدون شورت و کرست پوشیدم و رفتم جلو آینه و شروع کردم به آرایش کردن کارم که تموم شد ، خودمو دیدم ، خوب شده بودم همش تو فکر امید بودم ، از کصم داشت ترشح میومد ساعت نزدیکهای ۹ شده بود صدای در زدن اومد ، از چشمی که نگاه کردم امید پشت در بود در رو براش باز کردم اومد تو و منو که تو اون وضعیت که دید سریع بغلم کرد و ازم لب گرفت اومد تو و بغلم کرد و بردتم تو اتاق خواب سریع لخت شد کیرشو که حسابی راست شده بود بدون معطلی کرد تو کصم آخخخخخخخ که چقدر دلم برای کیرش تنگ شده بود با ورود کیرش جیغی زدم انگار تو اون ۱۰ روزی که پیشم نبود کیرش کلفت تر و بزرگ تر شده بود ، امید لباشو چسبوند رو لباش ، با قدرت داشت تلمبه میزد ، لبشو برداشت و همونجور که تلمبه میزد شروع کرد به میک زدن پستونام آهم در اومده بود ، تو همین فاصله دوبار ارضا شدم چند دقیقه بعد امید کیرشو در آورد ، آبم روی کیرش بود اومد بالا و کیرشو که مملو از آبم بود رو کرد تو دهنم تا حالا اینجوری ساک نزده بودم ، کیرش بوی کصمو گرفته بود ، داشتم براش ساک میزدم که نعره ای کشید و یهو دهنم از تمام آبش تو پر شد با اینکه قورت میدادم آبشو ولی تمومی نداشت فکر کنم چند دقیقه ای ازش آب اومد تموم که شد بغلم کرد همونجور که کنار گردنمو لیس میزد گفتش که چقدر دلش برام تنگ شده همونجوری که لخت تو بغل هم بودیم خوابمون برد ساعت ۱ بود که بیدار شدم ، نمیدونم چی شده بود که اون همه خوابیده بودم ، امید کنارم بود و حسابی خوابیده بود دوباره هوس کیر کردم کیرش نیمه خواب بود ، تو همون حالت کیرشو کردم تو دهنم و شروع کردم براش ساک زدن میخواستم بدونم وقتی خوابه کیرش بلند میشه یا نه ؟ یواش یواش کیرش تو دهنم بلند شد ، امید با اینکه خواب بود ولی داشت ناله میکرد کیرشو از دهنم در آوردم و رفتم بالای کیرش و آروم آروم نشستم رو کیرش و شروع کردم به بالا پایین شدن ناله های امید تبدیل شد به آه کشیدن و یهو بیدار شد -جنده خانم مگه نمیبینی خوابم -۱۰ روز نبودی منو بکنی ، کیرررر میخوام داشتم بالا پایین میکردم که امید بلندم کرد و گفت داگی شو داگی شدم و امید شروع کرد به کردنم کارمون که تمام شد و بعد حمام طبق معمول امید ناهار سفارش داد وقتی ناهار میخوردیم ماجرای اردوی مشهد مسجد رو به امید گفتم و تهش گفتم خیلی دوست دارم باهاش مسافرت برم امید با خنده گفت یعنی بریم ماه عسل ؟ قرار شد تاریخ اردو مشهد رو پیدا کنم و به جای رفتن مشهد با امید برم مسافرت ( این پارت تموم شد و اگر شد تو روزهای دیگه الباقیشو مینویسم ) پایان نوشته: ناهید
    • شروع یک ضربدری - 4 سلامی خدمت بروبچ کونباز… یکی از انتقادات شما این بود که هر قسمت داستان زود تموم میشه.از اونجایی که این داستان تخیلیه باید حس نوشتن و تخیل تصویر سازی بیاد و نمی‌خواستم داستان آبکی باشه.البته تلاشم این بوده که شما خواننده عزیز خوشتون بیاد. به هر حال از شکیبایی شما ممنونم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خونه رو تحویل دادیم و راه افتادیم به سمت پایین کوه.رسیدیم ماسال و یه مقداری تنقلات خریدیم و رفتیم سمت انزلی که سفرمون با دریا رفتن و تالاب تکمیل بشه. حوالی بعد از ظهر یه جا واسه نهار موندیم و بعدش رفتیم بازارچه آزاد و به کم خرید کردیم.سارا و میترا چند دست لباس خواب خریدن من و رضا هم یه کم قهوه و شکلات و چند تا تیشرت.بعدش رفتیم سمت ساحل. من سارا از اون دو تا جدا شدیم که کمی قدم بزنیم.دست تو دست هم. سارا…دیشب من و میترا وسط خوابیدیم چرا این احمق رفته بود اون ور که من نزدیک شوهرش بخوابم؟؟ من…صبح که بیدار شدم تو بغل رضا بودی و بغلت کرده بود.حال اون یه طرف…چرا لخت بودین جفتتون.؟؟ سارا…مگه چجوری بودیم؟؟ من…تو به شکم خوابیده بودی رضا هم پاشو انداخته بود رو کونت و بغلت کرده بود… سارا…احمق خب چرا اون موقع بیدارم نکردی؟؟ من…گفتم شاید خودت بغلش خوابیدی.بعدش احساس کردم رضا بیداره… سارا…من چرا باید بغل رضا بخوابم ؟؟اونم لخت؟؟بعدش تو مگه چه‌کاره ای؟؟ من…دیشب من قبل از شما خوابیدم.نمیدونم بعد از من چی شده بین شما که لخت شدی؟؟ سارا…دیشب شلوارم اذیتم میکرد راحت نبودم باهاش درش آوردم بعد تو هم من خوابیدم. نگفتم که میترا چیا گفته و چی شده ولی احساس کردم یه جای کار میلنگه… رضا چرا لخت بود…بدون حتی شورت؟؟ سارا…من از کجا باید بدونم؟لابد دیدن ما خوابیدن مشغول شدن…بعدش میگی حس کردی رضا بیداره مگه کاری میکرد با من…؟؟ من… رضا پاش رو از روی تو برداشت و صاف دراز کشید بعدش نشست سر جاش یه نگاه به تو کرد یه نگاه به میترا.انگار تعجب کرده بود و نمیدونست چه خبره…بعد بغلت دراز کشید و دستش رو انداخت دور کمرمو کشیدت سمت خودش.تو دستت به رضا بود.رضا از پشت بغلت کرد و سینه هات رو گرفت یه کم بازی کرد باهاشون و یه دفعه بلند شد رفت حموم.من تمام این مدت داشتم زیر چشمی نگاه میکردم. سارا…خاک تو سر بی غیرتت کنن.یکی دیگه کون زنت رو بغل کرده سینه هاشو مالیده بعد تو میگی زیر چشمی نگاه میکردم؟؟؟ با این حرفهای سارا احساس کردم صبح میترا کلا دروغ گفته و میخواست به هدفش برسه هر چند خیلی حال کردم باهاش ولی تصور اینکه زن از همه جا بی‌خبر خودمو لخت کردم و فرستادم بغل یه مرد دیگه اونم تو خواب عصبیم کرده بود.سارا دروغ نمی‌گفت و از روابطش اطلاع داشتم حتی یه بار که با یکی رابطه داشت رو واسم تعریف کرده بود. جرات نمی‌کردم بگم که میترا چه چیزهایی از شب گذشته تعریف کرده چون احساس میکردم کار خراب میشه… گفتم خب حالا اتفاقیه که افتاده و نمیشه زیاد همش زد و مسافرت رو خراب کرد…برگشتیم دیگه با اینا قطع رابطه میکنیم. سارا یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و تو دلش لابد گفت زنشو مالیدن حالا میخواد چه گوهی بخوره… با این حرفهای سارا به قول معروف اره به کون شده بودم.تصمیم گرفتم از رضا یه جوری سوال کنم که دیشب چی گذشته بینشون. یه ساعتی لب ساحل نشستیم که میترا گفت بریم واسه امشب یه جا بگیریم.وسائل ها رو ریختم تو ماشین و راه افتادیم سمت خروجی شهر چند جا رو دیدیم خانوما نپسندیدن.آخرش یه ویلا گرفتیم که خیلی شیک و تمیز بود با ویو ساحل.دو تا خواب داشت و تخت و ملافه و تشک تمیز و مرتب.سونا و جکوزی.استخر نداشت ولی جکوزی بزرگی داشت. به رضا گفتم بیا بریم یه چیزی واسه شام و مزه بگیریم بیایم.قصدم این بود باهاش حرف بزنم. از خونه زدیم بیرون.میخواستم یه دستی بزنم.به رضا گفتم دیشب منو خواب کردین و زدین تو کار عشق و حال؟ رضا…دیشب تو و سارا که خوابیدیم میترا ول کن نبود حسابی زده بود بالا دیدم شما خوابین منم رفتم تو کارش. من…سارا چی اونو که نکردی؟؟ والا اگه بیدار میموند بعید نبود میترا بکشتش به کار…قسمت نبود یه حالی هم به زن خوشگل و سکسی شما بدم.از دیروز که با میترا لخت شدن عکس گرفتن تازه پی به استعداد زنت بردم که چه گوشتیه‌. من…یعنی تو دیشب کاری نکردی؟مردونه بگو کاری ندارم می‌خوام واقعیت رو بدونم. رضا …دیشب نه به جان خودم. من.پس صبح چرا سارا بغلت لخت بود؟؟ رضا یه لحظه رنگش پرید و من ادامه دادم و گفتم صبح که بیدار شدی منم بیدار بودم و دیدم که چی شد حالا خودت تعریف کن.فقط کامل. رضا…دیشب بعد از سکس با میترا دیگه لباسامو نپوشیدم میترا بغل من بود سارا هم اون پرش صبح که بیدار شدم دیدم که سارا اینورمه و میترا هم اون ور .جفتشون لخت بودن.سارا کونش سمت من بود .یه لحظه نشستم خوب برانداز کردم بدن سفید و کون و سینه هاشو .خیلی سکسی بود.نتونستم تحمل کنم .از پشت بغلش کردم و گفتم اگه بیدار شد خودم رو میزنم به خواب.سینه هاشو گرفتم و کیرم رو گذاشتم جلوی کصش.سارا یه کم کونش رو داد عقب.احساس کردم بیداره ولی کاری نمیکنه منم فشار دادم رفت تو.اینقدر داغ بود که با دو تا تکون خوردن ارضا شدم.و زود رفتم حموم.چون گفتی کامل منم با جزییات تعریف کردم واست. من…خوب بود کس زنم…‌ رضا…عالی.تنگ و داغ. به رضا گفتم سارا متوجه نشده صبح کردیش فقط فهمیده که بغلش کردی و لخت بودین.نوش جونت…منم میترا رو میکنم که بی حساب بشیم. خرید کردیم و برگشتیم ویلا… میترا همون شورتک جین که باهاش عکس می انداخت رو پوشیده بود و یه کراپ کوتاه.سارا هم شلوارک پوشیده بود با یه تاپ حریر نازک زیرش هم سوتین نبسته بود کاملا بدنش معلوم بود. زنا رفتم تو آشپز خونه که بساط عیش و مشروب رو ردیف کنن.رضا گفت ببین زنت چه دلبری می‌کنه با این لباساش. منم گفتم میخواد پیش میترا جون کم نیاره. رضا…کم که نمیاره فقط کاش جای این شلوارک شورت میپوشید و لباسش بلند تر می‌بود.اونجوری خیلی سکسی تر میشد. من…این شورتک خیلی به زنت میاد مخصوصاً اونجا تو جنگل که دکمه ها رو هم باز کرده بود جلوی شورتش معلوم بود.بغلاش رو که باز کرد تازه متوجه عظمت کصش شدم. رضا…تو همکاری کن که امشب یه کاری کنم این دو تا حسابی خودنمایی کنن. من که پایه‌ام.ببینم خودت چه کار می‌کنی. میترا و سارا میز رو چیدن هم بساط شام بود و هم سینی مزه.نشستیم سر میز میترا ساقی بود و پیکا رو پر کرد و رفتیم بالا.چند تا پیک که زدیم و بین هر پیک یه نخ سیگار باعث شده بود حسابی داغ بشیم. سارا یه آهنگ پلی کرد و دست میترا رو گرفت و دو تائی میرقصیدن.من و رضا هم بلند شدیم و یه کم که رقصیدن رضا گفت بیا بشین حمید…منظره‌ش قشنگ تره.میترا گفت آره دیگه…دو تا مرد هیز دو تا زن خوشگل…بایدم هم منظره قشنگ تر باشه. رضا…یه تغییر کوچیک عالی می‌کنه رقصیدن شما حوری ها رو. سارا… تغییر چی.؟؟ رضا…به نظر من شلوارکت رو در بیار یه شال ببند دور باسنت.میترا هم این شورتک رو در بیاره دامن کوتاه بپوشه با سوتین. سارا… تعارف نکن.میخوای یه میله هم بزار ما هم استریپ دنسر بشیم واسه ‌تون. من…اون که عالی میشه… میترا که کلا خوشش نیومد از بدن نمایی گفت سارا بیا روی این دو تا رو کم کنیم… میترا و سارا رفتن تو اتاق و لباساشون رو درست کردن.اصلا به پیشنهاد رضا عمل نکرده بودن.مث هم پوشیده بودن لباساشون رو. سوتین مشکی.شورت لامبادا.دو طرف به شال رو بسته بودن دور کمرشون و از وسط پاهاشون رد کرده بودن.شالی که بسته بودن فقط جلو و عقب رو پوشش میداد و بغلت باز بود. رضا گفت.اوووف این شد ها…پاشد یه آهنگ پلی کرد و گفت هنرنمایی کنید بانو های سکسی. من و رضا با رقصیدن زن هامون حسابی راست کرده بودیم.دستمو بردم تو پای رضا دیدم کامل راست کرده.یه کم کیرش رو از رو شلوار مالیدن واسه ش.سارا داشت میدید که کیر رضا رو میمالم و می‌خندید به من.آخرای آهنگ سارا سال میترا رو کشید و چرخوند دور سرش.کونش رو کرد طرف میترا.اونم شال سارا رو در آورد و یه تعظیم کردن و برگشتن پشت به ما دوباره خم شدن و کونشون رو لرزوندن و رفتن تو اتاق.این حرکت آخرشون دیوانه کننده بود. از اتاق که اومدن بیرون هر کدوم یه تیشرت پوشیده بودن و شلوارک. میترا دوباره پیکا رو پر کرد و رفتیم بالا. رضا گفت عجب هنرنمایی کردین.عالی بود. سارا …عالی رو دیدم دست حمید. من…خواستم کمکش کنم. میترا…چه کمکی…من باید تحملش کنم. سارا…نه پس بده من تحملش کنم. میترا…با بدن سفید تو راست کرده وگرنه منو که همیشه میبینه. رضا…جفتتون عالی بودین مگه نه حمید.؟؟ من…آره مخصوصا ست لامبادای مشکی و کون سفید. همه زدن زیر خنده…معلوم بود ته این بازی چیه ولی دوست داشتیم ادامه بدیم تا با سکس تموم بشه. رضا آروم گفت من کارمو کردم الان نوبت تو شده. گفتم حالا ببین. به ساراگفتم خرید امروز رو بیار ببینم چی گرفتین. سارا گفت بزار واسه خونه.میترا گفت خریداری منم بیار.بغل ساکمه ببینم آقایون میپسندن. سارا دو تا کیسه آورد یکی رو داد به میترا و نشست رو زمین و گفت هر کی میخواد ببینه بیاد اینجا.کییه رو خالی کرد رو زمین. یه بادی زنبوری بود.یه بسته شورت پنبه‌ای.یه سرهمی نگین دار که فاقد باز بود.یه بادی دیگه که نصف چرم و نصف تور.یه کیف کوچیک هم بود که اونو باز نکرد ببینیم. رضا گفت چه چیزایی خریدی سارا.خیلی سکسیه. میترا تو چی گرفتی. میترا هم لباساش رو از کیسه آورد بیرون.یه بادی خریده بود که با یه جوراب بلند ست میشد.یه دست کاستوم پرستاری.دو سه تا ست فانتزی.و یه کیف کوچیک مثل سارا که اونم بازش نکرد. گفتم اینا اینجوری معلوم نیست تو تن قشنگن. رضا…آره می‌رین بپوشید ببینیم. میترا.فرمایش دیگه ای ندارین؟؟؟ رضا …تو که خسیس نبودی.الان هم که دوتایی با شورت لامبادا حسابی خودنمایی کردین. سارا…همون توقع شما رو برد بالا.باشه فقط شما انتخاب کنید ما می‌پوشیم. به رضا گفتم تو لباس واسه سارا انتخاب کن من واسه میترا. رضا…قبوله پس من درباره سارا نظر میدم تو هم میترا.راستی میترا این کیف های کوچیک چیه.؟؟؟ سارا …اون دیگه خصوصیه.بچه های خوبی باشین شاید گفتیم. رضا سرهمی زنبوری رو با بادی چرم و توری رو داد به سارا.منم کاستوم پرستاری رو به میترا دادم اونا رفتن تو اتاق گفتم رضا بیا شورتمون رو در بیاریم فقط با شلوارک باشیم که واسه زنای هم راست کردیم ببینن. سریع شورت رو در آوردیم و شلوارک پوشیدیم و رفتیم نشستیم رو مبل. دخترا اومدن بیرون.سارا با اون سرهمی و بادی خیلی سکسی شده بود.مخصوصا فاقش باز بود.هر چند انتهای بادی روی کصو‌ کونش رو پوشونده بود ولی همینم سکسی ترش میکرد.میترا هم لباسش دو تا آستین کوچیک داشت و تقریبا بیست سانت که فقط بالای سینه رو می‌پوشند و پایین سینه‌ش معلوم بود.دامنش فقط بالای کونش بود و یه شورت بک لس سفید هم زیرش.سارا رفت جلوی رضا میترا هم جلوی من.رضا بلند شد و دست سارا رو گرفت و چرخوندش و دو تا دستش رو گذاشت رو کمر سارا .گفت خیلی نازه مخصوصاً این قسمتا که فاقش بازه.رضا نشست رو مبل و سارا رو کشوند جلو و دست کشید لای پای سارا…سارا داشت چشاش می‌رفت و اصلا مقاومت نمی‌کرد.سارا رو برگردوند و دست کشید رو کون سارا و گفت خیلی عالی شده.خیلی بهت میاد. میترا جلوی من وایساده بود.از زیر سینه هاشو خودنمایی میکرد.دکمه ها رو به زور بسته بود.البته فقط دو تا دکمه.یه دست کشیدم زیر سینه میترا و گفتم چه سفید و نازه رضا سینه های زنت.میترا رو بر گرداودم و خمش کردم و یه اسپنک زدم رو کونش.میترا یه آه سکسی کشید و سر پا وایساد. رضا سارا رو از کمر گرفت و نشوند روی پاهاش. البته چون شورت نداشت زنم رو نشوند رو کیرش.میترا داشت جلوم دلبری میکرد. رضا به سارا گفت حالا این بادی رو در بیار ببینم اون سرهمی تو تن این عروسک چطوره.سارا بلند شد از روی پای رضا ولی کیر رضا رو گرفت تو دستش و یه کم مالید براش و گفت چشم رضا جون.بعد به من گفت فقط حمید من شورت نپوشیدم زیرش.گفتم اشکال ندارد عزیزم.میترا گفت من چی بپوشم.گفتم تو یه دست از همین ست های خوشگلت بپوش. سارا گفت این درآوردنش سخته.رضا کمک می‌کنی . رضا هم از خدا خواسته بلند شد که از بالا لباس سارا رو دربیاره که میترا گفت رضا جون از پایین دکمه داره.میترا لباس رو برداشت که بره تو اتاق گفتم همینجا عوض کن.میترا با یه خنده ناز گفت چشم تو هم بیا کمک کن درش بیارم بعد اینا رو تنم کن. سارا اومد جلوی رضا و یه پاش رو گذاشت رو پای رضا و کصش رو داد جلو رضا هم دستش رو کرد زیر لباس سارا و یه کم مالید کصش رو و دکمه رو باز کرد و از تنش درآورد لباس رو . بلند شدم دکمه های کاستوم میترا رو باز کردم و از تنش درآوردم.چون سوتین نداشت کامل سینه هاش افتاد بیرون.دامنش رو دادم پایین و نشستم رو مبل.میترا الان فقط یه شورت پاش بود.پشتش رو کرد به من و گفت درش بیار .شورتش رو درآوردم و بلند شدم از پشت بغلش کردم و با هم رفتیم پیش لباسا.رضا سارا رو بغل کرده بود و دستش تو کون سارا بود داشت ازش لب می‌گرفت. ست فانتزی میترا رو برداشتم و میترا رو نشوند رو مبل و شورت رو پاش کردم سوتینش رو انداختم رو سینه هاش و به بهانه بستن لبم رو گذاشتم رو لبش.دیگه هیچ کدوم تحمل بازی رو نداشتیم سارا شلوارک رضا رو کشید پایین و جلوش زانو زد و کیر رضا رو کرد تو دهنش. منم همونجا میترا رو داگی کردم و شورتش رو زدم کنار و افتادم به جون کس و کونش.سارا چنان کیر رضا رو ساک میزد که ترسیدم تخمای رضا از سر کیرش بیاد بیرون. میترا برگشت و منو نشوند رو مبل و جلوم نشست و کیرمو ساک میزد از اون طرف هم رضا سارا رو برد کنار مبل و یه پای سارا رو گذاشت رو دسته مبل سرش رو کرد تو پای سارا و کس و کون سارا رو میخورد. رضا… چه خوشمزه‌س کس زن خوشگلت حمید . من…بکن توش تازه میفهمی چه کس تشنه گیری داره.زن تو هم عالیه امشب کون نابشو برات راه میندازم که همیشه برای کیر له‌له بزنه.میترا گفت رضا اون کیف کوچولو رو بیار خودت هم بیا کارت دارم. رضا رفت کیف رو بیاره که سارا گفت مال منم بیار. رضا کیفت رو داد به سارا و میترا.سارا اومد پیش میترا نشست رو مبل و دو نایب کیف رو باز کردن. سورپرایز… تو هر کدوم یه بات‌پلاگ بود و یه کرم . سارا کرم رو داد به من و بات‌پلاگ رو داد به رضا … خودش داگی شد و گفت حمید سوراخمو چرب کن که رضا بات‌پلاگ رو بذاره تو کونم… سارا با دستش بغلای کونش رو باز کرد و یه کم کرم مالیدن به سوراخش و براش مالیدم.رضا گفت بیا حالا نوبت کنه.رضا اول یه انگشت کرد تو کون سارا بعد دومی رو تا ته میکرد و بازی میداد بعد بات‌پلاگ رو گذاشت دم سوراخ سارا و کرد تو. بعدش من و رضا رفتیم سراغ میترا و همین کار رو تکرار کردیم.کون سارا چون کیر خورده بود براش عادی بود ولی کون تنگ میترا با دردسر بات‌پلاگ رو جا کرد.رضا کیرش رو گذاشت دهن سارا و با سینه هاشو ور میرفتم.سارا رو کشید طرف خودش و کیرش رو گذاشت لای سینه سارا. میترا رو نشوندم رو مبل و پاهاش رو دادم بالا و کیرم رو گذاشتم دم کصش.تو نمی‌کردم فقط میمالیدم که جیغش در اومد.کیرمو فشار دادم تو کس تنگش و خودم رو انداختم رو سینه هاش.از اون ور هم رضا دراز کشیده بود و سارا نشسته بود رو کیرش و مچ پای رضا رو گرفته بود و کونش سمت صورت رضا بود رضا بات پلاک رو درمی‌آورد و دوباره میکرد تو.رضا گفت حسابی کون زنت جا باز کرده.دیگه کیر میخواد.از کس میترا کشیدم بیرون و رفتم جلوی سارا که واسه‌م ساک بزنه.با شهوت کیرم رو میخورد.کیرم رو از دهنش در آوردم و رفتم پشت سرش و بات‌پلاگ رو کشیدم بیرون کیرم رو گذاشتم تو کون سارا.چنان از شهوت جیغ میزد که ترسیدم جر خورده باشه.سارا لرزید و ارضا شد و افتاد رو پای رضا.کشیدم بیرون از کون ش و با رضا رفتیم سراغ میترا. رضا نشست رو مبل و میترا رو نشوند رو کیرش.منم کنارش وایسادم و کیرم رو گذاشتم دهنش که ساک بزنه.حسابی که خورد سرش میترا رو گرفتم و لباشو می‌خوردم.گفتم الان با شوهرت دو کیره میکنمت مث سارا…رفتم پشت سرش و بات‌پلاگ رو کشیدم بیرون.اینقدر تنگ بود که سوراخ کونش باهاش میومد عقب…میترا گفت دوتایی نمیتونم.سارا اومد جلوی میترا از رضا لب گرفت کصش رو گذاشت جلو دهن میترا .یه کم دیگه با کونش بازی کردم و سر کیرم و گذاشتم رو سوراخش و آروم فشار دادم تو.سرش که رفت سوراخ کونش دور کله کیرم حلقه زد انگار تو بهشت بودم. سارا با رضا لب تو لب بود و دست رضا تو کون سارا می‌چرخید.کون گنده میترا در حالی که کیر رضا تو کصش بود و کیر منم داشت می‌رفت که سوراخ تنگش رو فتح‌ کنه…کیرم کم‌کم تا ته تو کون میترا بود و داشتم جلو عقب میکردم که رضا کشید بیرون ازش و سارا رو نشوند رو کیرش یه کم که از کس کرد سارا رو بغل میترا داگی نشوند و کیرش رو گذاشت جلوی سوراخ سارا و فشار داد تو کونش. دیگه نمی‌تونیم جلوی خودمون رو بگیریم و من و رضا تو کون زنای همدیگه ارضا شدیم. فردای اون روز برگشتیم از مسافرت و چون همسایه روبرو بودیم چند بار دیگه هم سکس داشتیم ولی هیچکدوم به اندازه همون اولین بار حال نداد. ✋✋✋✋✋ روز و روزگار به کام. نوشته: حمید
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.