رفتن به مطلب

تالارهای گفتگو

  1. تالار قوانین، اطلاعیه ها، اخبار، پیشنهاد و نظرات

    1. قوانین، اطلاعیه ها و اخبار انجمن ها

      در این قسمت، قوانین و اطاعیه های مربوط به انجمن ها قرار می گیرند.

      3
      ارسال
    2. پیشنهادات و انتقادات

      هر پیشنهاد، انتقاد و نکته نظری دارید اینجا مطرح کنید.

      3
      ارسال
  2. تالار فیلم سکسی

    1. 3.7k
      ارسال
    2. 1
      ارسال
  3. تالار عکس سکسی

    1. 1.2k
      ارسال
    2. 1
      ارسال
  4. تالار داستان سکسی

    1. داستان سکسی متنی

      در این قسمت داستان سکسی متنی منتشر می شود.

      460
      ارسال
    2. داستان سکسی تصویری

      در این قسمت داستان تصویری منتشر می شود.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
  5. تالار متفرقه و دوستیابی

    1. بحث آزاد

      در مورد هر موضوعی که خلاف قوانین نباشید میتوانید بحث کنید.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
    2. دوست یابی

      در این قسمت میتوانید دنبال افراد مثل خودتان بگردید.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • فیلم سکس زوج ایرانی چه ارضایی میکنه زن طرفو جلو شوهرش نفر سوم کیر کلفت و بکنیه که آب از کس زنه میاره و به ارگاسم میرسونتش . تایم: 01:03 - حجم: 7 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکس ایرانی روی کلیک بزنید.
    • لایو دو تادختر ایرانی تو استخر ویلا شمال . تایم: 03:50 - حجم: 14 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های لایو سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • امید پسر همسایه - 3 تا اون موقع سه بار ارضا شده بودم ولی امید هنوز آبی از کیرش نیومده بود امید کیرشو از کصم در آورد و ازم خواست که داگی بشم ، با اینکه بیحال بودم ولی پوزیشن داگی رو گرفتم و امید شروع کرد به کردنم فکر میکنم ده دقیقه ای گذشت ، سرعت تلمبه زدنش بیشتر شده بود که یهو تو کصم ارضا شد زیاد حال نداشتم که دعواش کنم که چرا آبشو ریخته توی کصم همونجوری بیحال افتادیم و امید بغلم کرد شروع کرد به بوسیدنم و میگفت از همون اولش چشمش دنبال کردنمه و اینکه ۶ ماهی میشد که دوست دختر نداشته از حرفاش لذت میبردم ، فقط از اینکه منی که تا حالا غیر از محارمم موهامو ندیده بودن ، الان لخت زیر یه مردی بودم و به شوهرم خیانت کرده بودم یه جورایی اعصابم خورد بود یه ساعتی تو بغل هم بودیم که وقت اذان شد بهش گفتم میخوام برم حمام غسل کنم تا نماز بخونم امید سری تکون داد بلند شدم و رفتم تو حموم زیر دوش که بودم صدای در اومد یه لحظه ترسیدم که مبادا مرتضی اومده باشه یهو در حمام باز شد و امید لخت اومد تو -کی اومد خونه ؟ -هیشکی ، چطور مگه ؟ -آخه صدای در اومد -فهمیدم که آبمو ریختم تو کصت رفتم برات قرص آوردم که حامله نشی دوباره بغلم کرد -توروخدا بزار غسل رو بکنم ، نمازم دیر میشه -ناهید ، سکس زیر دوش خیلی حال میده منتظر جوابم نشد ، بغلم کرد و دوباره کیرشو که راست شده بود کرد تو کصم و تو همون حالت ایستاده شروع کرد به تلمبه زدن انگار راست میگفت ، زیر دوش آب گرم سکس میکردیم حسابی بدنمو میمالید و خیلی بهم حال میداد ، باز پیش خودم مرتضی را لعنت کردم که این کارهارو بلد نبود امید صابون رو برداشت و شروع کرد پشتمو با صابون مالید و کف مالی کرد کونمو چنگ می انداخت و میزد رو کونم ، با این کارهای امید باز دوباره ارضا شدم لرزش پام باعث شد که بشینم رو زمین و کیر امید از کصم در اومد با اینکه بیحال بودم ولی تا امید بخواد حرفی بزنه سریع کیرشو کردم تو دهنم تا براش ساک بزنم امید شروع کرد به ناله کردن و یهو تمام آبش پاشید تو حلقم ، به سرفه افتادم امید کیرشو از دهنم در آورد و نشست رو زمین و بغلم کرد آب گرم می ریخت روم و امید شروع کرد به لب گرفتن و همزمان پستونمم میمالید ادرارم گرفت میخواستم برم دستشویی ولی امید مانع شد منو بلند کرد ، دوشو بست و سریع خوابید لای پام ازم خواست تا روش ادرار کنم -امید ، نجسه ! -میشورم ، بشاش روم! تا خواستم اعتراض کنم با دستش لای کصمو باز کرد و شروع کرد چاک کصمو مالوند با این حرکتش نتونستم خودمو کنترل کنم و روی امید شاشیدم ( بعدآ بهم گفت فتیش شاش زن داره و از صدای فش فش شاش زن خیلی خوشش میاد ) امید بعد ادرارم بلند شو با لیف و صابون هم من و هم خودشو شست و کمکم کرد که غسل کنم و بعد غسل حوله تنم کرد و گفت میمونه تا حمام رو تمیز کنه واقعآ رفتارش مثل اوایل ازدواجم با مرتضی بود البته مرتضی خیلی از رفتارهای امید رو نداشت حوصله لباس تن کردن نداشتم و فقط یه جوراب پام کردم و چادر سرم کردم و مشغول نماز شدم ضعف داشتم ، نماز ظهرم که تمام شد دیدم امید حوله استخری مرتضی رو به خودش بسته و داشت اتاق خوابو مرتب میکرد -ناهید ؟ چند بار صدام کرد -بله ؟ ظاهرآ آبم از تو کصت ریخته روی روتختیت ، درش بیارم بشورم ؟ -نمیخواد ، میندازم تو ماشین بلند شدم که قامت نماز عصرمو ببندم دیدم با روتختیم اومد بیرون و برد سمت آشپزخونه که بندازه تو ماشین -من خودم میندازمش ، گشنمه ناهار داری ؟ -از دیشب یه کم کوکو مونده ، گرمش میکنم -نمیخواد سفارش میدم قامت که بستم شنیدم که ناهار رو سفارش داد بعد نماز یه لیوان آب و یه قرص برام آورد -این چیه ؟ -بخور که حامله نشی بدون تردید ازش گرفتم و خوردم نیم ساعت بعد ناهار اومد و خیلی قشنگ میزو چیند واقعا بهش میومد که مرد زندگی باشه وقتی که خواستم بنشینم خودش زودتر نشست و ازم خواست که روی پاش بشینم -اذیت میشی -من اینجوری راحت ترم روی پاش نشستم و قاشقی از ناهار که گرفته بود رو تو دهنم گذاشت واقعآ رسم دلبری کردنو بلد بود ، با اون وضعیت ناهار بهم داد و باهم خوردیم بعد ناهار بغلم کرد و روی کاناپه گذاشت یه لحظه حولش باز شد و کیرش که بلند شده بود رو دیدم امید دیگه حوله نبست و همونجوری لخت مشغول تمیز کردن ظروف ناهار شد بعد تموم شدن کارش اومد و بغلم کرد دوباره هوایی شده بودم ، خودم لبامو رو لبش گذاشتم و دوباره مشغول شدیم با دستم کیرشو که دوبار مثل سنگ شده بود رو گرفتم ( تعجب میکردم که بعد دوبار اومدن آبش اینجوری شده ) رفتیم رو تخت و دوباره مشغول سکس شدیم تو بین تلمبه زدنش یهو پرسید شوهرت کی میاد ؟ ساعتو نگاه کردم ، نزدیک سه و ربع بود -هفت میاد دوباره شروع کرد به تلمبه زدن دوباره ارضا شدم و بعد مدتی کیرشو در آورد و آبشو ریخت رو پستونهام ادامه دارد… نوشته: ناهید  
    • امید پسر همسایه - 2 نظراتتونو تو قسمت پیش خوندم و باید بگم از کاری که انجام دادم پشیمان نیستم اگر به ما ارزشی میگید ، ما کاری به زندگی نکبت شماها نداریم خوبه شماها که ارزشی نیستید … بماند قسمت دوم رسیدیم جلو آپارتمان و کلید انداختم و رفتیم تو ، امید اولین مردی بود که تو غیاب شوهرم میومد ، دیگه برا پشیمون شدن دیر شده بود وارد خونه که شدیم امید با کلید در رو قفل کرد و گذاشت رو قفل موند ، گفت اینجوری اگر کسی بیاد نمیتونه از اون طرف در رو باز کنه دوباره بغلم کرد و لباشو گذاشت رو لبام آخ که چقدر خوب میخورد مرتضی هیچ وقت این کارها رو نمیکرد ، فقط یه بوس کوچیک از لبهام میگرفت همونجور که تو بغل امید بودم مانتومو باز کرد و در آورد روسریمم باز کرد ، با دیدن موهام و بدنم سوتی کشید و ازم تعریف کرد نمیدانم واقعی بود تعریفش یا اینکه میخواست تا چند لحظه دیگه منو بگاد اینجور گفت امید نشست رو مبل و یهو انگار که چیزی یادش اومده باشه اسممو پرسید -ناهیدم -اسمتم مثل خودت قشنگه -چیزی میخوری ؟ -آره ، پستوناو کصت با شنیدن این حرفش انگار یه چیزی تو وجودم حرکت کرد تا رسید تو کصم داشتم خیس میکردم -میایی تو بغلم ؟ رفتم سمتش و نشستم رو پاهاش و دوباره مشغول لب گرفتن شدیم آه که چقدر عالی می خورد دوباره دستشو گذاشت رو پستونم و شروع کرد به مالیدن بعد مدتی دستشو از زیر تیشرتم کرد تو ، کرستم رو بالا داد و پستونامو میفشرد همون جور که رو پاش بودم حس کردم کیرش داره بلند میشه امید لبامو ول کرد و تیشرتمو در آورد و بعدش کرستمو باز کرد با دیدن پستونام با دهنش شروع کرد به میک زدن و مالوندن پستونام آهم در اومده بود ، خیسی کصم بیشتر شده بود ، واقعآ جفتمون رو ابرا بودیم امید با دستاش منو محکم گرفت -تخت خوابت کجاست کص خانم ؟ -اون اتاق چپیه معلوم بود امید مرد قویی هست ، مثل پر کاه بلندم کرد و همونجور که تو بغلش بودم رفت سمت اتاق خواب و انداختم رو تخت سریع پیرهنشو درآورد ، تنش مو داشت و البته کمی شکم داشت امید دکمه شلوارمو باز کرد و شورت و شلوارمو باهم کشید پایین و با دستش کصمو مالید -چقدر خیس کردی خودتو دختر! چیزی نگفتم ، امید پاهامو باز کرد دهنشو گذاشت رو کصم و با زبونش شروع کرد به لیسیدن کصم نالم دراومد و مثل مار پیچ و تاب میخوردم ، امید لای کصمو باز کرد و زبونشو کرد تو سوراخ کصم چه حس خوبی بود ، همینجور که امید کصمو لیس میزد ارضا شدم امید اومد بالا و بغلم کرد -دوست داشتی عزیزم ؟ با بیحالی گفتم خیلی امید شروع کرد شلوارشو در اورد ، شورت پاش نبود و کیرش مثل فنر افتاد بیرون واییی چقدر بزرگ و کلفت بود ، انگار سه برابر کیر مرتضی بود -ناهید ، میخوری برام ؟ یاد شاشیدنش افتاد -برو بشور بیا -نترس نشاشیدم ، حمام بودم ، تمیزه بلند شدم و اومدم پایین ، کیرش مثل برج بلند بود و محکم ، اولین بار بود که میخواستم برا کسی ساک بزنم ، به لطف کدو ها ، ساک زدنو بلد بودم کیرشو کردم تو دهنم و شروع کرد، میک زدن و در میاوردم و لیس میزدم ، چقدر کیرش خوب بود ، ۵دقیقه ای براش ساک زدم از ترشحی که از کیرش در میومد رو لیس زدم ، بد نبود امید آه میکشید ، ازم خواست 69 بشیم لیسیدنش دیوانم کرده بود ، اصلآ نمیخواستم این لحظات تموم بشه ، انگار عشق زندگیمو پیدا کرده بودم ای کاش امید شوهرم بود نه مرتضی داشتم برا امید ساک میزدم و امید هم داشت کصمو میخورد ، واقعآ حال خوبی داشتم ، امید شروع کرد انگشتشو تو کصم میچرخوند واییییییی تا حالا اینجوری تجربه نکرده بودم تو دلم مرتضی رو لعنت میکردم که هیچی از سکس سرش نمیشد برای بار دوم هم ارضا شدم و کیر امید هم مثل سنگ شده بود با این که بی حال بودم ولی کصم کیر میخواست آروم از بغل امید اومدم پایین ، امید منو چرخوند و بغلم کرد کیرش همینجوری به کصم میخورد امید بلند شد و پاهامو باز کرد و کیرشو روی چاک کصم حرکت میداد و یهو کرد تو کصم آتیش گرفتم و جیغی زدم ، کیرش واقعآ برای کصم بزرگ و کلفت بود امید یه مدت صبر کرد و بعدش شروع کرد به تلمبه زدن تا حالا تو سکس اینجوری لذت نبرده بودم واقعا لذت عجیبی داشتم ، آه و نالم در اومده بود امید پاهامو بالا گرفت روم خوابید و همونجوری که تلمبه میزد لبامو میخورد و با دستاش با پستانهام بازی میکرد ، همین کاراش باعث شد که برای بار سوم ارضا بشم ادامه دارد… نوشته: ناهید
    • زن بیوه × داستان سکسی × داستان زن بیوه × سکس زن بیوه × بیوه ای که کس بود سلام من محسن هستم ۴۵سالمه از کوهدشت . ما یه تولیدی لباس داریم و ۲۳ تا خیاط. داستان برمیگرده به آذر ماه امسال که یکی از خانومای خیاط اومد از ما پول قرض کنه و گفت که ۳ تا بچه داره و شوهرش هم خب می‌دونستیم فوت شده .ماهم در حد وسعمون بهش کمک کردیم. اسمش لیلا بود و ۴۳ سالش بود. من داستان رو برای خانواده تعریف کردم مادرمو خانومم هم تصمیم گرفتن از گوشت و مرغ هایی که توی خونه داریم بدن من که ببرم براش خودمم چند کیسه برنج خریدم توی ۴ دفعه براش بردم هر بار تشکر میکرد میگفت من نمی‌دونم چطور جبران کنم همینطور که بهم حقوق میدین کافیه و اینا… من با همین چیز میز بردنا خودمو بهش نزدیک کردم بعضی روزا میرفتم خونشون میوه میبردم تا یه روز رفتم دیدم بچه‌هاش نیستن( ۲ پسر ۷ و ۱۰ ساله با ۱ دختر ۴ ساله) گفت که رفتن خونه پدر بزرگشون پرسیدم مشکلی چیزی داشتی بگو و اینا که گفت نه ندارم و تعارف و ازین کصنمک بازیا رفتم توی دستشویی که حموم هم توی دستشویی بود و توی یکی از طبقات حموم دیلدو دیدم. چون تو فکر کردنش بودم دیلدو رو برداشتم رفتم گفتم تو که گفتی مشکلی ندارم پس این چیه؟ بنده خدا فقط زمینو نگاه میکرد منم رفتم نزدیک گفتم من تو فکر اینم که این مشکلتم حل کنم… بعد از کمی سکوت دیلدو رو مالیدم به کصش از رو شلوار. گفت اخه آقا شما زن دارید گفتم مهم نیست. من میخوام مشکل تورو حل کنم. روسریشو در آوردم و موهاشو از کلیپسش باز کردم. با ارامش و لباساشو دراوردم هی مقاومت میکرد اما من میدونستم دلشه. شلوار خودمم درآوردم کیرمم شق شده بود اینم تو کصش غوغا بود اول ممه هاشو تو دستم گرفتم و یکیشو می‌خوردم با اون یکی بازی می‌کردم بعد رفتم سراغ کصش . از کصلیسی خوشم نمیاد اما کص این فرق میکرد… تا جون داشتم براش خوردم و داگی شد و کیرمو تا ته کردم تو کصش آه و ناله اش بلند شد اول یواش یواش بعد تلمبه هارو تند تند کردم جیغ هاش و ناله های من فضارو قشننننگ سسکی کرده بودن… ممه هاش تند تند تکون میخورد و اصن اوف… انقد تند تند تلمبه زدم با هم ارضا شدیم و ابمو رو ممه هاش خالی کردم. بعدش هم خواستم برام ساک بزنه یه بار دیگه هم اینطوری ارضا شدم و از اون به بعد تقریبا هر دو سه روز کس سفید و تپلشو میکنم… نوشته: محسن
    • سکس گروهی × گی × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی × داستان سکس گروهی × شلواری که واسم گرون تموم شد اتفاقی که کل زندگیم رو عوض کرد نزدیک شب عید بود مشتری کم نبود ولی هیچ کدوم خریدار نبودن چون یا قیمت ها به نظرشون بالا بود و توان خریدشو نداشتن بعضی ها نمی پسندیدن بعضی ها هم قصد خرید نداشتن الکی قیمت میپرسیدن بهرحال روزها داشت می‌گذشت اون شب خاطره ما از یک فروش چند ماه پیش شروع میشد یک آقایی به همراه پسرش اومدن مغازه چند وقت پیش از مغازمون یک کت تک خریده بودن و برای اون کت دنبال پیراهن و شلوار مناسب بودن هرچه شلوار می‌دادیم با اینکه سایز پسرش بود یا ایراد تنگ یا گشاد بودن میگرفتن نمی‌دونم چی شد یه شلواری که سایزش مطمین بودم درسته دادم پسرش و بازم اعتراض اینکه تنگه و تن پسرم نمیشه و داره اذیت میشه گفتن از حرصم رفتم اتاق پرو رو باز کردم گفتم بیایین بیرون با دست پشت شلوار رو گرفتم و گفتم این کجاش تنگه دست من کامل می‌ره داخلش و دستمو داخل شلوار کردم خیلی گرم بود توش و چشمتون روز بد نبینه دیدم یه شورت خیلی نرم پوشیده و دستم از روی کش شورت رد شد و به کون پسره خورد و خیلی عادی برخورد کرد نمی‌دونم چرا شیطون رفت توی جلدم و دستمو دور تا دور شلوار از زیر شورت بردم و کل بدن پسررو لمس کردم گشادی شلوار رو نشونش دادم و همزمان با انگشتم با کیرش لمس کردم واقعا حالم اصلا جای خودش نبود داشتم دیونه میشدم یه دودول خیلی کوچیک داشت شلوار رو در آوردم و بازم چند تا شلوار پوشید که عمدا شلوار های گشاد میدادم و دستمو داخل شورتش میکردم و پسره هیچ اعتراضی از این بابت نمی‌کرد و پدرش هم داشت نگاه میکرد اونقدر کارمو عادی انجام میدادم که پدرش اصلا شک نکنه ولی پسره متوجه شده بود چون راست کرده بود ولی بازم راست شدش خیلی کوچیک بود ولی واقعا حالم خوب بودچون حس میکردم پسره خوشش اومده و اونم داره کمک می‌کنه تعداد دفعات این کار بره بالا آخر سر پدرش گفت همون شلواری که سایزش بود رو برامون بیارین و من رفتم شلوار رو آوردم و پسرش پوشید پدرش نشست روی مبلی که بیرون پرو بود نشست و لم دادم منم از پشت دستمو کردم پشت کونش و لمس کردم بردم پایین و انگشتمو کردم توی سوراخ کون پسره دیدم اعتراض نمیکنه که هیچ خیلی هم خوشش اومده بهش یه چشمک زدم دیدم سرخ شد و خجالت کشید تعجب کردم این همه انگولکش کرده بودم سرخ نشده بود از چشمک من خجالت کشید و خجالت زده شد در هر حال بعد حساب کتاب دیدم نتونستم کاری از این انگشت بیشتر انجام بدم تنها چیزی که به ذهنم رسید اول سن آقا پسر رو پرسیدم گفت من 18 سالم هست و گفتم خیلی هم عالی شما شماره تماستون رو بدین تا توی سیستم ما براتون ثبت بشه و پیامک اجناس جدید بیاد میتونین برین پیج رو چک‌ کنین آقا پسر خوشگلمون شمارشو پیش پدرش داد و پدر عزیزش گفت چی شد شماره گرفتی من بدبخت شدم بعد این هر پیامی بیاد مجبوریم بیاییم واسه خرید گذشت تا نزدیک اردیبهشت چند باری عکس مانکن هارو واسش فرستادم و میترسیدم پیام بدم گذشت تا آخر اردیبهشت دیدم توی واتساپ عکس تولدشو گذاشت فهمیدم تولدش هست پیام تبریک نوشتم و تولدشو تبریک گفتم و بعدشم گفتم به مناسبت تولدش می‌تونه بیاد فروشگاه و با تخفیف خرید کنه گفت خیلی هم عالی فردا صبح با دوستم می‌آییم واسه خرید چقدر تخفیف میدین گفتم برای خودتون پنجاه ولی دوستتون نهایتا بیست درصد یه دفعه حرفی‌زد که کل دلم لرزید گفت اگه دوستمو ببینین می‌دونم بهش صد درصد تخفیف هم میدین گفتم خیلی عالی شما با دوستتون بیاین اون چیزی که من می‌خوام اکی بشه جفتتون صد در صد تخفیف دارین گفت امروز باید یکم روش کار کنم تا واسه فردا آماده باشم کیرم‌ جوری راست شد که نمی‌تونستم پاشم و توی مغازه حرکت کنم دل توی دلم نبود منتظر فردا بودم هی عکساشو توی تلگرام و واتساپ باز میکردم و نگاه میکردم زیاد خوشگل نبود ولی بدن سفیدی داشت و کونش از حد استاندار واقعا بزرگتر بود و حسنی که داشت رو پاهاش اصلا مو نداشت و در موقع انگشت کردنش متوجه شده بودم کونشم بدون مو هست عالی بود این مورد قرار بود فردا به این بدن سفید و نرم برسم دوستش چه شکلی هست اینقدر تعریف کرد ضد حال نخورم همه فکری از ذهنم گذشت تا دیدم دیر وقت شده و مغازه رو باید ببندم‌ برم خونه توی راه با دوست دخترم حرف میزدم جوری هیجان داشتم که اونم متوجه شد و گفت حالت نرمال نیست استرس داری الکی عدم فروش فروشگاه و مسائل دیگه رو بهونه کردم و بعد چند دقیقه ای قطع کردم تماس رو شب چند تا فیلم سکس گی سن پایین نگاه کردم حتی دوست داشتم باهاشون جق بزنم ولی چون احساس نود درصدی داشتم که فردا قرارها سکس خوبی با دوتا تین ایجر داشته باشم میخواستم کمرم پر باشه و خالی نباشه حتی بید صبح به خودم می‌پرسیدم واسه چند راند سکس توی فکرم بود که قراره چطوری بیان کاش نزدیک ظهر بیان بشه تایمی که قرارها نهار برم بمونم مغازه و استفاده کنم از اون تایم صبح با عجله از خواب بیدار شدم دوش گرفتم خودمو شیو کردم آماده شدم برای چندین راند مبارزه اون چه مبارزه ای رسیدم مغازه و باز کردم هر ثانیه برام یه ساعت می‌گذشت گذشت زمان برام طاقت فرسا بود به شمارش زنگ زدم دیدم خاموشه گفتم صد در صد سر کارم این الکی بهم گفت نمیاد سر کارم ساعت پنج دقیقه به دو بود میخواستم وسایلمو جمع کنم شاگردمم خدافظی کرد و رفت تنها موندم موبایلمو از شارژ در آوردم کیفمو برداشتم بزنم از مغازه بیرون در مغازه باز شد وای چی می‌دیدم یه پسر که اسمش پسر بود رسماً دختر بود یه کون به بزرگی جنیفر که از جلو با من حرف میزد طاقچه دیده میشد وارد شد پشت بندش عشق منم اومد به وعدش عمل کرده بود اومدن تو گفتم‌ خوش اومدین بفرمایین داخل گفتم داشتم میرفتم خوب که اومدین میلاد اسم پسری بود که مشتری مغازه بود گفت میدونستم ساعت چند میبندین تایمی رو انتخاب کردم که راحت بیایین لباس انتخاب کنیم گفتم خیلی عالی گفت میتونیم بریم بالا و کت شلوار ها رو ببینیم گفتم‌ بعله بفرمایین بذارین منم در ببندم کسی نیاد مزاحم بشه نتونم خدمت کنم بهتون گفت دقیقا در بستم اون داشتن پله هارو بالا میرفتم دیدم کون دوستش رسماً مثل ژله می‌لرزه و دلم ضعف‌ می‌رفت توی وله ها حتی دو بار میلاد دستشو زد به باسن دوستش خندید رسیدن بالا منم رفتم بالا گفتم چه رنگ کت شلواری می‌خواهین گفت خوب باشه و سکسی گقتم خیلی عالی یه رنگ مغز پسته ای انتخاب کردم دادم بپوشه گفت میتونم همینجا بپوشم نرم پرو گفتم خیلی هم خوب بهتر راحت میبینیم سایزتون هست یا نه پسره خیلی راحت شلوار و تی شرتشو در آورد و با یک شورت سفید خیلی تنگ پوشیده بود که قشنگ تر پوست سفیدشو نشون میداد دلم میخواست بگیرم جرش بدم اول یه پیراهن برای سایز دادم بهش پوشید بعدش شلوار زو خودم پوشوندم عمدا یک‌شایز بزرگتر دادم مثل اون روز که میلاد رو دستمالی کرده بودم دوستشم دست مالی کردم دیدم نه لبخند نه نارضایتی کار رو پیشتر رفتم و تا پشت دستمالی کردم اومدم جلو و خجالت گذاشتم کنار و حین نشون دادن خشتک شلوار دستمو گذاشتم روی کیرش هیچی نگفت با دورویی دستمو بردم داخل و کیرضو گرفتم و شروع کردم به مالش خیلی کوچیک بود با اینکه راست شده بود ولی خیلی کوچیک بود حتی میتونم بگم پنج یا شش سانت بود با دست بازیش دادم خوشش اومد لبخند زد دلم میخواست واسش بخورم ولی نمی‌خواستم پورو بشه اونم دستشو آورد کیر منو بگیره دیدم گفت این بره توم پاره میشم گقتم‌ نترس من جوری می‌کنمت اصلا اذیت نشی گفت نه امروز قرار نیست من بدم امروز میلاد اومده بده گفتم‌ میلاد و تورو امروز راضی میکنم میرین اگه اکی باشه قرار میذارین بعد این حتی دیگه اینجا خیلی سخته شرایط گفت باشه لباساشو در آوردم و زیپ شلوارمو باز کردم دادم دستش بخوره واسم پیش آبم اومده بود از هیجان با زبونش به کیرم زد گفتت داره آبت میاد گفتم آب نیست پیش آب هست بخور گفت بدم میاد گفتم بخور منم سوراخ کونتو میخورم گفت اگه بخوری قول میدم بخورم وتست گفتم تو اومدی پس فیلم بازی نکن بخور کا زیاد داریم زمان کم … نوشته: اژدهای بی سر
    • گی × زنپوش × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی × داستان زنپوش × سکس زنپوش × زنونه پوشی در اصفهان 🌌 شبی که اوج لذت رو تجربه کردم! سلام کیر کلفت های حشری عزیز🥰 سامی هستم، امیدوارم روز پر کس و کونی رو گذرونده باشین! امشب یاد یه خاطره ی قدیمی افتادم که مرور زمان و بالا رفتن سن، هنوز برام داغ و شهوتی (و پراسترس و دردناک!) . خاطره اولین زن پوشی و اولین تجربه بات بودن در سن ۱۹ سالگی (۵ سال پیش)، زیر یه هیکل درشت پشمالو و سبزه، که یه کیر خوش تراش ۱۸ ۱۷ سانتی کلفت بهش وصل بود و سه راند مثل گراز دیر انزال که فصل جفت گیریش رسیده، بیرحمانه منو کرد و عین اسباب بازی جنسی ازم استفاده کرد. البته نمیخوام بگم مثل عروسک های جنسی، رویایی و سکسی و پرفکتم. بلکه کاملا برعکس 😅 من یه بدن سفید و نسبتا سکسی، ولی پرمو دارم که مجبورم تند تند شیوش کنم. هیکلم برای یه زنونه پوش بات یکم سنگینه. قیافه م هم پسرونه و معمولیه. پس اگه دنبال باربی های چشم آبی بلوند که تو داستانای کونباز هستن میگردی، همین الان برو و وقتتو تلف نکن، چون برخلاف اونا من واقعی ام و نیومدم با فانتزی های خودم، جق بزنم. البته بگمتون که اسما قراره تغییر کنن، ولی بقیه ش مو به مو عین حوادثیه که برام رخ داده. امیدوارم خوشتون بیاد💀 🍑🍆🍑🍆🍑🍆🍑🍆🍑🍆🍑🍆🍑🍆🍑🍆🍑🍆🍑 بعد از اینکه دانشگاه اصفهان قبول شدم، خواستم قبل از ثبت نام، برای اولین بار شهرو ببینم. همیشه میخواستم نقش جهان و سی و سه پل و زاینده رودو از نزدیک ببینم. معمولا تنهایی سفر نمیکنم ولی رفیقام پایه نبودن. شنیده بودم پارک آبی داره اصفهان واسه همین بدنمو شیو عادی کردم و مایومو محض احتیاط برداشتم. کارامو کردم، بلیط خریدم و برای اولین بار تنهایی رفتم اصفهان. یه تیشرت سفید جذب، شلوار لی جذب، کتونی و جوراب سفید، و ادکلن اونتوس! درسته من همیشه از شهوتی کردن مردا خوشم میومده، با اینکه تا اون موقع حتی به کیر دست نزده بودم. حس شرم و ترس همیشه منو منصرف میکرد. بگذریم. اصفهان تو شهریور بشدت گرم و طاقت فرسا بود و آفتاب هر ثانیه بهم تجاوز میکرد. دوتا آب معدنی بزرگ تموم کردم اون اون روز! بعد از گشت و گذار و عکس گرفتن و کباب ترکی مشتی تو چهارباغ عباسی، با راهنمایی صاحب مغازه، دربست گرفتم و رفتم پایین شهر که هزینه مسافرخونه ارزون تر وایسه😅 تاکسی یه جا نزدیک زینبیه وایساد و گفت این جا تا ته خیابون مسافرخونه آشغالیه. به امید خدا! منم اصلا بهم برنخورد🙄 یه مسافرخونه فکسنی و چرک پیدا کردم که سگای اصفهان هم مطمئنا توش نمیرفتن بشاشن. یادمه جلوش بانک بود چون صاحب مسافرخونه میگفت کارتخوانم خرابه پول نقد میخوام. صاحب مسافرخونه یه مرد دمپایی پوش با قد ۱۹۰، هیکل گنده سبزه ولی نه زیاد چاق، تقریبا اخمو ولی مودب و آروم، ته ریش، پیراهن آبی با آستین گت و شلوار مشکی کتونی بود. دستاش پشمالو بود و بزرگ بودن و یه گردنبند طلایی گردنش بود… خب با این مشخصات باید یاد پاسور فروشای شوش بیافتید🤣 ولی طرف در کل چهره جذابی داشت. بی مقدمه بهم گفت: خودت از عکس کارت ملیت خیلی بهتریا! گفتم والا همه اینجورین طبیعیه. گفت نه منظورم اینه تو این عکس شبیه بچه بسیجیا افتادی، ولی خودت معلومه شیطونی! یکم جا خوردم و گفتم: نه اتفاقا آرومم. ولی بچه مثبت نیستم. گفت مگه چکارا میکنی؟ میگما… دوس دختر که داری؟ گفتم نه. گفت بی عرضه ای! خنده م گرفت و سرمو انداختم پایین. ولی بشکل شیطنت آمیزی گفتم: دخترا با پسرای جذاب میگردن، نه ماها. اینه👌 همین جمله بهترین جمله ایه که میشه لاس زدن رو یه لول بالاتر برد! I got him با لبخند یه نگاه به هیکل و پاهام کرد و دستشو کشید به شکمم و گفت: جذاب تر از تو دیگه گیر نمیاد عزیزم! جو یکم سنگین شد و من سریع خجالت کشیدم و خودمو جمع و جور کردم و بحثو عوض کردم به هزینه و اتاق و … من بیچاره ی خوشبخت، تو اون لحظه اصلا فکرشو نمیکردم که قراره تا چندساعت دیگه عین یه جنده ی مطیع و سکسی، کیرشو ته حلقی ساک بزنم و سه راند کس و کونو بهش بدم بکنه… حالا چطور شد که چنان شد؟ امان از حشریت! رفتم بالا و دیدم یه راهروعه با چهار تا اتاق برای مسافرا و یه اتاقم روبرو که معلوم نبود واسه چی بود. اتاق ۴ من بودم و اتاق ۳ و ۲ هم خالی بودن. یه اتاق خیلی کوچولو با یه تخت دونفره، ملافه های نشسته، و کولری که تو اون هوای گرم به زحمت باد میداد. خیلی عرق کرده بودم. لباسامو کندم و خودمو تو آینه دیواری کثیف و پر از لک اتاق دیدم. سفیدی های سینه و لپام و کونم، سرخ شده بودن از گرما و موهای مشکیم به پیشونیم چسبیده بودن. از یه طرف از گرما کفری شده بودم، از یه طرف از دیدن اندام خیس و داغم کیف میکردم. یهو انگار قند تو دلم آب شد و هزار جور فکرهای زشت و عجیب غریب به سرم زد… ولی بیخیالش شدم. رفتم تو پورن هاب گی تا جق بزنم. یادمه شهوتم انقدر زیاد بود که اصلا تماشای پورن راضیم نمیکرد، ولی چاره ای نبود. نوک انگشتمو کردم تو سوراخ عرق کرده م و مالوندم. کیرم مثل سنگ شده بود و پیشابش مثل زاینده رود میومد🤣 اونایی که مفعولن میدونن چی میگم. اون موقع بود که فهمیدم شهوتِ دادن و بات بودن (زن و مرد) هزار درجه از فاعل بودن و کردن، آتیشی تر و شدیدتره. آبمو آوردم ولی عین زنی که به ارگاسم رسیده، تازه عطش دادن و سکس در من بیشتر شده بود، انگار نه انگار آبم اومده. ارضا نشده بودم و این خیلی کلافه م میکرد. آخه چجوری میتونستم حریف افکار پلید و پرریسکی بشم که برای اولین بار تو زندگیم سراغم اومده بود؟ 🌙🌌 شب شد. زدم بیرون تا واسه شام یه چیزی بگیرم، ولی بعدش به خودم اومدم و فهمیدم اصلا گشنه م نیست. اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم. مغزم کار نمیکرد و مثل کسخلا اینور اونور میرفتم. داشتم خودمو راضی میکردم که برم یه جق دیگه بزنم و بخوابم و … که چشمم افتاد به مغازه زنونه فروشی! فهمیدم خدا قرار نیست کمکم کنه، ولی شیطون قراره امشب منو برده جهنمی خودش بکنه، و بکارت منو برای همیشه ازم بگیره. ولی من حتی حاضر بودم با شیطان همبستر بشم تا شهوتم بخوابه… رفتم تو مغازه و با لپای گل انداخته و گوشای قرمز، یه ساپورت سفید و تاپ زنونه استخونی انتخاب کردم. قیمتش زیاد شد و من پول برگشت فردا رو از دست دادم. مگه چیزی حالیم بود؟ فروشنده خانم بود و سعی میکرد تعجب رو پنهان کنه، ولی اگه چیزی هم می پرسید من دروغی دم دست نداشتم که بگم. فقط میدونستم که امشب میخوام این لباسا رو بپوشم و یه کیر پیدا کنم که لباسامو پاره کنه و مثل سگ منو بکنه… از مغازه اونور خیابون هم یه رژ قرمز تیره خریدم، و یه سرمه چشم. پولام رسما تموم شده بود! اومدم بیرون و هیجان زده از پوشیدن این لباسا، تو فکر این بودم که تو کونباز اکانت بسازم و یه کیر خوب پیدا کنم. اسم اکانتم درست یادم نیست ولی تو مایه های (کیر میخواام اوفف) بود🤣 مسخره نکن آقا حالم خراب بود! اومدم تو اتاق و سریع لباس های جدیدمو پوشیدم. برای اولین بار رژ زدم و برای اولین بار چشمامو سرمه زدم. البته جفتشو افتضاح زده بودم! رژه از خط بیرون میزد و پا چشامو سیاه کرده بودم. البته بعدا با تف و دستمالی و آب و … یکم آرایشمو متعادل تر کردم. وااای پسر… چه کسی شده بودم😄 یا شاید خودم اینجوری فکر میکردم! ولی تماشای خودم تو لباس دخترونه، از صدتا پورن هات تر بود. پیشنهاد میکنم یه بارم که شده امتحانش کنید. هرچی گشتم و گشتم دیدم داره دیر میشه و به جز چارتا جقی کسکش و دوتا فیک بدردنخور، از کونباز خیری به ما نخواهد رسید. کار برای سایت از این موضوع اطلاع دارن البته🤬🤬🤬🤬 اینجا بود که شیطان، آخرین اینچ کیرشو کرد تو معصومیت و بیگناهی بچگانه م، و منو تبدیل به هرزه ای کرد که حتی حاضره واسه سکس، بره وسط خیابون و مستقیما از مردا خواهش کنه بیان بالا و جرش بدن. اما گزینه ی بهتری هم وجود داشت! مرد صاحب مسافرخونه، هنوز نرفته بود… نوشته: Lustful Bitch  
    • زندایی × داستان سکسی × داستان زندایی × سکس زندایی × علی اکبر و زندایی حشری سلام من علی اکبر هستم خاطره ای که تعریف میکنم برای ۲ سال پیش هست من خیلی اهل سکس و اینجور چیزا نبودم تا اوایل۲۰ سالگیم من یدونه زن دایی دارم اسمش معصومه هست حدود ۹۰ کیلوهست وقدش هم نسبتا بلند هست و خیلی‌ باشوهرش بد رفتار هست و شوهرش اکثرا بیرون غذا میخوره و کلا مشکلات دارن یه روز تصمیم گرفتن که بامینی بوس غذا ببرن یکی از روستا ها واقوام رو دعوت کنن دوتا مینی بوس گرفتن وصبح ساعت ۷ صبح راه افتادیم و ساعت ۱۰ صبح رسیدیم‌ یکی از روستا های خوش آب وهوا اونجا ناهار روخوردیم وحدود ۲ ساعت بعد باشوهرش دعواشون شد و زن داییم قهر کرد بعد از اون اتفاقات برگشتیم خونه بعدش همسرش چند روز برای کار رفت شهرستان وقتی فهمیدم که تنها هست تو خونه رفتم خونشون و گفتم چرا بحث کردید گفت برای خونه وسایل نمیگیره و برای لج من هر هفته فامیلاشو دعوت میکنه ناهار وشام دیگه خسته شدم میوه آورد خوردم بعد چند دقیقه رفت از سالن بیرون داشتم گوشی نگاه میکردم صداش کردم گفتم که من دارم میرم وقتی داشتم از سالن در میومدم دیدم داشت بغل حموم نوار بهداشتی شو عوض می‌کرد دیدمش‌ یهو هول شد و دستش رو گذاشت روی پاهاش رفت تو حموم منم یه خنده ریز زدم صدام زد وگفت برو بشین تو خونه چایی بیارم رفتم نشستم دوباره انگار خوشش اومده بود که من دیده بودمش یه دختر ۸ ساله هم داره)نشستیم به من گفت نمیخوای ازدواج کنی و این داستانا گفتم فعلا نه گفت که یکیو سراغ داره بعدش دوباره پاشد رفت حموم گفتم کجا میری گفت میرم پیرهنمو بردارم با تیشرت بود بعدش که اومد گفت منو دیدی با اون وضع گفتم آره بعدش خندید رفتیم اتاق که عکسایی که گرفته رو نشونم بده وقتی داشت عکسارو درمی‌آورد کاندوم رو دیدم بغل عکسا سعی نکرد قایمش کنه من که خیلی راست کردم تخت هم بغلمون بود بهم گفت رابطه داشتی تا حالا گفتم نه گفت دوست داری باهم سکس داشته باشیم من یهو هول شدم و یکم خجالت کشیدم گفت کسی نباید با خبر بشه بعد رفتم پیش عکسا دیدم لخت شد بهم گفت میخوام برات بخورم من که خیلی حشری شدم برام ۵ دقیقه ساک زد خیلی حرفه ای بود رو تخت خوابید یدونه بهم کاندوم داد گفت بکن خوابیدم روش و یکم ازش لب گرفتم یه ذره روم باز شد و خجالت رو گذاشتم کنار بعدش کاندوم رو گذاشتم و حدود ۱۰ دقیقه از کص‌ کردمش خیلی خوب ناله می‌کرد محکم تلمبه میزدم بهش بعدش لرزید و ارضا شد منم ارضا شدم بلند شد یه بوس رمانتیک از لبش کردم و شلوارمو پوشیدم ادامه داستان رو پارت بعدی میذارم… نوشته: علی اکبر
    • عکس های یواشکی و سکسی شوهر بیغیرت از زن سکسیش برای تماشای تصاویر مخفی در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • فیلم سکسی ایرانی سکس داستانی همراه با مکالمه و حرف های سکسی با خانوم خوش هیکل و حشری اول بدن نمایی میکنه و با کص و کونش ور میره و بعد رو کیر کلفتش سواری میکنه نالش درمیاد . تایم: 07:02 - حجم: 46 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.