رفتن به مطلب

تالارهای گفتگو

  1. تالار قوانین، اطلاعیه ها، اخبار، پیشنهاد و نظرات

    1. قوانین، اطلاعیه ها و اخبار انجمن ها

      در این قسمت، قوانین و اطاعیه های مربوط به انجمن ها قرار می گیرند.

      3
      ارسال
    2. پیشنهادات و انتقادات

      هر پیشنهاد، انتقاد و نکته نظری دارید اینجا مطرح کنید.

      3
      ارسال
  2. تالار فیلم سکسی

    1. 4.1k
      ارسال
    2. 1
      ارسال
  3. تالار عکس سکسی

    1. 1.4k
      ارسال
    2. 1
      ارسال
  4. تالار داستان سکسی

    1. داستان سکسی متنی

      در این قسمت داستان سکسی متنی منتشر می شود.

      525
      ارسال
    2. داستان سکسی تصویری

      در این قسمت داستان تصویری منتشر می شود.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
  5. تالار متفرقه و دوستیابی

    1. بحث آزاد

      در مورد هر موضوعی که خلاف قوانین نباشید میتوانید بحث کنید.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
    2. دوست یابی

      در این قسمت میتوانید دنبال افراد مثل خودتان بگردید.

      • تا کنون مطلبی ارسال نشده است
  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • فیلم  کص دادن سحر میلف جیگر وطنی با سینه های گوشتی به شوهرش امیر (قسمت قبل) . تایم: 01:40 - حجم: 20 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم ایرانی سکس داستانی همراه با مکالمه و حرف های سکسی با خانوم خوش هیکل و حشری اول کص و کونش و انگشت میکنه و بعد تو پوزیشن داگی و در ادامه لنگاش و میده بالا و با کیر کلفتش تا خایه تو کصش تلمبه میزنه جرش میده نالشو در میاره . تایم: 08:50 - حجم: 33 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم ایرانی خودارضایی میلف حشری و جاافتاده با دیلدو همراه با آه و ناله . تایم: 07:10 - حجم: 27 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم سکس تریسام ایرانی که همزمان یکی از کص کرده و دومی هم کیرشو کرده توکون زنه دارن میکنن دومی ارضا میشه ابشو میریزه تو کون زنه . تایم: 01:10 - حجم: 14 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم کیر سواری دختر کون گنده رو کیر دوس پسرش که نشسته روش بالا پایین میشه پسره هم عشق میکنه باهاش . تایم: 01:10 - حجم: 16 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • خاله × داستان سکسی × داستان خاله × سکس خاله × سکس محارم × داستان محارم × محارم × کس سفید خاله سوسن من آرش هستم 25 سالمه چون خانواده گیری دارم دوست دختر نداشتم خانوادم هم به شدت با این قضیه مخالف بودن به جاش رفت و آمد و هم صحبتی با خالم سوسن که الان دبیرستانی هست و حدود 17 سالش شده وقتمو پر می کرد البته خیال نکنید به قصد سکس و لاس زدن فقط از بچگی با هم بزرگ شدیم و با هم صمیمی بودیم همین پدر مادر خالم که پدر بزرگ مادر بزرگ من بودن هم گیر بودن و نمی زاشتن خالم دنبال دوست پسر و این حرفا باشه خالم هم مثبت بود تو فامیل سنگین بود و با پسرا زیاد حرف نمی زد اما با هم جور بودیم البته مشکلی هم نبود چون خالم بود کسی گیر نمیاد زیاد رفت و آمد داشتیم وقتی بابام بود خاله سوسن با مانتو و شلوار جین بود و شالشو هم جوری می بست که مویی گردنی چیزی معلون نباشه جلو بابام جلو بقیه فامیل ها هم همین طور بود وقتی با من تنها بود دیگه شالشو بر می داشت یا مثلا وقتی می رفتم خونشون لباس نصف آستین و شلوار تنش بود گاهی می آمد خونه ما کمک مامانم که برای مهمونی شام آماده کنن یا کمک کنه بعد هم با هم کلی بازی می کردیم منظورم شطرنج و اسم فامیل و غیره بحث سکس هم اصلا بین ما نبود به خاطر همین کلا فقط دست های خاله سوسن تا بازوهاش لخت دیده بودم ولی به هر حال خیلی سفید برفی و تپل بود تو مهمونی و عروسی هم لباس راحت نمی پوشید نهایت تو عروسی حلقه آستین تنش بود با دامن تا زانو و جوراب هم می پوشید که پاهاش لخت نباشه اگر همه زن بودن شال هم نداشت اگر مرد می اومد اونجا شال هم میزاشت سرش البته عروسی ها ما مختلط نیست مرد و زن جدا هستن خلاصه سوسن خیلی مثبت می زد ولی وقتی حدود 15 سالش شده بود کم کم با هم از چیزایی حرف زدیم که قبلا تابو بود گاهی می رفتم دم مدرسه خالم و سوارش می کردم با موتور برسونمش خونه یا می رفتیم پارکی جایی یک کم حرف می زدیم یا خالم خرید هاشو می کرد بعد می رفتیم خونه برسونمش یک روز که رفتیم پارک ازش پرسیدم خاله یک سوال دارم فقط راستشو بگو گفت مگه من تا حالا دروغ گفتم ؟ گفتم قول میدی ناراحت نشی ؟ گفت باشه بگو ببینم من هم گفتم دوست پسر داری ؟ اول جا خورد بعد گفت چی میگی مگه بابا مامان نمیشناسی می زارن ؟ من گفتم پس دوست داری اما می ترسی ؟ گفت خقه شو دیوونه چی میگی واسه خودت گفتم می دونی من که پسرم از تو هم بزرگتر هستم جرات نمی کنم دوست دختر داشته باشم بابا مامانم از خونه بیرونم می کنن گفت پس تو هم سر و گوشت می جنبه گفتم همه نیاز دارن دیگه نمیشه بی خیال باشن کلا خالم گفت جمع کن بریم خیلی دیگه چرت میگی خلاصه رفتیم و خاله را رسوندم خونشون و رفتم خونه شب تو تلگرام باز به خاله سوسن پیام دادم گفتم جواب سوالمو ندادی ها می ترسی دوست پسر داشته باشی یا کلا بدت میاد ؟ یک ایموجی خجالت فرستاد بعد از چند دقیقه نوشت من فقط به ازدواج فکر می کنم با دوست پسر خودمو خراب نمی کنم نوشتم خوب معلوم نیست به این زودی ازدواج کنی نوشت به هر حال باید تحمل کنم باز گیر دادم گفتم راستشو بگو واقعا خودت هم دوست داری تحمل کنی یا از بابا مامان می ترسی ؟ گفت اصلا می ترسم حله ؟ یک ایموجی عصبانی هم داد گفتم بابا عصبانی نشو همه همین طورن دیگه من هم دوست دارم می ترسم مثل تو چرا ناراحت میشی گفت خیلی پر رو شدی دیگه سر حرف باز شده بود شب های دیگه تو تلگرام براش جک می فرستادم البته نه سکسی ولی به هر حال دیگه داشتیم می رفتیم طرف حرف های نزدیک سکس کم کم فهمیده بودم خالم از سکس خوشش میاد اما هم خجالت می کشه هم می ترسه بگه و کم کم هم به موقع حرف زدن با خالم شب ها حس شهوتم بیشتر میشد کلا وقتی از این جور حرفا با خالم می زدم که شهوتم بیشتر شده بود دیگه بیشتر می رفتم دم مدرسه خالم و می بردمش که با هم حرف بزنیم بعد بریم خونشون برسونم گاهی هم می خواست بره خرید یا بیاد خونه ما کمک مامانم کنه برای مهمونی شب غذا آماده باشه می موند خونه ما تا بابا مامانش یعنی پدر بزرگ مادر بزرگم بیان خونه ما مهمونی به هر حال بعد از عادی شدن جک ها و حرف های نیمه سکسی و بعدش بگو بخند با خاله و به قول مادر بزرگم هر هر و کر کر دور از چشم بزرگتر ها یک روز دیگه تصمیم گرفتم به خاله نخ بدم و به هر حال اگر پا بده ترتیبشو بدم شهوت داشت دیوونم می کرد و جرات هم نداشتم دوست دختر داشته باشم اما راحت می تونستم با خالم بچرخم یا ارتباط داشته باشم تصمیم گرفتم این دفعه تو پارک با موبایل بهش فیلم عشقی نشون بدم یعنی دختر و پسر نیمه لخت که همدیگه رو بقل می کنن در همین حد نه سکسی به هر حال با ترس و لرز به خالم گفتم اینو ببین و نمی دونستم واکنش خالم چیه موبایل گرفتم جلوش و پلی کردم خالم گفت این چیه ؟ گفتم ببین معلوم بود خالم خوشش اومده و داشت با دقت نگاه می کرد گفتم خاله چه طوره خوبه ؟ گفت خیلی زشته گفتم بابا کم قیف بیا خاله می ترسه به بابا مامان بگم ؟ زد تو پهلوم گفت خفه شو غلط می کنی بگی گفتم باشه نمیگم یک فیلم دیگه پلی کردم و دید بعد رفتیم خاله خرید هاشو کرد و رسوندم خونشون شب به خاله پیام دادم گفتم خاله حال کردی ؟ یک ایموجی خجالت فرستاد فهمیدم بله خاله خوشش اومده و راه بازه چند روز بعد باز رفتم دم مدرسه خاله و بردمش پارک این بار یک سایت با موبایل آوردم که اولین فیلمش رقص دختر پسر بود ولی بقیش فیلم سکس و رقص قاطی بود موبایل دادم دستش گفتم خاله من میرم دستشویی میام با خیال راحت بشین خودت فیلم هاشو ببین من رفتم و یک ربع بعد برگشتم طوری که خاله نفهمه از پشت و متوجه شدم خاله محو تماشای فیلم هست و حواسش نیست جلوتر رفتم یکهو خالم فهمید حول شد موبایل داد دستم گفت بگیر یک نگاه کردم دیدم بله خاله فیلم سکس پلی کرده تا نصف دیده نشستم کنارش و فیلم باز پلی کردم ادامه فیلم خاله گفت اینا چیه زشته گفتم خاله ببین حالشو ببر به کسی نمیگن که خیالت راحت خالم سرشو انداخته بود زیر و صورتش سرخ شده بود اما فیلمو داشت نگاه می کرد و وسط بکن بکن بود فیلم تموم شد و خاله گفت بلند شو بریم الان باید جواب پس بدیم کجا بودیم و رفتیم شب از تلگرام پیام دادم خاله کیف کردی ؟ خاله سوسن ایموجی خجالت فرستاد فهمیدم خاله خوشش اومده گفتم فردا میام دنبالت بریم پارک یک جا خلوت هر چی دوست داری باز فیلم ببین باشه ؟ باز خاله ایموجی خجالت زد فهمیدم اوکیه فردا باز رفتم دم مدرسه راحت سوار موتور شد هیچ مخالفتی نداشت و خیلی هم سریع سوار شد که زودتر بریم و بردمش پارک یک مکان خلوت خوب و این بار دیگه بدون مقدمه فیلم سکس بکن بکن آوردم و پلی کردم و گرفتم جلو خالم از رفتار خالم متوجه شدم شهوت اونم بیدار شده دیگه بهش گفتم خاله من راز دارت هستم به هیچ کس نمیگم راحت می تونی حرفاتو بهم بزنی همه نیاز دارن من و تو هم همین طور قول میدم هیچ کس هم نمی فهمه هر کاری هم داری فقط به خودم بگو دیگه با هم راحت تر شده بودیم قرارهامون بیشتر شده بود یک روز حال خالم یک کم گرفته بود زدم به سیم آخر برای اولین بار بهش گفتم خاله چیه پکر شدی ؟ پرید هستی ؟ خاله گفت آره گفتم خالم یک سوال کنم ناراحت نمیشی ؟ گفت چی ؟ گفتم خود ارضایی می کنی ؟ گفت نه بابا سعی می کنم خودمو کنترل کنم بی خیال بشم اما چند وقت هست تو شیطون شدی دیگه خلی سخت شده بعد گفت تو چی ؟ گفتم من آره اینو که دیگه کسی که نمی فهمه تو حمام راحت خالم چیزی نگفت دیگه با خاله خیلی راحت شده بودیم حرف های سکسی هم می زدیم به خاله متلک هم می انداختم دیگه خاله هم روش باز شده بود و ترسش از اینکه کسی بفهمه ریخته بود و پا می داد شهوت من هم دیگه رو هزار بود و دیگه تصمیم گرفته بودم مخ خاله را بزنم و بکنمش به این موضوع زیاد فکر کرده بودم اما خاله راه نمی داد نمی دونستم چی کار کنم یک روز با خاله جرات یا حقیقت بازی می کردیم سوال های نیمه سکسی بود من حقیقت انتخاب کردم و خاله گفت چه آرزو سکسی داری ؟ گفتم راستشو بگم ناراحت نمیشی گفت بگو زده به سیم آخر و گفتم خاله چند وقته میخوام بکنتمت و بلند شدم فرار کردم خاله خیلی عصبانی شد چند تا فحش بهم داد و قهر کرد خودش رفت خونه و دیگه با من نیومد تو تلگرام پیام دادم معذرت خواهی ولی جواب نداد رفتم در مدرسه محل نزاشت خونه ما هم که اومدن باهام قهر بود ولی خوبی این بود که به کسی نگفته بود و گر نه هم پدر بزرگم هم پدرم کونم می زاشتن یک هفته این طوری بود دیگه بزرگتر ها هم مشکوک شده بودن که چرا خاله با من حرف نمی زنه یک روز مامانم بهش گفت سوسن چی شده با آرش قهری چیزی شده سوسن با من و من گفت نه بابا و برای ظاهر سازی یک کم با من حرف زد و یخمون شکست دیگه فرداش رفتم در مدرسه و با هزار خواهش سوار موتور شد و بردمش پارک و صلح کردیم باز دیدن فیلم سکس و زدن مخش رو ادامه دادم فهمیده بودم شهوت خاله هم رو هزار هست به روی خودش نمیاره دو هفته گذشت و باز تو تلگرام بهش گفتم خاله نمی خواهی بکنمت ؟ گفت خفه شو دیوونه بفهمن هر دومونو آویزون می کنن به تیر برق گفتم مگه قراره کسی بفهمه ؟ سوسن گفت مگه نمی بینی وقتی خواهرم نیست نمی تونم بیام خونتون یعنی نمی زارن تو هم بیایی خونه ما بفهمن با هم تنها بودیم بیا جواب بده چه برسه مزخرفاتی که تو میگی دیگه چرت نگو _ من دیگه مطمئن شدم خاله بدش نمیاد سکس هم میخواد مخالف هم نیست فقط می ترسه و اگر نترسه همه چی تمومه بهش گفتم قرار نیست کسی بفهمه کاری نداره بابا بزرگ با مامان بزرگ که خواستن برن مسافرت کافیه بپیچونی بگو امتحان دارم نرو وقتی رفتن یک ندا بده جنگی بیام پیشت سوسن گفت همه جوره هم فکر کردی بابا ول کن بحث تموم کن خیلی خوشحال بودم مطمئن شدم خالم دیگه با موضوع مشکلی نداره واکنشش مثل قبل نبود قهر هم نکرد و مشخص شد میخواد ولی می ترسه راه کارشو هم بهش یاد دادم مکان کنه خونشون را و به من خبر بده چند روز بعد اومدن خونه ما همه مشغول حرف زدن بودن خاله رفت آشپز خونه شربت بیاره رفتم پشت سرش و یک لحظه دید زدم کسی حواسش نبود برای اولین بار با پشت دست یکی زدم در کون خالم سریع برگشت دید من هستم نمی خواست صداشو کسی بشنوه چپ چپ نگاه کرد بعد یک نگاه کرد به پذیرایی و دید کسی حواسش نیست و خیالش راحت شد شربت برداشت و راه افتاد اومد بره با دست باسنشو باز گرفتم یک فشار دادم بقل گوشم گفت بی شعور یکهو می فهمن متوجه شدم خاله راه داده فقط نمی خواد کسی بفهمه دیگه تو قرارهامون دست مالی کردن خاله هم شده بود کار عادی خاله هم فقط می گفت نکن و نهایت یکی می زد بهم یک روز خاله رو بردم پارک وقتی فیلم سکس می دید دست انداختم گردنش تو دید کسی هم نبود خلوت بود سینه هاشو با دست گرفتم و فشار دادم خاله فقط می گفت نکن ولکن یک کم خودشو جمع کرده بود دست مالی کردن خاله دیگه عادی شده بود و خاله هم مخالفت زیادی نمی کرد تا اینکه یک روز که رفتیم خونشون مهمونی از حرف های بزرگتر ها متوجه شدم پدر بزرگ مادر بزرگ میخوان برن مسافرت و به پدر مادر من هم گفتن بیایید که پدرم گفت خیلی کار داره و یک وقت دیگه برق از چشمم پرید شب تو تلگرام برای خالم نوشتم خاله باهاشون نری ها بپیچون فقط یک ندا بده خودمو می رسونم خاله یک ایموچی خجالت فرستاد گفتم خجالت نداره تو بپیچون بقیش با من اصلا برو اتاقم بخواب چشماتو ببند قول میدم حسابی کیف می کنی یک ایموجی خجالت دیگه داد و دیگه جوابی نداد البته نمی دونستم چه تاریخ دقیقا قراره برن مسافرت اما منتظر بودم ببینم مسافرت برن خالم خبر میده یا نه ولی رفتم حمام و موهامو زدم و تن و بدن آماده کردم برای کردن خاله ولی چند روزی خبری نشد تا اینکه یک شب خالم تو تلگرام نوشت فردا بیا دم مدرسه کارت دارم گفتم چی کار ؟ گفتم بیا میگم فردا رفتم دم مدرسه به خالم گفتم چی شده ؟ گفت هیچی فعلا بریم خونه میگم بهت سوار موتور شد و رفتیم خونه و خالم پیاده شد چند تا زنگ زد و بعد با کلید در باز کرد خدا حافظی کردم برم خالم گفت یک کم صبر کن الان میام کارت دارم من هم واستاده بودم دم در خالم رفت تو و بعد از پنج دقیقه از اف اف گفت با موتور بیا تو در ببند رفتم تو حیاط و در خونه را بستم شاخام سیخ شده بود که قضیه چیه ؟ چی کار داره وقتی رفتم تو دیدم کسی نیست گفتم بابا بزرگ اینا کجان ؟ گفت بیا بشین بهت میگم میوه و شربت آورد و نشستم به خوردن خالم رفت اتاقش در را بست مشغول خوردن بودم که دیدم خالم مانتوشو در آورده و یک تیشرت و دامن با جوراب پوشیده شلوار نپوشیده بود جورابش بلند بود و پاش لخت نبود اما از دست هاش معلوم بود موهاشو زده و حسابی صاف کرده این دامن تا روی زانو بود جوراب بالای زانوهاش کشیده بود بدون شلوار معمولا تو عروسی یا تولد فامیل ها این مدلی می پوشید اونم بین زن ها نه جلو مرد ها تو خونه این مدلی ندیده بودمش تا حالا یعنی پدر بزرگ مادر بزرگم اجازه نمی دادن بهش خلاصه اومد نشست ازش پرسیدم خاله بابا بزرگ کی میاد ؟ خاله گفت رفتن مسافرت گفتم امروز ؟ گفت صبح من رفتم مدرسه اونا هم رفتن تو کونم عروسی بود تازه فهمیدم خاله مکان جور کرده و بهترین موقعیت هست برای کردن خاله از لباسی که پوشیده بود معلوم بود خاله کسش آب افتاده و تو کف کیرم هست و تمومه گفتم چیه خاله مکان جور کردی ؟ گفت بیشعور گفتم خاله دیگه نداریم ها یک کم حرف زدیم یک فیلم سکس گذاشتم خاله ببینه و دست انداختم گردن خاله و یک بوس ازش کردم کیرم حسابی سیخ شده بود فیلم که تموم شد خاله بلند شد رفت اتاقش هیچ حرفی هم نزد منتظر بودم خاله بیاد که بیشتر دست مالیش کنم تا راضی بشه بکنمش ده دقیقه گذشت و خاله نیومد بلند شدم رفتم دم اتاق خالم ببینم چی شد نیومد که دیدم خاله سوسن تو تختش روی شکم خوابیده صورتش روی متکا گذاشته که من صورتشو نبینم اونم منو نبینه تو کونم عروسی بود فهمیدم خاله وا داده خاله کیر میخواد و روش نمیشه بگه و رفتم بالای سر خاله صداش کردم جواب نداد خودشو به خواب زده بود فهمیدم همه چی تمومه و دستمو گذاشتم روی باسنش آروم فشار دادم واکنشی نداشت من هم رفتم سراغ پای خاله نخواستم یکهو لخش کنم و مثل کس ندیده ها بیفتم روش خلاصه شروع کردم به ماساژ دادن پاهاش از مچ پا شروع کردم تا زانو هر دو پا و بعد گفتم خاله بزار جوارب هاتو در بیارم بیشتر خوشت میاد جوابی نداد دستمو بردم زیر دامن جورابشو که چهار انگشت بالای زانوش بود را گرفتم که در بیارم که دستم به لای پاش مالیده شد چقدر لاپاش گرم و نرم بود جورابشو آروم در آوردم آخ چه پای سفید برفی تپل و نرم داشت موهاشو زده بود و حسابی صاف کرده بود چی شده بود دوباره ماساژ دادمش از مچ تا زانو اما این بار پای لخت چه کیفی داشت معلوم بود خاله هم خوشش اومده راحت خوابیده بود و هیچ کاری نمی کرد دامنشو زدم بالا و برای اولین بار کونشو دیدم عجب قمبلی تپل قلمبه نرم و سفید عین برف دست کشیدم روی باسنش شروع کردم به لیس زدن باسن و لای پاهای خاله بعد از ده دقیقه گفتم خاله بزار شورتتو در بیارم رفتم شورت بکشم پایین یکهو خاله دستمو گرفت نزاشت گفتم خاله نترس فقط میخوام کس و کونتو برات بخورم تو نمی کنم خیالت راحت باشه یک کم مالید کونشو و خاله دستشو شل کرد و بالاخره شورت کشیدم پایین همکاری کرد و شورت کامل از پاش در آوردم شروع کردم به لیس زدن و خوردن کس و کونش جون عجب کوس و کون نرمی چه کیفی داشت خاله دیگه به آخ اوخ افتاده بود ولی سعی می کرد صداش در نیاد بلند شدم و لباس هامو در آوردم با یک شورت نشستم رو تخت خوابیدم کنارش و دست کردم زیر تیشرتش و سینه هاشو گرفتم تو دستم شروع کردم به مالیدن خاله خوشش اومده بود و دیگه تو حال خودش نبود تیشرت گرفتم کشیدم بالا و با کمک خودش درش آوردم و بالا تنه خاله کامل لخت شد و من هم فقط شورت داشتم و خاله رو بقل کردم چه تن و بدن نرمی داشت هم سفید هم گوشتی هم نرم چه حالی داشت یک کم باهاش بازی کردم بقلش کردم چرخوندمش خاله چشماشو بسته بود شروع کردم به خوردن سینه هاش بعد لب بازی کردم باهاش ازش لب گرفتم بعد دیدم شهوت خاله رو هزار هست شورتمو کشیدم پایین و با پاهام دادم پایین و از پام در آوردم دامن خاله را زدم بالا و کیرمو گذاشتم روی کس لخت خاله و بقلش کردم خاله حسابی خر کیف شده بود زیپ دامنشو کشیدم و کمر دامن شل شد گفتم خاله بزار درش بیارم حسابی کیفتو بکن و دامن کشیدم پایین بلند شدم و دامن کامل از پاش در آوردم آخ چی می دیدم بدن لخت خاله سفید برفی نرم تپل گوشتی آخ چه کسی بود کس کلوچه تمیز شروع کردم به خوردن کس خاله بعد برش گردوندم خوابیدم روی کمرش و کیرمو گذاشتم لای چاک کون خاله لاپایی کردمش تا آبم اومد ریختم روی کون خاله با دستمال پاکش کردم و باز رفتم سراغ خوردن کس خاله خوردم تا خاله هم ارضا شد یک کم بقلش کردم لخت باهاش خوابیدم دیدم خاله خجالت می کشه و چشاشو باز نمی کنه گفتم خاله خیلی کیف داشت من برم دیگه چمع کردم و رفتم دفعات بعد دیگه کم کم خاله را راضی کردم که از کون بکنمش و کردمش و تازه فهمیدم آتش شهوت خاله خیلی زیاد هست وقتی از کون می کردمش خاله می گفت فشار بده جرم بده چون موقعیت خیلی کم گیر می اومد که بتونم بکنمش تا زمانی که موقعیت گیر بیاد خاله هم همیشه حسابی تو کف بود و شهوتش رو هزار بود و التماس می کرد حسابی بکنمش جرش بدم فشار بدم تا ته تو سوراخ کونش آخ که چه حالی داره تا وقتی خاله ازدواج نکنه زیر کیر من هست خیلی کیف میده خاله هم میره رو فضا هم من کیفمو می کنم هم خاله بدون اینکه کسی بفهمه داره کیفشو میکنه نیاز هم نیست دنبال دوست پسر باشه که کسی بفهمه و مشکل درست بشه تا حالا هیچ کس نفهمیده هم من هم خاله خیلی خوشحالیم که با هم سکس می کنیم نمی دونم نظرتون چیه ولی وقتی خانواده ها خیلی گیر هستن نمیزارن دختر پسر ها آزاد تر باشن از این چیزا پیش میاد خالم هست ولی چاره ای نیست هم من نیاز دارم هم خالم و این بهترین راه هست راه دیگه هم نداریم فعلا نوشته: آرش
    • بالاخره سکس اما یهویی بعد کلی کسشر گفتن با بچه های کونباز که هر سری اومدیم چیزی رو ببریم جلو گفتن بیا تلگرام عکس بده ویس بده زنگ بزن اخه چرا یکی باید وقتی میخواد بده بخوره سکس کنه یا اصن سکس چت! کنه باید خودشو همه جا جار بزنه هیشکی نمیخواد همه بفهمن چیکار کرده بیخیال بریم سراغ داستان ما خونمون سمت تهرانپارس شنبه طرفای ساعت پنج ونیم بود وایساده بودم منتظر تاکسی تا نیم ساعت هیچکس نبود بعد کلی انتظار یه تاکسی سمند سبز اومد رفتم سوار شم دیدم صندلی عقب دوتا افغانی آن جلو هم یکی نشسته بود راننده تاکسی که پیرمرد بود به جلویی گفت برو عقب بشین خانوم بیاد جلو خلاصه حرکت کرد و رفتیم تو ترافیک مزخرف تهران "تهرانیا میدونن چی میگم " تو ترافیک که بودیم حس کردم راننده داره یواشکی بهم نگاه میکنه بعد یهو دیدم تو ماشین کناری که یا ۲۰۶ کف خواب بود و پایین تر ماشین ما یه دختره داره کیره یه پسررو ساک میزنه هی صورتشو میاورد بالا با دهنش که تف ازش آویزون بود پسره باهاش لب میگرفت باز ساک میزد بچه کاملاااااا واضح بود راحت من با راننده که جلو نشسته بدیم میدیدم وقتی داشتم نگاه میکردم خجالت میکشیدم نه واسه اینکه نگاه میکردم واسه اینکه راننده هم داشت میدید نگاه میکنم اگه روم اونور هم میکردم با اون پیرمرد عوضی چشم تو چشم میشدم یهو یکی ازون افغانی ها گفت نمیشه یه جوری میانبر بزنین راننده هم گفت میبینی که ترافیک افغانیه هم گفت ما میخوایم پیاده شیم پیاده شدن وسط خیابون تو ترافیک . اون دختر عوضی هم فقط میخورد پسره هم داشت سیگار میکشید خیلی هم جذاب بود عوضی اب کسم نگم براتون راه افتاده بود چون لگم پوشیده بودم بدون شرت دیگه خیس خیس بود یهو پیرمرده دست زد به پام داد زدم به من دست نزن عوضی شروع کرد عذرخواهی منم فوش میدادم اومدم درو باز کنم پیاده شم در خورد به در همون ماشین دختر لاشی که داشت ساک میزد یهو چشم تو چشم شدم باهاش کیر پسره روبروم باورم نمیشد شق شق تو دست دختره ولی نمیتونستم پیاده شم از سر اجبار یا احمقی نشستم باز نگاه راننده کردم گفتم دست بهم نمیزنی مرتیکه بی ناموس فهمیدی وگرنه داد میزنم اونم گفت به جون بچم شیطون گو لم زد غلط کردم نشستم و ربع ساعتی گذشت یکم تقریبا ترافیک ازاد شده بود اون ماشینه هم دیگه بغلمون نبود نمیدونم چم شد یهو به پیرمرده گفتم کسمو واسم بمال ولی دست درازی بیشتری کنی کیلید تو چشمت میکنم دستای کلفت و بزرگشو گذاشت رو کسمو مالید دستش کامل خیس شده بود تا نگام میکرد منم میگفتم جلوتو نگاه کن داشتم ارضا میشدم که که یهو فشاار دادن انگشت شصتشو فشار داد نوک بالای کسم وای یجوری اب کسم اومد که رفتم تو سقف ماشین باورم نمیشد به خودم که اومدم دیدم داره خیلی اروم میره تو حرکت پیاده شدم دویدم اون سمت ماشین داد زد مگه چیکار کردم رفتم تو مترو گاهی اوقات وقتی با جرات کاری کردم کلی کیف کردم ولی نمیدونم عاقبت این جرات چیه نوشته: mohadede  
    • عمه × داستان سکسی × داستان عمه × سکس عمه × محارم × داستان محارم × سکس محارم × عمه منیر سلام علی هستم و ساکن استان… و شغل من مغازه داری … هست و متاهلم . ۴ تا عمه دارم که سومی شون از بچگی با من خیلی جور بود و بهم علاقه داشت و مراقبم بود و متقابلا منم دوستش داشتم و ۷ سال از من بزرگتره و اسمش منیر هست و حدود ۴۰ سال سن داره . خب به خاطر تاهل و کار و مشکلات و گرفتاری های روزمره و هزینه ها و …رفت و آمدها بین فامیل کمتر شده بود . عمه منیر یه شوهر به اسم… داره که آدم خاص و نجوش و بقول امروزی ها … هست . من چون از بچگی با عمه منیر دوست بودم گاهی تلفنی و چتی و حضوری جویای احوال هم بودیم ولی عمه از شوهر شانس نیاورد و ۲ تا بچه داره و به خاطر اونا با شوهرش می‌سازه ولی از ۳۶۵ روز سال اینا هر ۳۶۵ روز بحث و دعوا و مشاجره دارن و خدایی عمه منیر مهربون و بساز هست ولی شوهرش پر توقع و گنده دماغ و عوضی…این اتفاق مربوط میشه به پارسال و من از اول تا آخر سال گذشته را مختصر سعی میکنم بنویسم .‌ عمه منیر گاهی از کارای شوهرش برام میگفت و خب چی میشد بگم‌ و فقط دلداری و حرفای امید بخش و روحیه افزا و … جوابش میدادم . یه شب زنگم زد و رفته بود بیرون و با شوهرش بحثش شده بود و رفتم دنبالش و سوارش کردم و دور زدیم و بعد گفت برسونمش خونه مادر (مادر عمه که مادر بزرگ من هم هست) و گفت شب را میمونه همونجا و چند روز بعد باز تماس گرفت و گریه و زاری که شوهرم فلان و چنان و بمان و … دیگه واقعا نمیدونستم چی بگم و از دهنم پرید خب عمه یا طلاق بگیر یا تو هم برای خودت خوش باش و برنامه ریزی کن خوش باشی و به گشت و تفریح حتی شده مجردی با فامیل و دوست و شوهرت را اینقدر کنترل نکن که همه کاراش روی مخ تو باشه و گفت کدوم تفریح و من شدم واسه ش کوزت و کلفت خودش و بچه ها و برده شدم انگار و دلت خوشه و کدوم خوشی و کجا آخه خوش باشم و… بعد بهش گفتم یعنی تو تفریحی ؟ دلخوشی ؟ هیچ نداری؟ گفت جون خودم نه و دروغم چیه و… گفت تو نگاه به خودت نکن دوست و رفیق و تفریح داری و من شانس نداشتم و ندارم و باز گریه و… گفتم باشه حالا من برات اوکی میکنم تفریح هم بری و گفت با کی برم؟ گفتم هر کی میدونی و گفت من با کسی جایی نمیرم و دوستی ندارم و پایه میخواد گشتن و خوش بودن و حرف به اینجا رسید که من مهمونی و پارتی باحال توی باغ و ویلای امن دوستی رو سراغ داشتم بهش بگم و به بهونه سر زدن به مادر بزرگم اونم بیاد بریم و به یه دوستم که توی تالار کار می‌کرد سپردم و اونم مثلا چهارشنبه بهم میگفت فردا شب ویلای فلان جا اگه میخوای بگو و ورودی و شام و قلیون و خواستی مشروب هم هست و اولین بار که با عمه رفتم یه رقص تپل با هم کردیم و شام خوردیم و عمه قلیون کشید و برگشتیم و با یکی دو تا خانم و آقا اونجا دوست شد و شماره دادن بهم و دیگه مهمونی رفتن ما با عمه حداقل ماهانه ۲ بار پیش میومد چه آخر هفته چه گاهی وسط هفته و عمه هم گاهی یه شات مشروب میزد و خب داغ که میشد همه حرفی میزد و حتی از شیطونیهایی که با شوهرش یا مجردی کرده بود میگفت . اون دوستایی هم که پیدا کرده بودیم توی مهمونی خیلی لارج بودن و پای هر تفریحی بودن و حتی دو سه بار در طول روز جای با صفا دعوت کردن و رفتیم دور هم و ناهار و بزن برقص کردیم . خدایی حال و هوای عمه منیر بهتر شده بود و خب بنده خدا سن و سالی هم نداشت که بخواد همش سرکوب کنه خودش را و بچه بزرگتر هم چون دختر بود هوای بچه کوچیکتره را داشت و عمه منیر از بابت شون خیالش راحت بود. شوهرش هم چون دائم دعوا داشتن از خدا خواسته دوست داشت عمه نباشه دور و اطرافش که بهم بپرن و خلاصه بد نشده بود اوضاع و انگار همه راحت تر ادامه میدادن و یه شب منو عمه منیر رفتیم باغ یه دوستان و بزن برقص و عمه توی برگشتن بهم گفت علی یه چیزی بهت میگم قول بده الکی شلوغش نکنی و اگه حرفی زدی و کاری کردی دیگه دوستت ندارم … بعدم قسم داد و قول گرفت و بهم گفت که شوهر فلان دوست که میریم گاهی دورهمی وقتی توی سالن روی تخت دور هم بودیم چند بار دستش را مالیده به عمه منیر و بهش توی اون تاریک و روشنی چند بار در رفته و گفتم چرا همون لحظه نگفتی تا بهش بگم ؟ خندید و گفت حال میداد بهم و هیجان داشت و خودم هم سرش کرم ریختم و حتی فلان وقت دستش را تا هر جا خواست برد و مالید… خندید و گفت زنش هم مشروب خورده بود و مست بود و رقصیده بود متوجه نشد و من خودم میدونستم دوست داره دست بزنه جوری تنظیم می کردم بتونه دست بهم بماله و حالش را دوست داشتم و تجربه چنین کاری را نداشتم و به نظرم با حال بود و…دیگه بعد اون شب هر جا بهش متلک گفته بودن یا دست بهش زده بودن یا دنبالش افتاده بودن را واسه من میگفت و یه روز بهم گفت که یه شب با همون مردی که بدجور دنبالش بود قرار گذاشته بود و رفته بودن دوتایی توی ماشین دور دور و برای عمه بدون شلوار و شورت توی ماشین مالیده بود تا عمه منیر را با دست ارضا کرده بود و بهم گفت میدونستم ممکنه حتی بیشتر هم پیش بره کارمون ولی دوست داشتم حال پسره را چون واقعی بهم فاز میداد و فقط فکر این بود من حال کنم و دنبال این نبود که فقط،خودش حال کنه و بعدش بره … یه جورایی خوب از بعضی جهت ها عمه درست میگفت و یه جاهایی هم بی جنبه بازی در آورده بود … عمه منیر یه روز بهم گفت فلانی که میریم پیششون واتس اپ باهام چت کرده و میگه بیا خونمون تا حال کنیم … خواست برم به طرف بگم ولی دیدم بالاخره مقصر هست اما همش گردن اون مردک نیست و به عمه منیر گفتم میخوای بری پیشش؟ گفت نه و پرسیدم چرا؟ تو که دوس داری و خندید و گفت چون کیر کوچیکی داره … گفتم کجا دیدی؟ گفت عکسش را فرستاد و خندید و گفتم فقط عکس؟ گفت نه اون شب توی دور دور هم زد کنار و براش ساک زدم و دیدم … یه جورایی موندم چی بگم و فقط گفتم خب بالاخره آدم بزرگ و عاقلی هستی و اگه خودت خواستی که دیگه من چی بگم‌ و دلت میخواد بری خونشون برو ولی قبلش بگو بهم و قسم خورد که بهش نداده و فقط همون شب ساک زده و دوست نداره بهش بده و فقط در همین حد برای مزه و تجربه ش کافیه… یه مدت با عمه سرسنگین شدم و زیاد بهش محل نمی‌دادم… بهم پیام داد نمیدونستم اینقدر بی جنبه ای وگرنه بهت نمیگفتم و… بحث کردیم با هم و منو متقاعد کرد که همش تحت فشار بوده و بعضی چیزا را هرگز نتونسته تجربه کنه و حالا هم در حدی که گفته فقط پیش رفته و اگه من بدم میاد ناراحتم و نمیخوام بهش بگم‌ و دیگه نریم و بیایم و … دلم سوخت و کوتاه اومدم و گفتم خوش گذشت واقعا اینکارا را کردی؟ گفت آره خیلی حال داد و گفتم خب نوش جونت و من چیکاره هستم که بخوام امر و نهی کنم …یه روز عصر پنجشنبه عمه بهم زنگ زد و گفت باز دعوا کردن با شوهرش و کتک هم بهش زده و حالش خوب نیست و اومده بیرون و به بچه بزرگترش هم گفته من میرم خونه مادر بزرگ اینا و کارم داشتی زنگ بزن و منم از کار زندگی باز کرد و رفتم سوارش کردم و با ده تا تلفن و التماس به صد نفر بالاخره از طریق همون مردک که به عمه منیر علاقه داشت و با هم ور رفته بودن یه جایی را پیدا کردیم بریم شب تا عمه حالش عوض بشه . اونشب اون مردک هم اومد و مشروب هم آورد و به عمه هم داد و خودش و زنش هم خوردن و میدونم زیاد به عمه ور رفت باز و دست مالی کرد توی اون روشن تاریک دنس و رقص نور ولی عمه ازم قبلش خواهش کرد که اگه طرف حرکتی کرد من واکنش نشون ندم و بزارم پای اینکه خود عمه خوشش میاد که یه مرد اینجوری ازش خواهش کنه و عمه بهش راه نده و ناز کنه و طرف خودش را جر بده که بتونه فقط عمه را بماله… حدود ساعت ۱۲ شب بود و اون مهمونی پارتی خلوت شد و همه رفتن و منو عمه هم رفتیم . ولی عمه هم مست بود یه کم هم نمی‌خواست بره خونه خودشون و مادربزرگ و یه جورایی چاره داشت همه را تا صبح نگه می‌داشت که پارتی بمونن ولی امکان پذیر نبود … بعد که سوار شدیم گفت بریم یه کم دور دور و توی مستی حرفای جالبی زد و گفت حیف که اونجا نمیشد وگرنه اینقدر خودمم هوس کرده بودم که می‌نشستم جلوی تو و زنش دهن فلانی همون مرتیکه تا برام بخوره و ارضام کنه و امشب یه حالی شدم و حال بدی روی حال بدی و تو بهونه کن تا صبح بریم دور دور و حرفای چرت و پرت… حدود یه ساعت که دور دور کردیم هوا سرد بود و بیرون نمیشد زیاد موند و توی ماشین هم خستگی و کلافگی خودش را داشت و عمه منیر را سعی کردم راضی کنم برسونم خونه مادربزرگ ولی قبول نکرد و نهایتش گفت تو یه جایی را ردیف کن تا باهم بریم شب بخوابیم و صبح بریم خونه … من واقعا هنگ کرده بودم و نگران عمه بودم چون یه کمی هم زیاده روی کرد توی مشروب خوردن و من با هزار تا فکر و ترس و لرز به این نتیجه رسیدم که با هم بریم خونه ما ولی عمه گفت نه خونه شما هم سوتی میشه و خلاصه رسیدیم به اینکه بریم خونه ما ولی توی انباری که طبقه همکف آپارتمان ما هست و ماشین را گذاشتم کوچه بالایی و با عمه رفتیم انباری آپارتمان ما و اونجا از سرما گاز پیک نیک را روشن کردیم و با هر بدبختی بود از وسایل انباری برای زیر انداز یه تکه کارتن و موکت و یه پتو مخصوص بیرون رفتن بود برای خوابیدن ردیف کردم . حال عمه عجیب بود … دلم نمیومد ولش کنم اون حال و بالاخره با استرس خفه شدن از گاز منواکسید و دیده نشدن نور پیک نیک و همه ترسها و بدبختی ها که نگم دیگه ساعت طرفای دو بود که با عمه دراز کشیدیم کف انباری و اون پتو و زیرانداز مخصوص مسافرت و پیک نیک را هم از سرما کشیدیم روی دوتامون و رفتیم زیر پتو حدود ده دقیقه نشد که عمه منیر باز سر حرف را باز کرد و گفت اگه امشب منو ول میکردی حتما به اون یارو زنگ میزدم و بهش میدادم و خندید و بعدم گفت این کارای اینجوری را دوست دارم و اصل اینکارا با هیجان حال میده و حرفای سکسی پرسید از من و بعد گفت سردم شد علی و به پهلوی چپ چرخید و گفت بچسب بهم و کمرش و کونش را چسبوند بهم … بر خلاف حرفش داغ داغ بود بدنش و منم بغلش کردم و حتی میتونم بگم غیر ارادی بود و دستم را انداختم دور کمرش و ناخودآگاه دستم را گرفت و گذاشت لای پاش و گفت تو چه داغی پسر … صدای شعله گاز پیک نیک توی اون سکوت شب و دروغ نگم‌ ۲ دقیقه نشد که شق کردم و عمه منیر هم فهمید و گفت کوچولوت چه زود بیدار شد و گفتم تقصیر من نیست و گفت حالا تقصیر هر کی هست تا صبح میخواد بیدار باشه یا میذاره بخوابیم ؟ گفتم نمیدونم … عمه منیر گفت تو نمیدونی اما من میدونم و بوی کوس بهش خورده و نمی‌خوابه تا صبح … قسم ميخورم که دیگه اختیار دست عمه منیر و من نبود… جوری لخت شدیم توی اون سرما که انگار توی تابستون هست چون هر دو باید می‌کردیم و دل منم رفته بود که عمه منیر را بکنم . خواستم براش بخورم گفت نه تمیز نیست و چون رابطه نداریم با شوهرم دیر به دیر شیو میکنم و مو زیاد داره و حسابی پشمالو شده و دیشب حمام بودم و امروز حمام نرفتم و گفت من برات ميخورم ولی قول بده هیچ وقت برای کسی نگی و نخوای سو استفاده کنی و اذیتم کنی… عمه هیکل سبزه و توپر داره و توی اون سرما و تاریکی و نور کم گاز پیک نیک من دراز کشیدم و خم شد و برام کیرم را که شق شق بود اول کله ش را بوسید و بعد مکید و شروع کرد به خوردنش و گفت عجب کیر نازی داری و جوری ساک میزد که دلم از حال میرفت و مشخص بود مست شهوت هم هست… دو دقیقه که ساک زد برام دیدم بس داغه دهنش و کار بلده و همه جا را میخوره حتی تخمام را و آبم را زود میاره بهش گفتم بزار منم برات یه کوچولو لیسش بزنم لیز بشه و عمه منیر گفت خیس خیس و لیز لیزه و نیاز نیست اما با اصرار عمه را خوابوندم و پاهاش را بالا گرفت واسم و برای اولین بار کوس عمه منیر را بوسیدم و بو کردم و لیس زدم . پشم داشت ولی بوی نازی میداد و آب شهوت و بوی بدنش هم عالی بود . براش دو دقیقه فقط زبون زدم زیر چوچوله و زبون کردم توش و آه ازش بلند شد که وای الان ارضا میشم و نخورش تا حال کنیم بیشتر و دوباره اون بلند شد و نشست دهنم و حالت 69 شدیم و بوی کوس عمه و آبش و حتی سوراخ کونش را لیس زدم و گاهی کمر میزد محکم و مشخص بود داره از حال میره و فقط خواهش می‌کرد نخورم تا آبش نیاد و میگفت الان میاد آخ نخورش و من قطع میکردم و چند ثانیه بعد دوباره میخوردم کوس تپل و سبزه و پشمالوی عمه که چوچوله ش هم بزرگتر معمول بود و خیلی قشنگ میشد با لب مکیدش و عمه را حسابی حال آورد… حدود ۱۵ دقیقه فقط واسه هم خوردیم و بعد عمه را خوابوندم به کمر پاهاش بالا و کردم توش که حسابی آماده بود و راحت تا تهش را جا داد و بعدم لب و سینه و عشق بازی حین سکس و بعد حالت داگی محکم عمه منیر را کردم و فقط میداد و دنبال حال بیشتر بود و منم از خجالت کوسش در اومدم حسابی و بعد گفت بذار من بشینم و تلمبه بزنم تا ارضا بشم و نشست روی من و خم‌ شد سینه های بزرگش را بمکم همزمان و تکون میداد و ناله می‌کرد و حتی حرفای سکسی مثل کوس من چطوره؟ تا تهش را بکن و … آروم زد و بعد شروع کرد لرزیدن و روی من بی حال خوابید چند لحظه و بعد من دوباره داگ استایل کردمش و آبم را ریختم روی گودی کمرش و با جوراب آبم را پاک کردم و عمه هم دستشوییش گرفت و با چه ترس و لرز و نکبت رفتیم بیرون انبار توی پارکینگ عمه منیر نشست روی خروجی کفشور آب پارکینگ و ادرار کرد و برگشتیم داخل انباری و نیم ساعت نشد باز با عمه منیر خوردیم واسه هم و کردیم و حسابی حالش آوردم. حدود دو سه ساعتی هم نصفه نیمه خوابیدیم از استرس خفه نشدن با مونوکسید در انباری را باز میکردیم و صبح اول وقت رفتیم بیرون و طرفای ساعت ۱۱ اون روز باز عمه را توی خونه خودشون روی تخت خواب اتاق خوابشون کردم ولی این دفه پشمای کوسش را شیو کرده بود و بعد اون سکس های ما مرتب ادامه داره و هر جور باشه عمه و من حالمون را با هم میکنیم . شده توی انبار یا هر جای دیگه …ادامه دارد… نوشته: علی
    • فیلم ایرانی سکس میلف جاافتاده و حشری با نفر سوم اول کیر کلفتش و ساک میزنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کصش تلمبه میزنه و جرش میده و ناله میکنه . تایم: 06:53 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم سکس جدید ممد بیغیرت و زن میلفش که رو تخت حسابی میکنتش و آبشو میریزه تو کاندم (قسمت قبل) . تایم: 02:33 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.